ایه 42 سوره زمر

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیه 42 سوره زمر. اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَیٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَیٰ إِلَیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را می گیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض می کند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه می دارد و آن را که نکرده (به بدنش) می فرستد تا وقت معیّن (مرگ). در این کار نیز ادله ای (از قدرت الهی) برای متفکران پدیدار است.
و خداست که روح را هنگام مرگشان به طور کامل می گیرد، و روحی را که نمرده است نیز به هنگام خوابش ، پس روح کسی که مرگ را بر او حکم کرده نگه می دارد، و دیگر روح را تا سرآمدی معین باز می فرستد؛ مسلماً در این برای مردمی که می اندیشند، نشانه هایی ست.
خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند، و روحی را که در خوابش نمرده است ؛ پس آن را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه می دارد، و آن دیگر را تا هنگامی معیّن بازپس می فرستد. قطعاً در این برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی ست.
خدا جانها را به هنگام مردنشان می گیرد، و نیز جان کسانی را که در خواب خود نمرده اند. جانهایی را که حکم مرگ بر آنها رانده شده نگه می دارد و دیگران را تا زمانی که معین است بازمی فرستد. در این عبرتهاست برای آنهایی که می اندیشند.
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند، و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه می دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی گرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه می کنند!
Allah takes the souls at the time of their death, and those that do not die during their sleep. Then He keeps those for which He has decreed death and releases the others for a specified term. Indeed in that are signs for a people who give thought.
It is Allah that takes the souls (of men) at death; and those that die not (He takes) during their sleep: those on whom He has passed the decree of death, He keeps back (from returning to life), but the rest He sends (to their bodies) for a term appointed verily in this are Signs for those who reflect.

پیشنهاد کاربران

مرگ برخلاف بینش و باور ادیان ابراهیمی به ویژه دین مسیحیت دشمن حیات یا زندگی نمی باشد بلکه نیمزوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز تولد. پدیده های تولد و مرگ را میتوان به زبان فنی و تکنیکی به یک نوسانگر دو قطبی تشبیه نمود که قطبین آن غیر قابل تفکیک یا جدائی از همند بلکه از قابلیت یا استعداد تعویض متقابل دو نقش متضاد برخورداند؛ یکی رسیدن به حاکمیت و جلوس کردن یا نشستن بر تخت فرمانروایی و دیگری در پشت پرده نشستن و منتظر دریافت فرصت بعدی ماندن. این نوسانگر بی پولار یا دو قطبی موج زندگی را تولید میکند که از دو نیم موج غیر مساوی تشکیل گردیده؛ یکی بسیار کوتاه روی محور افقی زمان عمود بر محور های مکانی x و y و z و دیگری بسیار بلند در زیر محور زمان، اولی مرئی یا پیدا و دومی نامرئی یا ناپیدا. طول زمانی نیم موج کوتاه منحصر بفرد است، اما طول نیم موج بلند برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده بطور مطلق مساوی و همیشه هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی خواهد بود ، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر.
...
[مشاهده متن کامل]

این دو نیم موج را میتوان صاف و راست و آنرا به یک خط و سپس به یک دایره تبدیل کرد، آنگاه این دو نیم موج کوتاه و بلند به شکل دو قوس یا کمان روی محیط دایره ترسیم میگردند؛ یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند.
یک نکته مهم در این زمینه اینست که این دو کمان را نباید با قاب قوسین نرولی و صعودی مندرج در معرفت وحیانی و حدیثی و روائی دین اسلام یکی پنداشت.
مفسرین این آیه در ترجمه کلمات عربی به فارسی با هم همدل و همصدا نیستند بلکه یکی نفس را به روح و دیگری آنرا به جان ترجمه کرده اند و شاید سومی آنرا با روان و دیگری آنرا با عقل معادل به پندارد.
مثال :
تعریف نفس از دیدگاه ابن سینا معروف به شیخ الرئیس: نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقا عقلانی ست.
تعریف نفس از دیدگاه ملاصدرا ملقب به صدر متالهین :
نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقا روحانی ست.
به رای کدامشان میتوانیم باور داشته باشیم؟.
به تفسیر نمونه مکارم شیرازی یا تفسیر نور قرآئتی و یا تفسیر المیزان مرحوم طباطبائی یا به ترجمه های قمشه ای و فولادوند ( ببخشید: پولادوند ) و x و y و z و اعم و ذالک و یا به اهل بیت دانش نامه اسلامی و یا ویکی فقه و ویکی شیعه و. . . . ؟
نه دوستان عزیز: مسلمانان کشور خودمان ایران در مقایسه با مسلمانان کشور های دیگر حداقل یکی دو وجب کوتاه قد ترند و نسبت به یهودیان و مسیحیان شاید یک تا یک متر و نیم.

