باباطاهر

لغت نامه دهخدا

باباطاهر. [ هَِ ] ( اِخ ) باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد فقط در بعض کتب صوفیه ذکری از مقام معنوی و مسلک ریاضت و درویشی و صفت تقوی و استغنای او آمده است. آنچه از سوانح و زندگانی وی معلوم است ، ملاقاتی است که گویا میان او و طغرل اولین شاه سلجوقی در حدود سال چهار صدوچهل وهفت در همدان اتفاق افتاد و از این خبر بدست می آید که دوره ٔشهرت شیخ اواسط قرن پنجم و ظاهراً تولدش اواخر قرن چهارم بوده است. باباطاهر از سخنگویان صاحبدل و دردمند بوده و نغمه هائی که شاهد سوز درونی است سروده و نیز رسالاتی بعربی و فارسی تألیف نموده است. از آن جمله مجموعه کلمات قصاریست بعربی که عقاید تصوف را درعلم و معرفت و ذکر و عبادت و وجد و محبت در جمله های کوتاه و مؤثری بیان میکند. عمده شهرت باباطاهر درایران بواسطه دوبیتی های شیرین و مؤثر و عارفانه اوست. از خصوصیات این رباعیات آنکه با وزن معمولی رباعی کمی فرق دارد و نیز در لغتی شبیه بلغت لری سروده شده و از این لحاظ آنها را در کتب قدیم «فهلویات » نام داده اند. در تمام رباعی های ساده و مؤثر شاعر یاداز وحدت جهان و دورافتادگی انسان و از پریشانی و تنهائی و ناچیزی و بی چیزی خود کرده از هجران شکایت نموده و حس اشتیاق معنوی خود را جلوه داده است. باباطاهر در همدان دار فانی را وداع گفته و در همان شهر مدفونست. ( تاریخ ادبیات شفق ص 108 و 109 ). هدایت گوید:
طاهر عریان همدانی نام شریفش باباطاهر است ، از علما و حکما و عرفای عهد بوده است و صاحب کرامات و مقامات عالیه و این که بعضی او را معاصر سلاطین سلجوقیه دانسته اند خطاست. وی از قدمای مشایخ است معاصر دیالمه بوده و در سنه 410 هَ. ق. بوده قبل از عنصری و فردوسی و امثال واقران ایشان رحلت نموده ، رباعیات بدیع و مضامین رفیع بزبان قدیم دارند. گویند رسالات از آن جناب مانده ومحققین بر آن شروح نوشته اند. ( مجمعالفصحاء ج 1 ص 326 ).
مؤلف راحة الصدور آرد: شنیدم که چون سلطان طغرل بک به همدان آمد از اولیا سه پیر بودند: باباطاهر و باباجعفر و شیخ حمشا، کوهی است بر در همدان آن را خضر خوانند بر آنجا ایستاده بودند، نظر سلطان بر ایشان آمد، کوکبه لشکر بداشت و پیاده شد و با وزیر ابونصر الکندری پیش ایشان آمد و دستهاشان ببوسید. باباطاهر پاره ای شیفته گونه بودی او راگفت ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد؟بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عریان همدانی از شاعران و عارفان اواسط قرن پنجم معاصر طغرل سلجوقی است . ولادت او در اواخر قرن چهارم اتفاق افتاده طغرل آنگاه که به همدان رفت ( ۴۴۵ ه. ق ) با او و بابا جعفر و شیخ حمشا در کوه خضر دیدار کرد . بابا طاهر او را اندرز داد و سر ابریقی شکسته که سالها از آن وضو کرده بود و در انگشت سلطان کرد گفت مملکت عالم چنین در دست تو کردم بر عدل باش . وفات او را به سال ۴۱٠ نوشته اند . از وی مجموعه ای از کلمات به عربی در دست است . و دیگر مجموعه ترانه های او به لهجه خاص . این ترانه ها لطیف و محشون از عواطف رقیق است و مکرر با تصرفاتی به طبع رسیده

