با ادب
/bA~adab/
مترادف با ادب: آداب دان، فرهیخته، مودب، مبادی آداب، متادب، متمدن
متضاد با ادب: بی ادب، گستاخ، نافرهیخته
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
خلیق، معقول، خوشخو، خوش رفتار، سر براه، با ادب، مودب، خوش معاشرت، مهذب، با نزاکت، مبادی اداب
خوشخو، خوش رفتار، با ادب، مودب، مودبانه، خوش معاشرت
مهربان، خوشخو، خوش رفتار، با ادب، خوش معاشرت
مدنی، کشوری، غیر نظامی، حقوقی، متمدن، عرفی، با ادب، مودب
با ادب، مودب، ابرومند، پر احترام
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نزاکت
فرهیخته، بافرهنگ
معنی باادب و معنی باهوش و معنی بانشاط
کسی که از رفتار مناسب و مورد پسندعرف جامعه برخوردار است و منزه از بی ادبی وپلیدی است
کسی رفتار و گفتار پسندیده دارد
فرهیخته ، مودب
با مرفت
مودب و بار فتار مناسب
مودب
به مجموعه ای از آداب ورفتار پسندیده