این کاره

/~inkAre/

لغت نامه دهخدا

این کاره. [ رَ/ رِ ] ( ص نسبی ) اهل عمل. اهل کار. ظاهراً بیشتر درموقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز ما ده برادر کس این کاره نیست
ملک را در این کار بیغاره نیست.
شمسی ( یوسف وزلیخا ).
چون زمین و چون جنین خونخواره ام
تا که عاشق گشته ام اینکاره ام.
مولوی.

فرهنگ فارسی

(صفت ) اهل عمل اهل کار. توضیح بیشتر در موقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند .

پیشنهاد کاربران

she/he is not the man for that
اینکاره نیست
He / she is not the man for that
اینکاره نیست
اهل

بپرس