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باباطاهر، عارف و شاعر ایرانی قرن پنجم که به یکی از گویش های غرب ایران شعر سروده است.
به گفته رضاقلی خان هدایت (۱۲۱۵ـ۱۲۸۸)، که منبع خود را ذکر نمی کند، باباطاهر در دوران حکومت دیلمیان می زیسته و در ۴۱۰ درگذشته است. یکی از دوبیتی های منسوب به او معماگونه است : «موآن بحرم که در ظرف آمَدَسْتم /موآن نقطه که در حرف آمدَسْتم // به هراَلْفی اَلِفْ قدّی برآیه/ الِفْ قدّم که در اَلْف آمدستم»؛ میرزا مهدی خان کوکب در مجله انجمن سلطنتی آسیایی بنگال تفسیر بسیار عجیبی از این دوبیتی کرده است: مقدار عددی «اَلِف قد» و «دریا» (معادل فارسی واژه عربی «بحر») و نیز «طاهر» هرکدام به حساب جُمّل برابر ۲۱۵ است.حال اگر «الف قد» (۲۱۵) را به «اَلْف» (۱۱۱) بیفزاییم، عدد ۳۲۶ به دست می آید که معادل مقدار عددی «هزار» است به شرطی که به شکل «ه ـ زـ اـر» محاسبه شود.بدین ترتیب از «الف قدی که در الف آمده است» تاریخ تولد باباطاهر (۳۲۶) به دست می آید.اما علامه قزوینی این تعبیر را از جمله «توجیهات بسیار عجیب و غریب» دانسته است. رشید یاسمی نیز قول میرزا مهدی خان کوکب را انتقاد کرده و آن را نوعی «تکلف و حساب تراشی که ابداً با طبع لطیف باباطاهر مناسبت ندارد» شمرده است، اما او خود با استناد به همین شعر و به این دلیل که اول دسامبر سال ۱۰۰۰ میلادی با آغاز محرم ۳۹۱ هجری مصادف بوده، تولد باباطاهر را در ۳۹۰ یا ۳۹۱ دانسته است.مجتبی مینوی از نظریه رشید یاسمی انتقادی گزنده کرده است.به احتمال زیاد این دوبیتی از باباطاهر نیست، بلکه ساخته نُقْطَویانی چون ملامحمد صوفی مازندرانی است که از ایران گریخته و به دربار جلال الدین اکبرشاه تیموری (حک :۹۶۳ـ۱۰۱۴) در هند پناه برده بودند و با توجه به این که اهل حق باباطاهر را از بزرگان خود می شمارند و این فرقه با فرقه های دیگر غالیان و اسماعیلیان، و بعد ها با حروفیان و نُقْطَویان، در مواردی اشتراک عقیده داشته اند، این دو بیتی در برخی از مجموعه های متأخر به باباطاهر منسوب شده است.
قدیم ترین اسناد تاریخی درباره باباطاهر
یکی از قدیم ترین اسناد تاریخی درباره باباطاهر در راحة الصدورِ راوندی آمده است. مؤلف این کتاب، برطبق آنچه از دیگران «شنیده» است، نقل می کند که هنگام ورود سلطان طغرل سلجوقی به همدان (۴۴۷) باباطاهر او را مورد عتاب قرار داد و گفت : «ای ترک، با خلق خدا چه خواهی کرد؟ سلطان گفت: آنچه فرمایی. بابا گفت: آن کن که خدای می فرماید؛ انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان. » این پند در حاکم فاتح بسیار مؤثر افتاده است.این حکایت مستلزم آن است که مرگ باباطاهر پس از ۴۴۷ اتفاق افتاده باشد، ولی این نظر مغایرتی ندارد که او در زمان دیلمیان، یعنی تحت حکومت آل بویه و منسوبان ایشان، خاندان کاکویه، که تا زمان لشکرکشی ابراهیم یِنال در ۴۳۵ در همدان حکومت داشته اند، می زیسته است.بعید نیست که باباطاهر از معاصران ابن سینا (متوفی ۴۲۸ درهمدان) بوده باشد.ولی داستان هایی حاکی از این که باباطاهر در ۵۲۵ شاهد اعدام عین القضات، عارف همدانی بوده یا با نصیرالدین طوسی (متوفی ۶۷۲) معاصر بوده، جملگی مجعول است.
باباطاهر در نامه های عین القضات
منبعی کهن تر از راحة الصدور که اشاراتی به طاهر و مزار او در همدان دارد، نامه های عین القضات همدانی است که میان سالهای ۵۲۰ و ۵۲۵ نوشته شده است.در این نامه ها از طاهر در کنار دوتن دیگر از عارفان بزرگ آن شهر، شیخ بَرَکه و شیخ فَتحه، یاد شده و به احتمال قریب به یقین منظور همان باباطاهر همدانی عارف است. بابا لقبی است که مردم بر سبیل تفخیم بر نام اصلی عرفا و اولیا و پیروان می افزوده اند.عین القضات، بدون ذکر این لقب می نویسد: «از برکه قدّس سره شنیدم که طاهر گفت که مردمان می آیند و ریش خود به افسوس ما فرا می دارند.پس افسوس می برند و به ریش خود می دارند.» یا «فتحه می گوید ـ رحمة اللّه علیه ـ هفتاد سال است تا می کوشم مگر ارادت در حق طاهر درست کنم، نمی توانم.» یا «ای عزیز! این نبشته هم بر سر تربت طاهر نبشتم، روز شنبه. » و «بر تربت فتحه و هم برتربت طاهر، خاطر براین قرار گرفت که چیزی دیگر نویسم. » از این عبارات برمی آید که طاهر تقریباً هفتادسال پیش از عین القضات می زیسته، و بنابراین او همان باباطاهری است که در گزارش راوندی از او یاد شده است، و نیز ارتباط عقیدتی یا طریقتی عین القضات از طریق استادانش برکه و فتحه با باباطاهر معلوم می شود.گذشته از این، شواهد دیگری نیز دال بر وابستگی معنوی عین القضات با طاهر عارف وجود دارد.
هویت باباطاهر
...

[ویکی شیعه] باباطاهِر عریان ، عارف و دوبیتی سرای ایرانی سدة ۵ق /۱۱م است که کلمات قصاری عارفانه از وی برجای مانده است .
آوازۀ باباطاهر، بیشتر به دلیل دوبیتی های عوام فهم و خواص پسند اوست . دوبیتی های بابا، دارای مضامین ساده و روان و دور از صنایع ادبی دشوار است. این امر باعث رونق شعر او میان عموم مردم شده، به طوری که شماری از ابیات او صبغۀ تمثیلی یافته است . عناصر طبیعت - کوه و صحرا و گل و گیاه - عواطف لطیف و احساسات رقیق ، درویشی ، قلندری و ملامت ، غم غربت و درد دلتنگی ، اندوه بی سامانی و حسرت وصال ، شکوه از ناپایداری و بی وفایی ، دلدادگی و وفای به عهد، اعتراف به گناه و پوزش از خالق رحمان ، مویه های حاصل از هجران ، شور و جذبه های عشق و... از جمله مضامین بارز شعر باباطاهر است .
برخی صاحبان کتابهای تذکره و محققان معاصر، زبان وی را «راژی»، «راجی» یا «رازی» دانسته اند. این سه لفظ به گویش قدیم اهل ری بازمی گردد. برخی نیز زبان اشعار او را لُری می دانند.

