ایل کولیوند

پیشنهاد کاربران

یادمان کربلایی ضرغام منصوری
نگارنده: احمد لطفی
شادروان ضرغام منصوری فرزند شاد روان بانو گوهر یاری و زنده یاد منصورفرزند شکرالی ( شکرعلی ) فرزند کرمعلی شیخ مکانی بود خاندان کرمعلی اصالتا" از طایفه یوسفوند ، و درعرف جزو طایفه قیاسوند بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

پدر مادرش شاد روان کدخدا بگشیر یاری معروف به بگشیر آمِکَه، که از کدخدایان مشهور و نامدار سیمره در دوران رضاشاه پهلوی بودند.
وی در شجاعت و تیراندازی و سوار کاری قهرمان زمان خویش بودند.
شادروان منصور شیخ مکانی، پدر مرحوم مغفور، زنده یاد کربلایی ضرعام منصوری، نیز از شجاعان رشیدِ زمان خود بود، تا آنجا که مسئول خلع سلاح عشایر، به خاطر قیافه ی رشید و سوار کاری، رشادت، و ادب و اخلاق نیکویش، اسلحه ی شادروان منصور فرزند شکرالی "شکر عالی" یا شکرعلی، را به وی می بخشد.
آن سرهنگ و سرکرده، صراحتا" به زنده یاد منصور شیخ مکانی می گوید؛ " از قامت رشید و قیافه ی ورزیده، و سوارکاریت با اسلحه، لذت بردم به همین خاطر اسلحه ی ترا نمی گیرم. "
از قدیم گفته اند، " شیر را بچه همی ماند بدو"
بنابراین کربلایی ضرغام که فرزند و نوه ی بزرگان بود، از این ادب و شجاعت برخوردار بودند. ایشان نیز که از قیافه ی رشید، و قامتی بر افراشته برخوردار بود. سواری برجسته و برر سر شال گذشته از تفنگ و قطار فشنگ، کارد جوهری همیشه بر کمر داشت. انچه که مُعمرین و اقوام درجه الش می گویند، قلبی رئوف و حوصله ای بالا داشت. اگر فردی بر فردی دیگر جفا می کرد، حامی ضعیف بودند. بطور مثال فردی زو گیر و دزد که گوسفندهای یکی از اقوامش را می برد، ضمن گرفتن اموال مسروقه با منطق استوار وسواد و قلمیکه داشت، فرد خاطی را زندانی می کند بارها افراد شرور ایشان را به مرگ تهدید می کنند، ولی چون ذاتش شجاع بود، از دشمنانش باکی نداشت.
زنان برجسته ی فامیل، در مویه هایشان و مداح کولیوندی که از الشتر به شیخ مکانِ دره شهر آمده بود، به تهدید دشمنان و شجاعت و نترسی وی اشاره می کردند. آنها برای مرگ چنین دلاور رشیدی مویه های سوزناکی می خواندند. و حضار و خود نگارنده در غم فقدان این انسان شجاع و وارسته اشکش جاری شد.
شادروان کربلایی ضرغام منصوری، مردی بزرگ از دیار سیمره
شادروان ضرغام منصوری، در دوران جوانی مسکن وسیعی درست می کند، سپس باغی زیبا را در درون حیاطِ بزرگش ایجاد می کند.
ایشان گذشته از انجام کارهای نیک و ایجاد امنیت در روستا و منطقه، با بزرگان حشر و نشر داشتند. از همان ابتدای جوانی با شجاعت تمام و همکاری با ژاندارمری، و نیروهای امنیتیِ وقت، در سرکوب دزدان و آدمهای بدکار، و مزاحم و شرور ِ جامعه، مبارزه می کردند.
ایشان مانند کدخدا مهرعلی خان فرخشاهی الشتری، دست دزدان و انسانهای شریر را از منطقه کوتاه کردند.
شادروان کربلایی ضرغام منصوری، انسان خیرخواه و خَیِّری بودند، و در حد وسع و توانش به مردم فقیر کمک می کردند، برای نمونه، پیرزنی با سه بچه به روستای آنها پناه می آورد، از آنجا که وی فردی نوگرا و متجدد، و طرفدار دانش بودند دوتا از فرزندان آن زن را که در سن تحصیل بودند ، در دبستان روستا باهزینه ی خود ثبت نام می کند ، دفتر و قلم و کتاب و لباس و کیف و سایر لوازم را برای تحصیل آنها فراهم می کند، آن دوبچه ی با استعداد، بعد از مدتی که در شیخ مکان و دره شهر و سپس در دانشگاه تحصیلات عالی خود را به پایان می رسانند. به استخدام آموزش و پرورش در می آیند.
ایشان برای باسوادی ده فرزندش نیز تلاش کردند، فرزندانش همه در مشاغل دولتی اعم از فرهنگی و بهداشتی، و . . . به جامعه خدمت می کنند. الحق که ایشان فرزندان خدمتگزار و ارزشمندی را تحویل جامعه دادند.
شادروان کربلایی ضرغام منصوری انسانی عمل گرا و مردمی بودند، که به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی؛
جهان یادگار است و ما رفتنی
زمردم نماند به جز مردمی
ایشان شخصیتی مردمدار، میهمان نواز، مجلس آرا، و دلسوز طایفه و اقوام بودند. گذشته از مواردی که بیان شد، وی انسانی معتقد و با غیرت بودند. و بسان پدرش منصور، و مادر بزرگش سیده طلا رسائی که با دیگهای بزرگی که داشتند، هم میهمانداری و هم سفره داری را انجام می دادند، هم مشکل مردم را در حد توانش رفع و رجوع می کردند.
شادروان ضرغام منصوری نیز هر غریب یا رهگدری و یا کاسب و پیله وری که به روستای شیخ مکان می آمد، اورا به منزل دعوت می کرد ، و در حد توان از آنها پذیرایی می کردند. در چند روز آخر عمرش می گفت، مراسم مرگ من در ماه رمضان خواهدبود.
لازم به دکر است که شادروان کربلایی ضرغام منصوری، طبق شجره نامه ی مادریش، با پنج نسل به کدخدا نظر هابیلی کولیوند می رسد، جالب این است که کدخدا نظر کولیوند در رمضان سال ۱۲۸۰ قمری از دنیا رفته' و کربلایی ضرغام منصوری نیز در رمضان سال ۱۴۴۴ قمری از دنیا رفته است.
نسل اول و نسل پنجم هر دو در ماه رمضان از دنیا رفته اند. یعنی بعد از ۱۶۴ سال ایشان به نسل پنجم مادریش می پیوندد.
ایشان ( شادروان ضرغام منصوری ) فرزند گوهر فرزند کدخدا بگشیر یاری دلفان، فرزند رنگینه هابیل ، فرزند کدخدا نظر هابیل فرزند ططره ( ططربگ ) ، فرزند نظربگ، و. . . . . . و هابیل فرزند فرخشه ( فرخشاه ) ، و. . . . فرزند کولیوند
ایشان در مجموع سه فرزند پسر و هفت فرزند دختر دارد.
بلاخره آن مرد نیکوکار و نیکو سیرت، در ششم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۴ قمری مصادف با ۸ فروردین سال ۱۴۰۲ شمسی جان را به جان آفرین تسلیم نمودند. و فردا صبح نهم فروردین ماه سال ۱۴۰۲ مراسم تشییع پیکر رشیدش به طرف گلزار شهدای شیخ مکان انجام شد. و زنان فامیل و مداح الشتری در آن روز سوگواری بزرگی را خلق کردند، بطوریکه دلها شکست و اشکها جاری شد.
در روز پنجشنبه دهم فروردین ماه سال ۱۴۰۲ شمسی ساعت دو مراسم سوم و هفتمش در گلزار و آرامستان شیخ مکان برگزار شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

لک ها را هم ببینید
۰۲ فروردین ۱۴۰۱ یادداشت 14
0 دقیقه زمان مطالعه
نگارنده در کیهان فرهنگی سالها پیش، نوشته بود ، لکها مردم عارف مسلک و بی ادعایی هستند، که دنبال نام و نشان و خود خواهی نبوده اند به علت همین ویژگی ها و کوهستانی، و صعب العبوربودن منطقه ی زیستن شان و ساده رد شدن از کنار دستاوردها ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی، نظامی، و آداب و رسومشان قادر به ثبت و ضبط آثار خویش نبوده اند، از طرفی لکها با بزرگ منشی و قدمت بیشتری که نسبت به جانشینان خویش یعنی کردها و لرها داشته اند، متاسفانه لرها و کردها با مصادره کردن میراث فرهنگی و نظامی و… پدر و پدر بزرگان خویش را بسان طفلی که بر روی دوش پدران خویش قرار گرفته باشد، در بین خلایق ادعای خود بزرگتری نسبت به وارث حقیقی تاریخ و تمدن غرب کشور خویش، یعنی لکها می نمایند. لکها سرچشمه ی تاریخ وتمدن و فرهنگ غرب کشور هستند، آنها با تجارب تاریخی زیادی که خود و اعقابشان به صورت گمنام و بی ادعا داشته اند، در اثر شکستهایی که ازمهاجمان خون ریز مقدونی، و اعراب و مغول های بادیه نشین و صحراگرد ملاحظه کرده اند، در کسوت درویشی به مبارزه ی منفی با آن مهاجمان مبادرت ورزیده اند، و در وقت مقتضی اقدام به عمل کرده اند. لکها به صورت شعر و ادبیات خصوصا” ضرب المثل و اشعار تک بیتی، دشمنان ایران و دیکتاتورها را به نقد کشیده اند. به قول حافظ شیرازی؛
...
[مشاهده متن کامل]

بشوی اوراق اگر همدرس مایی/
که علم عشق در دفتر نباشد
معنی؛
اگر تو با ما هم درس هستی، اوراق دفتر عشاق را بشوی زیرا که علم عشق در دفتر نیست و در آن نوشته نمی شود.
جالب این است که لکها ی با اصالت و قدمت زیادتری که دارند، نسلشان به نبیره ی نوح نبی الله می رسند، آنها در زندگی مسالمت آمیز با اعقابشان ( کردها و لرها ) که با آنها پیوستگی نژادی نیز دارند، اما برخی از کردها و لرهای معاصر ، در ذهن لکها چنین جا انداخته اند، که آنها را در کرمانشاه، “لک کردی” و در لرستان “لکِ لری” خطاب می کنند، و می شناسند، طبق ضرب المثل لکی ؛
چوار چو لرسون
بیرون و باجول
سلسله و دلفون
یعنی چها ستون لرستان بیرانوندها و باجولوندها و سلسله و دلفان که همگی لک زبان هستند.
اما شور بختانه، این کلانهای فرا ایل را اکنون هرکدام از آنها استانهای غرب و جنوب و مرکز و شمال کشور ایران را تحت تاثیر حضور گسترده ی جمعیتی خویش قرار داده اند ، اما در لرستان و کرمانشاه و همدان ، وقتی برای برنامه ی عصر جدید هنرمند به تهران می فرستند، بطور مثال در کرمانشاه هنرمندانی از حاشیه ی مرکز استان می فرستند، در حالیکه هنرمندان لک هم صاحب سبک و سیاقند، و عدم حضورشان سوال برانگیز است.
به عنوان یک پژوهشگر حضور سایر هنرمندان آن دو استان را نفی نمی کنم ولی نماینده ی اکثریت جمعیت لرستان و کرمانشاهان که لک ها می باشندرا نیز باید روانه ی این محافل می کردند، نه افرادی بفرستند که در آستانه ی تحویل سال نو و آغاز قرن نو بجای دعا ی خیر برای همه ی کشور اظهار کند فقط لرها سلامت باشند. این رفتار وقیهانه است، هنرمندان اصیل لرستان و کرمانشاه قادرند هم لری و هم کردی و هم لکی را بخوانند ، از همه مهمتر هنرمندان لک به راحتی قادرند به زبان لکی و سایر گویش های کرمانشاه، و لرستان تصنیف و ترانه و نغمه اجرا کنند.
بهترین پاسخ را می توان از باباطاهر اقتباس کرد، وی چنین آورده است؛
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
احمد لطفی

Ahmad Lotfi:
معرفی شادروان کدخدا رضا نعمتی
نگارنده : احمد لطفی
زنده یاد کربلایی رضا نعمتی از تیره هواسعلیِ احمد وند، طایفه بمانشه، ایل کولیوند و کلان ایل سلسله وابسته به اتحادیه ی "حمی ون" می باشند. خاستگاه اتحادیه "حمی ون" در غرب کشور و استانهای لرستان و همدان و کرمانشاه و کشورهای عراق، ترکیه، سوریه، و جنوب لبنان بوده است که برخی از این ایلات در فتوحات دوران صلاح الدین ایوبی و بعدها در دوران صفوی در مناطق حوزه ی فتوحات انها و گاه تحت تاءثیر فتوحات عثمانی، تا سوریه، و لبنان و عراق و نهایت بخشی از آنها به ایران برگشته اند. حضور ایلات وابسته به " حمی ون" ( Hamiwan ) اکنون در کرمانشاه و نهاوندنپر رنگتر است.
...
[مشاهده متن کامل]

شجره ی خاندان نعمتی:
علیرصا نعمتی فرزند کدخدا رضا ( شیخ رضا ) فرزند علی میرزا فرزند نعمت فرزند عباسعلی
علیرضا نعمتی فرزند کدخدا رضا نعمتی ( معروف به شیخ رضا هواسعلی ) فرزند علی میرزا فرزند نعمت فرزند عباسعلی فرزند هواسعلی، جملگی جزو تیره ی هواسعلی هستند ( از وابستگان طایفه ی احمدوندهای بمانشه می باشند )
آنچه بزرگترها نقل کرده اند، قبر نعمت در شهرستان مندلیِ عراق، و قبر پدرش عباسعلی نیز در کربلای معلی می باشند. باتوجه به آنکه اجداد این خاندانِ لک زبان و اقوامشان مدتی در سرزمین عثمانی و بعداً عراق زندگی کرده اند وقتی که برگشته اند فامیل هایشان آنها را قریشی خطاب کرده اند درحالیکه این جماعت وابسته به ایل کولیوند و اتحادیه ی "حمی وند" یا "حمیدوند" بوده اند. یکی از سرزمین هایی که "حمی وند"ها در آن زندگی کرده اند ، مناطق بین نهاوند و ملایر بوده است. آنها در زمان کریمخان زند، در اوج قدرت بوده، و ایشان را یاری کرده اند.
مناطق پیشکوه و پشتکوه و بیشتر ایلات وابسته به لرستان در سرزمین "حمی وند" در اردوی کریمخان زند بوده اند و شعری که به نقل از زنان سیمره نقل شده است حاکی از آن است که مردان آنها در سرزمین "حمی وند "در رکاب و اردوی کریمخان زند بوده اند یک بیت شعر از آن قصیده چنین است:
شمال مَچین بَن و بَن
مچین ارا نوم ملک "حمی ون"
سلام برسن ای کریمخون زن
یعنی؛
ای باد شمال که میروی به سرزمین اتحادیه ی حمید وند ( مِلک می ون )
سام ما را برسان به کریمخان زند
خاندان کدخدا رضا نعمتی خویشاوند خانواده های بزرگی از ایل کولیوند بوده اند از جمله مادر علی میرزا پدر کدخدا رضا نعمتی خواهر کدخدا حاجی حاتم بابایی از تیره ی هابیل و طایفه ی فرخشه بوده است و مادربزرگ علی میرزا نعمتیِ حواسعلی گویا خواهرزاده ی شادروان ملا منوچهر خان کولیوند، عارف و شاعر شهیر لک زبان بوده است.
آنچه مسلم است خاندان نعمتی از هوش و ذکاوت قابل قبولی برخوردار بوده اند تا آنجا که کدخدا رضا نعمتی را باید یک تاریخ شفاهی دانست که خیلی از دانایی ها و حکمت های نانوشته ی وی در قلب و ذهن وی به خاک سپرده شده است و از کمالات وی همانا ایشان فردی باسواد و اولین فردی بوده است که خانه ی خود را کلاس درس بچه ها در دوران پهلوی کرده است. وی با اداره ی کشاورزی و آموزش و پرورش و ارگانها و نهادهای شهرستان دره شهر برای تحکیم عدالت اجتماعی و ارائه ی خدمت رسانی به جامعه خصوصا" روستای جعفر آباد نهایت تلاش را انجام می دادند. این مرد بزرگ با بزرگان شهرستان از جمله شاد روانان کدخدا علی احمد خدایاری، استاد عجم میر شاعر و سخنسرای دره شهری، کدخدا حسین خان یاری، کدخدا موسی خان یاری، کدخدا علی مقصودی، و. . . حشر و نشر داشتند.
کدخدا رضا نعمتی، در بجا آوردن صله ی ارحام و حضور در مراسم شادی و شیون مردم به ویژه اقوام سببی و نسبی شرکت فعال داشتند.
وی در صلح و سازش و رفع مشکلات مردم در حد توان تلاش می کردند. سالها مدیر تعاون روستایی جعفر آباد و روستاهای همجوار بودند.
وی از آخرین بازمانده های یاران کرم رضا رضایی ( فلاحی ) بودند که در مقابل اجحاف برخی حاکمان محلی دوران پهلوی فعالیت چشمگیر داشتند.
ده فرزند شادروان کدخدا رضا نعمتی همگی تحصیلات عالی دارند و نام سه تن از فرزندانش علیرضا و ابراهیم و زینب می باشند. فرزندانش بجز یک نفر در مشاغل دولتی مشغول خدمت هستند، برخی مهندس، و برخی معلم می باشند. در آخر روح این مرد صاحب کمال شاد و خرم بادا.

با سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای لطفی در خصوص جمع آوری اطلاعاتی در مورد تیره های ایل کولیوند لازم است در لیست معرفی شده از تیره کربلایی حیدر که بخشی از آنها در آبدانان منطقه باقر صدر و هزاردر ساکن و بعضی
...
[مشاهده متن کامل]
هم در دره شهر شامل خانواده های حیدری و کولیوندی در آبدانان و حیدری و فرجی و پورمند و. . در دره شهر نامی برده نشده است

درود بر هر چی قلیوند و قلیزاده و قلی پور و کلیوند و کولیونده . از هر شهر قلیوند نشین که باشن از ملایر تا نهاوند و تویسرکان و اسد آباد و صحنه و کنگاور و الشتر و نورآباد و کوهدشت و رومشکان و بروجرد و دورود
...
[مشاهده متن کامل]
و الیگودرز و ازنا تا پلدختر و دره شهر و آبدانان . ایل طوایف شاهی . فرخشاهی ایرانشاهی اصلانشاهی بمارشاهی کرمعلی عبدالشاهی کرمشاهی فلک الدین ایمانشاهی

با سلام خدمت آقایی لطفی ، همانطور که جنابعالی بیان داشتید بزرگان بسیاری از ایل کولیوند هستند که در این جا نامی از آنان به میان نیامده و در گمنانی هستند ، یکی از این بزرگان مرحوم شاه محمد نظری است از بزرگان
...
[مشاهده متن کامل]
و بزرگ خاندان ایل کولیوند ، که مدفن ایشان شهر خرم آباد لرستان است . ایشان از بزرگان ایل کولیوند و زاده ای روستایی قلعه تسمه هستند ، با سپاس از زحمات جنابعالی .

درود بر برادران و هم تباران عزیز کولیوندم عزیزان مراقب فرافکنی های افرادی مریض الاحوال پان لُر باشید افرادی با معرفی و با اسم مستعار با نوشته های توهین آمیز سعی در تفرقه و اختلاف بین ایلات لک را دارند . موفقیت و سربلندی شما را از خدای بزرگ آرزومندم
من درباره ایل محترم کولیوند هیچ اطلاعی ندارم اما داشتم مطالعه نوشته های میکردم که گویا آقای احمد لطفی نگاشته است به این نکته برخوردم که طایفه قلایی را کولیوند نامیده که در همان متن اقرار کرد خبر موثقی از پدران آنان ندارم دوست عزیز طایفه قلایی هیچ سنخیتی با طایفه کولیوند و حتی ایل محترم حسنوند ندارد و به اصطلاح هفت پشت باهم غریبه هستند و تا جایی که پدر بنده بنام مرحوم کدخدا رضا صحبت میکردنند طایفه قلایی خود دارای بزرگانی همچون کدخدا کهزاد محمدی و حاجی بگه جان حیدری و دیگر بزرگان این طایفه بودنند و مستقل بودنند و هیچ وقت بجزء بزرگان خودشان تحت فرمان هیچ خان یا کدخدای از طوایف همسایه نبوده اند ضمنا اصل و نسب ما در هزاره پیش از میلاد در قلعه بلاد لریه واقع در اندیمشک فعلی زندگی میکردنند که یکی از پسران آن قلعه بنام حسین راه خرم اباد را در پیش میگیرد و سپس سفید کوه را ادامه داده تا به روستای شینه میرسد که گویا طایفه ای بنام امیر در آنجا زندگی میکرده و ایشان با دختر بزرگ آن طایفه ازدواج میکند و حاصل ازدواج ۵ پسر بنامهای محمد رحیم ( مرحم ) محمدهاشم ( مهاشم ) احمد ( احم ) یاره و لرکه میشود که تمام قلاییها از نسل این ۵ پسر می باشند
...
[مشاهده متن کامل]


سلام خدمت آقای لطفی ، بنده اهل دره شهر هستم مطلب شما را در خصوص کوچک خان فرخشاهی یا گجر بال چرمی مطالعه نمودم تمام آنچه را که نگارش فرموده بودید را ما به صورت شفاهی و با جزییات از زبان بزرگانمان در گذشته
...
[مشاهده متن کامل]
شنیده بودیم و اینکه این شخص به جهت تردد زیاد به این منطقه دارای شهرت بیشتری در بین مردم این دیاربوده البته مردمان هم عصر خودش و چند نسل بعد، از زحمات شما بسیار ممنونم.

درجواب این بختیاری ها:داداش زمانی که لک بود نه کرد بود نه لر شما بختیاری ها کوچ کردید سمت خرم آباد و لکستان و الکی والکی خودتونو قاطی ما لک ها کردید اگه فک می کنی بختیاری ها ایرانی اصیلن کاملا در اشتباهی
...
[مشاهده متن کامل]
، از زمان های قدیم هر جایی انسان که رود بود می رفت و روستا به وجود می آمد اگه دقت کنه تمام تمدن های بزرگ جهان مثل:تمدن بین النهرین کناررود دجله وفرات و تمدن مصر کناررود نیل و تمدن چین هم کنار رود یانگ تسه یانگ بوجود آمده و تمدن ما لک ها هم در کنار رود سیمره بوجود آمده و اینکه قدیمی ترین نوشته انسان های اولیه تو ایران سمت کوه های میرملاس کوهدشت هستش و ۹۰درصد کوهدشت همه لک هستند و بعد هم اولین پادشاه جهان فردی لک بوده به نام دیااکو در سمت کوهای زردلان سمت هلیلان که اونجا هم کنار رود سیمره است و اونقدر مردم انجا دانا بودند که فردی را به عنوان پادشاه خودشون انتخاب می کردند پس این همه تمدن نشانه چیه نشانه اینه که زمانی لک بود لر وکرد کجا بودند اگر شک داری میتونه تو گوگل جستجو کنی کوه های میر ملاس کوهدشت تا بفهمی لک ها کی بودند وکی هستند

با سلام خدمت استاد لطفی . با توجه به نوشته های شما سوالی برای اینجانب پیش آمد و آن اینکه آیا کولیوند های دره شهر و الشتر و نوراباد با کولیوندهای ایل شوهان ایلام نسبتی دارن یا فقط تشابه اسمی هست؟؟
با سلام و احترام
زبان لکی فقط محدود به استان لرستان و لهجه های الشتری و دلفانی و کوهدشتی نمی باشد دامنه ی زبان لکی خیلی فراتر از این چند شهر و منطقه است . شما اگر لهجه های کلهری و فعلی را در کنار زبان اصلی کُردی یعنی سوران و در کنار زبان لکی قرار بدهید متوجه میشوید که لهجه های کلهری و ایلامی بیش از هفتاد درصد نزدیک و چسبیده و وابسته به زبان لکی هستند یعنی به گونه ای است که یک لک الشتری و یک کلهری خیلی راحت تر از یک کُرد سورانی و یک کلهری با هم از لحاظ زبانی ارتباط برقرار میکنند من در دانشگاه با دوستان ایلامی و کلهری ام خیلی راحت تر از لحاظ زبانی ارتباط برقرار میکردیم و از این لحاظ واقعا هیچ مشکلی وجود نداشت ولی بچه های آبدانان و کلهرها اعتراف میکردند که درک زبان کُردی سورانی برایمان سخت و دشوار است مع الحال به نظر من تمام استان ایلام و بیش از نیمی از استان کرمانشاه با لهجه های متفاوت لکی تکلم دارند و این عزیزان واقعا لک هستند حال بماند که لک ها در لرستان دُچار خودلُرپندا ی شده اند و در کرمانشاه و ایلام هم شدیدا دُچار خود کُردپنداری هستند و زیر بار این حرف ها نمی روند ولی به دور از تعصب و در حقیقت مردم ایلام و کرمانشاه و بیشتر از نیمی از جمعیت لرستان لک هستند منتها با لهجه های متفاوت و متمایز تکلم دارند زبان لکی در لرستان ممکن است یه خورده با آمیختگی لُری همراه باشد و در ایلام و کرمانشاه آمیختگی کُردی داشته باشد
...
[مشاهده متن کامل]

در نتیجه همه این عزیزان سرشاخه ها و سر گُلهای قوم بزرگ لک هستند ؟
سربلندی ایران عزیز را از خدای منان آرزومندم

جناب آقای احمد لطفی؛ با درود و احترام.
با آنکه حقیر بعنوان یک دانش آموخته تاریخ و اگر حمل بر خودستایی نشود یک پژوهشگر در حوزه تاریخ محلی، بخواهم نوشته های شما را تحلیل و نقد نمایم هم در این مقال مجالی نیست و هم شرایط آن در اینجا فراهم نیست، اما نکته ای در لابلای متون حضرتعالی بود که حقیر حدود یک دهه از عمرعلمی خویش در آن حوزه صرف شده، بحث ایل کرد و مشاهیر آن . . . شما در جایی ابیاتی را نقل نمودین و بدون دقت در معانی و حتی چیستی و فلسفه سرودن آن ابیات، فقط بصرف شاعر بودن فردی محترم از خاندان کولیوند، شعری که شنیدین را به ایشان منسوب نمودین در حالیکه برای شما که از لتبلای سطورتان گرایشات قومیتی بر حقیقت نویسی تاریخی رجحان دارند، دردسری بزرگ است،
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی کس مدعی ایست کولیوند ها لک و یا در مجموع لرتبارند ، چگونه شعر معروف جناب محمدرحیم خان کُرد که در لابلای ابیات به واژه" کرد" اشاره داشته اند و در خصوص اوضاع رعایای " کرد" سروده اند:
رعایای " کُردند" و برگشته بخت. . .
شما به یک فردی از طایفه کولیوند نسبت می دهی، آیا مگر کولیوندها خوانین ایل کرد بوده اند یا رعایای کرد نژاد داشته اند؟ بنظر می رسد در سطور بعدی تان سریع دچار شک شده اید و برای توجیه نوشته خودتان، از ایلات و طوایفی نام برده اید که این طوایف ریشه کرد دارند!!! در حالیکه اصلا توجیه مناسبی نیست و حتی در صورت خوانش این متن قطعا بزرگواران این طوایف با حقیر هم نظر خواهند شد. . .
اولین مهاجرین!!! استان ایلام را کرد نژاد معرفی کرده اید و شوربختانه آنکه وقتی آدم به چیزی اطمینان ندارد اشتباهاتش را تکرار می کند، حال استاد معزز، از کی تا حالا امرایی ها، دیناروندها و . . . کُرد نژاد بوده اند؟؟!!!
مخلص کلام اینکه برادر محترم، لطفااشعاری که مربوط و سروده جناب محمدرحیم خان کُرد هستند و سینه به سینه موروثی توسط بچه های کم سن و سال و نوادگانش ( توشمالهای آبدانان ) به مرور تکرار می شود و بزرگان و معتمدان ایل کرد و حتی ایلات لر زبان ( از بزرگان میر، بزرگان رشنو در شهرک هزارانی، بزرگان کاید خورده در مورموری، بزرگان زینی وند سرپله زنده یاد نجات زینی وند و. . . حقیر صدای ضبط شده دارم ) جنوب استان ایلام بر آن صحه می گذارند را بر چه اساس و مدرکی به نام افراد دیگر جعل و تحریف می نمایید، اگر قبول نداری اندکی پژوهش میدانی بعمل آورید و یا به خانه نوادگان ایشان مراجعه فرمایید تا این ابیات را که بصورت موروثی از بزرگان خویش مکتوب، به یادگار دارند جهت اطلاعات بیشتر و دقیق تر خدمتتان نشان دهند.
با احترام، به امید آنکه تاریخ را بدون تحریف به آیندگان بسپاریم،
م. سلیمانخانی. دهلران، کارشناس ارشد تاریخ، محقق تاریخ محلی.

معرفی کدخدا حسین بگ خنجری:کدخدا حسین بگ فرزند ایمان قلی. فرزند خنجر . فرزند کرم . فرزندططرره. کدخدا حسین بگ دارای سه فرزند به نامهای :صید یوسف . ستار. وجعفر میباشد درمعرفی دودمان خنجراسمی ازایشان برده
...
[مشاهده متن کامل]
نشده من احساس میکنم راهنمای شما دراین سایت اسم خودش هم بلد نبوده که این چنین دودمان خنجر رومعرفی کرده

بیلا بِمِرِم هَر وه دَردَوهَ
سَر بِنیِم وَ بان سَنگِ سَردَوهَ
حاضری ما را هم بزنید ! ما ( لکیم )
برادر محمود آبادی در باره کولیوندهای محل سکونتتان بنویسید تا بیشتر با شماها آشنا شویم.
سیف الله حسینی اهل کدام روستا ی آبدانان هستید تا با کولیوندهای آن سامان آشنا شویم و گزارشی در معرفی آنها تهیه شود.
ایل کولیوند بزرگترین ایل لک و لکستان است
با افتخار کولیوند هستم و لکم
پیروز و سربلند باد ایل لک کولیوند
معرفی کولیوندهای ساکن شهرستان آبدانان
Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت
تهیه کننده: احمد لطفی
در روز جمعه ، تشییع جنازه ی مادری شایسته، در روستای قلعه تسمه بود. این بانو زنی شجاع و فرزند دوست بودند، که بعد از مرگ شوهرش در سال ۱۳۵۸ شمسی، چهل سال صبوری کردند، و فرزندان خود را سرپرستی نمودند. اکنون آن فرزندان بسیار شایسته و با چشم گریان از هجرت ابدی و مرگ مادرشان گریه می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

واعظ شهر بعد از قرائت نماز میت ، و تلقین، پشت تریبون قرار گرفت. ابتدا از مردم تشکر کردند، بعد از آن اعلام کرد، این محافل ، مجلس وعظ ، و عبرت و نصیحت است. عاقبت زندگی مرگ است و این اصل مُسَلَم را همه پذیرفته اند، چه آنها که به مبداء و معادی باور دارند، و چه آنها که به خدا و آخرت و یوم تبلی السراّئر ایمان و باور ندارند.
وی در ادامه گفت؛
در یکی از شهر ها روحانی ای زندگی می کرد، و قتی می خواست نماز میت بخواند. از مردم جنسیت میت را می پرسید؟ ، اگر میت مرد بود ، دستور می داد ، کفن را کمی باز کنید، تا صورتش را همه ببینند. بعد می گفت ؛
ای مردم ببینید تا دیروز چشمانش باز بود و شما را می دید، و باشما سخن می گفت ولی اکنون چشمانش بسته است، و قادر به سخن گفتن نیست. دنیا پایدار نیست و سرنوشت بشر طوری است که روزی بین جسم و روح آن جدایی پیش می آید.
برادران و خواهران محترم؛
ما باید کدورتها و کینه ها را کنار بگذاریم، و از بدعتها پرهیز کنیم .
بنده به نوبه ی خود از خانواده های یادگاری و آبساران تشکر می کنم، زیرا نگذاشتند هنگام آوردن جنازه از بیمارستان به منزل، گوسفند ذبح نمایند.
آنها با رفتارشان نسبت به این بدعت، که چند ماهی است در منطقه انجام می شود، پاسخ منفی دادند.
واعظ شهر در ادامه سخنانش گفت؛
این مادر که از دنیا رفته است، سواد آکادمیک نداشت، ولی با ادب و کمالاتی که داشت فرزندا ن سالم و با شخصیتی را تحویل جامعه دادند. نسل جوان ما باید از چنان زنانی که عملکردشان در تحکیم و تقویت و همبستگی خانواده موءثر بوده، الگو بگیرند. و باسختی ها و دشواری های زندگی مشترک نسبت به همدیگر گذشت داشته باشند. نه این که امروز عقد و عروسی و ازدواجه و یکماه بعد دشمنی و طلاقه.
بیائیم از این پدر و مادران بیسواد ولی دارای ایمان و اخلاق درس زندگی یاد بگیریم، تا شاهد آسیبهای مختلف اجتماعی در جامعه نباشیم.
Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت
گرد آورنده: احمد لطفی
مقدمه:
امروز جمعه مورخ ۱۳۹۸/۱۲/۹ صبح و عصرمراسم تشییع و تدفین دو بانوی بالای ۷۵ سال سن، در شهرستان دره شهر بودیم، هردو پنجشنبه شب ( شب جمعه ) از دنیا می روند. ، و هردو در روز جمعه به خاک سپرده می شوند.
روحشان شاد وخرم بادا
واعظ محترم، شهر کوچک دره شهر در ساعت سه بعد از ظهر، در محل گلزار شهدای قلعه گل حاضر شدند، و برای بانوی محترمه و با وقاری که دیشب از دنیا رفته بودند، نماز میت قرائت کردند، و بلافاصله مراسم قرائت تلقین را نیز به جا آوردند، سپس بعد از مداح اهل بیت به پشت تریبون قرار گرفت، ابتدا سرخطبه اش را خواند و از تشریف فرمایی حاضران و کسانی که از راه دور و نزدیک در مراسم تشییع و تدفین این مادر بزرگوار تشریف آورده بودند، صمیمانه تشکر کردند.
واعظ شهر در ادامه ی خطبه ، طبق حدیثی از پیامبر اسلام ( ص ) ، برترین عبادت را نماز اول وقت اعلام کردند.
به عبارت اسناد مذهبی، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
یعنی:
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، آنگاه جنگ در راه خدا.
( نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70 )
معنی حدیث آشکارا نماز اول وقت را مطرح کرده، که نماز انسان را از ظلم و فساد و تباهی و گمراهی نجات می دهند.
واعظ شهر، به حضار هشدار دادند، که مردم ما در گذشته بیشتر پدر و مادر خود را احترام می کردند. اما امروزه برخی از جوانها به والدین خود احترام نمی گدارند. انها خود را عقل کل می دانند، وهمین خودخواهی ها، زندگی فردی و اجتماعی آنها را دچار آسیب و شکست کرده است. در حالی که طبق فرمایش پیامبر اسلام ( ص ) یکی دیگر از بهترین کارها بعد از نماز اول وقت، نیکی به پدر و مادر است.
سومین کاری که جزو بهترین کارها در نزد خداست، جنگ و جهاد در راه خداست.
درحقیقت وقتی نماز پوزه ی شیطان را به خاک می مالد، و همین نماز سلاح موءمن و شجاعت بخش او در صف کارزار با دشمن یا دشمنان است.
برای مطالعه ی بیشتر احادیث زیر رسیدن به قرب الهی را در انجام فریضه ی نماز و ذکر و یاد حق اعلام می کنند.
الف ) - پیامبر اکرم ( ص ) فرمود: بهترین و پاکیزهنم ترین و بلندترین اعمال، که شما را به عالی ترین و بالا ترین درجه قرب الهی می رساند و بهترین چیزی است که خورشید بر آن می تابد، ذکر و یاد خدا است. ( بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۶۳ ) �
ب ) - پیامبر اکرم ( ص ) در جای دیگر فرمود: خیر اعمالکم الصلاه - بهترین اعمال شما، نماز است، ( همان، ج ۷، ص ۹۷. ) که نماز ذکر و یاد خدا است.
واعظ شهر درپایان سخنرانیش، خصایص ممتاز آن بانوی به حق پیوسته را برشمردند.
ایشان به نوه ها و فر زندان شایسته ی آن بانو اشاره کردند، و عظمت آنها را مدیون تلاشگری و نفس قدسی چنین مادری دانستند.
واعظ شهر باتشکر مجدد از حضار و قرائت فاتحه مراسم را به پایان رساندند.
این دو بانو هردو وابسته به ایل کولیوند می باشند
اولین بانو اهل قلعه تسمه به نام کربلائیه جونم غلامی همسر شادروان علی اکبر آبساران
دومین بانو اهل روستای هواسعلی، به نام قمرتاج خیر اندیش همسر شادروان صید حسین هواسی

در حال حاضر بزرگترین طایفه دره شهر چ از لحاظ جمعیت چ از لحاظ زمین و ملک و املاک طایفه کولیونده حتی تو دهلران و آبدانان و بدره ام طایفه ما شناخته شدس. البته کولیوندای دره شهر اکثرا کرمشه هستن. نمیدونم چرا
...
[مشاهده متن کامل]
نگارنده راجب کرمشه و بزرگانش چیزی ذکر نکردن!در صورتیکه همه اینجا میدونن ک کرمشه تنها طایفه ای بود ک تونست طایفه میر ک ساکنین اصلی دره شهر بودنو کنار بزنن. کولیوندی از قلعه تسمه🙌

با نظر آقای نورمحمدی موافقم
عزیزان ایل بزرگ کولیوند سلام
بیشتر کامنت های این صفحه مربوط به لُرهای تجزیه طلب اندیمشکی اند
مراقب باشید اینها به دنبال یارگیری هستند
ناخواسته و نا اگاهانه ایل و تبارمان را قاطی اینها نکنیم و بی راهه نرویم اینها تاریخ و فرهنگ و هویت ما را نشانه رفته اند و به دنبال یارگیری هستند برای اجرای اهداف شومشان
...
[مشاهده متن کامل]

سربلند ایل سرافراز کولیوند
برادر شما محمد ب . گ

"مختصری در باره ی کدخدا سعادت فرخشاهی"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
طایفه فرخشه تیره ها و خاندانهای زیادی دارد، پراکندگی نیز در طول تاریخ داشته اند. از سال ۱۳۱۲ شمسی فرخشه ها ی خیرکه ( خیرالله ) در حواشی قلعه ی پیروز آوا ( پیروز آباد ) اسکان می یابند. سایر تیره ها نیز درحواشی پیروز آباد مانند خیاط و تملیه و. . . . ساکن می گردند. خاندان حسن بگ فرخشه در طول این یکصد و هفتاد سال اخیر فراز و نشیبهای زیادی داشته، گاه نزاع های برادری با هابیل ها، گاه درگیری با کرمشه ها ( جنگ دُم شرّان ) و ده هاحادثه ی کوچک و بزرگ برایشان اتفاق افتاده است. با این حال افراد برجسته و شاخصی نیز ازاین خاندان به منصه ی ظهور رسیده اند. از جمله کدخدا سعادت و اعقابش ، و فرزندان نامخدا و اعقاب سایر برادرانش را می توان نام برد.
...
[مشاهده متن کامل]

دستور برای یکجانشینی طوایف کولیوند الشتر به خان کولیوند شادروان حسن خان چنگیزی در سال ۱۳۱۲ شمسی
فرزندان حسن بگ فرخشه:
حسن بگ فرخشه دوزن داشته است.
زن اولش شاه بانو از طایفه کاکاوند بوده و دارای هفت پسر به نامهای زیر داشته است؛
۱ - سعات ( سعادت )
۲ - گجر ( کرمخدا )
۳ - نومه ( نامخدا )
۴ - سبزخدا
۵ - رحم خدا
۶ - شکر خدا ( شکرالله )
۷ - فرزند هفتم از بطن شابانو، نامش را نگارنده نمی داند، ولی معمرین گفته اند؛ بدون فرزند از دنیا رفته است. ( اجاق کور )
حسن بگ از همسر دومش بانو لیلی، که از طایفه زوله بوده، یک فرزند به نام محمد داشته است.
- اعقاب سعادت نام خانوادگی شان سعادتی فرخشاهی و قاسمی می باشند
- اعقاب گجر ( کرمخدا ) نام خانوادگی شان، فرخشاهی و کرمپور می باشند.
- اعقاب نومه ( نامخدا ) نام خانوادگیشان فرخشاهی می باشند.
- اعقاب سبزخدا نام خانوادگیشان فیروزی و فرخشاهی می باشند.
- اعقاب رحم خدا نام خانوادگیشان فرخی و فرخیان می باشند.
- اعقاب شکرالله ( شکرخدا ) نام خانوادگیشان فرخی می باشند.
- اعقاب محمد نام خانوادگیشان احمدی می باشند.
در زمان حسن بگ و فرزندان و نوه هایش مانند سایر طوایف کولیوند بین الشتر و رومشکان و دره شهر و پشتکوه ییلاق و قشلاق داشته اند . کولیوندهای فرخشه، در حدود صد سال پیش ملک رماوند خوشناموند را به رماوندها می فروشند. کولیوندهای فرخشه با رماوندها پیوند فامیلی نیز داشته اند. بطورمثال نوره ( نوربانو ) رماوندی همسر نورمحمد فرزند خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیرکه ( خیر الله ) بوده است.
"کدخدا سعات ( سعادت ) فرخشه"
ایشان فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) . . . فرزند پبروز . . . فرزند فرخ شاه . . . . فرزند قلی ( کولیوند ) بوده است.
سعادت، در زمان خویش کدخدایی متشخص، و متدین به حساب می آمد. وی. آنقدر اهل ادب و عدل و دانایی و درایت بودند، که مردم می گفتند ، کاش سه سعات ( سعادت ) می بود.
آنچه معمرین نقل می کنند، کدخدا سعادت ، فردی مُصلح و دارای قامتی رشید و بلند بوده است.
کدخدا سعادت فرخشه، همواره برای برقراری صلح و سازش بین اقوام و خویشان، تلاش می کرده است. گاه برادرانش از جمله گجر ( کرمخدا ) فرخشه، معروف به "بال چرمی" درگیریها و زد و خوردهایی را با سایر تیره ها و طوایف بوجود می آوردند. و نهایت کل خاندان دچار درگیری و نزاع فامیلی و طایفه ای می شدند. در حقیقت کدخدا سعادت کولیوند برای فیصله دادن به این درگیری ها متحمل رنجها و گرفتا ری های زیادئ می شدند.
در دوران این کدخدای صلح جو ، فرخشه ها دچار یکسری نزاع ها می شوند از جمله جنگ فرخشه و کرمشه ، معروف به "جنگ دُم شرّان" که بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ شمسی اتفاق افتاده است. در آن جنگ ، ازدوطرف حداقل ده نفر کشته، و تعدادی زخمی می شوند.
دردوران کدخدا سعادت ویا کدخداعلی محمد خان ، اعقاب خیرکه ( خیرالله ) با اعقاب برادرش هابیل فرخشه، در گیری هایی داشته اند.
فرزندان کدخدا سعادت فرخشه:
کدخداسعادت فرخشاهی با دختری از طایفه آدینه وند از ایل سوره میری ازدواج می کنند، و صاحب چند فرزند به شرح زیر می شوند؛
۱ - عادل فرخشاهی
۲ - غلامرضا فرخشاهی ( درجنگ با نظرعلی خان طرهانی توسط طرهانی ها کشته می شود. حکایت از این قرار بوده که طرهانی ها و برخی از دلفانها به سرکردگی نظرعلی خان سردار اشرف، که طی جنگ با سلسله گوسفندهای نامخدا ( نومه ) فرخشاهی را غارت می کنند، غلامرضا نیز که دخترِ نامخدا عمویش نامزدش بوده، به تعقیب غارتگران می پردازند، و توسط سپاهیانِ نظرعلی خان طرهانی، کشته می شوند. غلامرضا داماد عمویش نامخدا فرخشاهی بوده است، آن جوان رعنا در آن جنگ کشته میشوند. و ناکام از دنیا می روند.
۳ - علی رضا فرخشاهی، ایشان دارای دوپسر به نامهای فرهاد میرزا و ملک میرزا بوده است.
۴ - قدمخیر فرخشاهی؛ ایشان بافردی از طایفه ی پادروند ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای؛
- ابراهیم خان ( اورام خان ) حسن پور
- بساط حسن پور
فرزندان اورام خان ( ابراهیم ) عبارتند از؛
- بهرام حسن پور
- صی مخو ( صیدمحمد خان ) حسن پور
فرزندان بساط حسن پورعبارتند از؛
- کیومرث حسن پور ، قاضی تجدید نظر دادگستری تهران
- فرامرز حسن پور، قاصی دادگستری آبادان
- هدایت حسن پور، روحانی می باشد ، وی اکنون رئیس زندان شهرستان دورود است.
۵ - خیره فرخشاهی، با پسر عمویش صید احمد فرزند محمد فرزند حسن بگ فرزندخیرالله ازدواج می کند.
۶ - تاج فرخشاهی با فردی از طایفه هرباخ ازدواج می کند، و صاحب دو پسر به نامهای عبد المیرزا و باویله ( بهرام ) می گردد.
دو تا از نوه های تاج فرخشاهی، به نام دکتر عبدالله جمشیدی، قاضی در کرمانشاه، و دیگری براعزیز جمشیدی، فرهنگی در خطه ی رومشگان می باشند.
۷ - فرزندان محمد فرخشاهی، عبارتند از ؛
- صید احمد فرخشاهی
- شیخ احمد فرخشاهی
- دخترش نیز بافردی از طایفه باولین دلفان ازدواج کرده، و دارای پسری به نام علیشاه باولی ( باولین ) می باشند.

معرفی مختصر حاج کاظم خان سعادتی:
ایشان فردی متدین و متین، و آگاه به زمانه بوده است. مرد کار و تلاش و علم و ادب هردو بوده است. حاجی کاظم خان سعادتی، با اخلاص تمام درجبهه ی دفاع مقدس علیه بعثیان عراق شرکت می کردند. از بس اخلاص و تدین داشتند، فرزندان ارزشمندی را تحویل جامعه دادند.
دو تن از فرزندان دلبندش به نامهای صفر سعادتی، و رضا سعادتی در جبهه های حق علیه باطل حضور به هم رسانیدند. صفر سعادتی ، که درجه دار بودند، درمورخه ی دوم اردیبهشت سال ۱۳۶۲ به شهادت رسیدند، و فرزند دیگرش نیز رضا سعادتی در مورخه ی هفتم مهرماه سال ۱۳۶۶ شربت شهادت نوشیدند و برای همیشه درجوار رحمتِ الهی آرام گرفتند.
بنابراین ازنسل کدخدا سعادت فرخشه دوشهید سرفراز را به حضرت امام خمینی ( ره ) رهبر فقید انقلاب اسلامی، و مردم کشور بزرگمان ایران تقدیم شده است.
شادروان حاج کاظم خان سعادتی فرخشاهی، که رزمنده و مجاهدی سخت کوش بودند، به عنوان پدر دوشهید والامقام در سال ۱۳۷۴ شمسی چهره در نقاب خاک کشید، و ازدنیای فانی به جهان ابدی هجرت کردند. روحش شاد و یا دش گرامی باد.
اسامی فرزندان حاجی کاظم خان سعادتی فرزند عادل فرزند کدخدا سعادت فرخشه به شرح زیر می باشند؛
۱ - شهید صفر سعادتی
۲ - شهید رضا سعادتی
۳ - حسن. سعادتی
۴ - علی مردان سعادتی
۵ - عباد الله سعادتی
" معرفی حاجی فاضل خان سعادتی" :

ایشان فردی نوگرا، متدین و آگاه به زمانه بوده است. در سال ۱۳۵۲ شمسی مشرف به حج می گردد . حاج فاضل خان سعادتی اهل دیانت بوده و خمس مالش را به شادروان آیت الله سید احمد طاهری خرم آبادی پرداخت می کرده است. وی به فقرای زمانش نیز زکات می داده است.
حاجی فاضل خان سعادتی، فردی کار آفرین بودند، که با ثروت و مکنت خویش در بخش پیروز آباد وشهرستان خرم آباد سرمایه گذاری کرده، و زمین مسکونی و مغازه هایی نیز خریداری کرده بودند. آن مرد بزرگ به قدری اخلاص و تدین داشتند، که فرزندانی ارزشمند و کار آفرین را تحویل جامعه داده است. فرزندانش اکنون منشاء خیر برای مردم جامعه و کشور عزیزمان هستند. آنها گذشته از تلاش در امور فرهنگی و اجتماعی، با کار و کسبی که ایجاد کرده اند. در رشد و توسعه ی اقتصادی کشور نیز فعالیت چشمگیری دارند.

فرزندان حاجی فاضل خان سعادتی فرخشه کولیوند عبارتند از؛
۱ - اکبر سعادتی،
ایشان فرهنگی بازنشسته، و شخصیتی برجسته ، و خوشنام هستند که ریاست نمایندگی آموزش و پرورش بخش فیروز آباد و همچنین معاونت آموزش و پرورش همان سامان را در کارنامه ی خدمات فرهنگی خویش دارند.
۲ - عظیم سعادتی، که تکنیسین اداره ی مخابرات الشتر می باشند.
۳ - کرم سعادتی ، دارای شغل آزاد بوده، و جانباز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشند.
۴ - اسماعیل سعادتی ، دارای شغل آزاد می باشند.
۵ - احترام سعادتی، تنها دختر حاج فاضل فرخشه
۶ - عبدالحسین ( حسین ) سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند. وی فردی کار آفرین و برجسته در استانهای لرستان و کرمانشاه است، و افراد زیادی از خدمات و مدیریت ایشان بهره مند می شوند. این مهندس تلاشگر فردی با اصالت و طرفدار توسعه ی اقتصادی و فرهنگی است. ایشان باتمام وجود به تاریخ کشور و استان لرستان، خصوصا" دیار الشتر و دره شهرعشق می ورزند.


تصویر مهندس حسین سعادتی فرزند حاج فاضل فرزند عادل فرزند کدخداسعادت کولیوند

۷ - محمد سعادتی ، ایشان مهندس عمران می باشند.
۸ - ایرج سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند.
آنچه مشهود است فرزندان حاج فاضل سعادتی دارای تحصیلات عالی می باشند. آنها در مجموع خانواده ای فرهنگی و کار آفرین هستند.
سحر سعادتی ، فرزند عادل فرخشاهی هستند، که با حاجی عباسی نظری ازدواج می نمایند. حاجی عباسی نظری از خاندان علاء ، و فرخشه های فیروز آباد می باشند.
این بانو ی محترمه ( سحر سعادتی ) در سال ۱۳۸۶ شمسی از دنیا می روند.
فرزندان شادروان سحر سعادتی عبارتند از؛
۱ - میرزا نظری
۲ - حمید نظری، در حال حاصر رئیس اداره مخابرات شهرستان نور آباد ( دلفان ) می باشند.
۳ - رضا نظری
۴ - آیت نظری ، داماد بساطی های عباس آباد از توابع شهرستان دره شهر می باشند.


تصویر سنگ مزار مرحوم مغفور شاد روان کدخدا سعادت ، از تیره خیرکه ( خیرالله ) ، طایفه فرخشاه ( فرخشه ) ، ایل کولیوند، اتحادیه ی سله سله ( سلسله ) ، زیر مجموعه ی چهار ستون لرستان ( بیرون، باجول، سلسله و دلفان )
عکاس : مهندس حسین سعادتی
سنگ قبر مرحوم کدخدا سعادت فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) را در خطه ی بخش پیروز آباد شهرستان سلسله ( الشتر ) که در بالا آمده است، مربوط به یکی از افراد برجسته ی
خاندان حسن بگ ، که از خاندانهای مطرح از طایفه ی فرخشاه ( فرخشه ) است. کدخدا سعادت در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۴۵ قمری از دنیا رفته است . این کدخدای بزرگ حدود ۹۵ سال است که به حق پیوسته است. ایشان در اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی از دنیا رفته است.
[احتمالا" سال ۱۳۰۶ شمسی]
فرخشاهیان الشتر شامل تیره های؛
هابیل،
خیرالله ( خیرکه ) ،
شویلا ( شکر الله ) ،
کرکر،
بیرون ( بهرون ) ،
طالو ( طالب )
می باشند. آنها خودشان در منطقه سلسله طایفه ای استخوان دار و برجسته هستند. هرکدام از طوایف کولیوند ویژگی خاصی دارند. بطور مثال اصلانشه ها ( نورمحمدی ها، فرج اللهی ها، اسد اللهی ها، چنگیزی ها و . . . ) در شعر و ادب و قلم ، و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی و. . . کولیوندها زبانزد مردم لرستان هستند و خوانین کولیوند ، لااقل در این چهار قرن اخیر از این طایفه ( اصلانشه ) بوده است. فرخشه ها نیز در شجاعت و رک گویی و تعصبات فامیلی مستحکم و زبانزد مردم هستند.
تصویر رئیس فیروز آباد؛ کدخدا مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند
فرزندان نومه ( نامخدا ) فرخشاهی:
۱ - مهرعلی خان فرخشاهی
۲ - موسی خان فرخشاهی
۳ - علی محمد خان فرخشاهی
۴ - اسد خان فرخشاهی
کدخدایان تیره ی خیرکه در این ۱۴۰ سال اخیر:
۱ - کدخدا سعادت فرخشه
۲ - کدخدا علی محمد خان فرخشه
۳ - کدخدا قهره ( قهرمان ) فرخشه
۴ - کدخدا مهر علی خان فرخشه
۵ - کدخدا ابراهیم فرخشه
تصویر شادروان گجر ( کرمخدا ) فرخشهِ کولیوند
فرزندان گجر ( کرمخدا ) فرخشه:
۱ - قهره ( قهرمان ) فرخشاهی
۲ - جهانشاه فرخشاهی
۳ - نریم ( نریمان ) فرخشاهی
۴ - فرنگیس فرخشاهی مادر غلامحسین هابیلی و مادر بزرگ حاج رستم خان محمدی هابیلی
۵ - دختر دیگر زنده یاد گجر ( کرمخدا ) همسر ماشاء الله خان ساسانی درروستای" لیل یاس" نهاوند
ماشاء الله ساسانی از اعقاب ساسانیان بوده که در روستای بسیار قدیمی" لیل یاس" زندگی می کرده است.
وجه تسمیه" لیل یاس" بدین شرح است، که از زمانِ شب شکست جنگ ایرانیان با اعراب، نهاوندی ها به آن روستا یا محله ی قدیمی "لیل یاس" می گویند.
قهره ( قهرمان ) فرخشاهی ، داماد رضا اکبری از خوانین یوسفوند بوده است، وی دارای فرزندانی چند به شرح زیر بوده است؛
۱ - حاجی صید هاشم
۲ - سکینه ،
۳ - سلطنه
فرزندان صیدهاشم:
۱ - ایلخانی فرخشاهی
۲ - حاجی لطیف
۳ - سردار
۴ - نادر
۵ - نصرت
۶ - حشمت
۷ - صورت
۸ - کیهان
فرزندان جهانشاه کرمپور:
۱ - چراغعلی
۲ - آنازار
۳ - هدایت
۴ - اکرم
۵ - حاجی امیر کرمپور
۶ - حلیمه
۷ - نجیمه
۸ - یعقوب
فرزندان نریمان فرخشه:
۱ - علی ابدال نریمانی
۲ - خان ابدال نریمانی

همتباران عزیزم سلام
افرادی با اصالت لُر لرگرا و ( پان لُر ) که اکثرا هم از لُر های اندیمشک هستند به صورتی هدفمند و کاملا حرفه ای با ارسال کامنت هائی سعی دارند که قوم بزرگ و با اصالت لک را زیرمجموعه ی لُر قرار دهند به دنبال این هدف شوم این افراد تجزیه طلب قصدارند قوم لک را زیرمجموعه لُر کوچک و هضم پروژه ی جعلی و نامشروع لُرستانات بکنند . در صورتی که لک و لکستان و زبان فاخر لکی مستقل است و مردم قوم لک هرگز هضم لُر و اقوام دیگر نمیشود
...
[مشاهده متن کامل]

لُر_________ ( لکستان ) _________کُرد
لک بمانید و ماندگار التماس دعا

"مختصری در باره ی کدخدا سعادت فرخشاهی"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
طایفه فرخشه تیره ها و خاندانهای زیادی دارد، پراکندگی نیز در طول تاریخ داشته اند. از سال ۱۳۱۲ شمسی فرخشه ها ی خیرکه ( خیرالله ) در حواشی قلعه ی پیروز آوا ( پیروز آباد ) اسکان می یابند. سایر تیره ها نیز درحواشی پیروز آباد مانند خیاط و تملیه و. . . . ساکن می گردند. خاندان حسن بگ فرخشه در طول این یکصد و هفتاد سال اخیر فراز و نشیبهای زیادی داشته، گاه نزاع های برادری با هابیل ها، گاه درگیری با کرمشه ها ( جنگ دُم شرّان ) و ده هاحادثه ی کوچک و بزرگ برایشان اتفاق افتاده است. با این حال افراد برجسته و شاخصی نیز ازاین خاندان به منصه ی ظهور رسیده اند. از جمله کدخدا سعادت و اعقابش ، و فرزندان نامخدا و اعقاب سایر برادرانش را می توان نام برد.
...
[مشاهده متن کامل]

دستور برای یکجانشینی طوایف کولیوند الشتر به خان کولیوند شادروان حسن خان چنگیزی در سال ۱۳۱۲ شمسی
فرزندان حسن بگ فرخشه:
حسن بگ فرخشه دوزن داشته است.
زن اولش شاه بانو از طایفه کاکاوند بوده و دارای سه پسر به نامهای زیر داشته است؛
۱ - سعات ( سعادت )
۲ - گجر ( کرمخدا )
۳ - نومه ( نامخدا )
۴ - سبزخدا
۵ - رحم خدا
۶ - شکر خدا ( شکرالله )
۷ - فرزند هفتم از بطن شابانو بدون فرزند بوده است. ( اجاق کور )
سایر فرزندان حسن بگ از همسر دومش بانو لیلی از طایفه زوله ترکاشوند به شرح زیر بوده است؛
۱ - محمد
- اعقاب سعادت نام خانوادگی شان سعادتی فرخشاهی و قاسمی می باشند
- اعقاب گجر ( کرمخدا ) نام خانوادگی شان، فرخشاهی و کرمپور می باشند.
- اعقاب نومه ( نامخدا ) نام خانوادگیشان فرخشاهی می باشند.
- اعقاب سبزخدا نام خانوادگیشان فیروزی و فرخشاهی می باشند.
- اعقاب رحم خدا نام خانوادگیشان فرخی و فرخیان می باشند.
- اعقاب شکرالله ( شکرخدا ) نام خانوادگیشان فرخی می باشند.
- اعقاب محمد نام خانوادگیشان احمدی می باشند.
در زمان حسن بگ و فرزندان و نوه هایش مانند سایر طوایف کولیوند بین الشتر و رومشکان و دره شهر و پشتکوه ییلاق و قشلاق داشته اند . کولیوندهای فرخشه، در حدود صد سال پیش ملک رماوند خوشناموند را به رماوندها می فروشند. کولیوندهای فرخشه با رماوندها پیوند فامیلی نیز داشته اند. بطورمثال نوره ( نوربانو ) رماوندی همسر نورمحمد فرزند خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیرکه ( خیر الله ) بوده است.
"کدخدا سعات ( سعادت ) فرخشه"
ایشان فرزند سردار فرزند . . . پبزوز . . . فرزند فرخ شاه کولیوند بوده. کدخدایی متشخص، و متدین درزمان خویش به حساب می آمده است. وی. آنقدر اهل ادب و عدل بوده، که مردم می گفتند ، کاش سه سعات ( سعادت ) می بود.
آنچه معمرین نقل می کنند، کدخدا سعادت ، فردی مُصلح و بلند قامت و رشید بوده است. همواره برای صلح و سازش بین اقوام، تلاش می کرده است. گاه برادرانش از جمله گجر ( کرمخدا ) معروف به "بال چرمی" درگیریها و زد و خوردهایی را بوجود می آوردند. وکل خاندان دچار درگیری و نزاع فامیلی و طایفه ای می شدند. در دوران این کدخدای صلح جو ، فرخشه ها دچار یکسری نزاع ها می شوند از جمله جنگ فرخشه و کرمشه ، معروف به "جنگ دُم شرّان" که بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ شمسی اتفاق افتاده است. در آن جنگ ، ازدوطرف حداقل ده نفر کشته، و تعدادی زخمی می شوند.
دردوران کدخدا سعادت ویا کدخداعلی محمد خان ، اعقاب خیرکه ( خیرالله ) با اعقاب برادرش هابیل فرخشه، در گیری هایی داشته اند.
فرزندان کدخدا سعادت فرخشه:
کدخداسعادت فرخشاهی با دختری از طایفه آدینه وند از ایل سوره میری ازدواج می کنند، و صاحب چند فرزند به شرح زیر می شوند؛
۱ - عادل فرخشاهی
۲ - غلامرضا فرخشاهی ( درجنگ با نظرعلی خان طرهانی توسط طرهانی ها کشته می شود. حکایت از این قرار بوده که طرهانی ها و برخی از دلفانها به سرکردگی نظرعلی خان سردار اشرف، که طی جنگ با سلسله گوسفندهای نامخدا ( نومه ) فرخشاهی را غارت می کنند، غلامرضا نیز که دختر نامخدا نامزدش بوده، به تعقیب غارتگران می پردازد، که توسط طرهانی ها کشته می شود. غلامرضا داماد عمویش بوده است، آن جوان رعنا در آن جنگ کشته میشوند.
۳ - علی رضا فرخشاهی، ایشان دارای دوپسر به نامهای فرهاد میرزا و ملک میرزا بوده است.
۴ - قدمخیر فرخشاهی؛ ایشان بافردی از طایفه ی پادروند ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای؛
- ابراهیم خان ( اورام خان ) حسن پور
- بساط حسن پور
فرزندان اورام خان عبارتند از؛
- بهرام حسن پور
- صی مخو ( صیدمحمد خان ) حسن پور
فرزندان بساط حسن پورعبارتند از؛
- کیومرث حسن پور ، قاضی تجدید نظر دادگستری تهران
- فرامرز حسن پور، قاصی دادگستری آبادان
- هدایت حسن پور، روحانی می باشد ، وی اکنون رئیس زندان شهرستان دورود است.
- ۵ - خیره فرخشاهی، با پسر عمویش صید احمد فرزند محمد فرزند حسن بگ فرزندخیرالله ازدواج می کند.
۶ - تاج فرخشاهی با فردی از طایفه هرباخ ازدواج می کند، و صاحب دو پسر به نامهای عبد المیرزا و باویله ( بهرام ) می گردد.
دو تا از نوه های تاج فرخشاهی، به نام دکتر عبدالله جمشیدی، قاضی در کرمانشاه، و دیگری براعزیز جمشیدی، فرهنگی در خطه ی رومشگان می باشند.
۷ - فرزندان محمد فرخشاهی، عبارتند از ؛
- صید احمد فرخشاهی
- شیخ احمد فرخشاهی
- دخترش نیز بافردی از طایفه باولین دلفان ازدواج کرده، و دارای پسری به نام علیشاه باولی ( باولین ) می باشند.

معرفی مختصر حاج کاظم خان سعادتی:
ایشان فردی متدین و متین، و آگاه به زمانه بوده است. مرد کار و تلاش و علم و ادب هردو بوده است. حاجی کاظم خان سعادتی، با اخلاص تمام درجبهه ی دفاع مقدس علیه بعثیان عراق شرکت می کردند. از بس اخلاص و تدین داشتند، فرزندان ارزشمندی را تحویل جامعه دادند.
دو تن از فرزندان دلبندش به نامهای صفر سعادتی، و رضا سعادتی در جبهه های حق علیه باطل حضور به هم رسانیدند. صفر سعادتی ، که درجه دار بودند، درمورخه ی دوم اردیبهشت سال ۱۳۶۲ به شهادت رسیدند، و فرزند دیگرش نیز رضا سعادتی در مورخه ی هفتم مهرماه سال ۱۳۶۶ شربت شهادت نوشیدند و درجوار رضوان الهی برای همیشه آرام گرفتند. بنابراین ازنسل کدخدا سعادت فرخشه دوشهید سرفراز را به حضرت امام خمینی ( ره ) رهبر فقید انقلاب اسلامی، و مردم کشور بزرگمان ایران تقدیم شده است. شادروان حاج کاظم خان سعادتی فرخشاهی، که رزمنده و مجاهدی سخت کوش بودند، به عنوانپدر دوشهید والامقام در سال ۱۳۷۴ شمسی چهره در نقاب خاک کشید، و ازدنیای مادی خداحافطی نمود . روحش شاد و یا دش گرامی باد.
اسامی فرزندان حاجی کاظم خان سعادتی فرزند عادل فرزند کدخدا سعادت فرخشه به شرح زیر می باشند؛
۱ - شهید صفر سعادتی
۲ - شهید رضا سعادتی
۳ - حسن. سعادتی
۴ - علی مردان سعادتی
۵ - عباد الله سعادتی
" معرفی حاجی فاضل خان سعادتی" :

ایشان فردی نوگرا، متدین و آگاه به زمانه بوده است. در سال ۱۳۵۲ شمسی مشرف به حج می گردد . حاج فاضل خان سعادتی اهل دیانت بوده و خمس مالش را به شادروان آیت الله سید احمد طاهری خرم آبادی پرداخت می کرده است. وی به فقرای زمانش نیز زکات می داده است.
حاجی فاضل خان سعادتی، فردی کار آفرین بودند، که با ثروت و مکنت خویش در بخش پیروز آباد وشهرستان خرم آباد سرمایه گذاری کرده، و زمین مسکونی و مغازه هایی نیز خریداری کرده بودند. ایشان به قدری اخلاص و تدین داشتند، که فرزندانی ارزشمند و کار آفرین را تحویل جامعه داده است. آنها اکنون منشاء خیر برای یکسری از هموطن ها گشته اند، و برای آنها کار و کسب ایجاد کرده اند.

فرزندان حاجی فاضل خان فرخشه کولیوند؛
۱ - اکبر سعادتی،
ایشان فرهنگی بازنشسته، و شخصیتی برجسته ، و خوشنام هستند که ریاست نمایندگی آموزش و پرورش بخش فیروز آباد و همچنین معاونت آموزش و پرورش همان سامان را در کارنامه ی خدمات فرهنگی وی مشهود است.
۲ - عظیم سعادتی، که تکنیسین اداره ی مخابرات الشتر می باشند.
۳ - کرم سعادتی ، دارای شغل آزاد بوده، و جانباز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشند.
۴ - اسماعیل سعادتی ، دارای شغل آزاد می باشند.
۵ - احترام سعادتی، تنها دختر حاج فاضل فرخشه
۶ - عبدالحسین ( حسین ) سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند. وی فردی کار آفرین و برجسته در استانهای لرستان و کرمانشاه است، و افراد زیادی از خدمات و مدیریت ایشان بهره مند می شوند. ایشان فردی با اصالت و طرفدار توسعه ی اقتصادی و فرهنگی است.

تصویر مهندس حسین سعادتی فرزند حاج فاضل فرزند عادل فرزند کدخداسعادت کولیوند

۷ - محمد سعادتی ، ایشان مهندس عمران می باشند.
۸ - ایرج سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند.
آنچه مشهود است فرزندان حاج فاضل سعادتی دارای تحصیلات عالی می باشند. آنها در مجموع خانواده ای فرهنگی و کار آفرین هستند.
سحر سعادتی ، فرزند عادل فرخشاهی هستند، که با حاجی عباسی نظری از حضرات علاء از فرخشه های فیروز آباد ، ازدواج می کنند، این بانو ی محترمه در سال ۱۳۸۶ شمسی از دنیا می رود.
فرزندان شادروان سحر سعادتی عبارتند از؛
۱ - میرزا نظری
۲ - حمید نظری، در حال حاصر رئیس اداره مخابران شهرستان نور آباد ( دلفان ) می باشند.
۳ - رضا نظری
۴ - آیت نظری ، داماد بساطی های عباس آباد از توابع شهرستان دره شهر می باشند.


