اینوئیت (Inuit)
(یا: اینوک، به معنی «یک انسان» یا «مردم»؛ یا به طعنۀ سرخ پوستان امریکایی: اسکیمو، به معنی «خورندۀ گوشت خام») قومی ساکن قطب شمال در مناطق ساحلی آلاسکا، جزایر شرقی منطقۀ قطبی کانادا، لابرادورو سواحل بدون یخ گرینلند. این منطقه تا دوره های متأخّر از لحاظ فرهنگی از انسجام نظرگیری برخوردار بود. فرهنگ سنّتی اینوئیت ها بر پایۀ صید ماهی، پستانداران دریایی و شکار حیوانات زمینی برای تأمین غذا، گرما، روشنایی، لباس، ابزار و مسکن قرار داشت. شمار کلّ اینوئیت ها ۱۲۵هزار نفر است (۱۹۹۳). زبان اینوئیت ها موسوم به اینوپیاکبا گویش های متفاوت از پوینت بَرودر آلاسکا تا گرینلند تکلّم می شود. این زبان به خطی هجانگاری نوشته می شود که یکی از گروه های مبلّغ مذهبی قرن ۱۹ ابداع کرد. اینوئیت ها سابقاً کوچنده بودند، اما امروز تقریباً همۀ آن ها در مسکن های دایمی زندگی می کنند. قوم اینوئیت در حدود ۴هزار سال پیش از سیبری به شمال امریکا مهاجرت کرد. مردمِ فرهنگ توله، که نیاکان اینوئیت های امروزی به شمار می آیند در حدود هزار سال قبل، از شمال آلاسکا مهاجرت کردند، ساکنان پیشین را از آن جا راندند و به گرینلند رسیدند. در قرون ۱۸ و ۱۹، تماس با کشتی های شکار نهنگ و آماده سازی بالن ها، و نیز تماس بازرگانان و مبلّغان مذهبی، به آن ها امکان داد که صاحب قایق های چوبی، سلاح های گرم و ابزارهای آهنی شوند و مواد غذایی چون چای، آرد و شکر به دست آورند و درنتیجه رابطۀ خود را با محیط زیست تغییر دهند. سلاح های گرم، شیوه های شکار آن ها را دگرگون کرد و شکار جانوران برای خز و تجارت برایشان به یک منبع بزرگ درآمد بدل شد. بسیاری از اینوئیت ها در نزدیکی نقاط تجارت ساکن شدند تا بتوانند کارهای مزدبری بیابند و از این راه آذوقه، مهمات و قایق تهیه کنند. در کنار نفوذهای فرهنگی بیگانه، بیماری های ناشناخته برای اهالی بومی، به ویژه بیماری های مقاربتی و سل، نیز از راه رسیدند و در اواخر دهۀ ۱۸۰۰ و اوایل قرن ۲۰ ضربات مهلکی به جمعیت آن ها وارد آوردند. کاهش شدید گوزن های کاریبوو سایر حیوانات، درپی شکار بیش از اندازۀ آن ها، نیز به بیماری های همه گیر متعددی منجر شد که باز هم ضربات خود را بر جمعیت های بومی وارد کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، خدمات دولت در زمینه های پزشکی، مسکن و آموزش و پرورش موجب شد که اینوئیت ها به اسکان رغبت بیشتری بیابند. از نیمۀ قرن ۱۹، شیوه های سنّتی زندگی اینوئیت ها روبه انقراض گذاشت و بسیاری از آن ها برای زندگی خود به کمک های دولتی وابسته شدند. کارفرمایان عمدۀ اینوئیت ها عبارت اند از شهرداری ها، حکومت فدرال، حکومت های منطقه ای و دولت های ایالتی در زمینه های بهداشت، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی. اینوئیت ها از دیرباز در طول تابستان به گروه های خانوادگی کوچک و پراکنده تقسیم می شدند و به سرزمین های درونی مهاجرت می کردند و به شکار گوزن کاریبو، پرندگان، ماهی گیری و به گردآوری تخم ها می پرداختند؛ و ماهی هایی را که در