[ویکی اهل البیت] بابا طاهر معروف به «عریان» عارف و شاعر ایرانی قرن 5 هجری قمری. در مورد سال تولد و وفات، نحوه معاش و علم و دانش و معرفت و مسلک عارفانه او از منابع قدیم هیچ اطلاع روشن و دقیقی بدست نیامده تا جائی که بعضی ها او را شخصیت مرموز می خوانند.
نام پدر او مشخصا معلوم نیست ولی صاحب «لذریعه» او را "فریدون" گفته است. این شاعر صوفی منش اهل همدان در ایران است، در همان جا زندگی می کرد و در همان جا فوت کرد. قدیمی ترین مأخذی که در تاریخ است، ملاقات و گفتگوی طغرل سلجوقی و بابا طاهر است که این پادشاه لشگر خود را در مقابل و ملاقات او، متوقف کرد و بوسه بر دستان او زد و توصیه اش را اجابت کرد و سخن عتاب آلود او را برتافت.
لفظ بابا در تمام منابع قدیم و متاخر، به عنوان پیشنام او آورده شده است. این لقب حتما به خاطر تفحیم و تنظیم است زیرا بابا معادل پیر، شیخ و مرشد می باشد و این لقب معمولا به پیران کامل و مرشدان اطلاق می شد. خودش در 3 غزل که به وزن دو بیتی است طاهر گفته و در یک غزل "بابا طاهر" تخلص کرده است.
ولی لقب "عریان" در هیچیک از منابع قدیم و حداقل تا اواسط قرن نهم همراه نام او نیست. به احتمال بسیار، این صفت "عریان" بیانگر دوری او از علائق دنیوی است. اگر چه گاهی این فکر پیش آمده که او سر و پا برهنه بوده و یا در معابر عمومی برهنه شده است. در برخی مأخذ هم از او با صفت شیفته گونه، دیوانه، دیوانه فرزانه یاد شده است. ولی در حافظه بیشتر ایرانی ها، باباطاهر همدانی او را می دانند.
پیروان آیین یارسان = اهل حق، باباطاهر را از بزرگان خودشان می دانند و او را از یاران هم عقیده و همراز "شاه خوشین لرستانی" که از بزرگان "اهل حق" بوده می گویند، البته منابعی هم درباره ارتباط او با "شاه خوشین" هست.
بیشتر شهرت او به خاطر دو بیتی های عوام فهم و خواص پسند اوست. اطلاق دوبیتی (و ترانه) به این نوع شعر در قرن اخیر بیشتر رایج شده است و ایرانی ها مخصوصا در نواحی مرکزی و غرب کشور، همیشه به این نوع شعر ساده بیشتر گرایش داشتند. بعضی ها گویش اشعار او را محلی می دانند. مضامین اشعار او را با عناصر طبیعت، کوه و صحرا و گل و گیاه، عواطف لطیف و احساسات رقیق، غم غربت و درد دلتنگی، درویشی و قلندری و ملامتی، اندوه بی سامانی و حسرت وصال، شکوه از ناپایداری ها و بی وفایی ها، اعتراف به گناه و پوزش از خدا، مویه هایی حاصل هجران، شور و جذبه های عشق افلاطونی و... تشکیل می دهند.
علاوه بر دوبیتی های او، رساله ای عرفانی مشتمل بر اشارات یا کلمات قصار به زبان عربی به باباطاهر منسوب است که با اختلاف بین بیست و سه یا پنجاه باب، تدوین شده است. این رساله همیشه مورد توجه صوفیه بوده است و بر آن کلمات، شروحی نوشته شد. شرحی دیگر با عنوان "الفتوحات الربانیه فی فرج الاشارات الهمدانیه"، دو شرح دیگر از کلمات او به وسیله سلطان علیشاه، تالیف شده است. یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان عربی با عنوان های «توضیح» و «ایضاح».
با مطالعه کلمات قصار او، معلوم می شود که او نه این که فردی عامی نبوده بلکه دانشمندی است که در باب مسائلی چون علم و معرفت، عقل و نفس، دنیا و عقبی، اشاره و وجد و سماع، مشاهده و مراقبه، زهد و توکل و رضا، سکر و محبت، فقر و فنا، و... در واقع از جزئی ترین اصول فقه و شریعت تا پیچیده ترین مسائل فلسفه، عرفان و تصوف، احاطه کامل داشته و در واقع پس از طی مراحل علم به گفته برتلس بعد به جرگه تصوف درآمده است و عارف کامل و مرشد زمان خودش بوده است.

پیشنهاد کاربران

باباطاهر یا باباطاهر عریان همدانی، عارف، شاعر ایرانی و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری ایران، در دوران طغرل بیک سلجوقی می زیسته است. «بابا» لقبی بوده که به پیروان وارسته می داده اند و برای صفت عریان دلایل گوناگونی ذکر شده است. اشعار باباطاهر به زبان لری سروده شده اند بیشتر منابع او را اهل همدان معرفی کرده اند و خود او در چندین دوبیتی از همدان و الوند یادکرده است. مسلک درویشی و فروتنی او که شیوهٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر شده، گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد.
...
[مشاهده متن کامل]

از خاندان، تحصیلات و زندگی باباطاهر اطلاعات درستی در دسترس نیست، اما بنا به نوشتهٔ راوندی در راحةالصدور، باباطاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام وی نیز قرار گرفته است. در یکی از دوبیتی های مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده است، اما رشید یاسمی با استناد به همان دو بیتی و اشاره به اهمیت عدد ۱٬۰۰۰ نزد اغلب ملل بر آن رفته است که مقصود باباطاهر از واژهٔ الف سال ۱۰۰۰م بوده و در نتیجه مقارن سال های ۳۹۰ و ۳۹۱ ( برابر با ۱٬۰۰۰ میلادی ) زاده شده است. او پس از ۸۵ سال زندگی، در همدان وفات یافته است.
آرامگاه باباطاهر در شمال شهر همدان و در میدانی به نام وی قرار دارد. حمدالله مستوفی به سال ۷۴۰ ه‍. ق در نام بردن از همدان این شهر را به نام همدان باباطاهر اسم می برد که نشان از مشهور بودن همدان به نام باباطاهر است. این آرامگاه در سال ۱۳۴۴ ساخته شده و در سال ۱۳۸۳ بازسازی شده است. بنای مقبره باباطاهر در گذشته چندین بار بازسازی شده است. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بوده است. در دوران حکومت رضاشاه پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزه ای رنگی مربوط به سده هفتم هجری به دست آمد که دارای کتیبه ای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می شود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی به همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شده است. این بنای تاریخی طی شماره ۱۷۸۰ در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیده است. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شده است.

باباطاهرباباطاهرباباطاهرباباطاهرباباطاهرباباطاهر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/باباطاهر
بالا طاهر اهل روستای اریان نزدیک ملایر بوده و به غلط عریان خوانده می شود . اشعارش نیز به لهجه اهالی همان روستاست .
سلام حال شما خوبه من که خیلی خیلی از این برنامه خوشم اومده
بابا طاهر عریان یا باباطاهر اوریان؟؟؟حروف ( ع. ح. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) مخصوص زبان عربی است. و در هیچ زبانی وجود ندارد. در خیلی از موارد براینکه کلمات تورکی را از انظار دور کنند. و به کلمات تورکی هویت عربی
...
[مشاهده متن کامل]
بدهند. این کلمات را با این حروف می نویسند. مثل اسلان ( شیر جنگل. اصلان ) ایسفهان ( اصفهان مثل کوچسفهان. دانسفهان ) . اتو ( اطو ) . اتاق ( اطاق ) . تهران ( طهران ) تناب ( طناب. مثل تنابنده ) . . . . .

در لغت نامه گرانقدر سنگلاخ در ذیل کلمه توفوق، توفوغ می نویسد که قبه ای بوده در قسمت جلویی بالای خیمه افراد نصب می کردند.
به عبارتی برای نشان دادن مقام و جاه افراد.
و چون کسی این علامتش بر می افتاد و یا در جنگ مغلوب می شد آنرا بر می انداختند نشان از شکست و هزیمت و نگون بختی فرد داشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

و درست از این عمل نفرین توفاغی داغیلمیش بر آمده است. و کلمه ی تورکی است ( قونوق=قوناق. . . . . توفوق=توفاق )

شاعر لر زبان همدانی
دوبیتی های این شاعر معروف
است

بپرس