تصویر سنگ مزار مرحوم مغفور شاد روان کدخدا سعادت ، از تیره خیرکه ( خیرالله ) ، طایفه فرخشاه ( فرخشه ) ، ایل کولیوند، اتحادیه ی سله سله، زیر مجموعه ی چهار ستون لرستان
عکاس : مهندس حسین سعادتی
سنگ قبر مرحوم کدخدا سعادت فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) را در خطه ی بخش پیروز آباد شهرستان سلسله ( الشتر ) به نمایش گذاشته شده است خاندان حسن بگ از خاندانهای مطرح از طایفه ی فرخشاه ( فرخشه ) است. کدخدا سعادت در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۴۵ قمری از دنیا رفته است . این کدخدای بزرگ حدود ۹۵ سال است که به حق پیوسته است. ایشان در اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی از دنیا رفته است. [احتمالا" ۱۳۰۶ شمسی]
مهندس حسین سعادتی از اعقاب این کدخدای شناخته شده هستند، که این عکس را از مزار جدش گرفته است.
فرخشاهیان الشتر شامل تیره های؛
هابیل،
خیرالله ( خیرکه ) ،
شویلا ( شکر الله ) ،
کرکر،
بیرون ( بهرون ) ،
طالو ( طالب )
می باشند. آنها خودشان در منطقه سلسله طایفه ای استخوان دار و برجسته هستند. هرکدام از طوایف کولیوند ویژگی خاصی دارند. بطور مثال اصلانشه ها ( نورمحمدی ها، فرج اللهی ها، اسد اللهی ها، چنگیزی ها و . . . ) در شعر و ادب و قلم ، و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی و. . . کولیوندها زبانزد مردم لرستان هستند و خوانین کولیوند ، لااقل در این چهار قرن اخیر از این طایفه ( اصلانشه ) بوده است. فرخشه ها نیز در شجاعت و رک گویی و تعصبات فامیلی مستحکم و زبانزد مردم هستند. خداوند همه ی خوبان از هر تیره و طایفه و ایلی را ببخشد و بیامرزد.
تصویر رئیس فیروز آباد؛ کدخدا مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند
فرزندان نومه ( نامخدا ) فرخشاهی:
۱ - مهرعلی خان فرخشاهی
۲ - موسی خان فرخشاهی
۳ - علی محمد خان فرخشاهی
۴ - اسد خان فرخشاهی
کدخدایان تیره ی خیرکه در این ۱۴۰ سال اخیر:
۱ - کدخدا سعادت فرخشه
۲ - کدخدا علی محمد خان فرخشه
۳ - کدخدا قهره ( قهرمان ) فرخشه
۴ - کدخدا مهر علی خان فرخشه
۵ - کدخدا ابراهیم فرخشه

دوستان و همتباران عزیزن سلام
عده ای با اصالت لُر ( پان لُر ) با معرفی خود با اسامی جعلی و مستعار و کاملا هدفمند در گروهها و صفحات مجازی سعی بر هضم و حذف قوم لک را دارند به دنبال پروژه ی جعلی و نامشروع ( لُرستانات گَپ ) این عده قصد دارند که قوم لک را لُرکوچیک و زیر مجموعه ی قوم لُر قرار دهند تا بتوانند با این ترفند کثیف تمام داشته های فرهنگی و تاریخی و افتخارات قوم لک را به نام لُر مصادره کنند
...
[مشاهده متن کامل]

مراقب ترفند کثیف پان لُرهای تجزیه طلب باشید
لک بمانید و پایدار التماس دعا

سنگ قبر مرحوم کدخدا سعادت فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) را در خطه ی بخش پیروز آباد شهرستان سلسله ( الشتر ) به نمایش گذاشته شده است خاندان حسن بگ از خاندانهای مطرح از طایفه ی فرخشاه ( فرخشه ) است. کدخدا سعادت در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۴۵ قمری از دنیا رفته است . این کدخدای بزرگ حدود ۹۵ سال است که به حق پیوسته است. ایشان در اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی از دنیا رفته است. مهندس سعادت از اعقاب این کدخدای شناخته شده هستند. فرخشاهیان الشتر شامل تیره های هابیل، خیرالله ( خیرکه ) ، شویلا ( شکر الله ) ، کرکر، بیرون ( بهرون ) ، طالو ( طالب ) می باشند. آنها خودشان در منطقه سلسله طایفه ای استخوان دار و برجسته هستند. هرکدام از طوایف کولیوند ویژگی خاصی دارند. بطور مثال اصلانشه ها ( نورمحمدی ها، فرج اللهی ها، اسد اللهی ها، چنگیزی ها و . . . ) در شعر و ادب و قلم ، و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی و. . . کولیوندها زبانزد مردم لرستان هستند و خوانین کولیوند ، لااقل در این چهار قرن اخیر از این طایفه ( اصلانشه ) بوده است. فرخشه ها نیز در شجاعت و رک گویی و تعصبات فامیلی مستحکم و زبانزد مردم هستند. خداوند همه ی خوبان از هر تیره و طایفه و ایلی را ببخشد و بیامرزد.
...
[مشاهده متن کامل]

شماره همراه نیز برای اسد اللهی
۰۹۱۸۳۴۳۸۹۸۱

جناب آقای لطفی لطفا شماره تماسی از خود در این صفحه ذکر کنید تا با شما تماس بگیرم و آنچه را که لازم است به عرضتان برسانم چرا که قالب متن یا پیام نمی گنجد. . . سپاس

معرفی مختصر خاندان حسن بگ فرخشاه
گرد آورنده : احمد لطفی
طایفه ی فرخشاه ، طایفه ای است که به احتمال نام خود را از فردی به نام فرخ شاه در قرن ششم گرفته است. اگر این سخن درست باشد، جد اعلای فرخشاه و سایر برادرانش نظیر عبد الشاه و اصلانشاه و . . . به قلی یا"کُلی الوند" ( قلی وند ) ساکن حواشی کوه الوند ، در قرن سوم زندگی می کرده است و دربین الشتر و خاوه و نهاوند و تویسرکان و هرسین و کرمانشاه و همدان و سیمره پراکنده شده اند و در زمانی که جنگهایی در کشور یاخارج از مرزها واقع شده، آنها نیز دوشادوش صاحبان قدرت و مدافعان کشور، فعالیتهایی داشته اند. آنچه مسلم است، شعبه ای از فرزندان فرخشاهِ معروف، در قالب تیره های خیرالله ( خیرکه ) و شکرالله ( شولا ) و هابیل و کرکر و طالب و بیرو، در الشتر قابل شناسایی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه ی فرخشاه با تیره هایش قبلا" همبستگی اجتماعی بیشتری داشته اند، ولی در حدود دویست سال و یا کمتر ، بین برخی تیره هایش تاحدودی اصطکاک برادری پیش آمده است. هرچند بزرگان کشور و یا بزرگان محلی، درگیری ها را به صلح و صفا ختم کرده اند.
برخی از مُعمرین کولیوند معتقدند، پدر تیره های طایفه فرخشاه الشتر و سیمره و رومشکان و کوهدشت و. . . را فردی به نام پیروز می دانند، که اکنون اکثریت آنها بخشی را به نام پیروز آباد ، در شهرستان سلسله را تشکیل داده اند.
خیرالله که احتمالا" پسر بزرگ پیروز بوده است، بیشتر نام خانوادگی خود را به نام جدِّ اصلی طایفه، فرخشاهی گرفته اند، هر چند برخی از اعضای سایر تیره ها و دودمانها نام خانوادگی فرخشاهی را برای خود انتخاب کرده اند.
خاندان فرخشاهی بخش پیروز آباد، با داشتن فرد شجاعی مانند حسن بیگ دارای اسم و رسمی شده، و برخی از فرزندانش در سطح منطقه ی الشتر و سیمره و. . . . شناخته شده اند.
این خاندان در سایه ی لیاقت و شجاعت یک نفر یا یک خانواده موجب اهمیت و شناخته شدن سایر اقوامش در منطقه می شوند. در بین فرزندان حسن بیگ فرخشاهی، نقش موءثر کدخدا کرم خدا ( گُجر ) فرخشاهی، معروف به ( گجر بال چرمی ) یا گجر بال سفید را می توان ملاحظه نمود. ایشان در زمان خویش منشاء خدماتی بوده است، که اقدامات وی سر آغازی برای بزرگ منشی و اهمیت سایر اعضای این دودمان ( خاندان حسن بیگ فرخشاهی ) به حساب می آیند، و رفتار و کردار وی مردم جامعه را به سمت چنین رهبران محلی منعطف کرده است. به عبارت دیگر ، نام و آوازه ی آنها تا امروز زبان زد مردم جامعه ی الشتر و حومه بوده است.
بعد از مرگ حسن بیگ فرخشه، اشخاصی از اعقابش، در تداوم رهبری و خدمتگزاری به جامعه و کشور خویش نقش تاریخی و اجتماعی خود را ایفا کرده اند
آنچه که مُعمرین و اعقاب کدخدا گجر ( کرم خدا ) نقل کرده اند، آن کدخدای معروف اقداماتی به شرح زیر انجام داده است؛
۱ - کدخدا کرم خدا ( گجر ) در بین مردم منطقه ، به سخاوت و شجاعت مشهور بوده است، برای نمونه صید مهدی خان منظمی، بارها به دلائل مُغرضانه میهمانی هایی را بر وی تحمیل می نماید ، تا کرمخدا ( گجر ) از بزرگ منشی و رقابت با صید مهدی خان منظمی دست بر دارد، زیرا صید مهدی خان مستقیم نمی توانست ایشان را که رهبر فرخشاهیان پیروز آباد و حومه بود، را از رقابت و مدعی شدن قدرت بازدارد، و حضور اجتماعی وی را کم رنگ نماید. به همین خاطر غیر مستقیم سعی در تضعیف آن کدخدای نام آشنا داشت.
کدخدا گجر نیز در مقابل حرکات صید مهدی خان منظمی، با درایت، در یکی از مهمانی ها به وی هشدار می دهد، که از این رفتار ناپسند دست بردارد، این سرسختی و هشدار کدخدا گجر فرخشه ، تاحدودی موءثر واقع می شود و صیدمهدی خان منظمی ، رفتار خود را اصلاح می کند.
۲ - کدخدا گجر فرخشاهی، در سرکوب گردنکشان و یاغیان محلی و افراد بی عدالت، اقدامات متعددی داشته است.
۳ - در مناسبات بین طوایف از جمله در نبرد سلسله با طرهان یکی از افراد اثر گذار و فرماندهان محلی این نبرد بوده که نقش بسزایی در نتیجه آن جنگ داشته است. [نقل از سایت کولیوندها]
۴ - در جنگ جهانی اول و در تقابل با قوای روس و عثمانی به عنوان یکی از فرماندهان قوای لر در سد کردن پیشروی روس و عثمانی در کنار بزرگانی چون سرهنگ موسی خان حسنوند، نقش سازنده ای داشته است.
پس از آن خدمات که در دفاع از کشور ارائه می کند، از طرف در بار قاجار مامور به سر کوب یاغیان وگردن کشان منطقه ای در غرب لرستان و نقاطی از ایلام میگردد.
۵ - ایشان از وجود میرها و نفوذ ابوقداره ها در منطقه سیمره، و آبدانان راضی نبوده، و از این که در دوران غلامرضاخان ابوقداره و اوایل حکومت پهلوی ، که میرها بر مایملک کولیوندها و حسنوندها در حال مسلط شدن بودند، به همراه طایفه و ایلش فعالیتهایی انجام داده است. [ اقتباس از سایت کولیوندها در کجای تاریخ اند]
۶ - علاوه بر اقدامات فوق، تقسیم اراضی ملک کولیوند چه در منطقه خاوه وچه در سرحدات سلسله وازجمله روستاهای وابسته به طایفه فرخشه خدماتی انجام داده است.
۷ - کدخدا گجر فرخشاهی، با تمام وجود، به ثبات و آرامش طایفه فرخشه، در مقابل نا ملایمات و گرفتاری ها کمک نموده است. البته لازم به ذکر است، فعالیتهای این کدخدا بدون پشتیبانی سایر برادران و اطرافیان وفادار ش میسر نمی شده است.
پس از مرگ کدخدا گجر فرخشاهی، فرزندش به نام قهرمان فرخشاهی عهده دار این مهم می شود. ایشان با انجام مراودات و مناسباتی که با خوانین چنگیزی، بر قرار می کند، در پیشرفت ایل و طایفه اش بسان پدرش کدخدا گجر خدمات چشمگیری انجام می دهد.
ایشان ( قهرمان فرخشاهی ) با مراودات صمیمی ای که با بزرگان امرایی در طرهان و اشخاص مهمی دربین ایل بیرانوند ونیز خاندان اکبری در سلسله داشته، ونیز فعالیتهای اقتصادی در شهرستانهای همجوار از جمله ملایر و نهاوند و همدان، داشته، باعث رونق مالی سایر تیره های ساکن در فیروزآباد الشتر می گردد.
ایشان به علت ارتباط مناسبی که با دولت و سایر بزرگان محلی در شهرستان سلسله و مناطق همجوار داشته، موجب آوردن وسایل و تجهیزات کشاورزی و حرفه هایی که منطقه نیاز دارد، افرادی را شناسایی می کند تا باهنر و تلاش خود چرخ اقتصادی منطقه ی فیروز آباد را رونقی شایسته می دهند، پس از ایشان فرزند با درایت و کیاستش به نام سرهنگ فرخشاهی پا جای پای پدر میگذارد و در سن جوانی موفق میشود نظر تمامی بزرگان سلسله و طرهان را جلب نماید و در همان سنین کم محل رجوع مردم جهت رفع مشکلات و منازعات محلی قرار می گیرد، ایشان در منش و بزرگی و رعایت آداب انسانی زبانزد خاص و عام می گردد، دست تقدیر و اجل به وی فرصت نمی دهد، و آن جوان با تدبیر در سن ۲۱سالگی دار فانی را وداع می گویند. پس از مرگ سرهنگِ فرخشاهی، جناب مهرعلی خان ( نامداری ) فرزند نامدار که از پسر عموهای سرهنگ فرخشاهی می باشند، ابتدا شهرتش را از نامداری به فرخشاهی تغییر می دهند، سپس عهده دار تداوم وظایف بزرگان خویش از نسل حسن بیگ فرخشه می شوند.
مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند، با توجه به شرایط زمانی دوران پهلوی اقدامات ارزنده ای در رشد و توسعه و رفاه شرایط زندگی مردم شهر فیروزآباد و حومه داشته است.
ایشان در گرفتن یکسری از یاغیان و ناراضیان جامعه و برخی از اشرار نقش فعالی داشته است.
تلاشها و فعالیتهای مهرعلی خان فرخشاهی ، موجبات مطرح شدن خاندان حسن بیگ فرخشاهی گردید.

در پاسخ برادر اسداللهی شما اطلاعات خام و اولیه بفرست تا سایر خوانین اسد اللهی نیز معرفی شوند.
درپاسخ بزرگواری که در رومشته تشریف دارند و بزرگانی از همت پور را مطرح کردند. نگارنده از تمام بزرگان کولیوند اطلاع ندارم شایسته است تماس بگیرند و یا اطلاعات اولیه ای بفرستند و محیط جغرافیای محل سکونتشان
...
[مشاهده متن کامل]
بفرمایند تا همه ی خوبان معرفی شوند . ما در حد وسع و مسافرتی که به نقاطی از روستاهای کولیوند نشین داریم خوشه ای می چینیم . قطعا" کار ما ناقص است نیاز به کمک دوستان داریم ما از خوانین الشتر و بزرگان طوایف کولیوند اطلاعاتمان ناقص است چون شما نمی خواهید معرفی شوید. جوانهایتان باید شور کسب هویت تاریخی داشته باشند و برای امثال حقیر اطلاعات و سخنان قابل ارائه بفرمایند عکس خوبان عکس قبرشان عکس زنان شایسته تان اما شما ها خودتان در خودسانسوری هستید و نمی خواهید اهل قلم شما را دقیق بررسی و شناسایی کنند.


" رابطه ی طایفه پیرانی، با ایل کولیوند"
نگارنده: احمد لطفی
طایفه پیرانی که در آبدانان و زرین آباد و دره شهر و الشتر پراکنده هستند، آنها وابسته به ایل پیرانی از ایلات کرد هستند. خواستگاه اولیه ی آن پیرانشهر کردستان بوده، و همانند برخی ایلات غرب کشور، افرادی از آنها در ترکیه و شاید همراه صلاح الدین ایوبی به سوریه هم رفته باشند . الان رد پای ریزه وندها سورمیلیها و پیرانیها را در ترکیه پیدا کرده اند. البته برای اطلاع دقیقتر به کنکاش بیشتر و رفتن به آن سرزمین ها که در دست ایلات ایرانی است، نیازمند تحقیقاتی میدانی است.
...
[مشاهده متن کامل]

در شهر وان ترکیه و در حواشی شهر استانبول ، از مسافرینی که به آنجا رفته اند ، نگارنده، گزارشات و مطالبی شفاهی در باره ی حضور چنین ایلاتی، شنیده شده است. [ الله اعلم بالصواب]
برطبق گفته ی یکی از دانشجویان مرکز تربیت معلم دهه ی هشتاد شمسی ، با نام خانوادگی عینی ، چنین می گفت؛
" در کشور ترکیه تعداد زیادی پیرانی هست، که یکی از بزرگان آنها به نام شیخ سعید پیرانی، مبارزات سختی با انگلیسی ها داشته است. "
علل پراکندگی ایل پیرانی:
علل پراکندگی سایر شاخه ها و تیره های ایل را کسی دقیق نمی داند، اما شعبه و افرادی از آنها در که به سر پل ذهاب مهاجرت می کنند، ، در آنجا حکومتی محلی تشکیل می دهند. قلعه پیران در دشت سرپل دهاب، زیر رژاب موءید این موضوع می باشد. پیرانی ها به علت جنگی خونین با یکی از خان های هم ردیف خود، وشکست سختی که متحمل شدند، تمام بزرگان پیرانی سرپل دهاب کشته می شوند. ، وتنها دونفر یا دو خانواده از آنها جان سالم به در می برند، یکی به روستای دیزلی در مریوان می رود، و دیگری به پشتکوه می آید، که هم اکنون جمعیتشان حدود یکهزار و دویست خانوار می باشند.
جد پیرانی هایی که از سرپل ذهاب به منطقه زرین آباد پشتکوه، از توابع استان ایلام کنونی، فرار می کند، مصادف با خلافت سلیمان ابن عبدالملک ابن مروان ( ۹۷ - ۹۹ه. ق ) ، در اواخر قرن اول هجری قمری است. در آن زمان سید ابراهیم ابن امام محمد باقر ( ع ) ازطرف خلیفه یا به نیابت از پدر بزرگوارش به پهله زرین آباد اعزام می گردد، آن خانواده ی پیرانی به خدمت امامزاده سید ابراهیم ابن امام محمد باقر ( ع ) که می رسد ، احتمالا" به مذهب ایشان د ر می آید، و دخترش را به سید ابراهیم می دهد، و به تعبیر مُعمرین اجداد کنونی سادات سید ابراهیمی همه خواهرزادگان پیرانی های پشتکوه هستند.
آنچه که در توضیح این روایت شفاهی می توان گفت ، شاید پسر بزرگ خانواده ی پیرانی، همان حاکم گبر زرین آباد یا جبل بوده، که در مسابقه و شرط بندی ای که با سید ابراهیم می نماید و هردو ملتزم می شوند، در صورت موفقیت خواهر طرف مقابل را بدست آورد، و به نکاح خویش در آورد. آنچه که همه معتقدند حاکم زرین آباد در آن مسابقه از سید ابراهیم ابن امام محمد باقر ( ع ) شکست می خورد، و امامزاده سید ابراهیم خواهر حاکم را به همسری بر می گزیند، و آن را به عقد خویش در می آورد، و سایر اعضای خانواده پیرانی و تابعان حاکم کشته شده، همه دین اسلام را می پذیرند، وبه دین اسلام مُشَرَّف می شوند. [ الله اعلم بالصواب]
اعقاب آن فرد ، یا خانواری پیرانی که به پشتکوه آمده اند ، هم اکنون پنج تیره، وبه عبارتی دیگر در قالب پنج طایفه قابل شناسایی هستند؛
۱ - طایفه قادروند در میان ایل شوهان هستند ، و حدود سیصد خانوار می باشند.
۲ - طایفه ولی در زرین اباد و دهلران هستند ، و حدود سیصد و پنجاه خانوار می باشند.
۳ - طایفه سیفل ( صیفل ) دربین طایفه امه جشنی ( احمد جشنی ) بوده، و در حدود دویست خانوار می باشند.
۴ - طایفه استادها در خربزان زرین آباد بوده ، و حدود یکصد و پنجاه خانوار هستند.
۵ - طایفه علی در آبدانان هستند، و در حدود سیصد و پنجاه خانوار می باشند.
چهار طایفه اول به زبان لکی پهله ای یا گویش کردی پشتکوهی تکلم می نمایند، اما طایفه علی به علت همزیستی، و نسبت فامیلی که با کولیوندها دارند، به زبان لکی سخن می گویند.
معمرین دلیل لکی سخن گفتن خود را به علت مهاجرت کردن جد آنها به الشتر بوده ، و با کولیوندها نسبت فامیلی داشته اند.
آنچه از اسامی این تیره ها و طوایف آنها می توان گفت، تاریخ این پنج تیره حداقل سیصد سال قدمت دارد، و سایر فرزندان آن خانواری که از سرپل ذهاب آمده اند قطعا" در سایر نقاط ایران و عراق و. . . پراکنده شده اند.
آنچه که از کتاب تاریخ اجتماعی کردهای فیلی در عصر والیان پشتکوه، در صفحه ی ۲۲۵ به قلم مراد مرادی مقدم ، بر می آید، طایفه پیرانی را یکی از طوایف اصیل کرد می داند، که در گذشته ی بسیار دورشاید قبل از اسلام و یا اوایل دوره ی اسلامی از پیرانشهر کردستان ابتدا در سرپل ذهاب و سپس به پشتکوه کوچ می نمایند و در آگره بید زرین آباد ساکن می شوند.
[ مرادی مقدم: ۱۳۸۵: ۲۲۵]
"آشنایی پیرانی ها با کولیوندها"
تیره ای که معروف به علی هستند، آنها از نسل علی پیرونی ( علی پیرانی ) هستند. علی پیرانی در عصر تشمال نورمحمد خان کولیوند، خان بلامنازع الشتر و سیمره و قسمتی از رومشکان می زیسته است.
علی پیرانی فردی ثروتمند بوده، که چند گله گوسفند، و تعداد زیادی گاو و رمه داشته است، از قضا تشمال نورمحمد خان کولیوند جهت زیارت کربلا و نجف اشرف از منطقه ی گوراب پشتکوه می گذرد، و میهمان علی پیرانی می شود، که علی پیرانی و خانواده اش، از وی پذیرایی شایانی به عمل می آورند.
نور محمدخان در بازگشت از زیارت، مجددا" مهمان علی پیرانی می شود و باز هم مورد احترام، و پذیرایی واقع می شود، و چند روزی نیز وی را نگه می دارند ، تا خستگی اش برطرف شود. از این همنشینی و روابط انسانی و تحکیم برادری، دوستی بین آن دو محکم می شود.
سال بعد که دوباره تشمال نورمحمدخان کولیوند، عازم کربلاست. باز هم مهمان دوست خود، علی پیرانی می شود و بنا به خواهش علی پیرانی در بازگشت هم باز مهمان وی می شود
. علی پیرانی جریان اختلاف حدود زمینی با طایفه پاپی که در همجواریش، در روستاهای گوراب کنونی در شرق میمه بودند، را به نورمحمدخان کولیوند می گوید. تشمال نورمحمدخان کولیوند به وی پیشنهاد می کند اگر فشاری بر تو آمد به میان ایل کولیوند بیایید و من از تو حمایت می کنم. این دعوت مایه دلگرمی علی پیرانی می شود، سرانجام محمدرحیم کرد از طرف والی ابوقداره به عنوان داور به گوراب ( منطقه ای در زرین آباد ) می آید و شب مهمان کدخدای پاپی ها می شود که یک پذیرایی آمیخته با . . . از تشمال محمد رحیم به عمل می آید و تشمال محمد رحیم، حق را به پاپی ها می دهد و علی پیرانی که علاوه بر پاپی ها و بی مهری و قضاوت بد تشمال محمد رحیم به زعم وی، از فامیل و هم تباران خود نیز، که وی را کمک و یاری نکرده اند، غمگین و ناراضی می شود، و تصمیم به مهاجرت می گیرد و از راه پل تنگ به میان ایل کولیوند می رود، و به خدمت تشمال نورمحمدخان می رسد. ( قشلاق ایل کولیوند آن زمان ماژین و اطراف حسینیه بوده است ) که مورد احترام ومحبت تشمال نور محمدخان کولیوند قرار می گیرد، و چون علی پیرانی شخصی ثروتمند و سرشناس است، نورمحمدخان خواهر خود ( طبق روایت صحیح ) به نام نیره بانو ( نوربانو ) را به پسر علی به نام هواسعلی پیرانی می دهد که این سرآغاز پیوند پیرانی ها با ایل کولیوند است.
بعد از آن تمام فرزندان - فرزندزادگان و اقوام علی پیرانی از کولیوند زن گرفته و به آن ها هم زن داده اند. تا اینکه علی مدد فرزند هواسعلی دختر پیرکه فرزند کیماس تشمال کولیوند به نام مهربانو که مادرش از سادات بابابزرگ است، را به زنی می گیرد. زن کیماس یعنی مادر پیرکه نامش فرنگیس بوده، و گویا از نجیب زادگان و اعقاب قیصر روم است، که هنوز هم در میان اقوام و اعقاب علی پیرانی، نشانه های ژنتیکی از آن بانوی محترمه و با نجابت به چشم می خورد، که این بحثی جداگانه می طلبد.
از آن زمان، بدین سان که گفته شد، طایفه پیرانی آبدانان کاملا با کولیوند آمیخته اند، اجداد طایفه پیرانی آبدانان حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال و شاید هم بیشتر است، که مستقیم یا غیر مستقیم در میان ایل کولیوند زندگی کرده، و حتی در روستای الشتر هم زمین خریداری نموده اند، من فکر می کنم جریانی که بین والی غلامرضاخان ابوقداره ونظرعلی خان طرهانی ، خان لکستان ، و یا بین حسینقلی خان و برخوردارخان اتفاق می افتد. در این نزاع سیاسی، علی پیرانی و پسرش هواسعلی از طریق نورمحمد خان کولیوند و یاپسرش صیدمحمد خان کولیوند با نظرعلی خان یاپدرش آشنامی شوند، و به عبارت امروزی این پسر و پدر پشتکوهی را به نظرعلی خان طرهانیمعرفی می نماید .
در یکی از آن سالها که نظرعلیخان یاپدرش به افتخار والی پشتکوه یک مهمانی به راه انداخته است، علی پیرانی و پسرش هواسعلی پیرانی که مردانی ثروتمند هستند، و در بعضی مجالس و کارها از وجود آنها استفاده می شده است.
در آن مهمانی گذشته از خوانین کولیوند و دیگران، علی پیرانی و پسر ش هواسعلی هم دعوت هستند، و در آنجا به مهمانها خدمت رسانی می کنند.
نظرعلی خان طرهانی، به والی پشتکوه می گوید: دو نفر کُرد در این مجلس حضور دارند، ببینم آنها را می شناسی؟ ابوقداره نگاهی می کند و دو نفر کوتاه قد را نشان می دهد، ولی نظرعلی خان طرهانی می گوید؛ نه این دو مرد بلند قد هستند که ریش بلند دارند، والی به نظرعلیخان طرهانی می گوید: اگر مردان نیکی هستند من آنها را به تو می بخشم، تا در بدنه ی حاکمیت شما باشند، اما علی پیرانی که مردی سالخورده است، متوجه موضوع می شود و روبروی ابوقداره تعظیمی می کند و دست خانِ والی را می بوسد و می گوید: ای خان بزرگ مرا نبخش، قبر پدر من در جوار امامزاده سید ابراهیم ( ع ) در زرین آباد است. ما از ظلم تشمال های پشتکوه و مالیات زیادی که می گرفتند، فراری شده ایم. والی در بازگشت به ایلام جریان را از تشمال ها می پرسد و محمد رحیم کرد پیش دستی می کند و می گوید: اگر خان اجازه دهد ، من می روم و آنها را از الشتر می آورم ، وقتی والی پشتکوه اجازه می دهد، تشمال محمد رحیم کُرد به همراه چند سوار به الشتر می روند و مهمان تشمال نورمحمدخان کولیوند می شوند، و احوال علی و هواسعلی پیرانی را از ایشان می پرسند. تشمال نورمحمدخان کولیوند می گوید؛ آن آبادی متعلق به آنها است. تشمال محمد رحیم کُرد قدم زنان به طرف سیاه چادر علی پیرانی می رود و علی را می خواهد، می گویند علی و هواسعلی پسرش به جلو گله های گوسفند رفته اند. در نهایت تشمال محمد رحیم کُرد، علی را می بیند. علی پیرانی فورا" پیش تشمال محمد رحیم می آید و بعد از احوال پرسی به علی پیرانی می گوید؛ موضوع آن کار من در منزل کدخدای پاپی ها چیزی به تشمال نور محمد خان کولیوند گفته ای؟ علی می گوید: من چطور عیب ایل خودم را به دیگران می گویم. بعد به این قول و قرار که حضرات علی پیرانی مال معاف خواهند شد، و دیگر نمی خواهد مالیات بدهند. علی پیرانی را با تمام اقوام به جز شخصی به نام خانی که هم اکنون اولادانش در الشتر و میان ایل یوسفند هستند به زرین آباد بر می گرداند ولی تشمال ها زیر پیمان و عهد خود می زنند و به عناوین مختلف از علی پیرانی و فرزندانش باج و مالیات می خواهند، که آنها دوباره به همین دلیل به میان ایل بزرگ کولیوند بر می گردند، و در ماژین علی پیرانی فوت می کند و جنازه اش را در جوار امامزاده "مهدی صالح" به خاک می سپارند، و فرزندانش نیز در میان ایل کولیوند باقی می مانند ، تا این که بعداز چند سال جنگ سختی بین دو تیره از کولیوند ها به نام کرمشاه و فرخشاه در می گیرد، و حضرات پیرانی چون بستگی و نسبت فامیلی زیادی با تیره ی کرمشاه ( کرمشه ) داشتند به حمایت از داییهای خود وارد جنگ می شوند، پرچم قشون کرمشاه در دست شخصی به نام سهراب حق نیر است ( باجناق علی مدد فرزند هواسعلی پیرانی ) علی مدد و پسرش علی احمد در کنار وی هستند که تیره کرمشاه شکست می خورد و فرار می کنند ولی سهراب پرچم را محکم می گیرد تا اینکه سنگ تا کمرش می رسد و علی مدد و پسرش هم تا آخر در کنار وی می ایستند و علی احمد پیرانی نتیجه علی پیرانی و نوه هواسعلی پیرانی توسط "خدایی حنکه" از تیره فرخشاه ( فرخشه ) کشته می شود. بعد از اتمام جنگ تا سالها جنگ ادامه دارد، تا اینکه نماینده ی ظل السلطان به محل می آید و چهار گاو بزرگ سر می برند و قلیه درست می کنند و کاسه قلیه را جلو هر دو طرف افراد کرمشاه و فرخشاه می گذارند یعنی هر کاسه دو نفر یکی از کرمشاه و یکی از فرخشاه با هم ناهار می خورند که آشتی صورت بگیرد، ولی کسی از پیرانی ها را دعوت نمی کنند و همین موضوع باعث می شود، علی مدد از کرده داییهای خود ( کرمشاه ) ناراحت شود و آنجا را ترک نمایند که بنا به وصیت علی مدد به فرزندان خود که بعدها "خدایی حنکه" و "امیر خواهرزاده اش" به وسیله پیرانی ها کشته می شوند که داستانی جداگانه دارد و تیره علی پیرانی برای همیشه به زرین آباد و سر ملک و ماوی خود بر می گردند، تا اینکه توسط رضاشاه همه آنها بدون استثنا در سال ۱۳۰۸ به آبدانان تبعید می شوند.
به گواهی تاریخ مردم پیرانی مردمی زبردست و ظلم ستیز بوده اند و اولین کسانی بودند که در پشتکوه با والی ابوقداره درگیری نموده اند. به علت زیاده خواهی یداله خان علوی، علیمردان پیرانی که از طرف مادر نبیره کیماس تشمال کولیوند بوده است با ده تیر انگلیسی خود که سه قطار فشنگ به کمر و گردن خود بسته بود راه را بر یداله خان و یکصد سوار همراهش می بندد و در محل تختان ( روستایی از توابع زرین آباد ) تک و تنها سنگر می بندد که یداله خان و سوارانش را مجبور به عقب نشینی می نماید.
این خلاصه ای در باره ی ارتباط و همزیستی طایفه پیرانی با کولیوندهاست، که نگارنده و دانشجویانش از حافظه ی تاریخی مردم پیرانی بدست آورده اند، و نگارنده آنها را تدوین و تنظیم کرده است، بخش پایانی این مقاله، نقل و قول و توضیحی دیگر در باره ی جنگ" دُم شرّان" است که بین فرخشه و کرمشه اتفاق افتاده است. الان خبری از آن درگیریهای غلط نیست بلکه تمام تیره ها و طوایف کولیوند در حُسن همجواری و اتحاد و انسجام هستند.
طبق ادبیات قدیم دو تیره ی کرمشاه و فرخشاه درست است، اما امروزه برای خلاصه گویی پسوند شاه در طوایف کولیوند را "شه " تلفظ می کنند. بطور مثال بجای عبد الشاه و اصلانشاه و بمانشاه و کرمشاه و فرخشاه و ایرانشاه، امروزه می گویند؛ عبدالشه و اصلانشه و بمانشه و کرمشه و فرخشه و ایرانشه.
با توجه به سنگ مزارهای قدیمی پسوند شاه را در آخر طایفه می نوشته اند. که در تاریخ ایل کولیوند قابل تاءمل است و نیاز به بررسی بیشتر دارد.
منابع :
۱ - مرادی مقدم، مراد - تاریخ سیاسی اجتماعی کردهای فیلی - انتشارات پرسیمان - سال ۱۳۸۵
۲ - مطالعات میدانی نگارنده
۳ - مصاحبه ای که دانشجویی به نام خانوادگی عینی با بزرگان پیرانی آبدانان انجام داده بودند.
۴ - اخبار الطوال - دینوری

درود بر مردم ایل بزرگ کولیوند پسر عموهای دلاورمان
باسلام. . . جناب آقای لطفی شما دراین مقاله فقط به مصاحبه با افرادی که نامشان ذکر شده بسنده نموده اید بعنوان مثال در ایل اسدالهی، اسدالهی ها را به مشهدی زکی اسدالهی و فرزندانش منتهی کرده اید در حالی بزرگ
...
[مشاهده متن کامل]
خاندان اسدالهی حاج ملک حسین اسدالهی بوده و از شجره ایشان در همین روستا فعلا سکونت دارند اما باتوجه به اینکه آقای اسد اسدالهی بااین خانواده خصومت داشته اسمی از بزرگ خاندان یعنی حاج ملک حسین اسدالهی و فرزندان ایشان نبرده است . . . سخن پایانی اینکه ا گر ایملتان را در این مقاله اضافه کنید با استناد به مدرک و تصویر صحت گفته های خویش را به عرضتان می رسانم. . شاد باشید

با عرض سلام و ادب
سپاس از جناب آقای لطفی جهت مطالب ارزشمند ایشان
و اما انتقاد بنده از جنابعالی ، به خاطر نام بردن بزرگان ایل کولیوند که همه این بزرگانی که ذکر فرمودین قابل احترام همه ما بوده و هستن. چند تن از این عزیزان را که نام بردید را شاید کمتر کسی شنیده باشند . و شما نامی از خاندان همت پور که در حال حاضر در روستای رومشته و خرم آباد زندگی میکنن نبرده اید و بسیاری از خوانندگان بر این امر واقف بوده و هستن که تعدادی از این عزیزان که به عنوان بزرگان کولیوند نام برده اید بالاتر از حاج فتح الله همت پور نبوده اند که در مهمان نوازی و در امر خیر و صلح بین دیگر طوایف و ایل خود همیشه به خوبی از ایشان یاد شده است . . امیدوارم جهت این امر بزرگ تحقیات و مطالعه بیشتری صورت بگیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

با تشکر از زحمات شما بزرگوار


بسطام نگاه
ارائه صفحه نخست پروفایل مدیر وبلاگ پست الکترونیک آرشیو مطالب عناوین مطالبدرباره وبلاگ

به وبلاگ مصطفی سلکی خوش آمدید
آخرین مطالب
ملا علی اکبر کولیوند اولشه
کولیوند
...
[مشاهده متن کامل]

هویت
مراسم بازنشستگی
تصویر امام زاده محمد ( شا هزاده محمد ) کوهدشت
خواص نخود
احکام گوشت خرگوش ازنظرمراجع تقلید
تصویر کنگر
خواص گیاهان کوهی
درخت بلوط بسطام
تعغیر نام وبلاگ
فضیلت شبهای قدر
شبهای قدر
زندگی نامه
وزن نرمال وهمسایه خوب
چگونه بادیگران بیشتر ارتباط پیدا کنم ( چگونه دوست پیدا کنم )
بازدید مدیر مجتمع وآموزش رایانه به پایه ششم دبستان چشمه بید
انتخاب رئیس جمهوراز دیدگاه رهبر معظم
بزرگداشت مقام معلم
معلم نمونه و الگو چه معلمینی هستند؟
آرشیو وبلاگ
7 آبان 1396
2 آبان 1396
6 مهر 1396
2 آذر 1393
4 آبان 1393
2 آبان 1393
5 مهر 1393
4 مهر 1393
3 مهر 1393
6 تیر 1393
4 دی 1392
7 اردیبهشت 1392
6 اردیبهشت 1392
4 اردیبهشت 1392
3 اردیبهشت 1392
1 اردیبهشت 1392
6 اسفند 1391
5 اسفند 1391
4 اسفند 1391
3 اسفند 1391
2 اسفند 1391
6 بهمن 1391
4 بهمن 1391
3 بهمن 1391
2 بهمن 1391
4 دی 1391
نویسندگان
مصطفی سلکی
ملا علی اکبر کولیوند اولشهیک شنبه 21 آبان 1396برچسب:,
:: 21:32 :: نویسنده : مصطفی سلکی
نوشته های برباد رفته
آنچه که همسر ملاعلی اکبر به فرزندانش انتقال داده است ، وی گفته پدرشان ملاعلی اکبر، در بین کتبی که داشته، حاشیه و یا بر روی کاغذهای کوچکی که گاهی خریداری و یا بدست می آورده است ، یادداشتهای مفیدی داشته است ، ولی بعد از مرگ ملا علی اکبر افراد باسواد سایر طوایف و حتی اقوام کتب را با یادداشتها برده اند به علت زندگی دامداری و نداشتن وسیله ی مستحکم برای حفظ کتب ملا علی اکبر ، آن کتابها پوسیده و یا به وسیله ی برف وباران در زیر سیاه چادرها و کپرها خیس و ازبین رفته اند. البته اگر اعقاب آبادی و همسایه های آنروزگار همت کنند ، چنانچه از کتب ملا علی اکبر در اختیار دارند برای آگاهی آیندگان و ثبت مسائل تاریخی و اجتماعی و ادبی مردمان روستایی و عشایری مفید خواهد بود، بطور مثال دستخط ملا علی اکبر در نوشتن قراداد معامله ی زمین و یا صورت جهیزیه ی یک دختر از آبادی و یا قرارداد خون بس طرفین نزاع ورفع خصومت و دشمنی در آبادی خودشان، یا آبادیهای همجوار که از ملایان استفاده می کردند، از اهمیت فرهنگی خاصی برخوردار است. قرآن ملا علی اکبر هم مانند قرآن صید موسی عبدالشه از آتش سوزی در امان می ماند واینها تقوای چنین ملایانی را به ما گوشزد می کند . ملا برای مریضان روانی، وآل زده و. . . احتمالا" قرآن خوانده است و گاه دعا کرده است. زنان و مردان ایلیاتی به نَفَسِ قُدسی ملا علی اکبر کولیوند، و کتب وی و قرآن و شاهنامه خوانیش، قطعا" بهره های معنوی برده اند و آن قصه های ملا علی اکبر عبدالشه را سالها با خود زمزمه کرده اند، و نقل مجالسشان بوده است. ( الله اعلم ) . ملا علی اکبر کولیوند در سال ۱۳۵۴ هجری قمری که مصادف با سال۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳ هجری شمسی بوده است، از دنیا می رود و فرزند ذکور بزرگش یعنی مشهدی خدامراد کولیوند ( سلگی ) ، در آن زمان حدودا" پنج یا هفت ساله بوده است.
سنگ قبر مرحوم علی اکبر پدربزرگ
فرزندان ملاعلی اکبر عبدالشه
آنچه که مصطفی کولیوند ( سلگی ) نوه ی ملا علی اکبر کولیوند به نگارنده اعلام کرده اند ، فرزندان ملا علی اکبر کولیوند ساکن بسطام و حواشی آن به شرح زیر می باشند ؛
۱ - دربانو
۲ - رنگینه
۳ - کربلایی خدا مراد
۴ - مشهدی خدا کرم
درباره ی فرزندانش نگارنده اطلاعات دقیقی ندارد ، ولی کربلایی خدامراد کولیوند ( سلگی ) ، سواد خود را از باسوادان روستا و مردم همجوار آعاز می کند ودر دوران آمدن سپاهی دانش به روستاها از طریق اکابر و دوستی با سپاه دانش آبادیشان و ازهمه مهمتر شوق دانستن سواد خود را بطور ویژه تکمیل می کند و بسان پسر عمویش حاج یوسف یوسفی نژاد ، در مداحی و خدمت به مردم و بجا آوردن مراسم دفن و کفن افراد فامیل و همجوار به خدمت خود ادامه می دهد الان بالای هشتاد سال سن دارد و از لحاظ سخن گفتن ویا از ناحیه گوش گویا مشکل پیدا کرده است و فرزندانش هر سوءالی دارند بر کاغذ می نویسند و ایشان پاسخ می دهد . خدامراد چهره ای نورانی دارد و با یادداشتهایی که در طول عمر خود بطور پراکنده نوشته، آرزومنداست فرزندانش آنها را مدون و به زیور چاپ آراسته نمایند تا گوشه ای از تاریخ و هویت اجتماعی و تاریخی روستای چشمه شاهقلی بسطام آشکار و روشن گردد.
خدامراد کولیوند معرف به سلگی متولد 1309 فرزند ملا علی اکبر از طایفه اولشه اصلیت ساکنین بسطام چشمه شاقلی
آنچه مسلم است ملا علی اکبر دارای دو دختر به نامهای زربانو و رنگینه و دو پسر به نامهای خدامراد و خداکرم داشته است . خیلی از برادر زاده های ملا علی اکبر کولیوند ، در اثر در گیری های قومی و قبیله ای و برخی هم ازجمله پسرش خدامرادکولیوند ( سلگی ) و برادر زاده اش حاج یوسف یوسفی منش ( سلگی ) ، که جزو مداحان اهل بیت عصمت ( ع ) و عضو هیئت عزاداری حضرت ابوالفضل العباس شهرک پارسیلون خرم آباد می باشد، از ترس سربازی به روستای گنبد کبود نهاوند و حوالی آنجا رفته اند.
ملا علی اکبر کولیوند به دلیل قرار گرفتن در شرایط ایلی و عشایری که اهل سواد نمی توانستند میراث فرهنگی خود را حفظ کنند ، به همین دلیل قرآن و کتب نوحه و دعا و حتا کتب تاریخی و ادبی وی چه در زمان خودش و چه بعد از مرگش فرسوده ویا دیگران برده اند و به علت صغار و کمی سن فرزندان ذکورش آن کتب را بر نگردانده اند ویا ازبین رفته اند . مردم بسطام الشتر و حومه برای رفع مشکلاتشان در هنگام در گیری ویا اگر در آبادی بسطام و روستاهای آن منطقه، دزدی ای صورت می گرفت ، افراد خاطی را به قرآنِ ملّاعلی اکبر قسم می دادند تا با سوگند یادکردن ، ازخود رفع اتهام کنند، والبته این بُردن و آوردن قرآن، از کپر و سیاه چادر، برای قسامه و یاقرائت کردن برای محتضران و اموات، قرآن را پوسیده می کند و گویا بعدا" این قرآن را به ملا نورعلی طرهانی ( رومشگانی ) میدهند وی آنرا می بُرد، ودیگر بر نمی گرداند. البته اعقاب ملا علی اکبرکولیوند هم برای برگرداندن آن قرآن نفیس اقدامی صورت نداده اند.
عرفی کربلایی خدامراد کولیوند ( سلگی )
کربلایی خدامراد کولیوند ، متولد سال ۱۳۰۶ به بعد می باشد ، پدرش ملا علی اکبر کولیوند ، و مادرش از طایفه فولاد وند ، ایل حسنوند هستند ، وی فردی متدین و باسواد و هوشمند می باشد. سالها در پای سخن و حرف بزرگان ایلات و طوایف می نشیند و سخنان تاریخی و اجتماعی آنها را بطور پراکنده یاد داشت می کند . این کشاورز و دامدار باسواد ، طبع شعر هم داشته است که یک نمونه از یادداشتهایش را دراین مختصر نگاشته می شود.
کربلایی خدامراد کولیوند ( سلگی ) در حاشیه یکی از کتابهایش، شعر کوتاهی پدرم یادداشت کرده و معلوم نکرده برای چه شخصیتی این مطلب را یادداشت کرده است، در آن نوشته، چنین آمده است:
برا عزیزم تو گِلاره می
شَکَتی دَر کَر صُو ایواره می
پیامت رسی کردی خوشحالم
هر سلامت با ینون قوم ال نازارم
گرچه بطور دقیق معلوم نیست فرستاده این شعر ملا علی اکبر بوده یا دریافت کنند ه بوده است . ولی به هر حال این مطلب دربین یادداشتهای کربلایی خدا مراد سلگی ( کولیوند ) بدست آمده است، به نظر نگارنده این شعر را جناب خدامراد کولیوند در وصف پدر بزرگش نظر علی نوشته است.
خان خانانم نظر علی خانم
دیوان بگیر دوره شاهانم
لرسون جایگاه دلیران بیه
ای طور ویشه جای شیران بیه
جایگاه اژدادی کُل باوان مو نه
نَچو وَویرمُو جای نیاکان مو نه
کربلایی خدامراد کولیوند، در یاد داشتی سخن حکیمانه ای نوشته است ، که مترادف و هم معنای این دو بیت شعر است که سعدی گفته است ؛
چوخواهی که نامت بود جاودان
مکن نام نیک بزرگان نهان
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
کربلایی خدامراد کولیوند نوشته است ؛
هر آن کس ز بزرگی آورد یاد
بدان که ز بزرگی دارد نژاد
فرزندان کربلایی خدا مراد سلگی ( کولیوند )
۱ - مصطفی
۲ - غضنفر
۳ - اسکندر
۴ - فریدون
۵ - فردوس
۶ - کیانوش
۷ - داریوش
۸ - ستار
عزیزاله رضایی عبدلی، از فرهنگیان محترم لرستان
دیدگاه عزیزاله رضایی عبدلی درباره ی طایفه عبدالشه
آنچه ازسخنان فرهنگی ارزشمند جناب عزیزاله رضایی فرزند حاج سیف اله فرزند کدخدا محمد نبی عولیشه ( عبدل شه ) برمی آید، وی برای شناخت طایفه عبدل شه ، ایل کولیوند، حدود سی وسه سال تلاش و فعالیت کرده است ، که خلاصه و نتیجه ی برخی مطالعات و سخنان ایشان به قرار زیر است؛ عبدالشه یا "عولی شه" یکی ازتیره ها یا طوایف ایل بزرگ وکهن کولیوند در سرزمین پهناور ایران میباشد. این طایفه از لحاظ تاریخی قدمتش حدود هزارسال می باشد. آنچه که بزرگان کولیوند گفته اند: عبدالشه دوم احتمالا" به دوران نادرشاه افشار بر گردد یعنی عبدالشه دوم را پدرسردار کیقباد خان کولیوند از سر داران نادرشاه افشار به حساب آمده است، ولی باتوجه به شجره کیقبادخان وی تا مظفرخان پنج نسل فاصله است، بنظر می آید تیره عبدل شه، گرچه درزمان نادر شاه افشار، مکان وخواستگاه اولیه ی آنان درمناطق پیر محمدشاه، کله بالی، پیریجد، کوه مهاب الشتر و هموار کولیوند، چشمه شاهقلی، میوله بسطام الشتر بوده است، ولی قبل از نادر هم در فارس یا کرمانشاه ویا خاوه و نهاوند رد پا داشته اند ، زیرا عبدالشه ها در امور لشگری و نظامی تبحری خاص داشته اند آنها با دستجاتی از سوره میری های لشگری در دوران صفویه ارتباط فامیلی داشته اند تا آنجا که فرزندان جعفرابن شه کرم ابن محمدعلی ابن حاج مقصودعلی سوره میری ( شوهان ) که مالک اولیه بان غزال و ده محمد علی آباد و پشته چم ِرو از امامزاده بابا بزرگ تا چم تکله همه را داشته ، و بعدا سوره میری ها براثر در گیری ویا فروش برخی از آن زمینها الشتر را ترک و حضور خود را کم رنگ کرده اند زن ممدالی یا محمد علی از عبدل شه ها بوده است ودر روستای چشمه شاهقلی هنوز کَلِگ و چشمه ی سوره میری وجود دارد و عزیزاله رضایی و محمد کاظم فرج اللهی از آن خرابه ها و چشمه در عاشورای سال ۱۴۳۹هجری قمری دیدن کرده اند. وسوره میری ها ارتباط تنگاتنگی با طوایف ایل کولیوند داشته است والان برخی از سوره میری ها در ده آقا و کهریز و تیمور سوری و سرآب شیخعالی و محمد علی آباد وجود دارند .
دودمان های تیرهی عبدالشه
تیره عبدل شه همانند سایر برادرانش فرخ شه، بمان شه، کرم شه، اصلان شه، ایران شه، وغیره دارای زیر تیره ویا دودمانهایی بوده است که به ترتیب به شرح زیر میباشند:
1_محمدتقی
2 - علی نقی
3 - شاطرعلی
4 - عمورضا
5 - پیرزاد
6 - میرزاعلی
7 - شاه ولی
مشاهیر و مفاخر تیره عبدالشه
مشاهیر معروف قبل ازقاجار همه از سرداران حکومتی خصوصا" دوران صفویه و افشاریه وزندیه را باید از زمان کیقبآدخان و پدرانش معرفی کرد، اما از زمان قاجاریه به بعد؛ افرادی مانند مرحوم کدخدا محمد نبی رضایی عبدلی "پدر بزرگ عزیزاله رضایی عبدلی" را بایدنام برد ، وی یکی از بزرگان ومشاهیر تیره یا دودمان محمدتقیِ "عبدولشه" کولیوند بوده وانسانی دانا، کاتب، سخاوتمند، مردم دار، متعصب، و دارای املاک رسمی فراوانی درمناطق محمدعلی آباد، خیارکی، شاهپور آباد، پیر محمد شاه، هموار کولیوند، میوله علیا و سفلی، چشمه شاهقلی، چم مهدی خان، چم کاشی، چم رمضان در سرزمین گسترده الشتر و بسطام بوده است. تعصب منطقی ایلی، سخاوتمندی، دانایی و تدبیر این مرحوم شهره ی عام و خاص بوده، لذا از زمان قاجاریه به بعد یکی از استوانه ها و پایگاه قدرتمند تیره عبدل شه کولیوند بوده است. مرحوم نظرعلی خان و ملا علی اکبر کولیوند نیز از خواص و بزرگان بوده اند.
مرحوم ملا آقارضا کولیوند شاعر، کاتب و ادیب از دیگر چهره های مشهور این تیره بوده که اشعار زیادی از ایشان مانند شعر کله، همسران بازی، دنیا داران، هناسه سرد و غیره از ایشان به یادگار مانده است. مرحوم کدخدا آقا رضا از کدخدایان و سخنوران ایل کولیوند بوده است. ایشان در اواخر عمر، ساکن قریه گل زرد شهرستان دره شهر بوده و الان فرزندانش رحم خدا و مرحومه گل نازار ساکن فعلی دره شهر میباشند. مرحومه گل نازار استعداد عجیبی از پدر به ارث برده بود و اشعار محلی و اخلاقی فراوانی را از حفظ داشت. قبرش در گلزار شهید هادی کرمشاهی در غرب روستای اسلام آباد ( روستای کرمشه ) می باشد .
مرحوم محمد علی بانی قریه محمد علی آباد الشتر، فرزند مقصود علی ازدودمان شاه ولی یا شه ولی عبدل شه این دودمان اصالتا از منطقه شوهان پشتکوه والی �ایلام� به سلسله آمده ودرمیان تیره عبدل شه میباشند واکنون یکی ازارکان تیره عبدل شه میباشندواکثرا درقریه محمد علی آباد الشتر میباشند. البته احتمالا" شهولی نام پدر زن محمد علی بوده است وگرنه حاج مقصودعلی پسر خلیل می باشد .
مرحومان عمورضا، اسد، حسین پیرزا، کرم رضا شاطری، احمدبگ ترابی، جافربگ ترابی، مرتضی، علی مروت مروتی، جافرعلی جافری، امید علی امیدی، علی صفر عسگر پور، علی میرزا رضاپوری، حاج شاه نظر بهرامی عبدلی، شه کرم نظری، زیدعلی ناصری، کریمخان ناصری، عبدالحسین عبدلی، دیوانعلی دهقانی، قیصور و رسول همتی، آقامیرزا کولیوند، آقای حاج یوسف سلگی �یوسفی منش� در قید حیات، آقای مصطفی سلکی فرزند خدامراد سلگی از فرهنگیان بازنشسته و از دودمان شاطرعلی عبدالشه کولیوند �درقید حیات� حاج مهر علی خان سعادتپور فرزند مرحوم حسین ساکن قریه چشمه شاهقلی ورنمد بسطام �درقید حیات" میباشند.
سایر مشاهیر که از دودمان محمد تقی عبدالشه میباشند، مرحومان درویشعلی زیدی زاده، جوزعلی خسروی، کرگجر گجری، نقی نبی پور، کدخدا تقی نبی زاده کولیوند، ملا شکر علی پرتو، سبز علی خسروی، جمعه علی فیضی زاده، سیف اله رضایی عبدلی �پدرعزیزاله رضایی� را می توان نام برد.
سایر مشاهیر عبدالشه، عبارتند از: مرحومان محمد حسن نبی پورکولیوند، مرید علی نبی پور کولیوند، نجف علی همت پور، مومنعلی همت پور، رییس علی همت پور، شاه علی همت پور، همت علی همتیان و صدها چهره ی مشهور دیگر قابل ذکر هستند.
پراکندگی جمعیت تیره عبدالشه
تیره عبدالشه درسراسر کشور تقریبا 5000 نفر جمعیت دارند.
سکونتگاه فعلی تیره عبدل شه
عبدالشه های شهرستان سلسله، روستاهای:
▪️ محمد علی آباد
▪️شاهپور آباد
▪️علم آباد
▪️دهستان بسطام قریه های؛
▪️ میوله علیا
▪️ورنمد و چشمه شاهقلی
▪️چم تکله سفلی
▪️هموار کولیوند
عبدالشه های شهرستان دره شهر
•داخل شهرخانواده های لطفی ووابستگان خواهرزاده های تیره عبدالشه هستند.
•قریه گل زرد�خانواده های عیسی نژاد ها و کریمی ها و جمالی ها وتمام وابستگان نسبی ساکن دره شهر�
•قریه ی قلعه تسمه، تاریبخش ها و. . .
قریه چغا پوکه
•غلامی های دره شهر
•جمالی های دره شهر
•جانپرورها وخاندان شیخه کولیوند در روستای بهشت آباد و چمکلان شهرستان دره شهر
عبدالشه های شهرستان نهاوند
▪️قریه گنبد کبود
▪️قریه وراونه ( وراینه )
▪️سلکی های گنبد کبود نهاوند ( کولیوند اولشه )
▪️عبدلی یاعبدالشاهی های منطقه سراب گیون نهاوند
عبدالشه های رومشکان و کوهدشت
▪️مناطق چغابل
▪️عبدل بیگی رومشکان
▪️عالی گیژان خانواده های نوری زاده رومشکان
عبدالشه های شهرستان خرم آباد
مرکز استان لرستان:فقط حدود 2000 نفر از مجموع جمعیت ۵۰۰۰ نفری عبدالشه ها در شهر خرم آباد هستند. البته سایر تیره ها و دودمانهای عبدالشه در جاهای دیگر ساکن شده اند و نگارنده از آنها بی اطلاع است.
عبدالشه های خرم آباد لرستان
حدود 2000 نفر از مجموع جمعیت 5000 نفری طایفه عبدالشه درمناطق شهری و محله های مختلف شهرستان خرم آباد میباشند، از جمله ؛
▪️محله های دره گرم فلک الدین
▪️دریاچه کیو
▪️منطقه شیرخوارگاه
▪️ناصر خسرو
▪️پشت بازاروغیره . . . . . شهرستان خرم آباد شهرک پارسیلون
سخن آخر
در خاتمه ، جناب آقای عزیزاله رضایی عبدلی، فرهنگی فرهیخته، اذعان نمود: بعد از آنکه مقالات ایل کُلیوند ( کولیوند ) ، معرفی سردار کیقبادخان کولیوند و معرفی تیره مهدی کولیوند، را مطالعه کردم، نقاط تاریک تاریخ طایفه عبدالشه برایم آشکار و هویدا گردید. همچنین ایشان گفتند: "برخی از اعقاب محمدعلی ابن حاج مقصود علی سوره میری شوهان در شهر الشتر هستند، فرزندان مرحوم نجف قلی، احمد علی مقصودی، فرزندان مرحوم جعفر نظری مقصودی درتهران، خرم آباد یا الشتر هستند، این دودمان اصالتا از اکراد کولیوند شوهانی پشت کوه والی �ایلام� بوده، و از حدود چهار صد سال قبل در میان تیره عبدل شه کولیوند میباشند. بنابر نقل قول بزرگان، مادر بزرگشان از طایفه ما ( عبدالشه ) بوده است. وی با یک بیت شعر تلاش علمی محققان را چنین ستود:
نام نیکی گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زر نگار



آقای لطعی از کی تا کی طایفه قلایی جزایل کولیوند شده.
برادر کولیوند، بنده اعتراف دارم که همه ی تیره ها و طوایف و بزرگان کولیوند را بررسی نکرده ام، البته اقوام کولیوند هم بی تقصیر نیستند ، چون اطلاعات در باره ی مفاخر خویش و نتایج عملکرد وزحماتشان را به ما
...
[مشاهده متن کامل]
نمی گویند تا تنظیم کنیم. ماتا کنون در باره ی خوانین چنگیزی و فرج اللهی و اسداللهی و نورمحمدی و برخی از فرخشه ها و برخی از حسن گایارها و برخی از بماشه ها و برخی از کرمشه ها نوشتیم درسیمره کدخدا سوخته زار نظری و کدخدا بهرام و بساط بساطی و کدخدا اله نور و کدخدا پناهی و کدخدا اسماعیل و ابراهیم شاکرمی و برخی از شاعران کولیوند قلم زدیم. اما کار بسیار گسترده است و کمک دوستان را می طلبد.

با عرض سلام مجدد جناب آقای لطفی می خواستم ذکر منابع متن فوق را خدمت شما اعلام نمایم ممنون از اعتماد و انتشار مطالب در سایت تان ۱_فصلنامه پژوهشی و فرهنگی یافته نو جلد هفتم و هشتم انتشارات اداره فرهنگ و
...
[مشاهده متن کامل]
ارشاد ا ستان لرستان سال ۱۳۸۲ ۲ ) _نهاوند درآیینه فرهنگ ۳ ) _نهاوند در هزاره های تاریخ نوشته سیدان۴ ) _ایل کولیوند آقای مسعود یوسفی ۵ ) _کتاب جاودان مردان خاوه نوشته آقای مهدی آقا خانی نویسنده ومحقق اقوام غرب کشور ۶ ) چندین مقاله و سایتهای محلی و رسمی کشور

ضمن عرض سلام وخسته نباشید خدمت شما آقای احمد لطفی ممنون از اطلاعات درست و کامل شما در مورد ایل کولیوند می خواستم همانطور که خواسته بود ید اطلاعاتی هرچند مختصر در مورد کولیوندهای ساکن خاوه طایفه فلک الدین موسیوند خاوه در اختیار شما و سروران گرامی قرار دهم باشد که مورد استفاده و آگاهی عزیزان قرار گیرد همانطور که مستحضرید خاوه شامل سه برادر به نامهای فلک الدین ، ایروشه و کرمعلی می باشد و فلک الدین شامل دوتیره خان آقا ومیکاییل ( میرکال ) بوده اند که طایفه موسیوند خود از زیر مجموعه های طایفه خان آقا می باشند طایفه موسیوند وبه عبارتی ایل موسیوند که در انتهای خاک خاوه می سی ون ( روستای چشمه خانی خاوه ساکن می باشند اصالتا از پیشکوه به این خطه مهاجرت نموده اند و بزرگ آنان سلطان ویس ( میرویس ) می باشد که به همراه دو برادر خود چراغ ویس ( روستای چراغ خاوه ) و حسین خان ( روستای برما خاوه ) به عنوان خوانین خاوه فلک الدین ساکن می شوند وطایفه موسیوند در این بین به علت شجاعت وروحییه جنگاوری واسب سواری در انتهای خاک خاوه یعنی گردنه گاماسیاب وظیفه نگهبانی و حراست از کاروانیان مسافرانی که قصد سفر به استان همدان ونهاوند از گردنه گاماسیاب را دارند برعهده می گیرند ودر اتحاد لک و کرد و همزمان با کریمخان زند حضورونقش فعالی را دارا بوده اند ودر حدود یکصد پنجاه سال پیش طایفه فلک الدین به ریاست آقای چراغعلی خان ( چراغ خان ) فلک الدین به همراه پسر ارشد خود بهرام خان فلک الدین و برادران غیور خورشید خود حاجی خان وآزادخان خان وسردارخان اعلام استقلال می نماید واز دادن باج و مالیات به والیان وحکمت زورگو منطقه خودداری می نماید وبه حمایت از رعیت وبه عنوان آزادیخواه به مبارزه با والیان وحکام هم عصر خود یعنی نظر علی خان طرهانی مهر علی خان منظمی ظفرسلطان نهاوندی برمی خیزد و اجازه ورود به خاک خاوه که جهت دسترسی به نهاوند حتما باید از دشت خاوه عبور می کردند را به آنان نمی داد و آنان در جنگ با قوای روس که تا نهاوند پیش آمده بودند و جنگ ساوه که به سرکردگی سالار لوله جهت تسخیر حکومت مرکزی چراغخان ، حاجی خان ، وآزادخان از طایفه موسیوند خاوه حضور فعال داشته اند واز بزرگان خاوه فلک الدین
...
[مشاهده متن کامل]

۱_نصرت اله خان وقنبر خان چراغی فرزند چراغخان ۲_شاه عباس کریمی از چشمه خانی ( موسیون۳ شاه محمد ذوالفقاری از جافربگ۴ عزیز خان ، مراد و حاج داربلوط از الفسانه ۵_علی احمد و عزیز رستمی از برما ۶_محمد رحیم دارابی زکی پور از چراغ ۷_محمد حسن شهبازی از مردآباد برخوردار ۸_حاج محمد کاظم عباسی از محمد میرزایی ۹_قنبربگ و حاج محمدحسین و حاج قدرت هدایتی از خوانین وبزرگان کدخدایان خاوه فلک الدین در سده اخیر می باشند .

با سلام. . . از شما جناب لطفی عاجزانه تقاضا داریم که برای اصلاحات اساسی در مورد ایل هابیل که در روستای تنگ خیات زندگی میکنند حتما بیایید و با بزرگان طایفه مانند حاج حسن میرزایی حاج محمد خنجری حاج عسگر
...
[مشاهده متن کامل]
قلی پور و دیگر بزرگان که تعداد این عزیران را اگر بخواهم بنده بنویسم طولانی میشود، مشورت کنید. در این مقاله اشتباهات زیادی دیده میشود که بنده با پرسش از بزرگان به یقین رسیدم. تقاضای اصلاح داریم

با سلام خدمت همه هم تباران عزیز . با تشکر از زحمات شما استاد لطفی گرانقدر . من خودم از ایل کولیوند طایفه کرمشه هوز لطیف هستم بزرگترین نقطه ضعف ایل کولیوند از نظر بنده عدم اتحاد و یکپارچگی بین طوایفشه.
...
[مشاهده متن کامل]
متاسفانه برخلاف خیلی از ایلهای لک زبان ایل کولیوند اتحاد زیادی بین طوایفش وجود ندارد!وگرنه ب جرات میتونم بگم از بزرگترین ایلهای لک زبان غرب کشور هستیم. همه طوایف ما افراد بزرگ و سرشناس داشتن و تو هر منطقه دارای احترام و اعتبار هستیم ای کاش ب ی حس همبستگی ایلی و هم خونی می رسیدیم از الشتر تا خاوه تا دره شهر و کوهدشت و ملایر و نهاوند و آبدانان. . . . ب امید روزی ک کولیوندها ب جایگاه واقعیشون برسن 🌹

ایل لر قلیوند ساکن اندیمشک
متاسفانه نام بزرگمرد ایل کولیوند، شجاع بی بدیل، سخاوتمند بی نظیر ، سیاستمدار بی رقیب، حامی ایل کولیوند از هر تیره و تبار در هر جای و مکان، شخصیتی که با شنیدن کوچکترین ظلم در حق هر هم تبار خون شریفش به جوش آمده و تا ستاندن حقش کوتاه نمینشست، کسی که ایل کولیوند به نام نیک و شجاعت او بیشتر از هر کسی شناخته شده هست و خواهد بود در متون جناب لطفی عزیز در میان نام افراد ناشناس یا کم شناس، افرادی که بعضا بزرگ چند خانواده خونی خود بوده اند گم شده، به عمد یا غیر عمد بسی باعث تاسف است، اما به هر روی یقینا نام افراد بزرگ به اینگونه خبط و خطاها کم رنگ و کم فروغ نخواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

به امید انصاف در قلمِ قلم به دستان گرامی

Ahmad Lotfi:
" مختصری در شناخت کولیوندهای شیخ مکان"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
خانوارهایی از طایفه کولیوند که در دهه ی بیست و سی شمسی، در روستای شیخ مکان، زندگی می کردند، و یا به عبارتی درست تر، از زمان یکجانشین کردن و تخت قاپو کردن عشایر ، این خانوارها در قسمت ِغربی روستای شیخ مکان به صورت یک آبادی کوچک کولیوند نشین دور هم جمع شده بودند، که به طور خلاصه معرفی می شوند؛
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - خانواده ی کر بلایی پنجشنبه محمد نژاد و هفت پسرش، به نامهای مشهدی یوسف، حاج مهدی، کربلایی رحیم ، مشهدی نورمحمد ، مشهدی نورالله، کربلایی فتح الله ، و مشهدی یدالله درپای کوه تنگه ی شیخ مکان سکنی گزیدند.
آنها از تیره ی مسگر و طایفه کرمشه و ایل کولیوند به حساب می آیند هرچند برخی از طایفه شناسان مسگر ها را طایفه ای مستقل و شناخته شده از ایل کولیوند می دانند .
کربلایی پنجشنبه و فرزندانش از راه تلاش سالم و مسگری و کشاورزی به عنوان قطبی از کولیوندهای شیخ مکان با عزت زندگی می کردند، این بزرگمرد کولیوند در طبابت و شکسته بندی و مسگری و . . . سررشته دار بودند ، بعدها پسرانش در جامعه حضور فعال و نیکویی داشتند و امروزه هم نوه های این مرد بزرگ در سطح شهرستان دره شهر و جامعه خدمتگزاران تلاشگر و خوشنامی هستتد.
۲ - خانواده ی شیخ علی بهزادی فرزند ولی فرزند کسعلی فرزند عوضعلی سوره میری ، که دارای دو پسر به نام های مشهدی صید مراد و مشهدی نورمراد بودند. وی دختری نیز به نام شهناز دارند، که همسر مردی از طایفه یارکه است.
۳ - خانواده عبدعلی بهرامی از طایفه جافر بوده و دارای سه پسر به نامهای فرامرز ، برزو، و جهان بوده است.
مشهدی فرامرزبهرامی کولیوند مردی ادیب و سخنور بودند . وی همشیره نورمحمد خان هاشمی است ، ودر ادب و کمال و حافظه ای قوی برخوردار بودند. وکتب بسیاری در دوران جوانی مطالعه کرده بودند. وی دارای یک پسر و ۶ دختر بوده است ایشان نوه های ارزشمندیدارند ، ازجمله آنها به محمود بهرامی و ناصر و باقر شادیوند اشاره نمود.
برزو برادر فرامز و جهان بوده در جوانی از دنیا می رود ، وی تیر انداز ماهری بوده ، و دارای یک پسر ویک دختر به نام های بهرام وگلبر بوده، که در حال حاضر بهرام از دنیا رفته است.
جهان بهرامی نیز مردی زحمتکش بوده، ودارای دوپسر و دو دختر می باشد و دارای نوه های ارزشمندی می باشند .
۴ - خانواده مستعلی فرزند پنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری بوده ، ودارای دو دختر به نام های کشور وخاور و یک پسر به نام ابراهیم بوده، که ابراهیم در جوانی ، جوانمرگ می شود.
۵ - خانواده مهرعلی فرزند پنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری، که دارای یک پسر به نام اسماعیل شادیوند و یک دختر به نام شکر می باشند.
۶ - خانواده درویش دادبین فرزند گنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری و دارای دو پسر به نامهای شیخ حسین و میرحسین می باشند. و دو دختر به نامهای گلشاه و عزیزبانو بوده است.
۷ - خانواده شعبانعلی شعبانی؛ که ایشان از دودمان مهتاب ( میتاو ) ، تیره هابیل، و طایفه فرخشه ، وایل کولیوند می باشند. وی و برادرش داود و پدرشان جانعلی، در اثر ظلم حاکم وقت الشتر که کولیوندها را از الشتر متلاشی و پراکنده می کنند ، مدتی پدرشان جانعلی و دا مادشان ولکه در بین اقوام رومشکانی زندگی می نمایند، آنچه که نگارنده شنیده است . شنی تاقبل از ۱۳۱۲ شمسی "ولکه "و "جانعلی" در رومشکان از دنیا می روند. گویا دوباره بعد ازقیام چنگیز خان کولیوند و مدیریت فر زندش حسن چنگیزی ، این دو خانواده به الشتر بر می گردند، ولی در یکی از سالها که مشکلات زندگی سختی خود را نشان می دهد، و سرما و برف شدیدی هم در الشتر می آید ، به سمت سیمره وروستای شیخ مکان می آیند، آنطور که مرحوم شعبانعلی شعبانی می گفتند زمان ورودشان به سیمره از روبروی چمکلان به سیمره آمده اند . آنزمان رودخانه ی سیمره یخ بسته بود و اهالی چمکلان کاه برروی یخها ریخته بودند ، تا آنها و دامهایشان از روی سیمره گذشته اند.
دلایل ورود شعبانعلی و داودعلی به سیمره؛�
اولا" دابه هابیلی کولیوند، مادر بساط فتح اله زاده خاله شان بوده است، و از طرفی نیز بانو "گُلَه" فتح اله زاده ، همسر مهر علی سوره میری دختر خاله آنها بوده ، و در آن زمان مهرعلی و برادرش مستعلی سوره میری جزو افراد متمول و با نفوذ سیمره بوده اند.
ثانیا" زاله پسر عموی جانعلی پدرشان بوده، و پسر زاله به نام عیسی کولیوند داماد طایفه یارکه بوده است .
ثالثا" رنگینه هابیلی خاله ی بزرگ شعبانعلی و داودعلی بوده است. �
شعبانعلی وبرادرش داودعلی به همین دلایل در نزد اقوام سیمره ای خود رحل اقامت بر می گزینند . البته رنگینه هابیلی مادر کدخدا بگشیر یاری هم در دلفان آباد چمکلان بوده، و نوه اش شهربانو همسر کدخدا مراد مقصودی بوده است، با توجه به همه ی این عُلقه ها ونسبتهای فامیلی، آنها را به ماندن در سیمره تشویق و ترغیب کرده است. آنها بهترین مکان را برای دامداری و رونق ز
ندگیشان تنگه ی روستای شیخ مکان تشخیص داده و آن را را ب
را بر می گزینند ، و برای همیشه در نزد اقوام شیخ مکانی و کولیوندهای با عاطفه اسکان می یابند.
تجمع کولیوندها در ضلع غربی روستای شیخ مکان موجب تقویت و شکل گیری یک آبادی کوچک کولیوند نشین، در غرب آن روستا گردید. �
مشهدی شعبانعلی بعد از ازدواج با شاه زینب منصوری صاحب سه پسر به نامهای شامحمد و شاهمراد و کامران، و چهار دختر به نامهای گل زینب و صدیقه و خدیجه و مهناز شدند. ازبین چهار دختر مشهدی شعبانعلی ، شاخصترین آنها بانو گل زینب شعبانی است، که این نوشته در باره ی معرفی مختصر وی تدوین شده است. �
شعبانعلی و داود علی وقتی از الشتر به سیمره می آیند ، هردو جوان و مجرد می باشند ، آنها ازبس رشید و خوش سیما بوده اند ، که بومیان شیخ مکان و مناطق همجوار می گویند اینها ییلاق خورده اند یعنی پرورش یافته ی ییلاق ( الشتر ) هستند. در هر صورت پس از مدتی شعبانعلی معروف به "شاعینه" با شاه زینب منصوری دختر لاوه و برادر زاده ی معصومعلی و شگرعلی، و خواهر آقایان منصور و قیصور و لطیف و محمد جان ازدواج می کند . مادر زنش هم سیده طلا رسائی از سلسله ی جلیله ی سادات سید صلاح الدینی می باشند . سیده طلا بانویی وارسته و با تقوی و مستجاب الدعوه بودند . �
۸ - خانواده داودعلی شعبانی؛ داودعلی معروف به "داوه" فرزند جانعلی و برادر شعبانعلی شعبانی بودند ، که به همراه برادرش شعبانعلی به جمع اقوام شیخ مکانی پیوستند، و با آمدن آنها و خواهر زاده شان درویش، طایفه ی کوچکی از کولیوندها در غرب روستای شیخ مکان رونق بیشتری پیدا کرد. وی با شکر دختر مهرعلی سوره میری ازدواج می کند و دارای سه پسر و سه دختر می شوند. پسران داود به ترتیب کرمخدا و کرمخان و رحیم باشهرت بازنمود هستند، ودخترهایش نیز قشنگ و سلطنه و سینا می باشند. داود علی شعبانی؛فردی خوش اخلاق و متقی بودند، و نوه های شاخصی هم دارد که به دکتر قباد و دکتر مجتبی آبانگاه و دکتر امیدوار قاسمی می توان اشاره نمود. �
۹ - کربلایی سلطان هنجاری ، که از کولیوندهای مسگرِ ساکن شیروان و چرداول سابق بودند . وی مدتی در عراق و نهایت به همراه خانواده اش به روستای شیخ مکان می آ ید . ایشان دارای چهار پسر و پنج دختر می باشند ، که نام پسر هایش به ترتیب عبارتند از؛
احمد و ابراهیم و سامی و حشمت، که همگی دارای شهرت هنجاری می باشند. همسر کربلایی سلطان هنجاری ؛ کربلائیه خانپری نام داشت . وی از زنان شایسته و متقی و خوش زبان و اخلاق و نیکو سیرت بودند. ایشان نیز فرزندان و نوه های ارزشمندی دارند. که قدرت اله محمد نژاد و دکتر هوشیار هنجاری از جمله ی آنها می باشند.
۱۰ - عباس ططری از مردان بزرگوار و نیکِ طایفه قیاسوند بودند ، که در قسمت کولیوند نشین روستای شیخ مکان سکونت داشتند . وی دارای فرزندان شایسته ای است که عبارتند از: صفر، و سبزمراد و فیروز می باشد . ونوه های ارزشمندی هم دارد ، که می توان به استاد منوچهر ططری اشاره نمود.
۱۱ - خانواده درویش هاشم پور، ایشان خواهر زاده ی شعبانعلی و داود علی شعبانی است ، از ترس سربازی رفتن، که آن زمان به اجباری معروف بود ، از الشتر به سیمره و روستای شیخ مکان می آید ، و در خاک دامنگیر سیمره، و روستای شیخ مکان ساکن می شود. �
و ی با دختر دایی اش، کربلاییه گل زینب شعبانی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دوپسر و ۷ دختر می باشد . پسر بزرگش به نام حیدر که از لحاظ فعالیتهای عشایری و درسی، بسیار زرنگ و با ادب و شایسته بودند، در نوجوانی از دنیا می رود . و پسر کوچکش به نام روح الله هاشمپور کارمند بانک صندوق تعاون و توسعه روستایی می باشد. از فرزندان شاخص درویش هاشمپور می توان به فرحناز هاشمپور اشاره کرد، که ده سال رئیس موسسه سهام عدالت در شهرستان دره شهر بودند . و از نوه هایش نیز می توان به مهندس میثم لطفی اشاره نمود . درویش هاشم پور کشاورزی زحمتکش و نمونه بودند. وی با کهولت سن، تا پنج سال قبل از آنکه از دنیا برود به کار کشاورزی و دامداری مبادرت می ورزید ایشان حداقل نود و سه سال عمر کرد، و بعد چهره در نقاب خاک کشید.
۱۲ - خانواده ی مشهدی بساط فتح اله زاده :
مشهدی بساط ، از طایفه حسن گایاری کولیوند بودند که مادرش دابه فرزند فتح الله فرزند نظر فرزند ططره از تیره ی هابیل و طایفه ی فرخشه و ایل کولیوند بوده است ، ایشان نیز با توجه به این که خواهرش "گُلَه" را به مهرعلی سوره میری می دهند ، قبل از پسر خاله هایش شعبانعلی و داودعلی در شیخ مکان ساکن می شوند . بساط فتح الله زاده؛ فردی ملا و باسواد بودند، که به راحتی قرآن تلاوت می کردند. ایشان ازبس اهل دین و تقوی بودند، که مردم روستا به قرآنی که در منزل مشهدی بساط فتح اله زاده بود اعتقاد و باورقلبی داشتند، تا آنجا که تکیه کلام زنها و مردهای کولیوند ساکن شیخ مکان برای راستگویی کلامشان می گفتند به آن قرآنی که در منزل وخانه ی بساط است مثلا" من فلا
ن سخن را نگفته ام، یا من فلان کار را نکرده ام، و یا به فلان چیز دست نزده ام.
بساط فتح اله زاده با دختر مستعلی سوره میری به نام کشور ازدواج می کند، وحاصل این ازدواج ۵ پسر و دو دختر به اسامی زیر می باشد:
۱ - علی
۲ - صادق
۳ - حسن
۴ - ابوالقاسم
۵ - محمود
۶ - زیور�
۷ - معصومه
۱۳ - خانواده جمشید صلاحی؛
ایشان در ابتدا با برادرش کریمخان در شیخ مکان زندگی می کردند، ولی بعدا" کریمخان به روستای سوره مهری ( غلام آباد ) می روند و جمشید معروف به جَشیلَه، دربین کولیوندها ماندگار می شود . وی با وجودآن که فردی روشندل بود، اما در انجام کارهایش توانمند بود . وی از خانواده ی قاسمی های شیخ مکان زن گرفت و خداوند دوپسر و یک دختر به اوعنایت نمود. فرزندان جمشید فرزند مرادحسین، الان در شهرستان دهلران و دره شهر زندگی می کنند.
۱۴ - و ۱۵ - خانواده های نجف ( نجَه ) گراوندداماد درویش سوره میری ، و دامادش امید علی امرایی از وابستگان و خویشاوندان کولیوند و سوره میری هستند ، که بعدها به طایفه ی کو لیوند در شیخ مکان اضافه می شوند . آنها دارای فرزندان ارزشمندی هستند.
نتیجه:
خلاصه ی زندگی چنان زنان و مردانی ، برای آیندگان، نمونه ای از هزاران خانوار روستایی و دامدار است ، که در این چرخه ی اقتصادی با سختی و رنج و عشق و امید به زندگی، و کشور نقش آفرینی کرده اند. این بزرگواران هم حق دارند که فعالیت و نقش آفرینی شان در جامعه و کشورشان دیده شود. و آیندگان بدانند که زنان و مردان نسلهای گذشته برای بقا و رونق زندگی خود و کشورشان چه سختی ها و رنجهایی را متحمل شده اند. بر تلاش وصبر همه ی آنها باید درود فرستاد.

"معرفی اسد اللهی های" ده آقا" الشتر"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
روستای "ده آقا" در حدود ده کیلومتری غرب الشتر واقع شده است، قدمت بنای این روستا ، حدودا" به صد و نود سال قبل برمی گردد، هسته ی اصلی بنیاد روستا را اعقاب توشمال اسد بگ ( اسدالله ) اصلانشه کولیوند ، می باشند. این آبادی متشکل از ملکشاهی ها و لشگری ها و زوله ها و جافرها و مسگرها و صلاح الدینی ها و یک خانواده با فامیلی نوری می باشند. از آنجا که قوم یا طایفه ای که تاریخ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خود را ننویسند، قطعا" زیان کرده اند و بالاجبار روزی باید تاریخ خود را بنویسد. هرچه دیر تر به این فکر بیفتد، حرف کمتری برای گفتن خواهد داشت و مفاخر خود را احتمالا" به فراموشی بسپارد. ایل کولیوند و خوانین فرهنگی اش حوادث تلخ و شیرین فراوانی را تجربه کرده اند ، اگر سختی ها ، مبارزه کردنها در جبهه و جنگ حضور داشتنها و گاه دارای آزاده ی سرفراز بوده اند و شکنجه و رنج زندانهای دشمن را تجربه کرده اند. بخاطر درویش مسلکی و پرهیز از خودستایی این ایل گاه" خود را در معرض سانسور قرار داده است و حال آنکه تلاش و کوشش و میهمان نوازی این مردم بر کسی پوشیده نیست. امیداست این مختصرهای ناقص انگیزه ای شود، تا بزرگان و افراد متخصص به چنان مهمی بپردازند و آیندگان را از هنرها و تلاشهای چنین ایلات و طوایفی مطلع نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

معرفی مختصر خوانین اسد اللهی کولیوند:
توشمال اسد بگ ( اسدالله خان ) فرزند مرشدخان از طایفه اصلانشاه و ایل کولیوند، از بزرگان ایل کولیوند بودند، که نگارنده، درباره ی آنها و بزرگانشان کمتر نوشته ای را مطالعه و یا نوشته ای را مشاهده و ملاحظه کرده است. اما آنچه مسلم است توشمال اسدالله خان ( اسدبگ ) کولیوند برادر گل محمد خان و عموی نور محمد خان کولیوند بوده است. آنها به همراه عشایر کولیوند و وابستگانشان مسیر الشتر تا سیمره ( دره شهر ) را طی می کردند. خاندان اسد اللهی گذشته از توشمالی، و متقی بودن و محل رجوع و اعتماد مردم بودن، خودشان نیز کشاورزان تلاشگر و زحمتکشی بوده اند. آنها بعد از ان که یکجا نشین می شوند ، فیض الله خان در تپه ی کهریز مسکن می گزیند، و برادرش آقا میرزا در هفت کیلومتری جنوب کهریز برای حفظ املاکشان بنیانگذار روستای" ده آقا" می شود. وجه تسمیه روستای " ده آقا":
از آنجا که آقامیرزا فرزند توشمال اسدبگ ( اسدالله ) این روستا را تاسیس کرده است، این روستا به نام محلی آقا میرزا، "آقا " ثبت می شورد، هانطور که ده ممدالی فرزند مقصیالی ( مقصودعلی ) به فارسی ده محمد علی که نام شخصی به همین نام بوده است ثبت می گردد. در الشتر از این نوع روستاها که به نام شخص هستند می توان " تمر سوری" و "سراب شیخعالی" و . . . اشاره نمود. در ابتدا فیض الله هم به نزد برادرش از تپه کهریز به "ده آقا" می رود، بعد هم منصورخان پسر فیض الله ، برخی از سوره میری های لشگری از جمله "نوروزعلی" و "امرعلی" را که افراد زرنگ و برجسته ای بودند ، در "ده آقا" ساکن می شوند وهمینطور جافرها و مسگرهای کولیوند به بدنه ی روستا اضافه می شوند بطور کلی " ده آقا" به محوریت خوانین اسداللهی، شامل تیره های زیرمی باشند:
۱ - لشگری های سوره مهری که از سیمره ، به سمت الشتر حرکت می کنند. بزرگ آنها پیرولی در جنگ چهل جفتی به فرماندهی نورمحمدخان کولیوند، جزو میمنه لشگر بوده و در ان جنگ به دفاع از قیاسوندها و برعلیه خوانین خدایی و حسنوندهای سیمره صورت می گیرد و تعداد زیادی از دوطرف کشته می شود که نام هفت تن از کشته ها زیتعلی بوده است. درهر صورت سیر مهاجرت لشگری ازسیمره به کوهدشت و سپس در منطقه دلفان و بعد قلایی و نهایت در الشتر برای همیشه در " ده آقا" رحل اقامت می گزینند.
۲ - شیراوندها
۳ - زوله ها
۴ - مسگرها
۵ - جافرها
۶ - ملکشاهی ها
۷ - صلاح الدینی ها
با زیاد شدن جمعیت ، جناب زکی خان اسداللهی فرزند محمد حسین و نوه ی فیض الله ، که انسانی متدین و میهمان نواز و با تقوا بوده، وبسیار در بین روستا و منطقه قابل اعتماد و اطمینان بوده است، کدخدای رسمی " ده آقا" می شود.
خاندان فیض الله از زمانی که در تپه کهریز هم بودند، مردم منطقه دارایی های کم حجم و با ارزش خود را به علت اعتمادی که به آنها داشتند، در منزلشان به ودیعه می گذاشتند، بعد در هنگام نیاز آنها را از خاندان اسد اللهی تحویل می گرفتند، دلیل دیگر آن بوده ، که آن زمان در منطقه، امنیت کم بوده، بنابراین تپه ی کهریز، با راه مواصلاتی فاصله داشته، و منزل فیض الله فرزند توشمال اسدبگ اصلانشاه کولیوند، جایگاه نسبتا" امنی به حساب می آمد.
تصویر زنده یاد کدخدا زکی اسداللهی، کدخدایی عادل، متقی ومردمدار
کدخدا زکی، به قدری موءمن بودند، که اهالی "ده آقا" زمان برداشت محصول ، برای آنکه محصولشان برکت بیشتری داشته باشد، از مرحوم کدخدا زکی خواهش می کردند، که محصول آنها را کیل نمایند. ایشان به امور روستا و گسترش علم و دانش کودکان روستای " ده آقا" اهمیت می داد، تا آنجا که یکی از فرزندانش به نام اسد اسد اللهی، تحصیلاتش را ادامه می دهد و دبیر ریاضی در شهرستان سلسله ( الشتر ) می شوند. و الان ده ها نفر از روستای "ده آقا" در کسوت فرهنگی و اشتغال در سایر ادارات و نهادها و در جامعه، به فعالیت می پردازند.
َ خیلی از مردم روستای " ده آقا" هنوز به مشاغل کشاورزی و دامداری مشغول کار هستند.
َکدخدا زکی اسداللهی با دختری از خوانین فرج اللهی ازدواج می کند، و حاصل این ازدواج، داشتن چند فرزند ارزشمند می گردد ، که اسامی آنها به شرح زیر است؛
۱ - کدخدا نجفقلی
۲ - روح الله
۳ - اسدالله فرهنگی پیشکسوت و بازنشسته
۴ - محمد
۵ - معصومه
تصویر شاد روان کدخدا نجفقلی اسداللهی، متوفی به سال ۱۳۸۶ شمسی
فرزندان کدخدا نجفقلی اسداللهی:
۱ - امیر حسین؛ ایشان آزاده ای سر فراز است، که دوسال در اسارت عراقی ها بود.
۲ - محمد ر ضا
۳ - محمد حسین
۴ - احمد
۵ - مسلم
۶ - زهرا
۷ - آسیه
۸ - سمیرا
تصویرمرحومه ی مغفوره کربلائیه بانو صالحه ( ننه ) نورمحمدی ( اسدالهی ) فرزند مرحوم درویشعلی همسر حاج کاظم خان نورمحمدی ومادر اسماعیل خان نورمحمدی می باشند. این بانوی ارزشمندکه کدبانویی متدین و وارسته بوده، و در سال ۱۳۳۲ شمسی به کربلای معلی مشرف می شوند.
وی دارای دوفرزند دختر به اسامی آغا سلطان وجهانبخت خانم نیز بوده، که به ترتیب مادر حاج رستم نورمحمدی و علی اصغر پرویزی دبیردبیرستانهای الشتر بوده اند.
بانو صالحه نورمحمدی ( اسد اللهی ) که از خوانین اسداللهی به حساب می آیند، و در زمان خویش یکی از زنان با کفایت و شایسته ی الشتر از خاندان اسد اللهی می باشند.
کربلائیه بانو صالحه اسداللهی، در سال ۱۳۵۰ شمسی چهره در نقاب خاک کشید، و به ابدیت پیوست.
تصویر بهمن نور محمدی نوه ی بانو صالحه اسداللهی
خوانین اسداللهی؛ از لحاظ خویشاوندی بیشتر با خاندان فرج اللهی و طایفه ی یوسفوند، را بطه بر قرار می کنند.
شجره ی یکی از اعقاب آقامیرزا اسداللهی:
عبدالرضا فرزند علیمراد فرزند صیدعلی فرزندآقامیرزا فرزند توشمال اسد بگ فرزند مرشدخان کولیوند
تصویر استاد اسدالله اسداللهی، فرهنگی برجسته ی الشتری از اعقاب توشمال اسدبگ اصلانشه کولیوند می باشند، که بعد از سی سال خدمت خالصانه در آموزش و پرورش بازنشسته شده است، وی شخصیتی دوست داشتنی و موءدب هستند، که در امور اجتماعی و مردمداری، شرکت فعال دارند،
ساکنان "ده آقا":
۱ - خوانین اسد اللهی
۲ - طایفه ملکشاهی و شوهان ، که از پشتکوه ایلام آمده اند و دارای فامیلی های اسداللهی و ملکشاهی هستند. ملکشاهی ها پنج خانوار می باشند.
شجره ی یکی از آنها به شرح زیر است؛
اسفندیار ملکشاهی فرزند روح الله فرزند حسین فرزند فتحعلی فرزند محمد علی فرزند حاج مقصودعلی
۲ - لشگری های سوره میری، که دارای دو خاندان نوروزعلی و امرعلی می باشند شجره ی یکی از آنهابه شرح زیراست؛
فرامرزفرزندغلامعلی فرزندبرانازار فرزندامرعلی فرزند شرفعلی فرزند پیره ( پیرولی ) فرزند محمد فرزندپیراله ای ( پیرالی )
۴ - شیراوندها که از نهاوند آمده اند.
۵ - زوله ها که از کرمانشاه آمده اند، و نام خانوادگی قنبریان دارند، و حدودد۵۳ سال است که پدر بزرگشان نجفعلی از دنیا رفته است.
۶ - مسگرهای کولیوند، دارای دوشهرت اسداللهی و صفاری می باشند، شجره ی یک نفر از مسگرها به شرح زیر است؛
عابدین اسداللهی فرزند رحمان فرزند رحیم فرزند کربلایی خنجری فرزند گجر فرزند نجف ( نجفعلی )
جافرهای "ده آقا" دارای نام خانوادگی های زیر می باشند،
جافری
اسداللهی
آزمند
علی پور
گرایی
۷ - صلاح الدینی؛شجره ی یکی از آنها به شرح زیر است؛
محمد فرزند علی عسگر فرزندعلی حسین فرزند لفط الله ( لطف الله )
منابع تحقیق؛
۱ - مصاحبه با اسدالله اسداللهی دبیر بازنشسته آموزش و پرورش الشتر
۲ - مصاحبه با محسن ساعدی خسروبیگی از محققان خاوه نور آباد
۳ - مصاحبه با بهمن نورمحمدی وکیل دادگستری
۴ - مطالعات و تحقیقات میدانی نگارنده

سجاد عزیز بنده اطلاعاتم در باره ی طایفه یار احمد ناقصه از طریق محمد کولیوند و یا علی آقافرج اللهی یا مستقیم خلاصه ای بفرست تا ان طایفه ی شریف نیز معرفی گردد ، البته اگر توفیقی حاصل شود شمارا زیارت و مطالبی گرد آوری می کنم. فامیلی ات هم بنویس سجاد جان
استاد گرامی در مورد طایفه بزرگ واصیل یار احمد اصلانشاه وبزرگان ان وکد خداهای این طایفه چیزی نگارش ننموده اید .
❄️ #جوان_هاشمی :
#جمعیت_لرستان_پیشکوه در سال ۱۲۶۲ شمسی به نقل از کتاب جغرافیای لرستان که توسط شخصی ناشناس نوشته شده است.
کل جمعیت شرح داده می شود: ازقرار تفصیل ذیل که بدقت رسیدگی شده . بیست هزار وششصد وهفتاد و پنج خانوار است و تعداد نفوس از ذکور و اناث که تخمینآ هر خانوار چهار نفر باشد. کل جمعیت هشتاد دو هزار و هفتصدنفر است بشرح زیر
...
[مشاهده متن کامل]

سکنه خرم آباد : ششصد وپنجاه خانوار کرگاه و دهات خالصه جات و اربابی . هشتصدوپنجاه خانوار
سرو بحره دویست وپنجا خانوار
طایفه رکرک هشتاد خانوار.
طایفه رومانی هشتاد خانوار.
طایفه چگنی میرزاوند صدوهفتادوپنج خانوار .
چگنی طهماسب خانی چهارصد پنجاه خانوار .
سادات حیات غیب صدوپنجاه خانوار . طایفه بیرانوند سه هزارخانوار .
طایفه کرز بر صدوده خانوار .
سادات اهوقلندری ساکن دال وند صدوپنجاه خانوار
طایفه سلاح ورزی بیست پنج خانوار طایفه دالوند دویست وپنجاه خانوار طایفه قاید رحمت کرنوکر دویست وهفتاد وپنج خانوار .
طایفه سگوند هزار وپانصد خانوار
طوایف سلسله سه هزارودویست وچهل وپنج خانوار.
طایفه حسنوند هشتصد وپنجاه خانوار . طایفه یوسفوند ششصدوپنجاه خانوار . کولیوند مرشد هفتصدوپنجاه خانوار . طایفه امیرشصت خانوار .
طایفه فلک الدین سیصدوپنجاه خانوار . طایفه کرمعلی پانصدوپنجاه خانوار . دستو یا دستون نصراالله خانی ساکن الشترسی وپنج خانوار.
طوایف ساکنین خاوه ودلفان سه هزار و هشتصدوپنجاه خانوار .
طایفه حوری چواری چهارصدوپنجاه خانوار .
طایفه کاکاوند هزار وصدوپنجاه خانوار . طایفه بوایی یا باوالی نودوپنج خانوار . طایفه بیجینوند یا بیژنون ، مرادخانی سی وپنج خانوار .
مومیوند نورعلی چهارصد خانوار . مومیوند میربیگی ششصدخانوار .
ده پهلوان بیست خانوار.
طایفه حسن گاویاری بیست خانوار . سادات گور ابدانی کورابدالی صدخانوار . سادات بابابزرگانی بابابزرگی صدخانوار طایفه سنجابی صدو بیست وچهارخانوار طایفه قلایی صدخانوار .
طوایف محل تشکن دویست وپنجاه خانوار .
طایفه شیراوند صدخانوار .
طایفه طولابی صدوپنجاه خانوار . طوایف طرهانی دوهزار وچهارصدوسی وپنج خانوار.
طایفه آزادبخت صدخانوار.
طایفه ضرونی صدخانوار .
طایفه سوری امرائی هشتصدوپنجاه خانوار
طایفه آدینه وند پانصدوپنجاه خانوار . طایفه کونانی دویست وپنجاه خانوار . طایفه بیژنوند دارابخانی صدوپنجاه خانوار.
طایفه کوشکی صدوسی وپنج خانوار . سادات ابولوفائی پنجاه خانوار .
درویش های تکیه شاه بلوران پنجاه خانوار .
طایفه میرتیموری پنجاه خانوار .
طوایف بالاگریوه دوهزار وچهارصد خانوار.
دیرکوند هزاروصدخانوار.
طایفه پاپی نهصدوپنجاه خانوار.
طایفه لرستانی پنجاه خانوار .
طایفه رشنو پنجاه خانوار .
طایفه جودکی دویست وپنجاه خانوار .
اینجانب لازم دیدم یادآوری کنم که زمانی این جغرافیانویس ناشناخته وبی نام به لرستان آمده که هنوز سیمره جزئی از لرستان بوده ومحل قشلاق ایلات لرستان بوده است.
کولیوند و کرمعلی و فلک الدین جمعا" ۱۶۵۰ خانوار ثبت شده است

" اشعاری از نور محمد خان کولیوند"

نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه

نور محمد خان کولیوند، یکی از بانفوذترین و مردمداران ایل کولیوند بوده، که در دیار سیمره ( دره شهر ) و الشتر ردپا و بزرگی او مشهور خاص و عام است. وی در اوایل قرن سیزدهم هجری قمری ، در سیمره یا الشتر به دنیا آمد و در سال۱۲۸۴ ه . قمری از دنیا رفته است. ایشان در طول عمرش آنقدر با رعایا و هم تبارانش مهربان بوده، که همه ی مردم این دومنطقه ی الشتر و سیمره ، خصوصا" کولیوندها نام و یادش را در حافظه ی تاریخی خویش به بزرگی یاد می کنند. گاهی، در اثر دلخوری با برخی از طوایف و اقوامش، با اشعاری آنها راهجو می کرده است . اما اقوام وقتی هنر شاعری اورا می دیدند، ومی شنیدند در آن زمان که سرگرمی و خبر رسانی مانند امروز نبود ، می خندیدند و به دل نمی گرفتند . پیشاپیش از آن طایفه که این شعر هجو و طنز را که نور محمد خان کولیوند در باره ی آنها که هم نژاد و فامیل خودش بوده اند ، پوزش می طلبم و الان حداقل ۱۸۰ سال از نوشتن این شعر گذشته است، و بنده نام طایفه را ایکس ( x ) می نویسم. جریان از این قرار بوده که نورمحمد خان کولیوند به رئیس طایفه ایکس می گوید برادر زاده به جوانان آبادی و مردم طایفه ات بگو مقداری نی و پوشالی به نام محلی" زَل" برایم ببرند، تا با آن کولا ( آلونک ) ببندم چون هوای سیمره بسیار گرم است. رئیس طایفه ی ایکس هرچه به افراد آبادی می گوید اعتنا نمی کنند، ولی گویا خود رئیس طایفه ایکس مقدار کمی نی می فرستد و به نورمحمدخان می گوید عمو ببخشید ، هرچه گفتم، کسی به من گوش نداد که فرمان شما را اجرا کنم. نور محمد خان کولیوند با چند بیت شعر ، آبادی مِهره کولیوند رئیس طایفه را مورد خطاب قرار می دهد، و آنها راهجو می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

نور محمد خان کولیوند چنین سروده است؛
مهره پیرت کی مهره پیرت کی
مهره خداوند عالم پیرت کی
قادر ژه باطن دشمن دویرت کی
وچرا که توخلق بَده مَشناسی
تو وَه گرد بَدل هر وَ قصاصی
طایفه ایکس ناموس بَدِن
اژ کردار خیر انسانی رَدِن
تخم نفاسن نقص نفیسن
یهودی قول و ارمنی سیسن
تخم شیاطینن و کچلن و هولناک
ای سیصد و شص و شش رگ یکی نیرن پاک
ای طور قُمقُمَه هفتاد زوونن
ولد زنا وُ توخم حه رومن
هرکی وه حالون بد کننده بو
نه هرگز موحتاج نه درمونده بو
این اشعار بعد از ۱۸۰ سال قطعا" بطور ناقص به ما رسیده است . و اشعار از نظر وزن و قافیه و. . . . مشکل دارند. بیسوادی مردم در گذشته، و سانسور این قصیده ی بلند فقط این چند بیت به ما رسیده که خالی از اشکال نیست. در گذشته و زمان قاجار این نوع هجویات رایج بوده است. نور محمد خان کولیوند معاصر حسینقلی خان صارم السلطه والی پشتکوه، و ناصرالدینشاه قاجار بوده، در یک دوبیتی نورمحمد خان برمبنای ادبیات قاجاریه به طایفه ی خودش هم اهانت کرده، زمانیکه یکی از پسرانش که مادرش از طایفه مطرب بوده است و در مسابقه سوار کاری با اسب ، در محضر ناصرالدینشاه برنده می شود، شاه قاجار می گوید؛
نژاد از دوکس دارد این نیک پی
ز افراسیاب و زکاووس کی
و نورمحمدخان بلا فاصله می گوید؛ پادشاها ! قربانت گردم؛
نژاد از دوکس دارد این بدگهر
زکاسه تراش و زِکولی خر
اقوام کولیوند آنهاکه طبع شعر داشته اند، اگر طایفه و یا خانواده ای از فامیلها اشتباهی می کرده، با شعر طنز گله گی خود را اعلام کرده اند. سالها پیش گاوی از نور محمدخان کولیوند می میرد . در آن زمان گاو نقشی مهم در کشاورزی داشته است لذا اکثر اقوام برای دلجویی به منزل نورمحمد خان کولیوند می روند . جناب مِهره رئیس طایفه ی ایکس هم برای دلجویی به منزل نور محمد خام کولیوند بزرگ ایل می روند، و به وی می گوید؛ گرچه گاو مرده است، ولی مشکلی نیست چون همه ی ما اقوام گاوهایمان در اختیار شماست، لذا نکند که غصه بخوری، بعد از مدتی نورمحمد خان یکی از زنانش که دختری از شوهر اولش دارد، آن را به عقد یکی از فرزندانش در می آورد. در این موقعیت پسر مِهره کولیوند رئیس طایفه ی ایکس از دنیا می رود، و نور محمدخان کولیوند یادش می رود و یا وقت نمی کند و یا به هر دلیلی برای سر سلامتی و دلجویی و همدردی و فاتحه به خانه ی مهره نمی رود، مهره هم برای نور محمد خان کولیوند، با یک بیت جوانمردی خود را در زمانی که گاو نورمحمدخان کولیوند مرده بود را به یادش می آورد و با هجو و طنز از خان کولیوند انتقاد می کند. مهره برای نورمحمدخان ، شرح خویشاوندی تا حدودی عجیب او را در شعرش لحاظ می کند، و می سراید:
ای کُر وُژ زُوما دِت وُژ بَووِی
ای کُرِ مِنَه چَن گاکُلَه نووی
شعری دیگر از نورمحمد خان کولیوند؛
نور محمد خان کولیوند در یکی از روزها که به جایی مسافرت رفته بود، گویا برادر عروسش ، بعد از وی به منزلش آمده بودند، تا همسر پسرش رابه منزل پدرش ببرد، نورمحمدخان در هنگام برگشت آنها را ازدور می بیند، ولی دقیق نگاه نمی کند، تا آنها را تشخیص دهد ، لذا وقتی که به منزل می رسد پسرش شاید پدر مرح

وم ملا منوچهر کولیوند ، که وی نیز طبع شعر دارد به خان کولیوند می گوید؛
نوره گیان خووت هتین وی راوه
یه حور تی نیین بچو وی راوه
نورمحمدخان کولیوند در پاسخ می سراید؛
ایواره گان وختِ هویره تنگ
حوری دیم وه کُول کاله ی کتان رنگ
مه نوریام وه لیش وی لعل ( لال ) جبینه
حیف که نپرسیام منزلگاش کام سرزمینه
این اشعار کامل به ما نرسیده است ، قطعا" اهل قلم و مردم صاحب نظر می توانند اشعار شاعران سلسله خصوصا" کولیوندها را به جامعه معرفی نمایند.

