( آینه دار ) آینه دار. [ ی ِ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه آینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن در آن بینند : ای آفتاب آینه دار جمال تومشک سیاه مجمره گردان خال تو.حافظ.|| سرتراش. گرّای. سلمانی. گرّا. تانگول. تونکو. موی تراش. موی ستر. حلاق. مُزَیِّن. || توسعاً، دلاک. حجام.
( آینه دار ) ( اسم صفت ) ۱ - آنکه آیینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن را در آن بینند . ۲ - سر تراش سلمانی گرای دلاک حجام .
به کسی گویند که کارش ارایشگری است و این کلمه از اینکه کسی ب عنوان نگه دارنده اینه استفاده شده است میاید+ عکس و لینک