بائت

لغت نامه دهخدا

بائت. [ ءِ ] ( ع ص ) آب شبینه و سردو نان شبینه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نان و خوراک یکشبه. ( قطر المحیط ). آنچه شب گذاشته شده باشد از گوشت و نان و غیر آن : الغاب ؛ البائت من الخبز و الطعام. ( قطر المحیط ). بیات ، ضد تازه : و خبزه ( خبز السلت )مادام حاراً افضل من الخبز البائت. ( ابن البیطار ).

بائة. [ ءَ ] ( ع مص ) باء. مباءة. نکاح. مباشرت. آرامش با. جماع. || ( اِ ) جای باش. منزل. ( مهذب الاسماء ). || آنجا که اشتر شب گذارد. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ معین

(ئِ ) [ ع . ] (ص . ) آن چه شبی بر آن گذشته باشد (از گوشت و نان و غیره )، شب مانده ، بیات ، مق . تازه .

پیشنهاد کاربران

بپرس