ایلخان. ( اِخ ) نام ممدوح بندگی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی. ( شرفنامه ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ) :
تا گردنان روی زمین منزجرشدند
گردن نهاده بر خط فرمان ایلخان.
سعدی.
خط مسلسل شیرین که گر نیارم گفت بخط صاحب دیوان ایلخان ماند.
سعدی.
بصدر صاحب دیوان ایلخان نالم که در ریاست او جور نیست بر مسکین.
سعدی.
بهر کسی نتوان گفت حال و قصه خویش مگر به صاحب دیوان ایلخان گویم.
سعدی.