باجیک

پیشنهاد کاربران

باجه ، لغت نامه دهخدا:
باجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) دریچه. روزنه بزرگ. ( آنندراج ) . باجیک. بادگیر. درِ خرد. روزن. روزنه. برین. برینه. پیش در. بادهنج. بعضی این کلمه را فارسی دانسته اند. لغتی از بازه ( رجوع به بازه شود ) . ولی باجه در ترکی نیز بمعنی پنجره و روزنه دیوار آمده. رجوع به برهان قاطع چ معین شود. || جای بلیطفروشی ( در ترکی : باجا ) : باجه بروات در بانک. باجه پاکت های سفارشی در پست خانه. این کلمه را فرهنگستان ایران بجای لفظ گیشه اختیار کرده است. || ترکی بمعنی سوراخ و بیشتر بر سقف اطاق اطلاق شود. سوراخ بام بخانه. || ناوچه آهنی که سیم و زر گداخته در آن ریزند
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس