بابوس بیک

لغت نامه دهخدا

بابوس بیک. [ ب ُ ب َ ] ( اِخ ) یکی از جنگجویان قلعه ظفر کابل که با همایونشاه پادشاه افغانستان میجنگیدند:... میرزای مذکور [میرزا کامران حاکم قندهار] از ازبکان مدد طلبید. چون از ایشان نومید شد بغایت مضطرب گشته از در عجز درآمد و رخصت مکه معظمه درخواست. آن حضرت [همایونشاه ] به او ترحم نمود، ملتمس او را قبول نمود اما بشرط آنکه امرای بلغغی [ظ: یاغی ] را بدرگاه فرستد. میرزا کامران گناه بابوس بیک را درخواست نمود و دیگر امرا را بملازمت فرستاد، ایشان خجل و شرمسار بدرگاه آمدند. ( تاریخ شاهی چ کلکته 1358 هَ. ق.ص 324 )... چون امرای الوس چغتائی بگرفتاری میرزا کامران بجهت گرمی بازار خود راضی نبودند به او پیغام کردند که پادشاه درین دو روز بر قلعه [قلعه ظفر در کابل ] جنگ میاندازد دیگر توقف مصلحت نیست. میرزا کامران از قاموس بیک و قراچه خان آزرده خاطر بود، سه پسر خردسال قاموس بیک بقتل آورد و از دیوار قلعه پائین انداخت. ( همان کتاب ص 319 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس