باث
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
معانی باث باث. ( ع ص ) پراکنده و متفرق :ترکهم حاث باث ( مکسورتین ) ؛ گذاشت ایشان را پراکنده ، و متفرق و در آن دو لغت دیگر هم آمده : ترکهم حوث بوث ( مفتوحتین ) و حوثاًبوثاً ( منوّنین ) . ( منتهی الارب ) . پراکنده متفرق معانی باث می باشد.