ایه 162 سوره انعام

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آیه 162 سوره انعام. قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
بگو: همانا نماز و طاعت و تمام اعمال من و حیات و ممات من همه برای خداست که پروردگار جهانیان است.
بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگی کردن و مرگم برای خدا پروردگار جهانیان است.
بگو: «در حقیقت، نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است.»
بگو: نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا آن پروردگار جهانیان است.
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.
Say, "Indeed, my prayer, my rites of sacrifice, my living and my dying are for Allah, Lord of the worlds.
Say: "Truly, my prayer and my service of sacrifice, my life and my death, are (all) for Allah, the Cherisher of the Worlds:

پیشنهاد کاربران

در این آیه هیچ اشاره ای به تولد نشده است. پدیده ی مرگ دشمن حیات یا زندگی نیست بلکه نیم زوج بنیادی همزاد، هم بازی و هم ارز پدیده تولد می باشد. در هر زمان و در هر کجا که تولد روی دهد، مرگ هم به دنبال آن اتفاق خواهد افتاد و هر زمان و هر مکان که مرگ در آنها رُخ دهد به دنبال آن تولد هم دو باره اتفاق خواهد افتاد و آنهم نه بر روی یک خط مستقیم طوریکه آغاز و پایان و یا اول و آخر آن نامعین و نا پیدا باشد بلکه روی یک مسیر دایره ای شکل که بصورت دو قوس یا کمان؛ یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند از پیش تعیین و ترسیم گردیده. قوس یا کمان کوتاه همین پدیده طبیعی ، واقعی و تجربی به شکل 《 تولد - زندگی - مرگ 》 می باشد و زندگی در طول آن از لحظه ی بسته شدن نطفه آغاز و در لحظه مرگ به پایان میرسد و طول زمانی آن منحصر بفرد است. قوس یا کمان بسیار بلند که بخش اعظم آن به کمک حواس و تجربه غیر قابل دریافت و فهم و درک و شناخت میباشد، پدیده ی دیگریست به شکل 《 مرگ - زندگی - تولد 》 و زندگی در طول آن از لحظه ی مرگ کالبد تثلیثی مادی روانی روحی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان آغاز میگردد و در لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه ی تثلیثی در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در همین دنیا در مداری برتر از قبل به پایان میرسد و طول زمانی آن برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی، نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر. عشق و زندگی، توانایی و دانائی و هنرمندی در طی حالت برزخ بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین نفوس مجرد یا من های افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) در نفس مجرد یا منِ واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بیکران وی بصورت روئیاهای حقیقی و روشن با کمیت و کیفیت بهشت برین روی میدهند و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتار ها، رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی. نتیجه اینکه از دیدگاه فردی من بر خلاف بینش و باور دینی، برزخ حائل بین دنیا و آخرت نمی باشد بلکه حال بین لحظه ی مرگ کالبد تثلیثی در این دنیا و لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. از آنجائیکه هفت دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست، وجود دارند، به همین علت و دلیل هفت برزخ بطور همزمان و ادغام در هم بصورت یک عالم بزرگ غیبی وجود دارند و این دنیای بزرگ غیبی و نامحسوس همیشه حائل بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی یعنی حائل بین دو بهشت برین متوالی می باشد. اما هر کدام از برزخ های هفتگانه حائل بین لحظه ی مرگ و لحظه ی تولد دوباره در مداری برتر در دنیای خاص و ویژه ی خویش. نتیجه کلی تر اینکه تصویر وحیانی - قرآنی به شکل 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد. به این معنا که آیات مربوط به عالم میانی برزخ از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل مبارک پیامبر اسلام ابلاغ و نجوا و زمزمه نگردیده بلکه حاصل یا نتیجه ی احساسات، اندیشه ها، افکار، خیالات و تصورات خود وی بوده است. اما امتیاز برحسته ی پیامبر اسلام به عنوان خاتم کلام های انبیاء پیشین این است که به عالم یا حالت میانی تحت عنوان برزخ باور پیدا کرده است. در محتوای کتب دو دین قبلی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت، هیجگونه خبر و اثری از موجود بودن عالم میانی برزخ و وقوع قیامت های انفرادی صغرایی در دست نمی باشد و درست به همین علت و دلیل دین اسلام کاملتر از دو دین قبلی ابراهیمی می باشد و نه از این لحاظ که گویا این سه دین به اصطلاح الهی - آسمانی باشند و دین اسلام الهی تر و آسمانی تر از آندو. یک نکته بسیار مهم در زمینه بینش ها و باور های آئینی و دینی منجمله بینش و باور آتئیستی برای انسان امروز و آینده اینست که بیدار شود و بداند که وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل با هدف، قصد، نیت، انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش پس از مرگ بطور جاودانه در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ. خدای حقیقی و واقعی ما ( منجمله بقیه موجودات ) را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون نیافریده بلکه با هدف تجربه عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش در قالب جزئیات زنده و به عواقب تلخ و شیرین این تجربیات از پیش علم و آگاهی مطلق داشته و دارد و خواهد داشت و هدف عمده ی دیگر این بوده که هرکدام از ما افراد انسانی را به معرفت یا شناخت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون نماید و نه فقط عده قلیل یا انگشت شماری تحت عنوان مقربین و برگزیدگان درگاه یا انبیا و اولیا. خدای حقیقی و واقعی که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد، در عین واحد و بطور همزمان دو حالت دارد؛ یکی کلی و بیکران و دیگری جزئیاتی و محدود. در حالت کلی و بیکرانی همیشه در نهایت کمال ایده آل مطلق قرار دارد یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس است و در حالت جزئیاتی و محدود همیشه مشروط و مقید به شرایط آب و هوایی، جغرافیایی، سرزمینی، کشوری، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملیتی، امتی، اقتصادی، تمدنی ، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی ، تاریخی و الا آخر. محتوای هر کتابی کلام جزئی خدا میباشد به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل محدود و ناقص افراد انسانی در اعصار و شرائط مختلف تاریخی و نه کلام کلی و کامل و بیکران وی. لذا محتوای کتب علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیک ترند تا محتوای کتب وحیانی و حدیثی و روائی دینی و فلسفی و عرفانی. خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی هیچ قومی را به عنوان قوم خود انتخاب ننموده و به آن در بین اقوام برتری نبخشیده ؛ نه قوم یهود، نه قوم عرب ساکن سرزمین حجاز و نه قوم عجم و نه هیچ قوم دیگری.
...
[مشاهده متن کامل]

چرخه یا چرخ و یا گردونه 《تولد - زندگی - مرگ - مرگ - زندگی - تولد 》هر موجود زنده نباتی و حیوانی و انسانی برای خدا و بخاطر خدا نمی باشند بلکه به خود خدای حقیقی و واقعی تعلق دارند در قالب های جزئی زنده و نه به گوهر یا جوهر ملاصدرا که معلوم نبوده و نیست و نخواهد بود که چیست!!
ز بند و کمند عشق تو ای یار ای پروردگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست کمر به رکوع، سر به سجده، رو به زمین و آسمان و دست به دعا / کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین خال ها، داغ های زیبا و معجزه آسا به امر و خواست تو نهاده بر سر و دل و دست و پا/؟
یکی درد و یکی درمان پسندد/ یکی وصل و یکی هجران پسندد/ شمس درد و هجران جلال وصل و درمان پسندند/ من آن پسندم که جان جانان برای خود پسندد/ هم درد و درمان هم وصل و هجران پسندد/ . . .

بپرس