انتهای کانال های باریک و رودخانه ها و نهرها به دام افتاده بودند، با نیزه شکار می کردند. هر خانوادۀ اینوئیت می توانست هر روز صدها ماهی صید کند. ماهی ها را خشک و ذخیره می کردند تا در زمستان به مصرف غذایی خود آن ها و سگ هایشان برسد. در طول ماه های تابستان، اینوئیت ها در چادرهای مخروطی شکل از پوست خوک آبی زندگی می کردند که به کمک سنگ های بزرگ بر زمین محکم می شد. هزاران دایره از این سنگ های چادر امروز چشم اندازهای این منطقه را نقطه گذاری کرده است. آن ها در زمستان در مسکن های کوچک گرد هم جمع می شدند و در مسکن های اساسی تری زندگی می کردند که از سنگ و گِل ساخته شده و با خزه و برف پوشیده می شد و در زمین فرو برده می شد تا گرما را بیشتر در خود حفظ کند. راه ورود به این مسکن ها شکل راهرویی دراز را داشت که بلندی آن صرفاً به اندازه ای بود که شخص بتواند چهار دست و پا درون آن بخزد. این معبر در حدود بیست سانتی متر پایین تر از سطح کلبه حفر می شد تا به صورت یک «تلۀ سرما» عمل کند. برخی از این مسکن های زمستانی ۴۰ یا ۵۰ نفر را در خود جای می داد. روشنایی و گرما از طریق سوزاندن روغن خوک آبی در چراغ های مسطّح و هلالی از جنس سنگ های صابونیفراهم می شد. اینوئیت ها دارای طیف گسترده ای از ابزارهای زندگی بودند، ازجمله ظروفی از جنس سنگ صابونی و مستطیل شکل، چاقوهای نیم دایره برای پوست کندن، کلنگ برای کندن قطعات برف، متّه های خمیده برای سوراخ کردن نوک زوبین ها، سوزن، قاب چارچوب قایق (کایاکیا بَلَم). برای شکار بالن، خوک آبی، نهنگ قطبی و گرازماهی، کایاک ها و اومیاکهای بزرگ تر (یعنی قایق های سربازی که می توانستند تا بیست نفر را حمل کنند)، زوبین هایی از جنس استخوان، عاج یا شاخ گوزن. لباس های زمستانی آن ها عموماً از پوست گوزن کاریبو یا پوست خوک آبی ساخته می شد و متشکّل بود از یک لایه درونی پشمین با مخزن های هواکش برای جذب رطوبت ناشی از تعریق، عایق بندی و حفاظت و یک لایۀ بیرونی با خز به طرف بیرون. اینوئیت ها با پوشیدن چکمه هایی از جنس پوست خوک آبی در تمام طول سال می توانستند از خود در مقابل سرما به خوبی محافظت کنند. آنان، در هنگام شکار، در ایگلوها، یعنی خانه های برفی موقّت و کوچک، می زیستند و بارهای خود را در سورتمۀ بزرگی حمل می کردند که سگان آن را می کشیدند. اینوئیت ها برای تأمین غذای خود در موارد اضطراری به سگ ها نیز وابسته بودند. اما امروزه سورتمه، سگ ها، زوبین، بَلَم و اومیاک جای خود را به موتورسیکلت های برف پیما، تفنگ ها و قایق های موتوری داده است. اینوئیت ها بر روی استخوان، عاج و سنگ های صابونی حکاکی می کنند و غالباً تصویر حیوانات، چهرۀ انسان و نقاب را بر آن ها نقش می زنند. این حکّاکی ها جنبۀ دینی یا جادویی داشته اند و آن ها را به عنوان طلسم بر بدن آویزان می کردند و یا در مناسک شمنی به کار می بردند. اینوئیت ها بر این باور بودند که اشیای بی جان و پدیده های طبیعی از روح برخوردارند (جاندارپنداری). اساطیر غنی و پرمایه ای در میان این قوم وجود داشت، اما امروز مسیحیت