بابک خرمدین ( درگذشتۀ صفر ۲۲۳ / ژانویۀ ۸۳۸ ) ، رهبر اصلی مبارزان ایرانی علیه سلطهٔ خلافت عباسی و از پیروان جنبش خرمدینان بود که پس از مرگ ابومسلم خراسانی، بر خلافت عباسی شورید. قیام بابک خرمدین خواستار بازگشت عزت و شکوه گذشته ایرانیان بود. این جنبش سپس به غرب و مرکز ایران سرایت نموده و پس از بیست سال با خیانت شکست خورد. قیام بابک نشان از تداوم احساسات و دلبستگی ایرانیان نسبت به سرزمین و نیاکان خود داشت.
... [مشاهده متن کامل]
خرمدینان، مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که او باز خواهد گشت تا عدالت را در جهان، برقرار کند. در دوران خلافت عباسیان، آذربایجان، کانون مقاومت طولانی مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین، رهبری می شد و بر شمال غربی ایران، تأثیر گذاشته بود و بیش از ۲۰ سال — از ۲۰۱ ه. ق / ۸۱۶ م تا ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م — طول کشید. از نگاه کلیفورد ادموند باسورث، این مقاومت قطعاً پایه های دینی داشت اما ممکن است که پایه های سیاسی - اجتماعی نیز داشته باشد. شورش او به روشنی از حس ضدِعربی ایرانیان در آذربایجان بهره می برده است. تعداد نیروهای لشکر بابک را در ابوالمعالی ۱۰۰ هزار نفر، در تنبیه الاشراف مسعودی ۲۰۰ هزار نفر، در تاریخ بغدادی ۳۰۰ هزار نفر یا بی شمار و در تبصره العوام بیشمار ذکر کرده اند که بی شک مبالغه آمیز است ولی حداقل دلالت بر بزرگ بودن لشکر آن دارد.
بابک خرمدین زندگی گمنامی در آذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمی ها — که مدت کوتاهی بعد درگذشت — قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنان بذ را آغاز کرد. او قدرت جدیدی به جنبش دینی - اجتماعی که ریشه در مذهب مزدک داشت، بخشید و از روش های خشونت آمیزِ ویژه ای بهره گرفت. به نظر می رسد که قیام او از ۲۰۱ ه. ق / ۸۱۶ م آغاز و با نقشهٔ حاتم پسر هرثمه، یاری شده بود و با مشکلات مختلفی در استان های شرقی که به دنبال آن مأمون به بغداد بازگشت، آسان گشته بود.
در ۲۰۴ ه. ق/ ۸۱۹–۸۲۰ م مأمون، یحیی بن معاذ را به سوی بابک فرستاد که با درگیری بی نتیجه در موقعیت های مختلف ( جنگی ) همراه بود؛ همان طور که تلاش دیگر فرماندهان خلافت، شانس بهتری نداشتند. در پایان خلافت مأمون شورش تا جبال هم کشیده شد، که این باعث نخستین نگرانی خلیفه معتصم گردید و باعث شد تا او شورش این ناحیه را ریشه کن کند. در ۲۲۰ ه. ق / ۸۳۵ م معتصم افشین را مأمور سرکوب بابک کرد. این فرمانده قلعه های جادهٔ بذ را که بابک ویران کرده بود را تعمیر کرد و علی رغم شکست بغای کبیر در هشتادسر، توانست طرخان، یکی از فرماندهان شورشی را غافلگیر کند. سپس با نیروهای تحت فرماندهی جعفر خیاط و داوطلبان ابودلف تجدید قوا کرد و در ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م اردوگاهی را تحت حفاظت دیده بان ها برپا کرد. ( چرا که مکرراً از بذ مورد هجوم واقع شده بود ) بعد از حملهٔ ناموفق داوطلبان، بذ در ۹ رمضان ۲۲۲ ه. ق/۱۵ اوت ۸۳۷ م توسط نیروهای فرغانه ای فتح و غارت شد. بابک فرار کرد ولی توسط بزرگ ارمنستانی - سهل بن سنباط - که به او پناه داده بود، دستگیر شد و به افشین تحویل داده شد. او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ / ۴ ژانویه ۸۳۸ به سامرا رسید. معتصم او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و با بی رحمی زیاد او را اعدام کرد. جنازهٔ او بر چوبهٔ دارش باقی ماند و منجر شد تا نامش به این منطقهٔ شهر اطلاق گردد.
