باب ، سید علی محمد (شیراز ۱۲۳۵ـ تبریز ۱۲۶۶ق)
از مدعیان مهدویت در ایران . در خانواده ای تجارت پیشه به دنیا آمد. در ۱۹ سالگی به بوشهر رفت و پس از پنج سال کار تجارت، به عتبات رفت و در درس سید کاظم رشتی ، از علمای شیخیه و جانشین شیخ احمد احسایی شرکت کرد. در ۱۲۵۷ق به شیراز بازگشت . پس از درگذشت سید کاظم رشتی ، خود را باب امام دوازدهم (عج ) (واسطۀ بین امام و مردم ) نامید. وی این کار را با تأویل بخش هایی از قرآن به روش شیخیه آغاز کرد و تصریح کرد که امام او را مأمور هدایت جهانیان کرده است . به دنبال این ادعا ۱۸ تن از شاگردان شیخی مذهب سید کاظم رشتی به او پیوستند. او بعد از مسافرتش به مکه و بازگشت به بوشهر از پیروانش خواست نام او را در اذان به نام باب امام زمان وارد کنند. از این رو از سوی والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد (۱۲۶۱ ق). او طی مناظره ای محکوم شد و نزد امام جمعۀ شیراز اظهار توبه و ندامت کرد، اما پس از آن به اصفهان نزد معتمد الدوله منوچهرخان گرجی والی اصفهان که نسبت به او اظهار ارادت کرده بود رفت و پس از درگذشت او به قلعۀ ماکو تبعید شد. او آن جا با مریدانش ملاقات و مکاتبه داشت، به همین علت برای قطع ارتباط او با شاگردانش به قلعۀ چهریق در ارومیه منتقل شد (۱۲۶۴ ق). مدتی بعد به دستور حاجی میرزا آغاسی، وزیر محمدشاه، در مناظره ای با علمای تبریز در حضور ناصرالدین میرزا ولیعهد شرکت کرد و به ظاهر از دعاویش اظهار پشیمانی نمود. هنگامی که در بازداشت بود، پیروانش آشوب هایی در کشور ایجاد کردند که از سوی قوای دولتی به سختی سرکوب شد. پس از فوت محمدشاه و به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، امیرکبیر مسامحه در کار باب را صلاح ندید، از این رو فتوای قتل وی را از علما گرفت . سرانجام او به همراه یکی از پیروانش در تبریز و در انظار مردم تیرباران شد. باب معتقد به رفتار خشونت آمیز دربارۀ مخالفان خود بود و به پیروانش تأکید کرده بود که غیر از کتاب بیان که آن را در نسخ احکام اسلام نوشته نیاموزند. از آثارش دلائل السّبعة، قیّوم الاسماء، هفت شأن، و بیان (فارسی و عربی) را می توان نام برد. نیز ← بابیه
از مدعیان مهدویت در ایران . در خانواده ای تجارت پیشه به دنیا آمد. در ۱۹ سالگی به بوشهر رفت و پس از پنج سال کار تجارت، به عتبات رفت و در درس سید کاظم رشتی ، از علمای شیخیه و جانشین شیخ احمد احسایی شرکت کرد. در ۱۲۵۷ق به شیراز بازگشت . پس از درگذشت سید کاظم رشتی ، خود را باب امام دوازدهم (عج ) (واسطۀ بین امام و مردم ) نامید. وی این کار را با تأویل بخش هایی از قرآن به روش شیخیه آغاز کرد و تصریح کرد که امام او را مأمور هدایت جهانیان کرده است . به دنبال این ادعا ۱۸ تن از شاگردان شیخی مذهب سید کاظم رشتی به او پیوستند. او بعد از مسافرتش به مکه و بازگشت به بوشهر از پیروانش خواست نام او را در اذان به نام باب امام زمان وارد کنند. از این رو از سوی والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد (۱۲۶۱ ق). او طی مناظره ای محکوم شد و نزد امام جمعۀ شیراز اظهار توبه و ندامت کرد، اما پس از آن به اصفهان نزد معتمد الدوله منوچهرخان گرجی والی اصفهان که نسبت به او اظهار ارادت کرده بود رفت و پس از درگذشت او به قلعۀ ماکو تبعید شد. او آن جا با مریدانش ملاقات و مکاتبه داشت، به همین علت برای قطع ارتباط او با شاگردانش به قلعۀ چهریق در ارومیه منتقل شد (۱۲۶۴ ق). مدتی بعد به دستور حاجی میرزا آغاسی، وزیر محمدشاه، در مناظره ای با علمای تبریز در حضور ناصرالدین میرزا ولیعهد شرکت کرد و به ظاهر از دعاویش اظهار پشیمانی نمود. هنگامی که در بازداشت بود، پیروانش آشوب هایی در کشور ایجاد کردند که از سوی قوای دولتی به سختی سرکوب شد. پس از فوت محمدشاه و به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، امیرکبیر مسامحه در کار باب را صلاح ندید، از این رو فتوای قتل وی را از علما گرفت . سرانجام او به همراه یکی از پیروانش در تبریز و در انظار مردم تیرباران شد. باب معتقد به رفتار خشونت آمیز دربارۀ مخالفان خود بود و به پیروانش تأکید کرده بود که غیر از کتاب بیان که آن را در نسخ احکام اسلام نوشته نیاموزند. از آثارش دلائل السّبعة، قیّوم الاسماء، هفت شأن، و بیان (فارسی و عربی) را می توان نام برد. نیز ← بابیه