ایوار

لغت نامه دهخدا

ایوار. [ ای ] ( ق ، اِ ) وقت عصر باشد که نماز دیگرش نیز میگویندچنانکه شبگیر صبح را خوانند و راه رفتن وقت عصر را ایوار کردن و وقت صبح را شبگیر نمودن گویند . ( برهان ). وقت عصر را گویند چنانکه شبگیر صبح را. ( جهانگیری ) ( رشیدی ). وقت عصر قریب بغروب که نماز دیگرش گویند سفر و حرکت آن وقت را ایوار گویند و صبح و سحر را شبگیر و هر دو لفظ مصطلح مسافران است چون قافله وقت پسین براه افتد گویند ایوار کرد و اگر وقت سحر براه افتد گویند شبگیر کرد پس ایوار داخل کردن پاره ای از روز است بشب و شبگیر عکس در روز مستعمل است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
تو گر شبگیر در توران نهی روی
به آنان کی رسی کایوار رانند.
بندار رازی.
شب و روز از رفتن بی درنگ
ز شبگیر و ایوارش آید بتنگ.
هاتفی.
یکی از لشکریان او که از شبگیر و ایوار فرار و پیکار به تنگ آمده بود. ( حبیب السیر ج 1 ص 352 ).
آوخ نرسیدیم بشبگیر و به ایوار
در سایه همسایه دیوار بدیوار.
( از مؤلف انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

ایواره: عصر، هنگام عصر، نزدیک غروب آفتاب، ایوارکردن: سفرکردن هنگام عصر
( اسم ) هنگام عصر نزدیک غروب آفتاب مقابل شبگیر .

فرهنگ معین

(ق . اِ. ) هنگام عصر، نزدیک غروب آفتاب . مق شبگیر.

فرهنگ عمید

نزدیک غروب آفتاب، عصر، هنگام عصر.
* ایوار کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] سفر کردن هنگام عصر.

دانشنامه عمومی

آیوار (کشتی گیر). تاد اسمیت ( انگلیسی: Todd Smith؛ زادهٔ ۳ مارس ۱۹۸۴ ) کشتی گیر کشتی حرفه ای اهل ایالات متحده آمریکا است. او در شوی اسمکداون کمپانی دبلیودبلیوئی کار می کند.
تاد اسمیت بیشتر با نام هنسن که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹ آن را بکاربرده شناخته می شود. اسمیت و اریک از سال ۲۰۱۴ در تگ تیمی به نام های وار ماشین، وار ریدرز، وایکینگ اکسپرینس و وایکینگ ریدرز فعالیت کرده اند.
عکس آیوار (کشتی گیر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اور/هاور/خاور=غرب/غروب
اوار/اواره=غریب
ایوار=مغرب/غروب
خاور بچم غرب است و هیچ پیوندی با واژه خور ندارد . آور را هاور / خاور نیز میگفتند ( در ارمنی نیز غروب را خاور گویند. بدینگونه خاورمیانه یعنی غرب میانه و گفتن ان برای میدل ایست ناراست است .
...
[مشاهده متن کامل]

برخی زمانهای یک شبانه روز
ōšbām/uzbām=سپیده دم
ud hamgōnag māh ud ātaxš ī wahrām ayāb ātaxš ī ādarōg bāmdād ud nēm - rōz ud ēbārag namāz ud stāyišn kardan, ( Anklesaria, 1913, p. 144 )
و همین گونه ماه و آتش بهرام یا آتش آذروگ ، بامداد و نیمروز و ایوارگ نماز و ستایش کردن،
میونگ خرد
ēbārag gāh ēn gōwēd kū az wināh ī - tān kard ēstēd pad - petīt bēd tā - tān man be āmurzēm čē paydāg kū ēdōn čiyōn rōšnīh ī xwaršēd ō zamīg rasēd u - š gōwišn ō zamīg āyēd. ( Jamasp - Asana, 1913, p. 48 )
هنگام ایواره این گوید که، از گناه که کرده اید به توبه باشید تا من شما را بیامرزم، زیرا آشکار [است] که همچنانکه روشنی خورشید به زمین رسد، گوشن او به زمین آید
چیدگ پور یوکیشان
xwaršēd bāmdād abāyēd yaštan tā nēm - rōz, ud ān#ī nēm - rōz abāyēd yaštan tā ēbārag gāh, ud ān#ī ēbārag gāh abāyēd yaštan tā šab, hamē ka xwēš - kārīh rāy be sazīhēd, ud pas yazēd ā šāyēd.
خورشید بامداد اباید یشتن تا نیمروز ، و آنِ نیمروز اباید یشتن تا ایواره گاه ، و آنِ ایواره اباید یشتن تا شب . همی که خویشکاری ( =انجام وظیفه ) را سزیهد ( بگذرد ) ، و پس [ از ان زمان] بیزد، پس شاید.
شایست نشایست
ایرانیان شبانروز را بچند گونه بخش میکردند یکی از انها پنج بخش است
uzērin=بیرون رفتن=غروب
ušahin=نیمه شب تا سپیده دم
ēbsrūsrim= ابسروسرم /از ایوار تا نیمه شب
hāwan=هاونگاه بامداد ( هاون دو چیم دارد یکی هاو/هوم بچم کوبیدن و دیگر هاون از همیه=اتخاد/اجتماع است )
rabihwin=ربیهوین/ربیثوبین/ربیتوبین=نیمروز
asmān, zāmyād, māraspand, anagrān rōz ud ahunawad gāh tā ō uzērin gāh har rōz pad uzērin gāh panǰ - ēk az widardān ul uzāyēnd pad ēbsrūsrim gyānōmand, pad ušahin ahōš bawēnd. pad hāwan ō hamīh ī hanǰaman *xwānīhēnd, pad rabihwin ēk ō did rāmēnānd. ( Anklesaria, 1964, p. 157 )
آسمان، زامیاد، ماراسپند، انغران ( نام روزهای بیست و هفتم تا سی ام هر ماه ) و اهونودگاه تا به ازیرینگاه، هر روز به ازیرینگاه یک پنجم از گذشتگان برخیزند در ایبیسروثرم جانومند در اشهین آهوش ( بیمرگ ) بوند به هاون[گاه] به همیه ( = اجتماع ) انجمن فرا خوانده شوند به رپیهوین یکدیگر را رامش بخشند
*ušahin gāh ahōšīh [ī] wispān rōšn - tōhmagān rāy, pad ham ēwēnag yašt kunēnd, ahōš bawēnd ud *ušhain nām az ahōšīh. ( Anklesaria, 1964, p. 156 )
اشهینگاه ( =نیمه شب تا سپیده ) به اهوشیه ( بی مرگی ) همه روشن تخمگان به همین گونه یشت کنند [تا] بی مرگ باشند و نام اشهین از اهوشیه است ( سره ان اهوشین بوده )
nām ī uzērin gāh az ul - uzāyišnīh.
نام اُزیرن گاه از ال ازایشنیه . ( = ازیرین با uzīdan: ازایشن/ازادشن هم ریشه است )
. rabihwin nām az rāmišn
ušhain nām az ahōšīh
hāwan nām az hamīh
u - š ēbīh nām az gyān ast
و نام هاون از همی ( = اتحاد، اجتماع ) است
ōšbām/uzbām=سپیده دم

#ایران زمین #هشت_واژه # زبان پارسی
#نیمروز
#پیشین
#بامداد
#شب_گیر
#نیمه_شب
#سرشب
#ایوار
#پسین
در بخشی از ایران زمین بجای واژه نیمروز از واژه چاشت استفاده می شود.
ایوار
ایوار یا ایواره به کردی به معنای عصر و غروب میباشد
ایوار ، غروب # شبگیر ، سحرگاه، سحر
آیوار: واژه ترکی، نام پسرانه
همچنین نام اسطوره اسکاندیناوی و پسر راگنار لود بروک واکینگ هم بود!
آی: ماه، قمر - زیبا، قشنگ، خوشگل - معشوق، محبوب - بانمک، تو دل برو، بامزه، شیرین - شاهکار، معرکه!
...
[مشاهده متن کامل]

وار: این پسوند هم در فارسی و هم در ترکی ( آذربایگان ) بخاطر زبان پهلوی فارسی میانه ساسانی یکسان هست!
پسوند شایستگی، لیاقت و همسانی - مانند: شاهوار ( شَهوار ) ، شیروار، دیوانه وار، آدم وار، فرشته وار، گوسفند وار
پسوند دارندگی و همراهی - از ریشه ایرانی باستان ( سنگ نوشته های هخامنشی ) : bāra از ریشه bar: بار - بردن و حمل کردن
مانند: بزرگوار، امیدوار، سوگوار، پروار، استوار، عیالوار، خانوار ( خانه وار ) ، دِلوار ( دلاور ) !
( ( پس از "وار" پسوند "وَر" هم از آن ساخته شد! ) )
معنی: ماه نشان، ماهرُو، خوشچهره، خوشمَل ( خوشتیپ ) -
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، گیرا، جذاب، کاریزما دار! -
جوانمرد، رادمرد، کریم، بخشنده، دل گنده و دریادل، دست و دل باز -
گشاده رو، خوش مَشرَب، زودجوش، خوش برخورد، خوش رفتار، نیک کردار، مِهربان
آن را با "ایوار: غروب آفتاب" همسان ندانید!
ایوار - در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) :
اِبارَگ ( ēbārag و ēwbārag )
واژه evening هم از ایوار گرفته شده است!
در نوشته های چیده ( چکیده ) اندرز پوریوت کیشان ( پوریوتکیشان ) ، اندرز ۵۱:
51 - ēbārag gāh ēn gōwēd kū az wināh ī - tān kard ēstēd pad - petīt bēd tā - tān man be āmurzēm čē paydāg kū ēdōn čiyōn rōšnīh ī xwaršēd ō zamīg rasēd u - š gōwišn ō zamīg āyēd. ( Jamasp - Asana, 1913, p. 48 )
هنگام غروب آفتاب ( عصر ) این را گوید که، از گناه که کرده اید به توبه باشید تا من ( اورمزد ) شما را بیامُرزم، زیرا آشکار [است] که همچنانکه روشنی خورشید به زمین می رسد، وَخشور ( سخن اهورایی ) او [نیز] به زمین می آید.

منابع• https://www.parsigdatabase.com• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa
غروب افتاب
ب زبان کرمانجی یعنی غروب
در گفتار لری :
ایواره = زمان فرو رفتن آفتاب و پس از رفتن آفتاب
ایواری ( بسیار پرکاربرد ) = پنهان از دید، در دید نبودن
ایوار کردن، سر ایوار کردن= از دیدرس بیرون شدن
ضد آن واژه دیار است به معنای در دید بودن
...
[مشاهده متن کامل]

اگر واژه دیار همان ( دید ار ) باشد، واژه ایوار هم از ( ایو ) و ( ار ) ساخته شده و ( ایو ) به معنای پنهان می باشد.

برابر Evening در انگلیسی عصر، غروب، سر شب
اسم پسرانه ترکی به معنای مثل ماه
عصر، evening
ایوار اسم کوچکترین پسر رگنار پادشاه بزرگ وایکینگ ها بوده

آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
شیخ بهایی
همچون ماه
ایوار اسم پادشاه وایکینگ ها بوده که بهش خدای مرگ هم میگفتن
بی استخوان
معتبر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس