با چیز نوک تیز فرو کردن

مترادف ها

prick (فعل)
تحریک کردن، ازردن، سیخ زدن، خلیدن، با سیخونک بحرکت واداشتن، سیخونک زدن، خلیدگی، با چیز نوک تیز فرو کردن

فارسی به عربی

وخز

پیشنهاد کاربران

بپرس