الانفُسَ جمع نفس می باشد یعنی نفس ها و نه ارواح. در قرآن نفس به چهار نوع اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه تقسیم گردیده و با آن جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ اعلام گردیده. در یک جا یا در گوشه ی دیگری از قرآن بیان گردیده که کل نفوس مزه مرگ را می چشند و در جای دیگری روح امر پروردگار حاجی اعلام گردیده که اندکی از علم به آن به انسان ( منجمله موسا و ایسا و محمّد ) داده شده. حال اگر کلیه ی نفوس مزه مرگ را میچشند، پس چرا بهنگام مرگ تن یا بدن به اصطلاح مادی از آن قبض میگردند؟ به این تناقضات و تناقض گوئی های کتاب به اصطلاح آسمانی ، وحیانی و مقدس باید توجه ژرف داشت و به سادگی از آنها عبور نکرد با هدف تقویت پایه ها یا ستون های دین و مذهب از طریق تحمیل همه جانبه و بیرحمانه ی امر به معروف و نهی از منکر بر تار و پود های اجتماعی.
...
[مشاهده متن کامل]

نفس مجرد یعنی من از جنسیت مردانگی و زنانگی ( نرینه گی و مادینه گی ؛ مذکر و موئنث ) و از اصل و قاعده و قانون نامیرائی برخوردارست، لذا تقسیم آن به چهار نوع اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه و اعلام جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ با آن و باور به چشیدن مزه موت یا مرگ آن، دو تا از بنیادی ترین گمراهه روی های حکمت قرآنی و جبران ناپذیر برای موئمنین پیرو دین اسلام محسوب میشود.
خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی و موازی و بیشمار که هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد، در آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی یا اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها یا جهان ها در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین ( نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه یکبار برای جاودانگی ) کلیه نفوس مجرد یا من های افراد انسان ( منجمله نباتی و حیوانی ) را از نفس مجرد یا من مطلق، واحد و بیکران خویش و همه را بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی ( به احتمال قریب به یقین در سن چهل سالگی ) و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده و نه از نفس یک موجود خیالی - اوهامی - نتراشیده و نخراشیده و نکره تحت نام آدم ملقب به ابوالبشر.
ماده، روان و روح بهمراه همدیگر و ادغام در هم سه جنبه ی ظهوری یا پیدایشی یک خمیرمایه ساختاری واحد، یگانه و تثلیثی می باشند که غیر قابل تفکیک یا جدائی از همند بلکه از قابلیت یا استعداد تبدیلات متقابل بهمدیگر برخوردار . به زبان عادی و روزمره میتوان یخ و آب و بخار را در یک ظرف با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر و بطور کامل ایزوله شده از محیط تصور نمود که مقدار گرمای درون آن از اصل بقاء برخوردار باشد، یعنی نه اندکی از مقدار آن کاهش یابد و نه اندکی افزایش درست مانند اصل طلائی بقاء انرژی.
جسم، کالبد، تن و یا بدن تثلیثی ( مادی روانی روحی ) افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و تا لحظه مرگ، حیات یا زندگی خود را بطور پیوسته از بستر امن، آرام، ساکن، پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی دریافت میکند و نه از روح و روان وی.
نفس مجرد یا من هر فرد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) قبل از بسته شدن نطفه ی تثلیثی در رحم مادر در نفس مجرد یا من مطلق، واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در خواب سنگین، ژرف و شیرین بسر می برده و بموازات آن در طی حالت برزخ به کمک حواس، غرایز و قوای ادراکی فهم و عقل بیکران وی از مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار بوده و پس از مرگ کالبد تثلیثی دوباره بخواب سنگین، ژرف و شیرین فرو خواهد رفت و از همان مشاهده و تجربه برخوردار خواهد گردید و آنهم در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی همیشه تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل و نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بر اساس تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل
