بابلی خوردن

لغت نامه دهخدا

بابلی خوردن. [ ب ِ خوَرْ / خُرْدَ ] ( مص مرکب ) بسحر بابلی فریفته شدن :
خلق از آن سحر بابلی کردن
دل نهاده ببابلی خوردن.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

بابلی خوردن: می خوردن و مست شدن :خمر بابل در میان اعراب به گفته ی ثعالبی از بهترین خمر هاست . و به در معنی دیگر سوختن و درد و رنج کشیدن نیز باشد . زیرا حرف بابلی ( شاه تره ، حُرف بابلی ) معروف است که در گرمی و تندی بر همه ی انواع خود برتری دارد ( فلفل خوردن )
...
[مشاهده متن کامل]

خلق از آن سحر بابلی کردن
دل نهاده به بابلی خوردن
معنی بیت : جادوی بابلی آن دختر ، مردم را به مستی و شرب خمر واداشته بود . و یا مردم از جادوی بابلی او نا آرام و در غم و رنج و گرفتار آتش حسرت بودند .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 568 )

بپرس