به تمامی، جانشین باورهای قدیمی شده است. در ۱۹۸۹ دولت کانادا پذیرفت که منطقه ای در سرزمین های شمال غربی، که مساحتی در حدود نیمی از کشور فرانسه دارد و نوناووتنامیده می شود، را به ۱۷هزار نفر از اینوئیت های منطقۀ شرقی قطب واگذار کند. این انتقال شامل حق شکار و حق ماهی گیری نیز می شد؛ اما حق برداشت عوارض در بهره برداری از منابع معدنی به منطقۀ کوچکی در آن محدود بود. همچنین پذیرفته شد که بابت صرف نظرکردن اینوئیت ها از مناطقی که قبلاً در آن ها می زیستند، مبلغی به صورت نقد به عنوان خسارت پرداخت شود. تأسیس سرزمین بوم زاد در یک همه پرسی منطقه ای در ۱۹۹۲ به تصویب رسید. یک موافقت نامۀ ارضی نهایی در ۱۹۹۳ حق مالکیت بر۱۳۶,۵۳۰ کیلومتر مربع از سرزمین و حقوق معدنی بر ۱۳,۹۹۵ کیلومتر مربع را به اینوئیت ها تفویض می کرد. «کنفرانس سراسری قطبی» ۱۹۷۷ با هدف حمایت از منافع اینوئیت ها در قطب تشکیل شد. این کنفرانس را سازمان ملل متحد به منزلۀ سازمانی غیردولتی در ۱۹۸۳ به رسمیت شناخت. تحقیقی که در قالب «برنامۀ نظارت و ارزیابی قطب» در ۱۹۹۸ صورت پذیرفت، نشان داد که ۴۸ درصد از زنان اینوئیت مقیم جزیرۀ بافینکانادا درجۀ بالاتری از مادۀ پی سی بی، فلزات سنگین و آفت کش کلورداننسبت به درجۀ سلامتی استاندارد سازمان بهداشت جهانی دارند. درجۀ آلاینده ها در شیر مادر نیز در جنوب کانادا بسیار بالاتر از معیارهای جهانی است. آلاینده های انباشت شده در چرخۀ غذایی نیز در نزد اینوئیت ها بسیار بالا است. نیز ← اسکیموها
(یا: اینوک، به معنی «یک انسان» یا «مردم»؛ یا به طعنۀ سرخ پوستان امریکایی: اسکیمو، به معنی «خورندۀ گوشت خام») قومی ساکن قطب شمال در مناطق ساحلی آلاسکا، جزایر شرقی منطقۀ قطبی کانادا، لابرادورو سواحل بدون یخ گرینلند. این منطقه تا دوره های متأخّر از لحاظ فرهنگی از انسجام نظرگیری برخوردار بود. فرهنگ سنّتی اینوئیت ها بر پایۀ صید ماهی، پستانداران دریایی و شکار حیوانات زمینی برای تأمین غذا، گرما، روشنایی، لباس، ابزار و مسکن قرار داشت. شمار کلّ اینوئیت ها ۱۲۵هزار نفر است (۱۹۹۳). زبان اینوئیت ها موسوم به اینوپیاکبا گویش های متفاوت از پوینت بَرودر آلاسکا تا گرینلند تکلّم می شود. این زبان به خطی هجانگاری نوشته می شود که یکی از گروه های مبلّغ مذهبی قرن ۱۹ ابداع کرد. اینوئیت ها سابقاً کوچنده بودند، اما امروز تقریباً همۀ آن ها در مسکن های دایمی زندگی می کنند. قوم اینوئیت در حدود ۴هزار سال پیش از سیبری به شمال امریکا مهاجرت کرد. مردمِ فرهنگ توله، که نیاکان اینوئیت های امروزی به شمار می آیند در حدود هزار سال قبل، از شمال آلاسکا مهاجرت کردند، ساکنان پیشین را از آن جا راندند و به گرینلند رسیدند. در قرون ۱۸ و ۱۹، تماس با کشتی های شکار نهنگ و آماده سازی بالن ها، و نیز تماس بازرگانان و مبلّغان مذهبی، به آن ها امکان داد که صاحب قایق های چوبی، سلاح های گرم و ابزارهای آهنی شوند و مواد غذایی چون چای، آرد و شکر به دست آورند و درنتیجه رابطۀ خود را با محیط زیست تغییر دهند. سلاح های گرم، شیوه