ایلاق

لغت نامه دهخدا

ایلاق. [ اِ ] ( ترکی ، اِ ) در ترکی جای سرد را گویند که سلاطین بوقت گرمی آنجا روند با حشم خود و بعربی مصیف خوانند. ( آنندراج ). اقامتگاه تابستانی. ( ناظم الاطباء ). مصیف. سردسیر. بردسیر. ییلاق. جای سرد. نشستنگاه ملوک به تابستان. ( شرفنامه ). || نام درختی است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه ).

ایلاق. ( اِخ ) نام شهریست از خطا و قلماق. ( برهان ) ( آنندراج ). دارالملک خطا و ایغورست. ( برهان قاطع ذیل کلمه نهر ایلاق ). نام شهر پایتخت خطا و ایغور. ( ناظم الاطباء ). ناحیتی است بزرگ اندر میان کوه و صحرا نهاده و مردم بسیار و با کشت و برز و آبادان و مردمانی کم خواسته و اندر وی شهرها و روستاها بسیار و مردمان روستاها بیشتر کیش سپیدجامگان و شوخ روی و اندر کوههای وی معدن سیم و زر است و حدودش بفرغانه و چندل و چاچ و رود خشرت پیوسته است و بهتران این ناحیت را دهقان ایلاق خوانند و اندر قدیم دهقان این ناحیت را از ملوک اطراف بودندی. ( حدود العالم ) :
ببرت ماند کافور که قنصور است
بدلت ماند پولاد که در ایلاق است.
رافعی.
اگر خان را بترکستان فرستد مهر گنجوری
پیاده از بلاساغون دوان آید به ایلاقش.
منوچهری.
|| نام رودی است که نوث قصبه ناحیت ایلاق به ماوراءالنهر بر لب اونهاده است. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

شهریست از ختا ( خطا ) و قلماق که محل ییلاقی است .
( اسم ) ییلاق

فرهنگ معین

( اَ ) [ تر. ] (اِ. ) ییلاق .

پیشنهاد کاربران

باید هشداریم که ان گروه که شاهنامه و نوشته های تاریخی و ادبی پیش و پس از ساسانی انان را ترک خوانده اند ایرانی هستند و چاچ و اسپیجاپ و فرغانه انگونه که مسعودی و مقدسی گفته و زبان انان را یاد کرده خویش را پارسی میخواندند و زبانشان گونه ای پارسی بوده و بیرونی نیز میگوید مردم خوارزم چون سغدیان شاخی از بیشه و چشمه ای از کوهسار پارسیانند و میدانیم که دهقان پاژنام پارسیان بود و در حدود العالم گوید
...
[مشاهده متن کامل]

فرغانه و چندل و چاچ و رود خشرت پیوسته است و بهتران این ناحیت را دهقان ایلاق خوانند و اندر قدیم دهقان این ناحیت را از ملوک اطراف بودندی. ( حدود العالم )
و پرگست که ترکان و مغول را دهقان خوانند
و ایلاق/ایراق =اران است و کوهستان بالای میان رود را و کوهستان میان خوار ری تا موصل را نیز اراق/اراگ/عراق میگفتند و سپس این نام به میان رودان نیز گفته شد

ایلاق. [ اِ ] ( ترکی ، اِ ) در ترکی جای سرد را گویند که سلاطین بوقت گرمی آنجا روند با حشم خود و بعربی مصیف خوانند. ( آنندراج ) . اقامتگاه تابستانی. ( ناظم الاطباء ) . مصیف. سردسیر. بردسیر. ییلاق. جای سرد. نشستنگاه ملوک به تابستان. ( شرفنامه ) . || نام درختی است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه
...
[مشاهده متن کامل]

معنی دیگر و با استفاده زیاد آیلاق
بیکار و آواره هست

بپرس