باحفص. [ ح َ ] ( اِخ ) ( تل... ) تلی به تاراب در سه فرسنگی بخارا:... و داروغه و امراء فرصتی می جستند که شیخ رزاق را از میان بردارند اما بسبب کثرت آمدشد خلق بمقصود فایض نمی گشتند. در آن اثنا یکی از مریدان او را از قصد امراء آگاه ساخت و تارابی ( محمود ) از در غیرظاهر از سرا بیرون رفته پای در رکاب آورد و بسرعت هرچه تمامتر خود را به تل باحفص رسانید و عوام بخارا چون شیخ را در آنجا دیدند آغاز غوغا کرده گفتند خواجه از خانه بیرون پرید و بطرفةالعین به تل باحفص رسید. ( حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 جزو1 ص 27 ).