ایماض. ( ع مص ) درخشیدن برق بی پراکندگی وی در ابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نرم جستن برق. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). || دزدیده نگاه کردن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). دزدیده نگریستن زن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ):اومضت المراءة؛ دزدیده نگاه کرد آن زن. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || اشاره خفی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): اومض فلان ؛ بطور پنهانی اشاره کرد فلان. ( ناظم الاطباء ).