بابکان

/bAbakAn/

لغت نامه دهخدا

بابکان. [ ب َ ] ( ص نسبی ) ( پهلوی پاپکان ) منسوب به بابک ، اردشیر بابکان ؛ اردشیر پسر بابک ، بابک نژاد. ( بابک ) پادشاه عظیم الشانی که اردشیر دختر زاده او بود و او را بدان سبب اردشیر بابکان گفتند. ( برهان ). بابک جد مادری اردشیربن ساسان که اردشیر را بدو نسبت داده بابکان گویند والف و نون برای نسبت است... و اردشیربن بابکان غلط است. ( فرهنگ شاهنامه دکترشفق ). اردشیر بابکان بجد مادری ( بابک ) منسوبست. ( تاریخ گزیده چاپ عکسی لندن ص 104 ). صاحب مفاتیح العلوم بابکان رابه پسر بابک ترجمه میکند. منسوب به بابک که نام جد مادری اردشیربن ساسانست چون اردشیر از بابک پرورش یافته بود به او منسوب شد. الف و نون برای نسبت است. ( غیاث ) ( آنندراج ):
بابک از تیغ و خلیفه از سنان در کارزار
جوشن جیش از اردشیر بابکان انگیخته.
خاقانی.

بابکان. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی 23 هزار گزی جنوب باختری خوی و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو خوی به قطور، دره کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی. جمعیت آن 140تن و آب از چشمه. محصول آن غلات ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

بابکان. [ ب َ ] ( اِخ ) ( چشمه ٔ... ). از ناحیه بویراحمدی از چار بنیچه کهکیلویه از نزدیکی قریه بابکان برخاسته است. ( فارسنامه ناصری ).

بابکان. [ ب َ ] ( اِخ ) ازدیه های وادی الحق. ( تاریخ قم ص 139 ).

فرهنگ فارسی

منسوب به بابک

دانشنامه عمومی

اجبارکلا شهری است از توابع شهرستان آمل در استان مازندران ایران. این شهر مرکز بخش دشت سر شهرستان آمل است. [ ۱]
اجوارکلا یکی از قدیمی ترین روستاهای مازندران با بیش از ۲۰۰۰ سال قدمت است که اکنون تبدیل به شهر شده است. در این شهر تکیه ای وجود دارد که در زمان قدیم کاروانسرای بزرگ بوده است. [ ۲]
این شهر در بخش دشت سر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت ۴۹۰۰ نفر ( ۱۵۰۰خانوار ) بوده است. [ ۳]
عکس بابکان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورائی
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بابکانبابکانبابکانبابکان
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515