باتر
لغت نامه دهخدا
باتر. [ ت ِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از بتر. بُرنده. بران. بتار: سیف باتر؛ شمشیر بران. شمشیر برنده. ( آنندراج ). ج ، بواتر.
باتر. [ ت ِ ] ( اِ ) کلنگ ، و آن پرنده ایست معروف. ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). طورنه ( مرغی ) است. ( شعوری ). کلندوز. ( شرفنامه منیری ). رجوع به کلنگ شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بعداً در زبان ملکی گالی بشکرد