زآنکه عشق مردگان پاینده نیست
چونکه مرده سوی ما آینده نیست.
مولوی.
|| وارد. || مستقبل. مستقبله. قادم. قادمه. آتی. آتیه. زمان پس از حال. وقتی که نیامده است : آینده نیامده ست و بگذشته گذشت.- آینده و رونده ؛ صادر و وارد.
- سال آینده ؛عام قابل. عام مقبل. سال دیگر.