باباسودائی

لغت نامه دهخدا

باباسودائی.[ س َ ] ( اِخ ) خواندمیر آرد: از ولایت ابیورد بود و نخست خاوری تخلص مینمود ناگاه جذبه ای بوی رسیده و مدتی سروپای برهنه در کوه و صحرا میگردید. چون نوبت دیگر بحال خویش آمد سودائی تخلص کرد و پیوسته در مدح میرزا بایسنقر قصاید غرا بنظم می آورده گاهی بگفتن غزل نیز میل می فرمود و همواره زبان به اداء سخنان هزل آمیز می گشود. چون عمرش از هشتاد تجاوز گشت در سنه ٔ... به ابیورد درگذشت. این مطلع از اشعار اوست که ، بیت :
عنبرت خال و رخت ورد و خطت ریحانست
دهنت غنچه و دندان در و لب مرجانست.
( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 18 ) ( از سعدی تا جامی ص 494 و 553 ) ( رجال حبیب السیر ص 14 ) ( مجالس النفائس ص 18 - 37 - 180- 193 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس