باب طبع


برابر پارسی: به دلخواه، پسندیده

واژه نامه بختیاریکا

دِلُوِه؛ ساز دست

پیشنهاد کاربران

باب میل ، مورد علاقه
به مذاق کسی تلخ یا شیرین آمدن چیزی ؛ باب طبع او واقع شدن یا نشدن :
سخن من به مذاق تو بود تلخ اگر
چون لبت هر سخنی را به شکر غوطه دهم.
سلیم ( از آنندراج ) .
طبعنواز. [ طَ ن َ ] ( نف مرکب ) مهربان . دمساز. سازگار. دلخواه :
گر نفسی طبعنواز آمدی
عمر ببازی شده بازآمدی .
نظامی .
طبعنوازان و ظریفان شدند
با که نشینی که حریفان شدند.
نظامی .
...
[مشاهده متن کامل]

چون سخن گفته شد به رفق و به راز
سخن دلفریب طبعنواز.
نظامی .
چند از آن داستان طبعنواز
گفت و آن نازنین شنید بناز.
نظامی .

باب طبع : [عامیانه، اصطلاح] موافق میل، مطابق سلیقه.

بپرس