... [مشاهده متن کامل]
خرمدینان، مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که او باز خواهد گشت تا عدالت را در جهان، برقرار کند. در دوران خلافت عباسیان، آذربایجان، کانون مقاومت طولانی مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین، رهبری می شد و بر شمال غربی ایران، تأثیر گذاشته بود و بیش از ۲۰ سال — از ۲۰۱ ه. ق / ۸۱۶ م تا ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م — طول کشید. از نگاه کلیفورد ادموند باسورث، این مقاومت قطعاً پایه های دینی داشت اما ممکن است که پایه های سیاسی - اجتماعی نیز داشته باشد. شورش او به روشنی از حس ضدِعربی ایرانیان در آذربایجان بهره می برده است. تعداد نیروهای لشکر بابک را در ابوالمعالی ۱۰۰ هزار نفر، در تنبیه الاشراف مسعودی ۲۰۰ هزار نفر، در تاریخ بغدادی ۳۰۰ هزار نفر یا بی شمار و در تبصره العوام بیشمار ذکر کرده اند که بی شک مبالغه آمیز است ولی حداقل دلالت بر بزرگ بودن لشکر آن دارد.
بابک خرمدین زندگی گمنامی در آذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمی ها — که مدت کوتاهی بعد درگذشت — قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنان بذ را آغاز کرد. او قدرت جدیدی به جنبش دینی - اجتماعی که ریشه در مذهب مزدک داشت، بخشید و از روش های خشونت آمیزِ ویژه ای بهره گرفت. به نظر می رسد که قیام او از ۲۰۱ ه. ق / ۸۱۶ م آغاز و با نقشهٔ حاتم پسر هرثمه، یاری شده بود و با مشکلات مختلفی در استان های شرقی که به دنبال آن مأمون به بغداد بازگشت، آسان گشته بود.
در ۲۰۴ ه. ق/ ۸۱۹–۸۲۰ م مأمون، یحیی بن معاذ را به سوی بابک فرستاد که با درگیری بی نتیجه در موقعیت های مختلف ( جنگی ) همراه بود؛ همان طور که تلاش دیگر فرماندهان خلافت، شانس بهتری نداشتند. در پایان خلافت مأمون شورش تا جبال هم کشیده شد، که این باعث نخستین نگرانی خلیفه معتصم گردید و باعث شد تا او شورش این ناحیه را ریشه کن کند. در ۲۲۰ ه. ق / ۸۳۵ م معتصم افشین را مأمور سرکوب بابک کرد. این فرمانده قلعه های جادهٔ بذ را که بابک ویران کرده بود را تعمیر کرد و علی رغم شکست بغای کبیر در هشتادسر، توانست طرخان، یکی از فرماندهان شورشی را غافلگیر کند. سپس با نیروهای تحت فرماندهی جعفر خیاط و داوطلبان ابودلف تجدید قوا کرد و در ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م اردوگاهی را تحت حفاظت دیده بان ها برپا کرد. ( چرا که مکرراً از بذ مورد هجوم واقع شده بود ) بعد از حملهٔ ناموفق داوطلبان، بذ در ۹ رمضان ۲۲۲ ه. ق/۱۵ اوت ۸۳۷ م توسط نیروهای فرغانه ای فتح و غارت شد. بابک فرار کرد ولی توسط بزرگ ارمنستانی - سهل بن سنباط - که به او پناه داده بود، دستگیر شد و به افشین تحویل داده شد. او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ / ۴ ژانویه ۸۳۸ به سامرا رسید. معتصم او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و با بی رحمی زیاد او را اعدام کرد. جنازهٔ او بر چوبهٔ دارش باقی ماند و منجر شد تا نامش به این منطقهٔ شهر اطلاق گردد.