ایلجار
/~iljAr/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و بحمیت وطن در مقابل دشمن بمدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند . ۲ - اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ایلجار: گردهمایی کثیری ازمردم به طرفداری از کسی. اجتماع گروه زیادی از افراد برای پیشبرد کاری
نمونه:ونه نیز پشت وپی سری که بتواند ایلجار فراهم آورد. ( کلیدر ج۶ص۱۹۱۰ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:ونه نیز پشت وپی سری که بتواند ایلجار فراهم آورد. ( کلیدر ج۶ص۱۹۱۰ )
محمدجعفر نقوی