های شکار آن ها را دگرگون کرد و شکار جانوران برای خز و تجارت برایشان به یک منبع بزرگ درآمد بدل شد. بسیاری از اینوئیت ها در نزدیکی نقاط تجارت ساکن شدند تا بتوانند کارهای مزدبری بیابند و از این راه آذوقه، مهمات و قایق تهیه کنند. در کنار نفوذهای فرهنگی بیگانه، بیماری های ناشناخته برای اهالی بومی، به ویژه بیماری های مقاربتی و سل، نیز از راه رسیدند و در اواخر دهۀ ۱۸۰۰ و اوایل قرن ۲۰ ضربات مهلکی به جمعیت آن ها وارد آوردند. کاهش شدید گوزن های کاریبوو سایر حیوانات، درپی شکار بیش از اندازۀ آن ها، نیز به بیماری های همه گیر متعددی منجر شد که باز هم ضربات خود را بر جمعیت های بومی وارد کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، خدمات دولت در زمینه های پزشکی، مسکن و آموزش و پرورش موجب شد که اینوئیت ها به اسکان رغبت بیشتری بیابند. از نیمۀ قرن ۱۹، شیوه های سنّتی زندگی اینوئیت ها روبه انقراض گذاشت و بسیاری از آن ها برای زندگی خود به کمک های دولتی وابسته شدند. کارفرمایان عمدۀ اینوئیت ها عبارت اند از شهرداری ها، حکومت فدرال، حکومت های منطقه ای و دولت های ایالتی در زمینه های بهداشت، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی. اینوئیت ها از دیرباز در طول تابستان به گروه های خانوادگی کوچک و پراکنده تقسیم می شدند و به سرزمین های درونی مهاجرت می کردند و به شکار گوزن کاریبو، پرندگان، ماهی گیری و به گردآوری تخم ها می پرداختند؛ و ماهی هایی را که در انتهای کانال های باریک و رودخانه ها و نهرها به دام افتاده بودند، با نیزه شکار می کردند. هر خانوادۀ اینوئیت می توانست هر روز صدها ماهی صید کند. ماهی ها را خشک و ذخیره می کردند تا در زمستان به مصرف غذایی خود آن ها و سگ هایشان برسد. در طول ماه های تابستان، اینوئیت ها در چادرهای مخروطی شکل از پوست خوک آبی زندگی می کردند که به کمک سنگ های بزرگ بر زمین محکم می شد. هزاران دایره از این سنگ های چادر امروز چشم اندازهای این منطقه را نقطه گذاری کرده است. آن ها در زمستان در مسکن های کوچک گرد هم جمع می شدند و در مسکن های اساسی تری زندگی می کردند که از سنگ و گِل ساخته شده و با خزه و برف پوشیده می شد و در زمین فرو برده می شد تا گرما را بیشتر در خود حفظ کند. راه ورود به این مسکن ها شکل راهرویی دراز را داشت که بلندی آن صرفاً به اندازه ای بود که شخص بتواند چهار دست و پا درون آن بخزد. این معبر در حدود بیست سانتی متر پایین تر از سطح کلبه حفر می شد تا به صورت یک «تلۀ سرما» عمل کند. برخی از این مسکن های زمستانی ۴۰ یا ۵۰ نفر را در خود جای می داد. روشنایی و گرما از طریق سوزاندن روغن خوک آبی در چراغ های مسطّح و هلالی از جنس سنگ های صابونیفراهم می شد. اینوئیت ها دارای طیف گسترده ای از ابزارهای زندگی بودند، ازجمله ظروفی از جنس سنگ صابونی و مستطیل شکل، چاقوهای نیم دایره برای پوست کندن، کلنگ برای کندن قطعات برف، متّه های خمیده برای سوراخ کردن نوک زوبین ها، سوزن، قاب چارچوب قایق (کایاکیا بَلَم). برای شکار بالن، خوک