با باد و دم

لغت نامه دهخدا

با باد و دم. [ دُ دَ ] ( ص مرکب )با غرور و تکبر و خودستائی. ( آنندراج ) :
بیاراست آن جنگ را پیلسم
همی راست چون شیر با باد و دم.
فردوسی ( از شرفنامه منیری ).

پیشنهاد کاربران

با باد و دم ؛ با تکبر و غرور. با اشتلم و خودستایی. متکبر. متکبرانه. ( از یادداشت مؤلف ) :
کجا خواهران جهاندار جم
کجا تاجداران با باد و دم.
فردوسی.
چو بشنید کآمد ز راه حرم
جهانگیر پیروز باباد و دم.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت با باد و دم
که بر من چرا گشت قیصر دژم.
فردوسی.

بپرس