این کاره. [ رَ/ رِ ] ( ص نسبی ) اهل عمل. اهل کار. ظاهراً بیشتر درموقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند. ( فرهنگ فارسی معین ) : ز ما ده برادر کس این کاره نیست ملک را در این کار بیغاره نیست.
شمسی ( یوسف وزلیخا ).
چون زمین و چون جنین خونخواره ام تا که عاشق گشته ام اینکاره ام.
مولوی.
فرهنگ فارسی
(صفت ) اهل عمل اهل کار. توضیح بیشتر در موقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند .