( آینه پیل ) آینه پیل. [ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دهل یا طبل بزرگ که آن را بر پیل مینواخته اند. و بعضی گفته اند جرس و درای و زنگ است که بر پیل آویزند : از ابر پیل سازم و از باد پیلوان وز بانگ رعد آینه پیل بی شمار.
منوچهری.
چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنند شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.