لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (پزشکی ) نوعی کوری که چشم آماسیده و سفیدی و سیاهی آن به هم آمیخته شود.
۳. (اسم ) نوعی مهرۀ سیاه و سفید برای دفع چشم زخم.
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: باباغُری؛ باباقوری) در باورهای ایرانیان، دستۀ مهره های سیاه و سفیدی است که برای دفعِ چشم زخم بر گردنِ کودکان می آویزند. انتساب این مهره ها به باباغوری به سبب شباهتِ آن به چشمی است که به هنگامِ بیماری برآماسیده و کدر شده باشد. این مهره ها را، که چون نگینی در طلا یا نقره کار گذاشته شده اند، به زیر لَچَک نوزاد می دوختند و بر این باور بودند که هرگاه چشم زخمی رخ دهد، این مهره با مانع آمدن از رسیدنِ چشم زخم به بچه درهم می شکند. «چشمِ کسی باباغوری شدن/بودن» کنایه از شخص چشم شور یا حسود است. در برخی گزارش ها، باباغوری با ببین و بترک (← نظرقربانی) خلط شده است.
wikijoo: باباغوری
مترادف ها
باباغوری، عین الهر، عین الهر
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید