باباغری. [ غ ُ ] ( ص مرکب ) کور. نابینا. رجوع به باباغوری و باباقری و باباقوری شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - قسمی کوری که چشم گوسفند مرده شود یعنی بزرگتراز حد عادی گردد. ۲ - کسی که تخم چشم او بر آمده و نفرت انگیز بود و او را شوم دانند . ۳ - کور نابینا . ۴ - قسمی مهر. مدور سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویزند .