بائر

/bA~er/

لغت نامه دهخدا

بائر. [ ءِ ] ( ع ص ) از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک. || زمین بائر؛زمین خراب و نامزروع. در عربی : بائرة؛ زمین خراب نامزروع. ( منتهی الارب ). || رجل ٌ حائر بائر؛ مرد سرگشته خودرای. ( منتهی الارب ). || چاه کننده. || آتشدان کننده. ( از منتهی الارب ). || پنهان کننده ، نگاهدارنده چیزی تا بوقت حاجت بکار آید. || نیکی اندوزنده. ( از منتهی الارب ). || هلاک شده. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). ج ، بُور، بَوْر. ( منتهی الارب ). || هالک. هلاک شده. ( منتهی الارب ). || کاسد.

فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) خراب لم یزرع ( زمین ) مقابل دایر .

پیشنهاد کاربران

یعنی شیطان یا جن
برگرفته از کتاب کلید گمشده سلمان به قلم آلیسترکروکی

بپرس