《دنیا - برزخ - آخرت》که با کمال احترام خدمت کلیه ی موئمنین پیرو دین اسلام بویژه ایرانی و بخصوص فارسی و پارسی زبان، یک راه بسیار کوتاه و میان بُر بیش نبوده و نمی باشد.
مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی، سلامتی و صلح و صفا، لذت و شادی و آزادی، برابری یامساوات و عدل و داد و اخلاق نیکو با کمیت و کیفیت بهشت برین بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها، گفتارها، رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرد و خواهد پذیرفت.
در این زمینه برای انسان امروز و آینده و بویژه خود ما ایرانیان شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بداند و بدانیم که وعده ها و وعیدهای پاداش و کیفر بهشتی و جهنمی یا دوزخی از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل، با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ متاثر از شعله های آتش سوزان شهوات غرایز نام آوری و شهرت طلبی، برتر بینی خود و ایل و طایفه و قبیله و قوم خودی در میدان رقابت با نام ها، شهرت ها، ایل ها، طوایف، قبایل و اقوام غیر خودی یا بیگانه.
این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م ، m8 ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم نه دو یا سه یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر دقیقن به تعداد یکهفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن.
نتیجه کلی اینکه خدای دینی فقط یک لفظ یا یک کلمه و یا یک واژه و یک مفهوم محض و یک ایده انتزاعی با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری بیش نبوده و نمی باشد و فقط در زبان و خط انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه ی سعی ها و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
همچنین شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که دو داستان مبدئی - بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یعنی یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای حضرات موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) و محمّد دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو قصه یا مَتَل از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده، طنین نیفکنده، نجوا و زمزمه نشده.
شاید برای آینده مفید باشد که طلبه ها قبل از آغاز تحصیل در حوزه های به اصطلاح علمیه در رشته الهیات یا خدا شناسی از مدرک تحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد یا فوق ارشد ( لیسانس و فوق لیسانس ) در یکی از علوم پایه برخوردار باشند مانند فیزیک، شیمی، زیست شناسی و ریاضیات محض و کاربردی و رشته های مهم دیگری از قبیل اقتصاد، سیاست، حقوق، اینفورماتیک، فلسفه علمی یا متافیزیک نئومنی و نوومنی ، جامعه شناسی، فرهنگ و تمدن ، تاریخ و جغرافیا، هنر و حتا فضا نوردی ماقبل تاریخ یا پری آستروناوتیک و شناخت موجودات فرا زمینی و. . . .
زیرا انسان امروز و آینده در جهت کسب معرفت یقنی و یا رسیدن به شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی هیچ راه راست و درست و معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد و نخواهد داشت غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی، هم حصولی یا اکتسابی و هم حضوری یا لَدنی یعنی بطور مجانی و رایگان به مدد و یاری عالِم غیبی؟.
این گیتی یا کیهان و یا این جهان چه باشد با این همه وسعت و گستردگی و فراخی از دید محدود ما انسان ها در بین جهان های بیشمار / جز قطره ی ناچیزی جاودانه گرفتار در بند و کمند و پیچ و خم زلف ( مشکی، خرمائی، بلوند و طلائی و آبی و بنفش و. . . ) و عشق تو ای یار ای پروردگار ! یا در بطن وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بی نهایت تو ای آفریدگار کائنات /؟!!
درین دایره ای که میدان آمدن ها و رفتن ها و بازگشتن های متوالی و فراوان ماست/ او را هم بدایت و هم نهایت هردو همیشه بهشت های برین متوالی هاست/