اینند

لغت نامه دهخدا

اینند. [ ن َن ْ ] ( ص ، اِ ) به معنی اند و آن عددی است مجهول میان سه و نه و آنرا بعربی بضع خوانند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). شماره مجهول مرادف اند و ایدند. ( از رشیدی ). اند یعنی شماره مجهول. ( صحاح الفرس ).عددی بود مجهول که به ده نرسیده باشد و آنرا اند و ایدند نیز گویند. ( جهانگیری ) ( آنندراج ) :
هر کجا مردم رسید و هر کجا مردم رسند
تو رسیدستی و لشکر برده ای اینند سال.
فرخی.
از خورد و برد و رفتن بیهوده هر سویی
اینند سال بود تنت چون ستور پیر.
ناصرخسرو.
رستم بکارزار یکی دیو خیره گشت
اینند سال کرده بمازندران گذر.
مسعودسعد.
چون تو صاحب قران نبیند چرخ
سخن فاش گفته ام اینند.
شمس فخری.
|| تخمین و حدس و هر چیز مشکوک. ( ناظم الاطباء ). || سخن عجیب و سخن از روی شک و ریب. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ). || چندان و چندین. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ):
ایزد هفت آسمان کرده ست اندر قران
لعنت اینند جای بر تن دیو دژم.
منوچهری.
|| نام درخت مهک و اصل السوس. ( رشیدی ). رجوع به ایدند شود.

فرهنگ فارسی

اند، ایدند: عددمجهول میان سه تاده، چند، سخن مبهم، سخن ازروی شک و ریب
عددی مجهول میان سه تاده بضع .

فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) عددی مجهول میان سه تا ده .

فرهنگ عمید

۱. عدد مجهول میان سه تا ده، چند: جهان این است و چونین است تا بود / و همچونین بُوَد اینند یارا (رودکی: ۴۹۱ ).
۲. سخن مبهم.
۳. سخن از روی شک و ریب.

پیشنهاد کاربران

بپرس