اینه ٔگردان

لغت نامه دهخدا

( آینه ٔگردان ) آینه ٔگردان. [ ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ گ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خورشید.

فرهنگ فارسی

( آینه گردان ) خورشید

پیشنهاد کاربران

آینه گردان: [با سکون حرف ه]
�آینه گردان� به سکون �ه� غلام یا خدمتکاری بوده که در گذشته ها آینه را بر دست خود در برابر شاه یا ملکه یا دیگر اشراف و درباریان می گرفت تا آنها خود را در آن ببینند؛ به آن �آینه دار� هم گفته می شود. اینچنین آینه ای ویژگی متحرک بودن و قابلیت جابجایی داشته تا خدمتکار بتوان آن را حمل کرده و به این سوی و آن سوی بگرداند تا هر لحظه و هر مکان طلب می شده برای مخدوم حاضر گردد و چنانچه مخدوم در حین استفاده از آینه جابجا می شده، �آینه دار� یا �آینه گردان� می بایست آینه را به همراه می برده و در زوایه مناسب قرار می گرفت تا مخدوم خود را در آن ببیند و از همین جهت آن غلام یا خادم را �آینه گردان� و نه صرفاً �آینه دار� نیز می خواندند که معنی آن � گرداننده ی آینه� است. آینه را� آینه ی گردان� یعنی آینه متحرک و قابل جابجا شدن می خواندند. و �آینه گردانی� عمل خادمی بود که آینه می گرداند.
...
[مشاهده متن کامل]

در بیت زیرین حافظ چشم خود و خورشید و ماه را به آینه گردان معشوق خود تشبیه نموده است؛ حافظ نظر باز، هر جا که معشوق بوده دیده سوی او می کرده و دیدگاهش جلوه گاه معشوق بوده و ماه و خورشید تابان و زیبای آسمان نیز آینه معشوق را بدست دراند و تابش و زیبایی ماه و خوشید از انعکاس زیبایی چهره و رخساره معشوق حافظ در آینه آنهاست:
جلوه گاه رخ او دیده ی من تنها نیست - ماه و خورشید همین آینه می گردانند. ( حافظ )

بپرس