آبی، نهنگ قطبی و گرازماهی، کایاک ها و اومیاکهای بزرگ تر (یعنی قایق های سربازی که می توانستند تا بیست نفر را حمل کنند)، زوبین هایی از جنس استخوان، عاج یا شاخ گوزن. لباس های زمستانی آن ها عموماً از پوست گوزن کاریبو یا پوست خوک آبی ساخته می شد و متشکّل بود از یک لایه درونی پشمین با مخزن های هواکش برای جذب رطوبت ناشی از تعریق، عایق بندی و حفاظت و یک لایۀ بیرونی با خز به طرف بیرون. اینوئیت ها با پوشیدن چکمه هایی از جنس پوست خوک آبی در تمام طول سال می توانستند از خود در مقابل سرما به خوبی محافظت کنند. آنان، در هنگام شکار، در ایگلوها، یعنی خانه های برفی موقّت و کوچک، می زیستند و بارهای خود را در سورتمۀ بزرگی حمل می کردند که سگان آن را می کشیدند. اینوئیت ها برای تأمین غذای خود در موارد اضطراری به سگ ها نیز وابسته بودند. اما امروزه سورتمه، سگ ها، زوبین، بَلَم و اومیاک جای خود را به موتورسیکلت های برف پیما، تفنگ ها و قایق های موتوری داده است. اینوئیت ها بر روی استخوان، عاج و سنگ های صابونی حکاکی می کنند و غالباً تصویر حیوانات، چهرۀ انسان و نقاب را بر آن ها نقش می زنند. این حکّاکی ها جنبۀ دینی یا جادویی داشته اند و آن ها را به عنوان طلسم بر بدن آویزان می کردند و یا در مناسک شمنی به کار می بردند. اینوئیت ها بر این باور بودند که اشیای بی جان و پدیده های طبیعی از روح برخوردارند (جاندارپنداری). اساطیر غنی و پرمایه ای در میان این قوم وجود داشت، اما امروز مسیحیت به تمامی، جانشین باورهای قدیمی شده است. در ۱۹۸۹ دولت کانادا پذیرفت که منطقه ای در سرزمین های شمال غربی، که مساحتی در حدود نیمی از کشور فرانسه دارد و نوناووتنامیده می شود، را به ۱۷هزار نفر از اینوئیت های منطقۀ شرقی قطب واگذار کند. این انتقال شامل حق شکار و حق ماهی گیری نیز می شد؛ اما حق برداشت عوارض در بهره برداری از منابع معدنی به منطقۀ کوچکی در آن محدود بود. همچنین پذیرفته شد که بابت صرف نظرکردن اینوئیت ها از مناطقی که قبلاً در آن ها می زیستند، مبلغی به صورت نقد به عنوان خسارت پرداخت شود. تأسیس سرزمین بوم زاد در یک همه پرسی منطقه ای در ۱۹۹۲ به تصویب رسید. یک موافقت نامۀ ارضی نهایی در ۱۹۹۳ حق مالکیت بر۱۳۶,۵۳۰ کیلومتر مربع از سرزمین و حقوق معدنی بر ۱۳,۹۹۵ کیلومتر مربع را به اینوئیت ها تفویض می کرد. «کنفرانس سراسری قطبی» ۱۹۷۷ با هدف حمایت از منافع اینوئیت ها در قطب تشکیل شد. این کنفرانس را سازمان ملل متحد به منزلۀ سازمانی غیردولتی در ۱۹۸۳ به رسمیت شناخت. تحقیقی که در قالب «برنامۀ نظارت و ارزیابی قطب» در ۱۹۹۸ صورت پذیرفت، نشان داد که ۴۸ درصد از زنان اینوئیت مقیم جزیرۀ بافینکانادا درجۀ بالاتری از مادۀ پی سی بی، فلزات سنگین و آفت کش کلورداننسبت به درجۀ سلامتی استاندارد سازمان بهداشت جهانی دارند. درجۀ آلاینده ها در شیر مادر نیز در جنوب کانادا بسیار بالاتر از معیارهای جهانی است. آلاینده های انباشت شده در چرخۀ غذایی نیز در نزد اینوئیت ها بسیار بالا است. نیز ← اسکیموها
wikijoo: اینوییت