بابک از تیغ و خلیفه از سنان در کارزار
جوشن جیش از اردشیر بابکان انگیخته.
خاقانی.
بابکان. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی 23 هزار گزی جنوب باختری خوی و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو خوی به قطور، دره کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی. جمعیت آن 140تن و آب از چشمه. محصول آن غلات ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
بابکان. [ ب َ ] ( اِخ ) ( چشمه ٔ... ). از ناحیه بویراحمدی از چار بنیچه کهکیلویه از نزدیکی قریه بابکان برخاسته است. ( فارسنامه ناصری ).
بابکان. [ ب َ ] ( اِخ ) ازدیه های وادی الحق. ( تاریخ قم ص 139 ).