جناب شه کرمی ؛ ضمن سلام ، بنده در باره ی کدخدا سوخته زارنطری مقاله دارم و در مورد خواهر زاده هایش کمتر اطلاع دارم ، اگر در باره ی خاندان سهیل و کدخدا جوکه فتح اللهی الفبایی یا شماره ی فردی مطلع بفرستید در باره ی آنها نیز مطلب نوشته می شود.
با سپاس
Ahmad Lotfi:
"کدخدا سوخته زار نظریِ کولیوند"
[متولد سال ۱۲۵۶شمسی، متوفی۱۳۴۰ شمسی]
کدخدا سوخته زار نظری فرزند محمد نظر فرزند شاه نظر فرزند حق نظر ، از کدخدایان بزرگ کولیوند در دیار سیمره ( دره شهر ) می باشد . وی ساکن روستای "خانپری" سابق و "وحدت آباد" کنونی بوده اند . درسال ۱۲۵۶شمسی به دنیا می آید. وی بعد از ۸۴ سال عمر با عزت در سال ۱۳۴۰ شمسی چهره در نقاب خاک می کَشَد.
...
[مشاهده متن کامل]

کدخدا "سوخته زار" فرزند" محمد نظر" و "ماهی طلا"بوده است . از آنجا که هر مرد بزرگی ، برای رسیدن به بزرگی وشکوه و کمال ، معمولا"دارای مادر یاخواهر ویا همسر شایسته ای بوده است ، طبق ضرب المثل معروف محلی ؛"خان ژَه خانِمَه" یعنی؛ " بزرگی هرفرد ارزشمند ، ویا بزرگی یک خان و سردار و رهبر و کدخدایی، از بزرگی مادرش می باشد" . بنابراین رشد و تربیت اجتماعی کدخدا "سوخته زار" در بین کولیوندها ی سیمره، را ابتدا باید مرهون مادر شایسته و پدر بزرگوارش دانست، سپس وجود همسری با شخصیت و شجاع و ظلم ستیز به نام کشور بساطی دختر "عروبگ" ( عرب بگ ) که چنین فرد شایسته ای را تحویل جامعه داده اند، و در امور اجتماعی ، و سیاسی و اقتصادی و. . . از وی حمایت کرده اند. به تعبیر حضرت امام خمینی ( ره ) " از دامن زن، مرد به معراج می رود . "
وبه قول شاعر ؛
زنان را همی زیبد این یک هنر
بزایند و آرند شیران فر
ویا ؛
زنان را همین بس بود یک هنر
نشینند و زایند شیرانِ نر
درحقیقت کدخدا سوخته زار با توجه عملکرد و نقل و قولهای شفاهی مردی شجاع و خودساخته و مدیر بوده است تا آنجا که با مدیریتش ثروت فراوانی بدست می آورد و در رسیدگی به همنوعان و اقشار ضعیف منطقه سیمره و حواشی بدره ، و فامیلها و تیره های مختلف کولیوند، در صورت نیاز مالی رسیدگی می کرده است. و گذشته از انفاق به خانواده های ضعیف ، به عده ای نیز قرض الحسنه می داده است ، و می گفته تلاش کن سال بعد بدهی ات را
بپرداز. برخی از قرضها در قدیم "کاوری" ( بره ای ) ، "تویشکی" ( بزغاله ای ) و"رُوینی" ( روغنی ) و پول نقد هم بوده است. فردی که قرض می کرده است سَرِمحصول دامی یا کشاورزی می بایست قرض خود را پس بدهد.
رابطه بزرگان کولیوند و کدخدا سوخته زار:
کدخدا سوخته زار فردی کار آفرین بوده است تا آنجا که در کرمانشاه، در بازاز چال حسن خان دارای کاروانسرا بوده است. وی داماد عرب بگ بساطی بود که "عروبگ " از بزرگان کولیوند در منطقه آب باریک الشتر، و آبادی "هاواس "و عباس آباد کنونی دره شهر بوده است و پسرش "کدخدا بِهرَه" یا کدخدا بهرام بساطی پدر کدخدا شریف بساطی بوده است . کدخدا بهرام بساطی فردی شجاع و ظلم ستیز بوده و از احترام و باج دادن به زور گویان و حاکمان پرهیز می کرده است . تا آنجا که نگارنده پرسیده است دو تا از خواهر های کدخدا بهرام بساطی ، یکی همسر کدخدا سوخته زار بوده است و دیگری همسر کدخدا هادی مهدوی بوده است . کو لیوندها ی آن زمان، دارای چند کدخدای شاخض بوده اند، که ازحقوق اجتماعی و اقتصادی مردمشان، از سرپل سیکان تا عباس آباد دفاع می کرده اند، و مالکانه نمی داده اند. البته مزارع و زمین های این مناطق کولیوند نشین، بیشتر دیم بوده اند ، همچنین آنهاقبلا" در منطقه ی خالصه زمینهایی که دولت به آنها اجاره می داده است ، برمبنای حق النسق، و نُفُوسی، اسنادی در دست داشته اند، به همین خاطر در اعیاد و آداب زمانه و جریانات ارباب و رعیتی و یکسری تعارف و تکالیف و باج دادن و هدیه دادن به مناسبت عید نوروز تا حدودی ممانعت می کردند و حاکم و صاحب قدرت هم می خواست اراده و نظر و قدرت خود را براین چند آبادی کولیوند ( عباس آباد - وحدت آباد - قلعه تسمه - اسلام آباد ) اعمال نماید . ولی کدخدایان و بزرگان کولیوند هم تاحدودی به چنان وَضعیتی اعتنای لازم را نمی گذاشتند .
کدخدایان کولیوند، در دهه ها ی اول و دوم وسوم یکهزار و سیصد شمسی، عبارتند از :
۱ - کدخدا بهرام بساطی
۲ - کدخدا سوخته زار نظری
۳ - کدخدا هادی مهدوی
۴ - کدخدا براتعلی دولتیاری
۵ - کدخدا مقصی ( مقصود ) حَمِکَه
۶ - کدخدا بهره علی خدا رحمی
۷ - کدخدا جمعه اله نوری
۸ - کدخداشیخ حسن کولیوند
۹ - کدخدا رستم مقصودی
برخی از بزرگان و کدخداهای سیمره ازجمله میرجمشید خان و برخی از میرهای سیمره و کدخدایان سیمره که برخی از آنها جزو ایل کولیوند بوده اند و نگارنده فقط کدخدا عبدالعلی اولاد و کدخدا علی مقصودی و کدخدا برانازار نظری و مرتضی کاظمی را تشخیص داده است.
کدخدا بهرام بساطی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
کدخدا بهرام بساطی یکی از رهبران کولیوند بوده است که دایی کدخدا برانازار نظریِ معروف، فرزند کدخدا سوخته زار بزرگ ، وصاحب درایت و قلم بوده است ، و مردم محلی کدخدا برانازار ( نازاری ) را قلم و دانش کدخدا بهرام بساطی میدانسته اند .
تصویر کدخدا سوخته زار نظری ، که یکی از اقوام کرمانشاهی، برای شاهدوست نظری نوه ی سوخته زار فرستاده است.
کدخدا سوخته زار نطری چون یک برادر داشته، ودر جوانی ازدنیا می رود، به همین خاطر وی بعنوان تنها فرزند ذکور مسئولیتش سنگین بوده است . و
کدخدا سوخته زار شش ( ۶ ) خواهر داشته است ، که با ازدواج آنها با افراد شاخص کولیوند ، قدرت سیاس و اجتماعی طایفه ای کدخدا سوخته زار بیشتر می شود . وی خواهر زاده های قابلی نیز داشته است. این شش ( ۶ ) خواهر ، بعنوان مادر عزیزی ها، مادر احمدی ها، مادر طهماسبی ها ، مادر حق نطری ها، مادر قنبری ها، و مادر فتح اللهی های اسلام آباد شناخته می شوند . باتوجه به این مقدمه، اکنون نزدیک به 70درصد روستای وحدت آباد، همه خواهرزاده سوخته زار می باشند . وهمه ی آنها خاندان برجسته ی نظریِ کولیوند را دایی صدا می زنند. همانطور که نوشته شد ، کدخدا سوخته زار ؛ سرمایه دار وفکر اقتصادی بسیار بالایی داشته به طوری که در چال حسن خان کرمانشاه گاراژ کاروانسرای بسیار بزرگی داشته وتمام قافله ای که همراه او بودن هیچ کس حق نداشته دست به جیب بکند وخرج مخارج همه قافله را خودش پرداخت کرده ، حتی سال گدشته از کرمانشاه، افرادی نزد اعقاب کدخدا سوخته زار آمده بودند که به کرمانشاه بروند، و مِلک سوخته زار را تحویل بگیرند. ( نقل از شاهدوست نظری نوه ی سوخته زار )
کدخدا برانازار نظری /کولیوند
تاریخ و فرهنگ دره شهر
http://telegram. me/ceymarian
کدخدا برانازار نظری
احتمالات جزء اولین باسوادان در منطقه بوده است ودربیشتر جشن های حکومتی پایتخت ازاو دعوت به عمل آمده وچندین مدال ازطرف حکومت وقت دریافت کرده است. . .
ظاهرا پیشنهاد دعوت به کار دولتی هم داشته ولی چون پدرش کدخدا سوخته زار نظری وضعیت اقتصادی بسیار خوبی داشته ، اجازه نداده است ، که پسرش به سرکارِ دولتی برود، و استخدام رسمی شود . کدخدا برانازارِنظریِ زرین قلم، درسال 1370 دارفانی را وداع گفته است . . .
نزدیک به 70 درصد روستای وحدت آباد همه کدخدا برانازار را دایی صدا می زدند
[ نقل ازشاه_دوست نظری نوه ی کدخدا سوخته زار ]
آبادیها و روستاهای منطقه خالصه عبارتند از :
۱ - سرپل سیکان ( اسلام آباد ) - کله شیره
۲ - دره شاپری - قلعه تسمه
۳ - خانپری - وحدت آباد
۴ - هاواس ( عباس آباد )
این چند آبادی در این مبارزه با صاحبان قدرت در منطقه، چند نفر از آنها ضربه و صدمه دیدند ، از جمله؛ رستم پسر کدخدا مَقصی حَمِکَه، کدخدا هادی مهدوی ، احمدعلی عزیزی بودند . ولی در این در گیری ها با حاکمیت وقت سیمره، افراد فوق و کدخداسوخته زارنظری، و کدخدا بهرام بساطی و کدخدا شیخ حسن کولیوند نهایت دفاع را از اراضی دارای نفوس خود انجام دادند و حاکم هم به انحاء مختلف بهانه جویی می کرد و هربار صدماتی وارد می نمود . آنچه ازشکایت بانو کشور بساطی همسر کدخدا سوخته زار، برای دادخواهی و دفاع از احمدعلی عزیزی که در زندان می میرد و شوهرش کدخدا سوخته زار ، نیز که در زندان می باشد، بانو کشور بساطی با شجاعتِ تمام، به مقامات ذیربط شکوائیه و عریضه می نویسد ، و گویا جریان از این قرار بوده، که کدخدا سوخته زار برای تبریک گفتن عید نوروز سال۱۳۱۹ شمسی و بردن هدیه به نزد حاکم نمی رود . آنها نیز نهم فروردین سال۱۳۱۹ شمسی به کولیوندهای تیره ی مهدی و خصوصا" خانواده کدخدا سوخته زار حمله می شود. آنها ضمن تخریب و غارت مختصری که صورت می دهند، کدخدا سوخته زار نظری و احمدعلی عزیزی را بازداشت می کنند . و به زندان می اندازند . و نهایت احمدعلی در اثر شکنجه در مورخ
۱۶ شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۱۹ شمسی در زندان می میر د ، وکدخدا سوخته زار هنوز در زندان به سر می برند، که همسرش بانو کشور بساطی با حمایت برادرش کدخدا بهرام بساطی، شکواییه ای علیه حاکم تنظیم می نمایند. و انعکاس این نامه به سود کولیوندها تمام می شود و نتیجه ی لازم را بدست می آورند .
تصویر شکایت و دادخواهی کشور بساطی همسر کدخدا سوخته زار نظری به بازرسِ آن زمان در تاریخ ۱۳۱۹/۳/۲۲ شمسی
برخی از ویژگیهای کدخداسوخته زار نظری:
ایشان به خاطر سخت کوشی و دست ودل بازیش، با وجود آنکه الان که سال ۱۳۹۶ شمسی می باشد، و پنجاه وشش سال از مرگ وی می گذرد ، هنوزنام نیک وی برسر زبانهاست . ارتباط اجتماعی و فکر اقتصادی بسیار بالاییداشت، وشاید همین ویژگی ، رمز موفقیت و خوشنامی وی دربین مردم بوده است.
ایشان فردی بلند قامت و خوش هیکل بودند ، و از توان جسمی و پشتکارزیادی بر خوردار بودند.
ایشان با اخلاق حسنه ای که داشت ، صله ی ارحام را به جا می آوردند ، واز اعتقادات دینی و انصاف و عدالت مناسبی برخورداربودند. در زمانی که کدخدا سوخته زار در قید حیات بودند، در رفع مشکلات مردم می کوشید و اکثر مردم سخن و قضاوت وی را قبول داشتند و در بیشتر مواقع حرف اول و آخر را کدخدا سوخته زار نظری می زد .
ایشان چون با شهرهای بزرگ مانند کرمانشاه در ارتباط بودند ، با نرخ محصولات کشاورزی و دامی آن روزگار آشنا و سررشته داشت. وی در نرخ گذاری محصولات دامی و کشاورزی انصاف داشت، به همین خاطر همه نرخ گذاری وی را قبول داشتند. در آن زمان رسم بود که کشاورزان سیمره تریاک می کاشتند . همه منتظر بودند که کدخدا سوخته زار نرخ و قیمت آن را تعیین نماید. وی گذشته از منطقه سیمره و ایلام و لرستان ، حتی در کرمانشاه هم تعیین نرخ می نمود. ایشان در کرمانشاه به کدخدا سوخته زار سیمره ای معروف بودند ، اگر از معمرین کرمانشاه در منطقه یا محله ی چال حسن خان ، نام کدخدا سوخته زار سیمره ای را بپرسی ، همه اورا می شناسند و از کمکهایش به مردم فقیر آن محله خواهند گفت . وقتی قافله ی سیمره به کرمانشاه می رفت همه در کاروانسرای او به استراحت می پرداختند و از کسی مزد خورد وخواب و کرایه نمی گرفت .
کدخدا سوخته زار همیشه توکل به خدا داشت ، واگر دست به خاک می برد، زر می شد. وی "حساب شله" یا" شَلَه حساو" بلد بودند ، ایشان از این جهت هم زبانزد مردم بودند وی با حسابگری ای که می کردند روز کوچ طایفه به ییلاق و قشلاق و یا کَی و چه زمان، فلان کار و فعالیت اجتماعی یا اقتصادی را شروع کنیم ، همه را ایشان تعیین می کرد.
زنان و فرزندان کدخدا سوخته زار:
ایشان فردی نجیب بودند ونسبت به تحکیم بنیان خانواده خیلی اهمیت می داد . پدرش محمد نظر، دختر عرو بگ ( عرب بگ ) هاواسِ کولیوند رابه نام کشور بساطی، به همسری بر می گزیند . و تا کشور زنده بود کدخدا زن دوم نگرفتند . بانو کشور زنی شایسته واز خانوادهای اصیل و معروف در کولیوند بودند و در مبارزه با صاحبان قدرت و جاسوسان محلی که به حاکم خوش خدمتی می کردند ، مبارزاتی داشته است و مهمترین شاخصش تربیت فرزندانی شایسته از جمله کدخدا برانازار نظری است .
فرزندان کدخدا سوخته زار از همسر اولش بانو کشور بساطی:
۱ - کدخدا برانازار ( معروف به نازاری )
۲ - شیخ طهماس
۳ - علی دوست
۴ - ساعت بانو
۵ - حیات بانو
۶ - طلابانو
کدخدا سوخته زار نظری بعداز مرگِ زنِ مبارزش بانو کشور بساطی ، ایشان با زنی ازتیره مسگر کولیوند ، به نام شاه طلا خسروی فرزند جمشید خسروی، و خواهر کاکا خسروی ازدواج می کند .
حاصل ازدواج دوم کدخدا سوخته زار نظری، با شاه طلا خسروی یک پسر به نام " اله نظر" می باشد .
تعداد نوه های کدخدا سوخته زار تا کنون ( سال۱۳۹۶ ) ، پنجاه و سه "۵۳" نفر می باشند، وبرخی از آنهادر مشاغل دولتی ، مشغول کار هستند .
میرباقر امیری
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
میرباقر امیری داماد کدخدا سوخته زار بوده است . ایشان فردی با سوارد بودند ، و اشعار زیادی نیز از شاعران گذشته در حفظ داشتند فردی موءدب و با وقار بودند . ایشان با حیات بانو نظری ازدواج می کنند ، و حاصل ای ازدواج دو پسر و سه دختر به نام های؛
■عبدالرحیم
■عبدالکریم
■شاه پرور
■پوران
■گلور ( گلبر )
عبدالکریم امیری از فرهنگیان آموزش و پرورش شهرستان دره شهر می باشند .
گوری بشکل آتشکده
خان پری دره شهر
تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN
بُرشی از زندگی کدخدا سوخته زار نظری:
نام فرزند ارشد کدخدا سوخته زار ، جناب "برا نازاز" معروف به " نا زاری " می باشد . ایشان را به این خاطر "نازار" یا " نازاری" می گفتند چون اولا" دارای سواد بالا و خط خوش و در ناز و نعمت بود، و در غیاب پدر به عنوان جانشین پدر و بزرگتر اقوام خویش نقش بزرگتری خانواده نظری را ایفا می نمود و بعد از مرگ پدر نیز از کدخدایان به نام کولیوند و سرزمین سیمره به حساب می آمده است بیشتر عمرش در مجالست با بزرگان سیاسی و اجتماعی و مذهبی جامعه می گذشته است هم پدرش و هم دائیش کدا بهرام بساطی و هم پدرزنش کدخدا هادی مهدوی هرسه از نامداران سیمره بوده اند. وی گذشته از بزرگانی ، که نام بردم. ایشان معاصر با کدخدایانی چون کدخدا نامدار و پسرش کدخدا مرادعلی احمدی و کدخدا جمعه اله نوری، و پسرش کدخدا "اله نور " و کدخدا علی بگ لطفی و کدخدا شریف بساطی و کدخدامحمد حسین پناهی بودند کدخدا برا نازار اختیار دار مال و اموال پدرش کدخدا سوخته زار بودند . این کدخدا ی زرین کِلک، متولد سال ۱۳۰۲ شمسی و متوفای سال ۱۳۷۰ شمسی بودند .
اله نور اله نوری/ کولیوند
تاریخ و فرهنگ دره شهر
https://telegram. me/ceymarian
تصویر بالا، تصویر کدخدا "حاج اله نور" اله نوری فرزند کدخدا جمعه اله نوری می باشند.
تیره مییی ( مهدی ) برای حفظ زمینهایشان، طی جلسه ای که می گیرند ، شعبه ای به سرکردگی و کدخدایی جناب جمعه اله نوری ( متوفی به سال ۱۳۴۰ شمسی ) به قلعه تسمه می فرستند . طبق گفته بزرگان تیره ی "مهدی" کولیوند ، وقتی خبر مرگ کدخداجمعه اله نوری را به کدخدا سوخته زار دادند ، با این که از سلامتی کامل برخوردار بود چند لحظه به فکر رفت شاید "شله حساو" یا فال ِ حساب خود را گرفت سر را بر داشت ، واعلام کرد من هفت روز دیگر می میرم و با دنیا وداع خواهم کرد . پس فرزندانم و اقوام آمادگی داشته باشید و وسایل دفن و کفن مرا آماده نمائید . آنها همین کار را که گفته بود انجام دادند ، بعداز هفت روز که از مرگ کدخدا جمعه اله نوری گذشت، این کدخدای بزرگ و کار آفرین وشجاع، نیز از دنیا رفتند.
چندخاطره ازکدخدا سوخته زار نظری:
کدخدا سوخته زار برای شرکت و به دفاع از یکسری صاحب منصبان محلی، تعدادی از سواران و اقوام خود را برمی دارد وقتی به مقر و جایگاه آنها می رسد می بیند نوکران آن صاحب منصب به رسم روزگار ننی آیند جلوی اسب را بگیرند به کدخدا سوخته زار بر می خورد ، مجددا" سوار می شود که برگردند ، صاحب منصب و نوکرها فوری جلوی اسب را می گیرند و می گویند، ؛ مگر شما برای آشتی و کمک نیامدید پس چرا میخواهید برگردید؟ کدخدا سوخته زار می گوید بزرگی که نوکرها، حرف و آداب مهمانداری به جا نیاورند، و نیایند جلوی اسبها را بگیرند و حتی خوشآمد بگویند، شکست می خورد ، چون اشخاص دلسوز ندارد . این هم پندی برای صاحبان قدرت که اقتدار و مشروعیت و همبستگی اجتماعی در یک حزب و یا حاکمیت بهتر از رعب و ترس و قدرت غیر مشروع است بنابراین حکومت بر دلها بهتر است تا حکومت کردن با زور شمشیرها.
کدخدا سوخته زار، هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفت ، وهیچکس نمی توانست از وی باج بگیرد ، ایشان در ان زمان ، با مالیات بگیران همیشه در ستیز بودند . کدخدا سوخته زار اجازه نمی داد ، مالیات بگیران وارد حریم خصوصی و منزل شخصی اش بشوند ، وی سیاه چادری جدا گانه برای مآمورین دولتی و مالیات بگیران و یا مهمانان غریبه درست کرده بودند ، و عوامل و بستگانش به محض آمدن مآمور ویا مهمان غریبه ، آنها را به سیاه چادر مجلسی راهنمایی و هدایت می کردند .
کدخدا سوخته زار خواهر زادگان زیاد وحرف شنو ، و گوش به فر مانی داشت . هرفردی که از لحاظ اقتصادی مشکل داشت به نوعی آنها را در کار و فعالیت دامی یا زراعی مشغول می کرد تا از این طریق امرار معاش نماید .
کدخدا چون دارای گله ی بسیار بود گله هایش را در زمینهای مزروعیش که نوبت کشتشان سال بعد بود ، هرچند شبی در یک زمین قرار می داد تا بوسیله ی کود حیوانی آنها را پرورده و قدرت املاح خاک را افزایش دهد این شیوه هم در ازدیاد محصول سال آینده اش تآثیر شگرفی داشت .
کدخدا سوخته زار کولیوند، در اواخر عمرش به تاریخ ۱۳۳۶/۸/۱۸ شمسی وصیتی تنظیم کرد و بزرگانی چون کربلایی نامدار احمدی و رئیس پاسگاه خالصه، و رضا مهدوی و مرادعلی احمدی و عله رحمانی ، و مشهدی چراغعلی و جناب سلیمان نژاد مدیر دبستان خالصه آن را امضا می کنند ، که در پایان این نوشته ضمیمه می باشد .
فرزندان کدخدا برا نازار:
کدخدا برا نازار با دختر خاله اش هاجر مهدوی فرزند کدخدا هادی مهدوی ازدواج می کند و دارای سه پسر و شش دختر به شرح زیر می باشند ؛
●حق نظر
●محمد نظر
●هوشنگ
●شهناز
●مهناز
●پری ناز
●فریده
●مهین
●مهوش
فرزندان علی دوست:
از آنجا که بعد از مرگ کدخدا برانازار کدخدایی و ریاست خاندان نظری و برخی اقوام وابسته، بدست مشاور کدخدا برانازار یعنی علی دوست نظری می افتد ایشان گرچه از برادرش شیخ طهماس کوچکتر بوده ، ولی برای وی زن می گیرد، و زندگی وی را سامان می بخشد ، علی دوست نظری، برای رفع مشکلات اقوام تلاش می نماید . ایشان در امور شادی و شیون و مسائل روستا نقش تعیین کننده ای داشت . "کدخدا برا نازار" خیلی از کارهای اداری را به برادرش علی دوست حواله می کرد، ایشان به خوبی از عهده ی انجام آن کارها بر می آمد. مردم روستای وحدت آباد و اقوام کدخداعلی دوست نظری را مرد اداره رو ، وزبان گویای مردم ، در فعالیتهای اداری برای رفع مشکلات خویش می دانستند . ایشان در سال۱۳۱۰ متولد شد و در سال۱۳۹۲ چشم از جهان فرو بست . روحش شاد باد.
علی دوست نظری با زیور بساطی دختر محمد یوسف برادر زاده ی کدخدا بهرام بساطی ازدواج می کند و حاصل این ازدواج، چهار پسر و ۵ دختر می باشد.
نام فرزندانشان به عبارت زیر است؛
شاهدوست
حسن
محسن
حسین
فرزانه
رودابه
سارا
سودابه
اختر
فرزندان علی دوست نظری همه دارای مدرک لیسانس وبالاتر هستند ، وفقط شاهدوست نظری جزو فرهنگیان آموزش و پرورش شهرستان دره شهر می باشند. مابقی دارای شغل آزاد می باشند . .
فرزندان شیخ طهماس:
ایشان با آهوشاکرمی فرزند صید عباس ازدواج می کند و دارای دو پسر و چهار دخترند که همگی دارای شغل آزاد می باشند، . ونام آنها عبارتست از؛
سعید
وحید
ناهید
نوران
منصوره
سهیلا
فرزندان اله نظر:
ایشان با فخری احمدی فرزند اسدعلی احمدی ازدواج می کند و دارای ۷ فرزند است که همگی دارای شغل آزادند. ونامشان به شرح زیر است؛
ستار
عارف
جبار
آرش
صفا
سکینه
لیدا
فرزندان ساعت بانو:
ایشان دختر بزرگ کدخدا سوخته زار نظری است که با شیخ علی عزیزی ازدواج می کند ، و دارای سه پسر و سه دختر می باشند ، که شاخص ترین نوه ی دختری کدخدا سوخته زار ، مهندس سام عزیزی فرزند "ساعت بانو" است ، که چند سال نیز ریاست اداره ی آموزش و پرورش شهرستان دره شهر را به عهده داشتند و از فرهنگیان خوشنام دره شهر می باشند.
فرزندان طلا بانو نظری:
ایشان با دوریشی ( دوره ) کرمی ازدواج می کند ودارای سه پسر و چهار دختر می باشد.
تصویر مهندس سام عزیزی نوه ی دختری کدخدا سوخته زار نظری کولیوند، فرهنگی ارزشمند شهرستان دره شهر
تصویر شاهدوست نظری نوه ی پسری کدخدا سوخته زار نظری کولیوند
تصویر کدخدا علیدوست نظری مشاور و جانشین کدخدا برانازار نظری کولیوند، می باشد . وی فردی متدین و با اخلاقبودند که درروز تاسوعای سال ۱۳۹۲ شمسی از دنیا رفت.
محمد حسین پناهی/ کولیوند
تاریخ و فرهنگ دره شهر
http://telegram. me/ceymarian
کدخدا حاج محمدحسین پناهی، از کدخداهای عباس آباد بودند ، که رهبری دودمانهای اکبری و زینی و پناهی را به عهده داشتند . ایشان در قید حیات هستند و فردی کوشا و با صنایع جدید ، از جمله کلید سازی آشناهستند . وی از کدخدایان همدوره کدخدا برانازار نظری ، می باشند و در زمان خود مشکل مردم را حل و فصل می کردند.
پژوهشگر: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
منابع:
۱ - کانال تاریخ و فرهنگ دره شهر
۲ - سازمان اسناد ملی
۳ - مصاحبه با شاه دوست نظری نوه ی کدخدا سوخته زار نظری
۴ - مطالعات و مصاحبه های نگارنده

با تشکر از زحمات استاد گرامی باید این نکته را یاد اوری کنم که تاریخ راباید واقع بینانه وبدور از تعصب قومی واظهار نظر عد ه ای خاص تاریخ یک طایفه را نوشت نه انرا ساخت چرا در مطالب شما اسمی از کدخدا سوخته
...
[مشاهده متن کامل]
زار نظری وخواهر زاده اش کدا جوکه فتح الهی که از افراد بنام وبا نفوذ این ایل بودن نامی نبردی ویا چرا نامی از طایفه سهیل قلاتسمه نبردی

"یادی از شاد روان کربلایی حمزه علی کرمی"
نویسنده : احمد لطفی
حمزه علی فرزند عزیزعلی فرزند علی کرم فرزندعلاء فرزند غلامعلی فرزند هواسعلی اول از طایفه بمانشه ، و ایل کولیوند در دهه ی بیست شمسی بدنیا آمد. مادرش مرحومه ی مغفوره شادروان شابانو دختر سوخته زار کرمشه و از دختر عموهای کدخدا شیخ حسن کولیوند می با شند. شابانو از لحاظ مادر به طایفه سوره مهری ساکن چم کلان می رسد. وی زنی شایسته و ارزشمند بودند .
...
[مشاهده متن کامل]

حمزه علی و برادرش محمد علی هنوز طفل بودند که پدرشان عزیز علی به دیار باقی شتافت. مادرشان به رسم روزگار همسر حاج شیخ موسی رحمتی شدند، و کانون خانواده متلاشی نشد . آنها بعدها دختری از خاندان نصرتی های کرمشه را برای محمد علی به همسری بر گزیدند و حاصل این ازدواج فرزندان شایسته ای است که در دانشگاه و آموزش و پرورش به جامعه خدمت می کنند.
مرحوم حمزه علی با دختر عمویش صحات بانو کرمی خواهر زاده ی کدخدا علی احمد خدایاری ازدواج کرد . حاصل این زندگی مشترک به عمل آوردن فرزندان سالم و شایسته ای برای جامعه بوده است.
مرحوم حمزه علی فردی زحمتکش و دلسوز بودند که در یک شنبه شب یازدهم شهریور ماه سال ۱۳۹۷ بر اثر ایست قلبی فرمان حق را لبیک گفت، و در روز دوشنبه مورخ دوازدهم شهریورماه پیکر تلاشگرش را در گلزار شهید هادی کرمشاهی ( قبرستان یار آباد ) دفن کردند. مردم به احترامش تشییع جنازه ی با شکوهی بر گزار کردند . بازماندگان هم از مردم به خاطر حضور سبزشان در این مراسم نهایت تشکر را به عمل آوردند.
شاد روان کربلایی حمزه علی نوه ی مرحوم علی کرم هواسعلی ، شاعر اواخر دوره ی قاجاریه است. این شاعر با صید محمد خان مباشر والی پشتکوه حشر و نشر داشته است. وی شاعری هجو گو و اجتماعی بوده است و بالبداهه شعر می گفته است. سبک شعرش سهل ممتنع بوده است. و با شاعران همدانی ، وگاه خارج از سیمره مشاعره ، وشعر سرایی داشته است . گاه با اشعارش به اقوام، جوانان ، و اهالی هواسعلی شعر می سروده، و آنها را نصیحت و گاه انتقاد می کرده است . از این شاعر بطور مکتوب اشعاری بر جای نمانده است. و ابیاتی در سینه ی معمرین بود . ولی کسی آنها را ثبت و ضبط نکرده است.
مرحوم حمزه علی انسانی شریف و مردم دار بودند ، همواره اهل تلاش بودند، و با اقوام رفت و آمد می کرد.
وی با برادرانش محمد علی و چنگیز و خواهرانش رابطه ی حسنه داشتند، ودر روز مرگش آنها نیز بسیار غمگین بودند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

Ahmad Lotfi:
" معرفی مختصر علی اکبر کلهر"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
کلهر یکی از ایلات غرب کشور است. آنها به خاطر خدماتی که به ساسانیان کرده اند ، و در اواخر قاجار به دلیل رشادتهای رهبر ایل کلهر یعنی داودعلی خان از تیره ی عبدالمحمد صفرلکی ایل شوهان ( سوره میری ) کلهر در ایوان غرب و گیلانغرب و اسلام آباد غرب و نقاطی از کرمانشاه اتحادیه ی ایل کلهر شکل می گیرد. در این اتحادیه ها طوایف همراه کریمخان زند در اثر ستمگری قاجاریه به نقاط گونا گون مهاجرت و تبعید یا در بین طوایف فامیل و آشناهایشان سکنی می گیرند. بطور مقثال سیاهسیاه های حسنوند در اتحادیه کلهرها هستند و یا بالاوندها و پایروندها و حسنوندها و یوسفوندها و کولیوندها را می توان در ان هسته ملاحظه کرد. در خانقین کلهر در اتحادیه ی سوره میری می باشند . البته قرابت دایی و خواهر زادگی بین کلهرها و ساسانی هست . در مقیاس بزرگتر کلهرها راهم مانند خیلی از ایلات غرب کشور در زیر مجموعه ی کلانِ شبانکاره جای می دهند. کلهرهای سیمره بیشتر شان از حواشی اسلام آباد غرب و بخش حُمَیل آمده اند ، قاتل مقتولی در همان حمیل پیش می اید . ابتدا خون بس می کنند اما چون چوپانی از اقوام و دودمان شاه حسین جد کلهرهای سیمره، فلوت زده است. به دودمان آنها اتمام حجت می شود، که باید منطقه را ترک کنید، وگرنه جنگ و در گیری واقع خواهد شد. عره ی کمی به زرانگوش و سیمره می آیند ، جمعی هم به درب گنبد امامزاده شاه محمد ( ع ) می روند. نگارنده چند سال پیش با فرد کلهری در آنجا برخورد کردم که در قیافه گویی شبیه و به اصطلاح فتوکپی شخصی کلهر در منطقه سیمره بودند. شاه حسین و برادرش الیاس و سایر همراهانش کشاورزان ماهری بودند. و اهل تلاش ، در زمان آبادانی قلعه ی زینل کلانتر ، آنها در کنار مغزماری ها که بومیان و یا از اقوام کلانترها بودند، و از جنوب لرستان و طایفه قلاوند به سیمره آمده بو دند، همراه می شوند. آنها مبادرت و مشغول به کار کشاورزی و دامداری می شوند. انچه مسلم است الیاس کلهر به قدری فعال و لایق بوده است که الیاس آباد چمکلان به نام از لحاظ سیاسی و جغرافیای تاریخی ثبت شده است . این مرد بزرگ دارای دختری شایسته ونترس به نام خاور بوده است. از خاور دو پسربه نام شیخ محمد و نورمحمد باقی می ماند. کلهرها از نسل شاه حسین در روستاهای اسلام آباد و جعفر آباد زندگی می کنند و دارای فامیلی های میرزایی و فاضلی و نورعلیوند می باشند. احتمالا" اقوامی هم در زرانگوش داشته باشند که نگارنده در این باره اطلاع دقیقی ندارد. کلهرهای مهاجر با طوایفی مانند هواسعلی و سادات سیمره، و دلفان اباد و سوره میری و معزماری و کولیوند و. . . خویشاوندی برقرار کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

معرفی خاندان علی اکبر میرزایی کلهر چمکلانی:
علی اکبر میرزایی را باید یکی از طراحان و مهندسان جوی آب کلهر از نهر آب سیکان به طرف مزارع یار آباد و الیاس آباد دانست ، وی گذشته از این تلاش عام المنفعه در ساختن آسیاب به شکل سنتی مهارتی کامل داشت. ایشان در جلگه ی چمکلان و مناطقی از اطراف یار آباد مبادرت به ساختن آسیاب نموده است . آنچه معمرین از جمله حاج نامدار خان امیری می گوید؛ " با وجود این که نوجوان بودم، ولی در احداث جوی آب کلهر ها به علی اکبر میرزایی کلهر کمک کرده ام.
شجره ی علی اکبر میرزایی از نتیج اش محمد جواد میرزایی به شرح زیر است؛
محمدجواد و بابک فرزند مصطفی فرزند مرتضی فرزند علی اکبر فرزند میرزا فرزند شاحسین کلهر مهاجراز منطقه حمیل و ممیل
علی اکبر کلهر در راه اندازی آسیابهای آبی ضمن تبحر خودش نیز در آسیاب ها به مردم خدمت می کردند. وی ساکن روستای جعفر آباد چمکلان بودند . یکی از پسرهایش به نام مرتضی میرزایی در روستای اسلام آباد ( سرپل سیکان ) در بین طایفه کرمشه رحل اقامت بر می گزیند. مرتضی میرزا یی در جوانی با دوستانش از جمله پهلوان رمضا ن مهری الوار و خیرالله بهرامی نژاد و امیدعلی دانیاری و. . . . در خرمشهر و آبادان ضمن کارگری در باشگاه سنتی پهلوانی شرکت می کردند. آنها واقعا" پهلوانانی ارزشمند و شناخته شده بودند روح همه ی آنها شاد باد.
معرفی مختصر چهار پهلوانی که نامبرد شدند، عبارتند از؛
۱ - پهلوان رمضان مهری الوار از تیره ی معاریف، طایفه کرمشه، ایل کولیوند
۲ - پهلوان مرتضی میرزایی از ایل کلهر
۳ - پهلوان خیر الله بهرامی نژاد از تیره خیرالله ( خیرکه ) و طایفه فرخشه و ایل کولیوند
۴ - پهلوان امیدعلی دانیاری از طایفه کارخانه ای و ایل کولیوند
نفر اول از سمت چپ ، که چیزی در دست دارد؛ مرحوم امیدعلی دانیاری ، پدر زن مصطفی میرزایی نوه علی اکبر کلهر
فرزندان علی اکبر میرزایی عبارتند از :
۱ - مرتضی میرزایی
۲ - صید محمد میرزایی
۳ - زری طلا میرزایی ( مادر داراب خان کلانتر )
۴ - شا صنم میرزایی ( مادر همت و شهناز خیری )
شهناز خیری همسر زنده یاد پهلوان امیدعلی حسن بیگی فرزند ملا مصطفی است
شادروان حاج امید علی حسن بیگی داماد شاه صنم میرزایی
فرزندان مرتضی میرزایی:
۱ - مصطفی میرزایی
۲ - آزاد //
۳ - لطف الله //
۴ - رحمت الله //
۵ - اسدالله //
مرحوم مرتضی میرزایی کلهر چند دختر هم دارد.
فرزندان صید محمد:
۱ - مختار میرزایی
۲ - امیر //
۳ - حمیراء //
۴ - کتان //
۵ - حریرا //
فرزندان مصطفی میرزایی کلهر:
۱ - محمد جواد میرزایی
۲ - بابک //
۳ - طاهره //
۴ - مستانه //
۵ - کوثر //
قدر مسلم صید محمد و مرتضی دارای نوه های بیشتری هستند و نگارنده فقط پنج تن از نوه های مرتضی میرزایی رانام برده است.

جناب نظری مقاله کدخدا سوخته زار کولیوند قراره که بامداد لرستان آن را چاپ کند بنده در اینجا ننوشتم چون تصاویر نمی توان زد در مقاله بساطی ها هم نام نظری ها هست
استاد عزیز ودوست داشتنی واقعا خسته نباشید گرچه بعصی از بزرگان نیازی یه معرفی ندارند شما در تحقیق خودتان اصلا اسمی از طایفه نظری نیاوردید در صورتی که 70 درصد مردم وحدت آباد همه خواهر زاده کدخدا سوخته زار نطری وکد خدا برا نازار نطری هستند جای تعجب وسواله
" ایلات سلسله و دلفان چگونه باهم برادرند؟"

نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه

مقدمه:
مردم شهرها و روستاهای سلسله و دلفان همواره در تمام امور اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عاطفی خودرا برادر وباهم خویشاوند می دانند. بارها لک زبانان در جغرافیای استان لرستان، با خود زمزمه می کنند ، اکثریت مردم این استان از ایلات بیرانوند و باجولوند و سلسله و دلفان و زیر مجموعه ها و تیره ها و طوایفشان تشکیل شده است، به عبارت دیگر آن ایلات بزرگ را چهار ستون اصلی و پایه های ساختارمند استان لرستان می دانند. اگر از لحاظ آماری دقت نظری منصفانه و بدون تعصبات قومی و قبیله ای داشته باشیم، اکثریت قریب به اتفاق این استان و حتا استانهای کهکیلویه و بویر احمد و بختیاری و فارس و کرمانشاه و قزوین و همدان و. . . را انشعابات لک خصوصا" در ابعاد زبانی و ادبیات و مسائل نظامی آنها بی تاء ثیر نبوده است. هرچند که تحقیقات میدانی، صرف نظر از کسانیکه از این استانها قلم بدست بوده اند، و در طول سالیان متما دی هرطوری که بزرگانشان و وضع موجود خواسته بود، قلم زده اند و لکهای عارف مسلک به قول حافظ شیرازی؛
...
[مشاهده متن کامل]

بشوی اوراق دفتر اگر همدرس مایی
که حرف عشق در دفتر نباشد ( نیاید )
کمتر حقایق فرهنگی و اجتماعی و میراث فرهنگی خود را به هم استانیهایشان با نام و هویت خویش ابراز کنند.
در یک مراسم خواستگاری در اصفهان ، فردی که اصالتا" از شهر کرد و جزو ایل هفت لنگ بختیاری بودند، فرموده بودند؛
ماجزو هفت لنگ هستیم ، که در اصل اجداد ما دوبرادر "لک "بودند یکی هفت پسر و دیگری چهار پسر ، وبومیان قدیمی به ما می گفتند "هفت لک" و "چهار لک " و کم کم با لهجه های جدید و مبنای سهم اقتصاد کشاورزی به هفت لنگ و چهارلنگ مشهور شدیم.
در هر صورت در پاسخ به این پرسش و سوال تحقیق، که چگونه ، سلسله و دلفان برادرهستند؟
اگر سله سله ( سلسله ) و دلپان ( دلفان ) را مکان تصور کنیم برمبنای روایات سینه به سینه و نقل قولهای شفاهی، بارها از معمرین شنیده ایم و شنیده اید ، که سلسله و دلفان برادرهستند. برفرض مکان بودن اسامی فوق برای نامگذاری سرزمین این دو ایل یا کلانِ اجتماعی، معنی آنهاچنین است که ساکنان و مردم این سرزمینها اجدادشان برادر هستند، یعنی ایل سلسله و ایل دلفان برادر هستند.
واقعیت این است که روایاتی شفاهی در بین کولیوندها وجود دارد، که جد اهالی سلسله را فردی به نام سلیمان یا به زبان لکی سِلَه نام داشته و جد دلفانهای قدیمی فردی به نام سوره بوده است. و این دونفر برادر بوده اند . در نهایت�به زعم نگارنده تمام اعقاب سوره مهری و سله سله برادرند هرچند گاهی تیره هایی ا ز دوطرف درهم ادغام یا به سرزمین همدیگر مهاجرت کرده اند و خلط تاریخی و تعصباتی در ابراز هویتشان پیش می آید . مثلا" سوره میری های چمکلان و پران پرویز و لشگریهای الشتر چون حدود سه قرن است که با ایل بزرگ کولیوند فامیلی و اتحاد و همبستگی داشته اند. اکنون بطور عملی جزو کولیوندها هستند هرچند ممکنه جنبه ی برادری و پسرعمویی بین آنها دقیقتر باشد. یا تیره اولاد کرمعلی را برخی آنها را جزو دلفانهای بالاوند می دانند، و برخی از بالاوندها می گویند، اولادهای کرمعلی ا ز ماهستند ، و دلفان می باشند، البته اگرچه بالاوندها خودرا ازنسل سلیمان می دانند، احتمال سلسله ای بودن همه ی آنها هست. ولی صراحتا" قلم بدستانشان اولادها را دلفان می دانند، اما به عبارت مستنداتشان همه ی آنها و حتا اولادها جزو سلسله هستند، و بی ربط نیست که به حسنوند ها و برادر ناتنی اش بیرانوندها گرایش و اظهار عُلقه ی فامیلی دارند. و برخی تیرها ی وابسته در بین سوره میری ها که عمری با سلسله و کولیوندها مراوده داشته اند. الان حاضر نیستند زیر مجموعه ایلات سلسله ، از جمله ایل کولیوند بروند. شبیه ریزه وندها در قالب برخی از بلورانی ها و مهکی ها وطرهانی هایی که اصالتشان با ریزه وندها همنوایی دارند . البته نگارنده دیدگاه خود را با این سخنان پیوستگی نزادی و فامیلی آنها را حکایت می کند .
دلیل دیگر آن است که ایلات فوق اجداد خودر را ابودلف و سرایی از اعراب می دانند ، در حالیکه آنها بومیان ایران و سرزمین سلسله و دلفان بوده اند و بر مبنای قدرتی که در دست اعراب مغرور بوده و خود را نژاد برتر می دانستند . ایرانیان هم با نامگذاری و تسلط به زبان آنها برای ان که در دستگاه حکومتی آنها جا باز کنند از چنین شگردهایی استفاده می کردند. و جد خود را به فردی عرب متصل می کردند.
فردی به نام ملکشاهی در کلیپی که برای دیکشنری ابادیس فرستاده بود ، نوشته بود؛ "طایفه سرخه یکی از طوایف عرب خوزستان و سمنان�است،
ملکشاهی ایلی بزرگ است
چه طور یک طایفه ادعا می کند، که جزو سوره میری ( سرخه ) است؟"
این هم یکی از اغلاط تاریخی است . زیرا اکثر طوایف ملکشاهی در درون گروهی سوره میری بودن خود را قبول دارند و البته خیلی از تیره ها و طوایف ملکشاهی نیز ریشه در سایر طوایف و ایلات غرب کشور دارند.
وی همچنین گویی معتقد است؛ "ایل ملکشاهی کرد ایلام،
ایل ملکشاهی کرمانج بجنورد
طایفه ملکشاهی لر لرستان
تیره ملکشاه وند ایل منجزی لر بختیاری�
همه از نسل بختیار جد ایل بزرگ لر بختیاری� است [ این هم دیدگاهی است و قابل احترام] وی طایفه بالاوند را جدا شده از طایفه بلیوند لر بختیاروند� به حساب می آورد .
همین سخنان به نوعی قرابت و رد پای لکها در بختیاری را به ما تفهیم می کند.
شخصی با نام مجازی گرزین وند هم در دیکشنری آبادیس نوشته اند؛
"طایفه دلفی یا دلفان"
یکی از طوایف اصیل عرب ساکن در ایران است، که درخوزستان�
. ایلام. بوشهر. لرستان هستند.
طایفه عرب سرخه نیز [بر گرفته]از
ابو محمد سرخی دلفانی است. هرچند فرشاد محمد زاده، سرخه میری پژوه دره شهری، "سرخه خوزستان را طبق شجره سرخه های خوزستان کنا دلفان پسر سرخه بوده است و ابو محمد سرخی را از ساکنان قلعه سهره فارس می دانند. "
ازطرفی ابودلف که جد دلفانهای استانهای ایلام و کرمانشاه و لرستان و بوشهر و خوزستان و همدان و فارس و بختیاری و قزوین و. . . می باشند، از فرماندهان مامون ومعتصم عباسی� بوده ، که در سال 226 قمری� از دنیا رفته است.
سوره مهر یا سرخه ای که از مریدان بابا بزرگ بوده، سوره مهری های سیمره و دلفان و الشتر معتقدند، ایشان نیز در قرن دوم و اوایل قرن سوم می زیسته است. و نگارنده سالها پیش در کیهان فرهنگی نوشته است قدمت جد سوره مهری ها به ۱۲۰۰ سال می رسد.
درطول تاریخ ، به ویژه در این چهار - پنج قرن اخیر ایلات لک به دلیل پراکندگی اجباری ( تبعید ) و گاه نیز برای دفاع از مرزهای کشور و امنیت مردم ، دچار پراکندگی شده اند. و سوره مهری ها نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. درپائین کلیپی گویا به بان عربی طوایف فیلی را نوشته است که چند تا از آنها زیر مجموعه ی سرخه مهری است و برخی نیز از اقوام و هم پیمانان و اتحادیه سو ه مهری هستند. در پاسخ برخی منتقدان که سوره میری را منزوی و بدون پر وبال می خواهند، باید اذعان شود؛
اولا" لغت سوره مهری ، نام اصلی این ایل باستانی است، که در سطور بالا برادر سلسله ذکر شد، عربها ، سوره مهری یا سهره مهر ی راسوره میری گفتند ، یعنی سوره ی امیر و رئیس و صاحب امر . البته سوره مهر واقعا" به معنای فرد سرخ روی صاحب قدرت و فرمانده لشگر را هم می دهد و به شدت پیرو حضرت علی و اولاد طاهرینش ( ع ) بوده است.
ثانیا" سور میلی به خاطر مناطقی در گیلان غرب، و تلفظ آن کوه یا منطقه ای جغرافیایی سوره میل یا سورمیلی هم گفته اند . حضرات نهاوند نیز بر مبنای لهجه ی خاصشان معروف به لری ثلاث وناتوانی در در تلفظ سوره مهری یا سوره میری آنرا سورمیلی یا "سورملی" می گویند. در ضمن سوره مهری از ایلات شوهان و کولیوند و سلسله جدا نیست . واگر دلفانها را از نسل ابومحمد سرخی متوفی به سال ۲۲۶ هق سردار مآمون عباسی بدانیم و مامون مادرش ایرانی بوده و سردارانی چون ابومسلم خراسانی و ابومحمد می تواند رگه ای از حقیقت را بیان کند و سوره و سله را با حقیقت نزدیک کند . وماهم معتقدیم که سوره در قرن دوم و سوم و معاصر امام رضا ( ع ) و برادرش بابا بزگ ( سید ابراهیم ) بوده است.
خاستگاه سوره مهری بیشتر قلعه سوره مهر کوهدشت و تشکن و حوالی نور آباد بوده است و اعقابش دربین سلسله و دلفان و سیمره و رومشگان و غرب کشور و حتی تا دل عراق دامداری تبلیغ دین اسلام و درویشیگری مرتضا علی ( ع ) می کرده اند. شما چنانچه به مردم روستای نوروژوند زرین آباد مراجعه کنید ، و بپرسید اصالتا" کجا یی هستید، فوری می گویند ما جدمان از لرستان بود ه است. و یا در مصاحبه ای تلویزیونی و گزارشی که خبرنگار صداو سیمای استان ایلام درسال گذشته ( سال ۱۳۹۶ ) با فردی ملکشاهی در شیروان چرداول انجام داد ، آن فرد در مصاحبه ی خود گفت؛ "ما اصلمان از استان لرستان است. " یعنی خاستگاه اصلی خود را همین مناطق لک نشین سلسله و دلفان بوده است و شبیه روستای پایروند و روستای حسن گاوداری، که در استان ایلام ساکن هستند و یا خاندان گوهری در شیروان و چرداول کشاورزی دارند و برخی از آنها در مرکز استان سکونت دارند همگی جزو طایفه فرخشه و زیر مجموعه ی کولیوند می باشند.
برخی روایات شفاهی و سینه به سینه از سوره مهری ها نقل شده است، که جدشان سوره ( سرخه ) از اهل ثقه ، و پیرو اهل بیت ( ع ) بوده است. اما چرا بزرگان ایران و غرب کشور القاب عربی بر گزیده اند ؟
تاریخ به صراحت نقل می کند زور گویی اعراب به حدی رسیده بود که گذشته از خونریزی و تجاوز و به غلامی در آوردن و تحقیر تاریخی مردم امپراطوری ایران، و البته در آن زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس، بخاطر زور گویی اعراب و اشغال کشور القاب ما عربی بوده و چسباندن خود به اعراب را مدلی برای فرار از اهانت و تحقیر می دانسته اند. در حالی که ما ( ایرانیان اصیل ) در محافل درون گروهی اسامی محلی خود را هم داشته ایم و حفظ کردیم. شبیه شهره میر و ( سوره مهر ) و سله بجای سلیمان قهره بجای قهرمان و. . . لذا سوره مهری وجاهت و گستردگی و عظمتش با ایلات غرب کشور است وآنقدر خویشاوندی و در هم تنیدگی با ایلات مختلف دارد که تفکیک و تضعیف این ایل پراکنده ، یعنی سوره مهری باستانی را کوچک می کند. شما در درون زرگوشها ببینید تیره سهرابوند و مموس یا مبوس و مرتاوند و . . . باپیروند و . . . گرچه کردی می گویند ولی از ایل منقرص شده هستند.
حاج رستم رفعتی رئیس پشتکوه ایلام، ونماینده سابق مجلس شورای ملی در استان ایلام در زمان پهلوی، با سهرابوندهای رومشکان از یک تبارند و همه وابسته به یک حقیقت از ایل باستانی می باشند. اگر اقوام سوره مهری را قیچی کنیم چیزی باقی نمی ماند آبادی غلام آباد چمکلان، اکنون سیصد ساله با تاریخ روشن در بین مردم سلسله ، وخصوصا" ایل بزرگ کولیوند، در تمام مراسم شادی و شیون با آنها بوده است، و صدها خویشاوندی نیز باهم دارند. وحالا اگر آنها با کولیوندها ریشه ای فامیل نبودند، چرا کولیوندها حامی و دوستدار و خویشاوندی با آنها داشته اند پس این فامیلی چنان تنگاتنگ است که در بین جامعه ی سیمره و الشتر سوره میری را جزو کولیوند می دانند. همه ی این برادریها و وحدت مذهبی و دینی و نژادی و زبانی حکایت از خویشاوند نزدیک سلسله و دلفان و طوایف درون آنها دارد.

دربین این نوشته ی بالا که عشایر فیلی را به نمایش می گذارد، مالیمان و بیره ای وسوره مری و ملخطاوی وکاکاعلی و هیوری و مموس ( مبوس ) سرخه مهری و باپیروند وشرف و. . . همگی از زیر مجموعه های سرخه مهری باستانی هستند. هرچند در این نوشته، بقیه طوایف نیز همگی با هم فامیل و نقش پسر عمویی و خویشاوندی دور و نزدیک دارند. و البته خیلی از زیر مجموعه های ایل باستانی دارای اسامی جدید شده اند.

"نیای مشترک طوایف سرخه میری"


نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه


مقدمه:
سوره میری در دوران معاصر نامهای جدید یافته است، و فقط بزرگانشان به شکل سنتی، وبر مبنای لکهای سلسله و دلفان و حتی برادران لرستانی اکثر طوایف و ایلات را به نام پدر جدشان یا فرد مهمی از اعقاب جد بزرگشان که در تاریخ سیاسی و اجتماعی منطقه و زندگی آنها ظهور کرده است، نام تیره و طایفه و ایل خود را تعیین می کنند. ایلی مثل ترکاشوند همه نام فامیلی یا نام خانوادگی خود را به حرمتِ جد و "باوه کلنگه "شان ترکاشوند، و دیرکها، دیرکوند و قلی ( کُلی ) ها، کولیوند و حسن هاحسنوند، و . . . . . . که اعقاب آنها شهرتشان را برای شناخته شدن بیشتر به نام آنها گرفته اند. گاهی نیز نام خانوادگی خود را به نام فرد مهمی ا ز اقوام شان یاایلی قدیمی که به او وابسته هستند، انتخاب می کردند مانند سور میلی های روستان بابا قاسم نهاوند که فامیلی خود را به نام خانی ذوالفقار نام گرفته اند و اکثر آنها نام خانوادگی ذوالفقاری را برای خویش بر گزیده اند. که در اینجا طوایف و افراد غرب کشور اعقاب و فامیلهای درجه اولشان، خود را به نام شخص معتبر و شناخته شده ی جدید تر گرفته اند مثل ایرانشه و فرخشه و ملکشه و . . . که اعقابش شهرتشان را ایرانشاهی و فرخشاهی و ملکشاهی و. . . انتخاب کرده اند. گرچه جد دور آنها قلی، و سور ه مهر بوده است بنابراین شعبات سوره میری در قالب نامهایی مانند کاکاوندو ایتیوند و لروند و صفرلکی و. داجیوند و . . . کلاوی و . و بور بور و گامری و ویسی و نو رو ژوند و . . . را می توان نام برد.
...
[مشاهده متن کامل]

از موقعی که شیرازه ایلی سوره میری را متلاشی کرده اند و تیره ها و طوایفش به کلی از بین رفته است دچار یک سردرگمی تاریخی و بی هویتی می شوند تا آنجا که افراد مانند دانه های گندم هرکدام به جایی پراکنده می شوند ساختار ایلی کاملا" ازبین می رود برخی نقاط و جاهایی که امنیت نسبی در آن محلها بوده، و ازسیستم حکومتی قاجار و صفوی دور بوده اند به این فراریان و تبعیدیان بخت برگشته برخی بخاطر وجاهت خودشان با پسوند کُرد یا سوره مهری یا به نام محلشان یاجد نسبتا" نزدیکشان آنها را نامگذاری کرده اند مانند آنطور که تاریخ خطی شاعران سیمره در سلیمانیه آمده است، حسنعلیخان کرد سوره میری معرفی شده است . یعنی از پشتکوه لرستان قدیم به سیمره آمده است برخی مانند سوره میری های ساکن پران پرویز و کوهدشت فامیلی بازوند و امرایی را برای خود برگزیده اند و از کلمه سوره مهری پرهیز کرده اند تا آنجا که سوره گهری های هلیلان لفی مستوفی و شیخوند را بر سوره مهری ترجیح داده اند. یا افراد رشیدی میر بگ و مومه و نورعالی و شاهی ( شاه حسین ) در زمان خود لیاقتی و اسم و رسمی بر جا گداشته اند و افراد سوره میری و اعقاب انها خودشان را با آن نامها تطبیق داده اند. جماعتی دیگر القاب عالم، شیخ و سورمیلی و . . . کلهر و سایر القاب برای خود برگزیده اند و الان هیچ فردی بطور دقیق هویت تیره ای و طایفه ای خود را دقیق نمی دانند اگر مطابی مداحطه می شود قدمت ان از چهار یا پنج قرن و سه قرن تجاوز نمی کند. فقط تیره ی شرف شوهان در حد ادعا ، گویاشجره ای در دست دارند که سوره میری را تا بهرام گور می رساند و برخی هم عمر این شجره را تاهفت قرن می دانند. و نوشته ی تایید نشده از عارفی اهل دلفان در سال ۶۴۵ هجری قمری نامی ا ز سوره میری برده است. در هر صورت سوره میری ها مورد ستم واقع شدند، و این پراکندگی شکننده، راه اتصال و برادری و فامیلی آنها را کاملا" قطع کرده است و تنها راه برای وحدت بین این ایل شبیه خیلی از لکهای لکستان و لرستان باید برمبنای نیای مشترک و بابا بزرگ شان سوره میری یا سوره مهری بشناسند و پیوند فامیلی را به ۱۲۰۰ سال قبل برگردانند تا هویت انها دچار مشکل نشود. وگرنه اسمان و ریسمانها هویت دقیقی را مکشوف نمی نماید. هر فردی یا ایل و طایفه و تیره ای اگر نیای قدیمی را در حافظه ی تاریخی خویش حفظ کرده است شبیه چالسرازی ها بانقلانی ها ، صفرلکها ، ناصری ها و خسروی ها و سورمیلی ها و بانسیری ها و لشگری ها و مومه وندها و ایتیوندها و. . . و ملکشاهی هاو گمادی ها و سهرابوندهاو. . . لروندها وسور سورها و بوربورها و. . . . . . که خود را جزو سوره میری ( ایل منقرض شده ) می دانند، آنها نیای مشترکشان سوره میر است.

《 معرفی خاندان " عروبگ" کولیوند》

نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه

آنچه مسلم است عرب بیگ بساطی از کدخدایان به نام و مشهور کولیوند ، بوده است. ایشان جزو تیره ی احمد وند، و طایفه بمارشه ( بماشه ) و ایل کولیوند می باشند. وی در روستای آب باریک الشتر در جنوب شرقی بخش فیروز آباد زمینهای زیادی داشته، وبرخی نیز خریداری کرده بود. . این مرد با درایت ، و لایق کولیوند، این زمینها را در خرم آباد ثبت می نمایند. ایشان گذشته از منطقه آب باریک برطبق نسق اجدادی همواره از زمان کوچروی بین سیمره والشتر ، در دهستان هاواس ( عباس آباد ) زمین های فراوانی داشته اند و کوه های اطراف روستا هم در اختیار ایشان و اقوامش در عباس آباد بوده است. به هر حال ایشان در سیمره ، ودر روستای هاواس یا دهستان عباس آباد دره شهر نیز صاحب زمین و مکنت فراوان بوده اند ، بعد از مرگش ، فرزندانش از جمله کدخدا بهرام بساطی، معروف به "بهره عروبگ" و محمد یوسف بساطی معروف به " مَسَه"تاحدودی حق و حساب خود را از ساکنان روستای آب باریک الشتر می گرفتند و گویا زنی که فامیل کدخدا " عروبگ" بوده، خیلی از زمینها را تصاحب و اعقاب آن زن، بعد از اصلاحات ارضی به حقوق حقه و مالکیت خاندان " عروبگ" جفا کاری می نمایند . وجناب حاج شریف بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی می گفت ؛ فردی از آنها ( اهالی آب باریک ) شاید از اعقاب همان زن که برادر زاده ی عرو بگ بوده است، می خواسته به حج برود و برای حلالیت به دره شهر پیش وی آمده بود، ایشان ( حاج شریف ) گفته بود ، بنده یک نفرم ، ده ها نفر جزو اعقاب عرو بگ هستند تا حق آنانرا با دادن زمینها ادا نکنید ، چگونه حلال کنیم؟ در هرصورت دوتا از فر زندا ن معروف عروبگ ، مسه ( محمد یوسف ) و بهره ( بهرام ) �
...
[مشاهده متن کامل]

می باشند هردو ظلم ستیز و میهمان نواز و شجاع بودند.
فرزندان معروف محمد یوسف بساطی:�
۱ - حاج بساط بساطی
۲ - عزت الله بساطی
مرحوم حاج بساط بساطی فردی کار آفرین و نوگرا و مجلس آرا بودند ایشان بامدرنیته همنوابوده، واولین کسی بود که مینی بو س به روستا آورد و در جابجایی مردم به شهرستان و مناطق همجوار نهایت کوشش را به عمل می آوردند.
وی مرغ داری به شکل جدید را دایر کرد. و از همه مهمتر در حل و فصل مشکلات مردم همواره پیشقدم بود . وی وکدخدایان کولیوند همواره به این مهم می پرداختند. حاج بساط بساطی مردی نجیب، و قامتی رشید داشت . و ی در سن ۷۸ سلگی دعوت حق را لبیک گفت. از ایشان فرزندان ارزشمندی بر جای مانده است.
کدخدا بهرام و محمد یوسف بساطی، خواهران ارزشمند وبزرگی داشته اند . آنچه نگارنده می داند ، نام یکی از خواهران آنها کشور بساطی، همسر کدخدا سوخته زار نظری از تیره ی مهدی ( مییی ) و طایفه کرمشه و ایل کولیوند بوده اند . یکی دیگر از خواهرانشان نیز همسر کدخدا هادی مهدوی از تیره ی مهدی ( مییی ) و طایفه کرمشه بوده است.



تصویر کدخدا بهرام بساطی پدر آقایان حاج شریف و شادران قدرت بساطی، و عموی شادروان حاج بساط بساطی

تصویر حاج بساط بساطی فرزند محمد یوسف بساطی و پدر عنایت بساطی

تصویر شادروان مرحوم قدرت اله بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی

پیامی که نگارنده به مناسبت هجرت ابدی و به حق پیوستن ایشان برای بازماند گان صادر کردند، به شرح زیر است؛

انا لله و انا الیه راجعون
عروج ملکوتی دبیر تلاشگر مرحوم مغفور شادروان حاج قدرت الله بساطی را به تمام بازماندگان ، اقوام و آشنایان و بیت محترم آن زنده یاد تسلیت عرض می کنم ، از خداوند منّان غُفران و رحمت الهی را برای آن معلم اخلاق، و صبر و آرامش را برای بازماندگان آرزومندم.
حاج قدرت الله بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی ، از مردان بزرگ کلان ایل کولیوند و وابسته به مردم ارزشمند شهرها و ایلات مختلف سلسله ، و دلفان می باشند ، که عمر محدود خود را با عزت و سر بلندی و تلاش و برخورد انسانی و نیکو با مردم جامعه، با کیفیت عالی گذرانید، و تاریخ آموزش و پرورش سیمره ( دره شهر ) هیچگاه از یاد نمی برد که در یکی از برهه ها که حقوق فرهنگیان چند روز به تآخیر افتاده بود و خانواده ی فرهنگیان نیازمند حقوق سر وقت ، لذا این اُسوه ی کوشش و تلاش یکجا چک کشید و بعد از یک هفته طلب خود را از آموزش و پرورش گرفتند چنان ایثار و خدمات در وجود کمتر کسی دیده شده است. با دلی شکسته و دردمند ، فقدان این مرد علم و ادب و تلاش را به فرهنگیان استان ایلام و شهرستان دره شهر تسلیت ویژه عرض می کنم.
از شمار دوچشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
روحش شاد و خرّم باد
احمد لطفی - ۱۳۹۶/۱۲/۱۷

حاج بساط بساطی و حاج شریف بساطی از افراد تاءثیر گذار دربین مردم سیمره، عموما"، و طوایف مختلف ایل کولیوند خصوصا" بود ند. از زمانی که حاج بساط به لقاء حق پیوسته اند ، فقدان ایشان حداقل برای رفع مشکلات ایل کولیوند ، کاملا" آشکار است. خداوند ایشان را بیامرزد.

تصویر کامران بساطی فرزند مرحوم حاج بساط بساطی بافرزند خردسالش

تصویر حاج فردین بساطی ، نوه ی کدخدا بهرام بساطی

فردین بساطی از فرهنگیان خوش نام و سابقه شهرستان دره شهر و استان ایلام است. ایشان در علم و ادب یکی از شاخصان مردم سیمره و استان ایلام به حساب می آیند . هوش سرشار و پشتکار وی در شغلش مظهری از تلاشگری ایل کولیوند را به اذهان متبادر می کند. چهره ی معصوم و ادب و اخلاق اسلامی اش هم برای همکاران فرهنگی و اجتماعی جامعه زبان زد خاص و عام است .
استاد فردین بساطی در شهرستان دره شهر مسئولیتهای فرهنگی گوناگونی داشتند، و یک دوره هم در شورای اسلامی شهرستان دره شهر خدمت کردند و الان در سطح استان ایلام و. . مشغول خدمت هستند. برای تداوم خدمتش در کشور موفق باشند.
خاندان " عرو بگ" کولیوند از خاندانهای شناخته شده درسطح دره شهر و ایلام و الشتر و رومشکان و طرهان و کوهدشت می باشند. این خلاصه مقدمه ای برای محققین آینده است .
سخنا نی در باره ی معرفی بیشتر حاج بساط بساطی:
زنده یاد حاج بساط بساطی هر آنچه میکرد در راستای رفاه عموم مردم روستا ، و مردم منطقه بود. و ی در این راستا بسیار زحمت کشیدند، ما در اینجا به ذکر چند مورد اکتفا می کنیم.
حاج بساط بساطی کولیوند، در سال شمسی١٣٥٣ که ایلام از فرمانداریکل به استانداری ارتقا یافته بود، استاندار وقت جهت بازدیداز شهرستان دره شهر عازم منطقه شده بود. ایشان ( بساط بساطی ) اهالی روستا را در مسیر جاده جمع نموده و به جهت پیشواز از استاندار یک راس گاو مهیا نموده، و میخواست در پیش پای استاندار قربانی کنند. اما استاندار از قربانی نمودن گاو جلوگیری مینماید، و با تشکر از حضار و اهالی روستا ، رو به جانب بساط بساطی بعنوان رهبر آن جماعت، سوال مینماید که چه خواسته ای دارید؟ بساط بساطی هم تقاضای یک ژنراتور برق و تامین آب بصورت لوله کشی از سراب سیکان، جهت روستا میکنند. استاندار فوری موافقت می کند ودستور لازم برای تحقق این خواسته را اعلام می کنند. روستای عباس آباد و پس از آن ارمو تنها روستاهایی بودند که قبل از انقلاب برق داشتند. خط لوله آب سیکان تا عباس آباد، در ابتدا مشترک ٤روستا اجرا نمودند و بعدا" خط لوله آب شرب عباس آباد مستقل شد
ایشان بیشتر وقت خود را صرف انجام کار خیر و میانجیگری میان طوایف و اصلاح امور مینمودند
در حل عمده نزاع های محلی و طایفه ای نقشی تاثیرگذار و سازنده داشتند
جایگاه اجتماعی ایشان فرامنطقه ای و ورای روستا و طایفه خود بودند.
هوش و ذکاوت ، مسافرت های مستمر ، ارتباط با افراد شاخص و نخبه زمانه خود و. . . ایشانرا فردی ارزشمند و خود ساخته کرده بود، که جلوتر از عصر و زمان خود باشد و از سوی دیگر خصیصه های فردی اعم از بخشندگی ایثار وگذشت سفره داری و . . . . و همچنین اصالت خانوادگی موروثی جایگاهی ویژه و خاص برایش ایجاد شده بود.
عرب بیگ پدر بزرگ بساط بساطی معروف به عروبگ از طایفه کولیوند تیره احمدوند بمانشه ساکن روستای عباس اباد از نوادگان هواس بانی روستای عباس آباد می باشند. این
کدخدا ی بزرگ، طبق روایات سینه به سینه ، شخصی مردمدار و مهمان نواز بودند. و از نظر مالی نیز بسیار توانا و دارای مکنت و ثروت بودند.
کدخدا عرب بیگ برادری به نام قاسم داشته است، که فرزند ذکور نداشته، و از ایشان فقط یک یا چند فرزند دختر بجای مانده است.
وضع مالی این دو برادر آنقدر خوب بوده که در میان مردم شایعه شده بود اینان وقت خواب ملائکه ده تومان زیر بالش شان میگذارند.
عروبگ دارای ٤فرزند پسر و دختر بوده است.
۱ - محمد یوسف بساطی
۲ - ، احمدبیگ //
۳ - علی محمد //
۴ - بهرام //
بهرام فرزند خلف "عروبگ"، بعد از مرگ پدرش مسئولیت کدخدایی ، و رهبری روستای عباس آباد را بر عهده گرفت. وی چنان باسیاست وکیاست بودند، که وصف ایشان هنوز ورد زیان مردم میباشد
محمد یوسف بساطی دارای سه فرزند پسر ، به نامهای زیر بوده است؛
۱ - بساط بساطی
۲ - صادق //
۳ - عزت الله //
حاج بساط بساطی همانطور که ذکر شد، فردی دانا و خدمتگزار از طایفه ی کولیوند بودند، که فرا منطقه ای عمل می کرد و به حل مشکل سایر طوایف نیز مبادرت می ورزید. وی با بینش آینده نگری و واقع بینی ای که داشت، در واقع زودتر وجلوتر از زمانه خویش بودند.
این مرد بزرگ ، تا آنجا که توانست در مدرنیته کردن منطقه کوشش کردند.
مردمداری، بخشش و سخاوت ، سفره داری و میهمان نوازی و ایثار گری ایشان زبانزد خاص وعام ، بوده، بطوریکه کمتر جایی ازغرب و جنوب کشور نام و آوازه ی او را نشنیده باشند.
از تلاشهای عام المنفعه ایشان میتوان به آوردن دستگاه آسیاب دیزلی گندم ( مکینه ) برای اولین بار به منطقه نام برد. به نحویکه حتی سرویس کار این ماشین نیز از جایی دیگر آورده بود، تا آن را برای رفاه حال هم ولایتی هایش راه اندازی می کند.
این وسیله بعلت عدم جاده و راه ارتباطی تا مسیری از کوهدشت با کامیون حمل و از آن پس با درست کردن ریل و قطعه قطعه نمودن موتور با قاطر و یابو آنرا تا عباس اباد میکشند و سپس در آنجا مجدد موتور را بهم وصل میکنند.
از دیگر خدمات ایشان آوردن اولین مینی بوس به شهرستان جهت جابجایی مسافرین بوده در سال١٣٥١
بطوریکه صبح از بدره مسافر سوار نموده و نهایتا مقصد پلدختر بوده و غروب بالعکس مسیر را طی نموده. جهت اسکان راننده وکمکی وی در بدره ساختمانی در نظر گرفته بودند. نهایت این شخصیت مردمی و تلاشگر در سن ۷۸ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد. روحش شاد و خرم باد.

Ahmad Lotfi:
《 معرفی خاندان " عروبگ" کولیوند》
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
آنچه مسلم است عرب بیگ بساطی از کدخدایان به نام و مشهور کولیوند ، بوده است. ایشان جزو تیره ی احمد وند، و طایفه بمارشه ( بماشه ) و ایل کولیوند می باشند. وی در دروستای آب باریک الشتر در جنوب شرقی بخش فیروز آباد زمینهای زیادی داشته، وبرخی نیز خریداری کرده بود. . این مرد با درایت ، و لایق کولیوند، این زمینها را در خرم آباد ثبت می نمایند. ایشان گدشته از منطقه آب باریک برطبق نسق اجدادی همواره از زمان کوچروی بین سیمره والشتر ، در دهستان هاواس ( عباس آباد ) زمین های فراوانی داشته اند و کوه های اطراف روستا هم در اختیار ایشان و اقوامش در عباس آباد بوده است. به هر حال ایشان در سیمره ، ودر روستای هاواس یا دهستان عباس آباد دره شهر نیز صاحب زمین و مکنت فراوان بوده اند ، بعد از مرگش ، فرزندانش از جمله کدخدا بهرام بساطی، معروف به "بهره عروبگ" و محمد یوسف بساطی معروف به " مَسَه"تاحدودی حق و حساب خود را از ساکنان روستای آب باریک الشتر می گرفتند و گویا زنی که فامیل کدخدا " عروبگ" بوده، خیلی از زمینها را تصاحب و اعقاب ان زن، بعد از اصلاحات ارضی به حقوق حقه و مالکیت خاندان " عروبگ" جفا کاری می نمایند . وجناب حاج شریف بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی می گفت ؛ فردی از آنها ( اهالی آب باریک ) شاید از اعقاب همان زن که برادر زاده ی عرو بگ بوده است، می خواسته به حج برود و برای حلالیت به دره شهر پیش وی آمده بود، ایشان ( حاج شریف ) گفته بود ، بنده یک نفرم ، ده ها نفر جزو اعقاب عرو بگ هستند تا حق آنانرا با دادن زمینها ادا نکنید ، چگونه حلال کنیم؟ در هرصورت دوتا از فر زندا ن معروف عروبگ ، مسه ( محمد یوسف ) و بهره ( بهرام ) �
...
[مشاهده متن کامل]

می باشند هردو ظلم ستیز و میهمان نواز و شجاع بودند.
فرزندان معروف محمد یوسف بساطی:�
۱ - کربلایی بساط بساطی
۲ - عزت الله بساطی
مرحوم بساط بساطی فردی کار آفرین و نوگرا و مجلس آرا بودند ایشان بامدرنیته همنوابودند. اولین کسی بود که مینی بو س به روستا آورد و در جابجایی مردم به شهرستان و مناطق همجوار نهایت کوشش را به عمل می آورد. وی مرغ داری به شکل جدید را دایر کرد. و از همه مهمتر در حل و فصل مشکلات مردم همواره پیشقدم بود . وی وکدخدایان کولیوند همواره به این مهم می پرداختند. کربلایی بساط بساطی مردی نجیب و قامتی رشید داشت . و ی در میانسالی دعوت حق را لبیک گفت. از ایشان فرزندان ارزشمندی بر جای مانده است.
کدخدا بهرام و محمد یوسف خواهران ارزشمند وبزرگی داشته اند . آنچه نگارنده می داند یکی از آنها به نام کشور بساطی همسر کدخدا سوخته زار نظری از تیره ی مهدی ( مییی ) و طایفه کرمشه و ایل کولیوند بوده اند . یکی هم همسر کدخدا هادی مهدوی از تیره ی مهدی و طایفه کرمشه بوده است.
تصویر کدخدا بهرام بساطی پدر آقایان حاج شریف و شادران قدرت بساطی، و عموی شادروان حاج بساط بساطی
تصویر حاج بساط بساطی فرزند محمد یوسف بساطی و پدر عنایت بساطی
تصویر شادروان مرحوم قدرت اله بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی
پیامی که نگارنده به مناسبت هجرت ابدی و به حق پیوستن ایشان برای بازماند گان صادر کردند.
انا لله و انا الیه راجعون
عروج ملکوتی دبیر تلاشگر مرحوم مغفور شادروان حاج قدرت الله بساطی را به تمام بازماندگان ، اقوام و آشنایان و بیت محترم آن زنده یاد تسلیت عرض می کنم ، از خداوند منّان غُفران و رحمت الهی را برای آن معلم اخلاق، و صبر و آرامش را برای بازماندگان آرزومندم.
حاج قدرت الله بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی ، از مردان بزرگ کلان ایل کولیوند و وابسته به مردم ارزشمند شهرها و ایلات مختلف سلسله ، و دلفان می باشند ، که عمر محدود خود را با عزت و سر بلندی و تلاش و برخورد انسانی و نیکو با مردم جامعه، با کیفیت عالی گذرانید، و تاریخ آموزش و پرورش سیمره ( دره شهر ) هیچگاه از یاد نمی برد که در یکی از برهه ها که حقوق فرهنگیان چند روز به تآخیر افتاده بود و خانواده ی فرهنگیان نیازمند حقوق سر وقت ، لذا این اُسوه ی کوشش و تلاش یکجا چک کشید و بعد از یک هفته طلب خود را از آموزش و پرورش گرفتند چنان ایثار و خدمات در وجود کمتر کسی دیده شده است. با دلی شکسته و دردمند ، فقدان این مرد علم و ادب و تلاش را به فرهنگیان استان ایلام و شهرستان دره شهر تسلیت ویژه عرض می کنم.
از شمار دوچشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
روحش شاد و خرّم باد
احمد لطفی - ۱۳۹۶/۱۲/۱۷
حاج بساط بساطی و حاج شریف بساطی از افراد تاءثیر گذار دربین مردم سیمره، خصوصا" و طوایف مختلف ایل کولیوند بود ند. از زمانی که حاج بساط به لقاء حق پیوسته اند ، فقدان ایشان حداقل برای رفع مشکلات ایل کولیوند ، کاملا" آشکار است. خداوند ایشان را بیامرزد.
تصویر کامران بساطی فرزند مرحوم حاج بساط بساطی بافرزند خردسالش
تصویر حاج فردین بساطی ، نوه ی کدخدا بهرام بساطی
فردین بساطی از فرهنگیان خوش نام و سابقه شهرستان دره شهر و استان ایلام است. ایشان در علم و ادب یکی از شاخصان مردم سیمره و استان ایلام به حساب می آیند . هوش سرشار و پشتکار وی در شغلش مظهری از تلاشگری ایل کولیوند را به اذهان متبادر می کند. چهره ی معصوم و ادب و اخلاق اسلامی اش هم برای همکاران فرهنگی و اجتماعی جامعه زبان زد خاص و عام است .
استاد فردین بساطی در شهرستان دره شهر مسئولیتهای فرهنگی گوناگونی داشتند، و یک دوره هم در شورای اسلامی شهرستان دره شهر خدمت کردند و الان در سطح استان ایلام و. . مشغول خدمت هستند. برای تداوم خدمتش در کشور موفق باشند.
خاندان " عرو بگ" کولیوند از خاندانهای شناخته شده درسح دره شهر و ایلام و الشتر و رومشکان و طرهان و کوهدشت می باشند. این خلاصه مقدمه ای برای محققین آینده است .

مشاهیر خاندان "عرو بگ بساطی"کولیوند
آنچه مسلم است عرب بیگ بساطی از کدخدایان به نام و مشهور کولیوند ، می باشد وی در دروستای آب باریک الشتر در جنوب شرقی بخش فیروز آباد زمینهای زیادی داشته، وبرخی نیز خریداری کرده است . این مرد با درایت ، و لاایق کولیوند، این زمینها را در خرم آباد ثبت می نماید و در اسناد حتی نام برادرزاده ی را بعنوان سهمی که داشته ذکر کرده است منتهی چون در سیمره ، ودر روستای هاواس یا دهستان عباس آباد دره شهر نیز صاحب زمین و مکنت فراوان بوده ، بعد از مرگش ، فرزندانش کدخدا بهرام بساطی، معروف به "بهره عروبگ" و محمد یوسف بساطی معروف به " مَسَه"تاحدودی حق و حساب خود را از ساکنان روستای آب باریک الشتر می گرفتند و آن زن که فامیل کدخدا بهره بساطی بود، خیلی از زمینها را تصاحب و بعد از اصلاحات ارضی به حقوق حقه و مالکیت خاندان " عروبگ" جفا کاری می شود . وجناب شریف بساطی می گفت فردی از انها می خواسته به حج برود و برای حلالیت به دره شهر امده بود، ایشان گفته بود ، بنده یک نفرم ، ده ها نفر جزو اعقاب عرو بگ هستند تا حق آنا نرا با دادن زمینها ادا نکنید ، چگونه حلال کنیم؟ در هرصورت دوتا از فر زندا ن معروف عروبگ ، مسه ( محمد یوسف ) و بهره ( بهرام )
...
[مشاهده متن کامل]

می راشند هردو ظلم ستیز و میهمان نواز و شجاع بودند فرزن ان معروف محمد یوسف بساطی:
۱ - کربلایی بساط بساطی
۲ - عزت الله بساطز
مرحوم بساط بساطی فردی کار آتفرین و نوگرا و مجلس آرا بودند ایشان بامدرنیته همنوابودند اولین کسی بود که مینی بو س به روستا آورد و در جابجایی مردم به شهرستان و مناطق همجوار نهایت کوشش را به عمل مئ آورد. وی مرغ داری به شکل جدید را دایر کرد. و از همه مهمتر در حل و فصل مشکلات مردم همواره پیشقدم بود . وی وکدخدایان کولیوند همواره به این مهم می پرداختند. کربلایی بساط بساطی مردی نجیب و قامتی رشید داشت . و ی در میانسالی دعوت حق را لبیک گفت. از ایشان فرزندان ارزشمندی بر جای مانده است.
ا

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
" مختصری درباره طایفه دراویش دلفان "
نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه :
درویش در لغت به معنای فرد فقیر و تهیدست است ولی در اصطلاح صوفیانه و عرفانی درویش به کسانی می گویند که با ریاضت و رعایت تقوا و شاگردی یک پیر طریقت ، دل از دنیا شسته اند و به زعم خود خداپرستی و اعمال صالح را در پیش گرفته اند و با نماز و روزه و ذکرهای خاصی عمدا به ریاضت و مسکینی خود را وفق می دهند و با پوشیدن یک سری لباس های خاص از جمله پشمینه پوشی ، ژنده پوشی و آرایش ها و پیرایش های خاص خود را در جامعه مطرح می کنند. البته دراویش لک بسیار صاف دل و پیرو اهل بیت ( ع ) و سادات با تقوای محل خودشان هستند، مردمی آرام و بی آزارند، و افرادی که تحت تعالیم مذهبی و داری سواد شده اند ، شبیه باباطاهر و احمد ابن مسعود ( شاه خوشین ) و کاکا ردا، و شهره میر ( سوره میر ) و علی دیه ( عالی ویه ) و حسن گایار و بهلیل و سایر پیران طریقت، مانن سادات نوشادی و آتش بیگی و. . . . همه در محیط اجتماعی خویش تآثیر گذار بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

مردم سرزمین دلفان و مناطق همجوارش از جمله نهاوند ، کوهدشت ، الشتر ، سیمره و حواشی کرمانشاه و قسمت هایی از غرب عراق کنونی ( خانقین و . . ) با مسلک درویشی و به نوعی ترک دنیا ، علیه مهاجمان و قدرت های بیگانه اقدام به مبارزاتی منفی کرده اند .
طبق تحقیقات جدید ، دلفان ( نورآباد ) و کوه های مجاورش ، خصوصا کوه "سرکشتی " در روستای " تشکن " که مقبره ی سید ابراهیم ابن امام موسی کاظم ( ع ) معروف به " بابابزرگ " و یارش سید جلال الدین معروف به " کال نازار" در آن مدفون هستند ، گویی مرکز ثقل جهان هستی بعد از طوفان حضرت نوح نبی بوده است ؛ یعنی با توجه به اینکه بومیان منطقه بعد از حضرت آدم ، نوح را پدر بزرگ ( بابابزرگ ) آدمیان می دانند به همین خاطر " کوه سرکشتی " جایی بوده که کشتی حضرت نوح بعد از سیزده ماه بر روی آب ها در آنجا پهلو گرفته است و اندک اندک که زمین هویدا شده و آب ها کمتر شده اند بر طبق نظر کارشناسان حضرت نوح نبی و افرادی که با او بوده اند ؛ حضرت نوح بعد از مدت ها که زاد و ولد تداوم می یابد و خشکی های زمین کاملا آشکار می شوند منطقه "نوح آوند " یا نهاوند را ایجاد می کند . و به یک احتمال دیگر همجواری شهر دلفان یا نورآباد در کنار کوه " سرکشتی " و روستای " تشکن " نام این منطقه هم " نوح آباد " بوده ولی چون لک ها تلفظ نوح برایشان سخت بوده ، ویا آنها حضرت نوح را مقدس و نورانی، و دارای معجزه دانسته اند ؛ و یا برمبنای تفکر مهر پرستی و قداست نور لذا نام منطقه را نورآباد ( نوح آباد ) گفته اند و به یک احتمال دیگر منطقه نهاوند ، خاوه ، نورآباد و کوه " سرکشتی " حوزه استحفاظی مردمان اولیه اطراف حضرت نوح بوده اند ؛ بنابراین همه این مناطق به شکلی وجه تسمیه خود را از جریان اسکان یافتن حضرت نوح گرفته اند و با توجه به قدمت روستای " تشکن " و تپه های باستانی همجوار' به احتمالی قبر حضرت نوح نبی الله در همان منطقه دفن شده است و بعدها هم که سادات معظمی در آن جا دفن شده اند از آن جا که شجره آن ها به نوعی، سلسله مراتب به حضرت نوح نبی الله می رسند، لذا منطقه مقدس آنجا معروف "بابابزرگ" ؛ یعنی محل و مکانی که بابا بزرگ بشر بعد از حضرت آدم ( ع ) ، یعنی حضرت نوح نبی الله ( ع ) در آنجا ( محل اسکان کشتی اش در کوه سرکشتی ) دفن شده است.
به یک احتمال هم قوم پهلو یا پهله نامش برگرفته از همین پهلو گرفتن کشتی حضرت نوح بوده است. و بعدها نیز نام کوه "گودی"، ودر عربی " جودی" و نهایت گوتی ها از قوم پهلو منشعب می شود.
نگارنده برمبنای سفرهای مختلف به منطقه و مصاحبه ها و مطالعات میدانی، وبا توجه به محققینی که در این راستا ذهن ما را معطوف به چنین افکار و سخنانی کرده اند. و همچنین وجود مستشاران و باستان شناسانی که به منطقه آمده اند، خود گواهی بر اهمیت موضوع منطقه کوه " سرکشتی " و روستای" تشکن " ( روستای بابابزرگ ) ، و مطالعه ی صوفیان و عارفان و دراویش غرب کشور، می باشد . [1]
منطقه ی دلفان و سرزمین های اطرافش، برمبنای تعالیم مذهبی حضرت نوح نبی الله ( ع ) ، و اعقابش، و بعدها زردشت ، و جبلی بودن منطقه و محرومیتها و عدم دلبستگی به دنیا ، احتمالا" دراویش عجم در قالب مناطق کوه جودی با زبان عربی ، و گوتی که لکها سکونت داشته اند و شاید اول گروهی در اطراف تمدنی که حضرت نوح ( ع ) در مکانهای پر برکتی از لحاظ آب و خاک و کوه های زاگرس شبیه گرین یا گرون به لهجه ی نهاوندی، و سرکشتی و. . . نوح آوند ( نهاوند ) و نوح آباد ( نور آباد ) و خاوه باستانی همه پایگاهی برای اهل دیانت و ساده زیستان و پاکان روزگار بودند .
بعد از حمله عرب و شکست بزرگان کشور و مردم ما در نهاوند، این سرزمین در هنگام اسارت و آشنایی با مبلغان شیعه و قرابت فامیلی ای که باخاندان پیامبر ( ص ) پیش آمد، دراویش عجم و ترکیب دیانت و ریاضت کشیدنهای ساب
ق را باتفکر علوی و شیعی در هم آمیختند و مکتب یارسان و کاکه ای ایجاد کردند مبلغان و دراویش و صوفیانی چون بهلیل ( بهلول ) و شاه خوشین و امامزاده سید ابراهیم فرزند امام موسی الکاظم و کاکاردا، و باباطاهر عریان و. . . . بنیان درویش مسلکی سابقتر را با نگاه ویژه به شاه مردان حضرت علی ( ع ) احیا کردند. آنها با ژنده پوشی و بی توجهی به دنیا طلبی، و مسائلی از این قبیل؛ مبارزه ی منفی خود را با اعراب بنی امیه و بنی عباس و هواداران آنها را آغاز کردند . در این راه اعراب سبکسر ایرانیان را در قالب موالی تحقیر و تمسخر می کردند ، مردان باغیرتی چون بابک خرمدین و مازیار و افشین و یعقوب لیث صفاری و. . . رودر روی خلفای غصب کننده ی حق حضرت علی و اولاد طاهرینش ( ع ) ایستادند و در راه آزادی وطن از چنگال چنین مردم بدوی و نا آشنا با فرهنگ و منش پیامبر آخر الزمان ( ص ) قیام
کردند، و عاشقانه به شهادت رسیدند.
اکنون در مناطق لک و کرد و لر نشین ، غرب کشور، نقش دراویش با محوریت لکها مشهود است. طایفه درویش در دل سلسله و دلفان و بیرو ( بیران ) و باجول ( باجولوند ) و طوایف وابسته ی به آنها شکل جدی به خود گرفتند. و در این راستا در قیام مختار ، ایرانیان خصوصا" مردم غرب ایران آن روزگار که عراق را هم شامل می شد، با مختار همراه شدند، و تعداد زیادی از آنها در این قیام به خونخواهی حضرت امام حسین ( ع ) به درجه ی شهادت نایل آمدند.
فیلم قیام مختار ثقفی تاحدودی به نارضایتی و قیام ِ ضمنی مردم غربِ کشور ایران علیه خلفای جور به صورتی معنا دار پرداخته بود.
در سرزمین دلفان دراویش نورعالی و کاکاوند و ایتیوند و میربگ و بلورانی و بابابزرگی و. . . قابل ملاحظه است. برخی از این فرق صوفیه ، رهبرانی از سادات را در بین خود دارند. سادات ذوالنور و ابوالوفاء و مشعشعی و آتش بیگی و. . . و برخی دراویش لک از دراویش شاه ابراهیمی و حسن گایاری و سورمیر و ایتوند و مومه وند و داودرشید و کاکاردا و . . . . را برای نمونه می توان نام برد.
ایل ایوتین، که خود انشعابی از ایل پراکنده و منقرض شده ی سوره میری باستانی است، والان این کلان ایل باستانی هنوز گمنام و نا شناخته است، دارای طایفه ای به نام " درویش" است .
"طایفه درویشِ"ایل ایتیوند، مجموعا"از ببست و یک روستا تشکیل شده است، که در مناطق رودبار ، وزکور ، میشنان ، داودرشید ، چگنی ، فلک الدین و دلفان ( نور آباد ) و درود ساکن هستند .
نیاکان این طایفه در گذشته های دور در " سابان "و " سرکشتی " و درب گنبد بابابزرگ سکونت داشته اند، ودر اصطلاح دراویش بابا بزرگی سوره میری ها چرده ی بابا بزرگند ، و همین سکونتگاه اولیه ی این ایل و طایفه، در تشکن ، دلیلی بر سرخه میریهای مرید و درویش بابابزرگ هستند . البته بنا به قول معمرین طوایف وابسته به سوره مهری، معتقدند دراویش سوره مهری به دودسته تقسیم شده اند ، دسته ای باید کشاورزی و دامداری مشاعل متداول آن روزگار انجام دهند یعنی به عبارت محلی ارواوی ( اربابی ) نمایند و گروهی به مدح علی و آلش وتبلیعات شیعی، و جمع آوری اعانات، و هدایای مردم بپردازند ، نشانه ی این درویشی گُرز کَلِ بابا بزرگ بوده است که در خانه و درکشکول خویش نگهداری می کردند سایر طوایف و دلبستگان اهل بیت ( ع ) ، در زمانیکه دراویش به درب منازلشان برای اعانه و یا کمک مراجعه می کردند، آن گر کوچک سفید را به دست پیروان می دادند آنها آن را می بوسیدند ، و خیراتی به درویش می دادند.
نگارنده شنیده است این گرزها را دراویش پر از سکه می کردند و در امامزاده قرار می دادند و فقط به اندازه ی معیشت استفاده می کردند و گویا سوداگران گنج آن گرزها را دراوایل قرن بیستم میلادی، از امامزاده ها ی تشکن می برند.
ایل ایتیوند، و طایفه درویش، مثل سایر ایلات و طوایف به دلیل ایل و کوچهای اجباری و اختیاری و قحطی ها و ییلاق و قشلاقها در دلفان و طرهان و کرمانشاه و گیلانعرب و هلیلان و حواشی اسلام آباد غرب، و. . . پراکنده اند.
پر جمعیت ترین روستای "طایفه درویش"، روستای" داودرشید "است، که شامل چهارصد خانوار است و از سال 1347 دارای سپاهی دانش و مدرسه بوده و خدمات مرحوم " علی خان " کدخدای این منطقه زبانزد خاص و عام بوده است[2]
در منطقه رودبار، که در امتداد رودخانه سیمره و در مرز ایلام و لرستان واقع است، با توجه به آبرفتی بودن جلگه ها یش از مناطق مهم تولید گندم و انار به شمار می رود .
"طایفه درویش" از ایل ایتیوند، با داشتن مردانی همچون مرحومان " جعفر ، خانلر ، مومه، حسن و رضا در منطقه رودبار، در آن سالهای سخت، و جنگ و گریزها و قحطی ها مردمشان را از مرگ و مهلکه نجات دادند .
"داراب قاسمی" معروف به" داره قاسی" از فرماندهان سواره نظام جنگ بین نظر علیخان امیر اشرف طرهانی، و رضاشاه بوده، و در آن دوران ملوک الطوایفی، ایشان فردی شجاع و بزن بهادربوده است، و در آن نبرد سخت ، نقش
مهمی داشته است . [3]
مرحوم علی خان ایتیوند، برای باسوادکردن مردم آبادی، با آوردن " ملا حیدربگ " به عنوان ملایی مکتبی،
و بعدها با آوردن سپاه دانش، و تبدیل کردن منزل خود به مدرسه و ساختن مدرسه، و آوردن آب لوله کشی برای روستا و . . . انصافا" این مردِ باهمت و غیرت ، از هیچ خدمتی دریغ نکرده است .
مرحوم " سید جواد " نیز خدمات شایانی در این طایفه انجام داده اند . [4]
ایوتین از ایلات اصیل و پر جمعیت
است ، که در استانهای ایلام و لرستان و کرمانشاه و همدان پراکنده هستند. این ایل علوی صدها چهره ی شاخص و ارزشمند دارد ، که همه به صفات پسندیده آراسته هستند.
طوایف ایل ایوتوند ( اِیوَتین ) :
با توجه به اینکه پراکندگی جمعیت ایل ایوت وند به ترتیب جمعیت شهرنشین آن در شهرستان های کوهدشت ، نورآباد ، کرمانشاه، هرسین، کرج، شهریار، ورامین، تهران، کنگاور، صحنه، تویسرکان، بیستون، اسدآباد، نهاوند و خرم آباد، و. . . . می باشد، در فریدن اصفهان چندین روستا از ایل ایوت وند ساکن هستند که عده ای کثیری از آنها در شهر فریدن و بقیه در روستاهای آن شهرها ساکن هستند.
ایل ایوت وند ؛ بیش از ۲۷۰ آبادی ( روستای بزرگ و کوچک ) در چهار استان لرستان، کرمانشاه و همدان و ایلام. می باشند آنها دارای ۱۸ تیره ، که به ترتیب الفبا به شرح ذیل می باشند:
۱ - �آخیسَن� ( آخیسوند )
۲ - �آخه جان ( شامل اولاد چراغ خان ( سردار نادر شاه افشار ) و کلو )
۳ - الوار
۴ - �سمایلن ( اسماعیل وند )
۵ - �بیرکن ( بیرکوند )
۶ - باوو وه لیین ( باوالی ) یا باوالین
۷ - �تال ون ( تالوند ) خود دارای پنج تیره می باشد ( سلطان قلی، کدخدا، فیضی، علی صالح، تالون )
۸ - �تووی ین او وی ( تونابی ) یا [هوییَن]
۹ - �خالوند� ( در مناطق چم کریم، وروشت، گلستانه، بادام شیرین، گور موالی، پشت گر دلفان، در گرمسیر هرین کوهدشت، در کرمانشاه فهوار محال، دورد فرامان، مایدشت، سر فیروزآبادروستای سراب و سخر علیا و همچنین در اسدآباد روستایی کووانج )
۱۰ - دسنن یا دست نوند ( ده حسنوند ) خود دارای پنج تیره مِلال ( مولاها ) ، مه تقی ( محمد تقی ) ، هوز هییر ( حاجی حیدر ) ، خلیفه و هوز سهیل، که در منطقه آخه میران، سربایر، کله کله، دولیسکان، کن کت ( ییلاق ) و در گرمسیر وره زرد، �هرین خلیفه، روستای هوز خلیفه قرعلیوند کوهدشت و همچنین در کرمانشاه: سراب مایدشت، سرفیروزآباد، داردروش ( دار درفش ) ، جیران بلاغ و هرسین ساکن می باشند
۱۱ - �درگاون ( درگاه وند )
۱۲ - �دو رئش ( درویش )
۱۳ - �زَرینی ( معروف به سادات ذوالنور )
۱۴ - �کُرآ لانی� ( کُر ابدالانی یا شا ابدلانی ) ۱۵ - �سیرکن ( سیرکوند )
۱۶ - گُجن� ( گُجوند )
۱۷ - �ملک شئن ( ملک شاه وند )
۱۸ - �هی یا اوه ویی� ( هویابی ) [5]
اسناد تاریخی بسیاری وجود دارد. که شهر نهاوند را حضرت نوح ساخته است. در این نوشته به ذکر چند منبع اشاره می شود ؛
۱ - ابن فقیه همدانی در سال 290قمری ( 1200سال پیش ) در کتاب �البلدان� ( به زبان عربی و چاپ 1885 اروپا ) صفحه 237 نوشته است: �نهاوند از ساخته های نوح ( ع ) است و به آن نوح آوند گفته اند. �
۲ - یاقوت حموی متوفی 624 قمری در کتاب معجم البلدان صفحه 361آورده است: �نهاوند را به این دلیل نهاوند گفته اند که از ساخته های نوح ( ع ) است�
۳ - ابی الفداء متوفی 732 در کتاب تقویم البلدان چاپ پاریس صفحه 417 یادآور می شود: �نهاوند شهری از سرزمین کوهستان است که نوح آن را بنا کرده است. �
۴ - زکریا قزوینی در سال 674 قمری در کتاب آثار البلاء صفحه 545 می نویسد: �نهاوند از بناهای نوح نبی ( ع ) است. اصلش نوح آوند بوده است�
۵ - در کتاب مجمل التواریخ تالیف سال 530 قمری صفحه 186 می خوانیم:
�نوح پیغامبر شهر را بنا کرد به نام خویش �نوح آوند� و آن نهاوند است.
۶ - ابن اثیر در جلد سوم کتاب خود صفحه 335 می آورد:
�نهاوند شهری است از بلاد جبل گویند آن را نوح بنا کرده است�
۷ - در کتاب عجایب المخلوقات ( سال 555 ق ) که اروپایی ها آن را قبول دارند. در جلد 3 صفحه 275 آمده است: �نهاوند شهری قدیم است که آن را نوح بنا کرد. آن را نوح آوند گویند. �
۸ - خلف تبریزی در سال 1062 در کتاب برهان قاطع صفحه 1173 می نویسد: �نهاوند: نوح ( ع ) بانی آن شهر بوده و آن را نوح آوند می گفته اند یعنی
�نوح تخت� و �نوح مسند�. پایتخت نوح بوده و آوند به معنی تخت و مسند هم آمده است و به کثرت استعمال نهاوند شده است. �
می بینید که وجود قبر نوح و آرام گرفتن کشتی این پیامبر در ایران نه تنها حرفی امروزی نیست بلکه سخنی تاریخی است. [6]
بر اساس گزارشی که روزنامه همشهری در یکی از ضمائم خود، در اسفند ماه سال ۱۳۸۶ شمسی به چاپ رسانده بود، در آن ضمیمه اعلام کرده بود؛"کشتی حضرت نوح نبی در محلی نزدیک به نورآباد ( دلفان ) لرستان بر کوه نشته است.
در این تحقیق اشاره ای به آیات قرآن کریم شده که به قومی به نام جودی یا جودک اشاره شده و ارتباط این قوم با کشتی نوح تصریح شده است. جالب است بدانید که دقیقا قومی تحت همین عنوان از سالیان دور تا کنون در همان منطقه ساکن هستن
د .
در پایان این تحقیق به مزار یکی از بزرگان دروایش اهل حق ( یارستان - یارسان - کاکه ای ) اشاره می شود به نام بابابزرگ که نام و آثاراین شخص در سرانجام ( دفتر مذهبی گروه یارسان اهل حق ) آمده و از او به کرات در دفتر سرانجام یارسان نامبرده شده است و اشعار مذهبی نیز از وی در دست می باشد. شاید با بررسی های بیشتر در آموزه های دینی آیینی این قوم بزرگ غرب کشور بتوان فهمید چرا این قوم این مکان را که اسامی دیگری نیز دارد را برای خود مقدس می دانند. با توجه به اعتقاد مذهبی این گروه عرفانی شاید مسئله حلول در کالبد بشری در دفعات مکرر که به عناوینی چون تناسخ از آن نام برده شده علت این امر بوده و یا واقعا شخصی یا امامزاده ای به این نام در این مکان دفن شده باشد. در واقع و با عنایت ویژه به اهمیت موضوع جا دارد محققین این بخش را به دور از تعصبات رایج کنونی مورد کندوکاو قرار دهند وبا علم و استنادات افزونتری به اثبات این ادعای شگفت انگیز بروند. [ 7]
درحقیقت دو قبری که محققان و بومیان در کوه سرکشتی ملاحظه کرده بودند احتمال قبر حضرت نوح ( ع ) و یکی از اصحابش را بعد از مدتی که زندگی کرده اند، در همان مکان پهلو گرفتن کشتی ، دفن کرده اند به همین خاطر این مکان مقدس است.
مردم در طول سالهای متمادی ؛ کرامات زیادی از امامزاده بابا بزرگ ( ع ) و مرقدهای مطهری که در منطقه سرکشتی و تشکن وجود دارند را در تجربه ی تاریخی و مذهبی خویش دارند.
دراین منطقه یارسان و دراویش با اخلاصی پا به عرصه ی وجود گذاشته اند که شرح حال آنها در متون عرفانی اهل حق و یارسان و سینه ی پاک مردم لک زبان و اهالی غرب کشور دارد ، آنها با اهل خانواده در طول هزاران سال است که به این منطقه ی زیارتی و مقدس توجه ویژه دارند. امید است کاوشگران رازهای نهفته در دل این کوه و مرقدهای مطهرش را برای آیندگان بیشتر آشکار نمایند.
منابع و پی نوشته ها:
۱ - وبلاگ همدانیان؛ مقاله ی آیا مقبره ی بابا بزرگ ، همان مرقد مطهر نوح نبی است؟
۲و ۳ و ۴ - کانال هنر و مردان لکستان؛ اقتباس از نوشته ای در معرفی طایفه درویشِ ایل ایتیوند
۵ - ویکیپدیا؛ ایلات قوم لک در ایران - بررسی قوم دلفان ، ایل ایوتین ( اتیوند ) و تیره هایش
۶ - همان منبع شماره ا
۷ - ضمیمه روزنامه همشهری اسفندماه سال ۱۳۸۶ شمسی

Ahmad Lotfi:
معرفی مختصر ملا منوچهر کولیوند
نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
Ahmad Lotfi:
مقدمه:
کولیوند ها ایلی فرهنگی و مذهبی از ایلات وابسته به کلان ایلات سلسله می باشد ، مردمانی زحمتکش و باغیرت و کم توقع و اخلاقی هستند ، به قول مرحوم کدخداحاج رضا مهدوی ، از کدخدایان وحدت آباد ، و عضو محترم خانواده ی شهدا، در باره تلاشگری ایل کولیوند به نگارنده گفت؛ " خواهر زاده: ما کولیوندها مثل برخی از طوایف و ایلات اهل گزافه گوئی و تعریف کردن از خود ومبالغه گویی ، ودروغ سرهم کردن نیستیم ، بلکه ما افرادی زحمنکش بوده و هستیم ودر سایه ی همین کار وتلاش و بدست آور ن مال حلال همیشه از لحاظ مالی وضعیت بدی نداشته ، و نداریم و همواره با ساده زیستی ای که در زندگی داریم، امکانات مادی و معنوی نسبتا" خوبی در دست وبال ماهست "�
...
[مشاهده متن کامل]

در تآیید کلام ایشان باید اضافه کنم ، کولیوندها مردمی مذهبی و خیلی از آنها به کسب علوم دینی می پرداخته اند از طرفی افراد با سواد و ملایان ارزشمند و شناخته شده ای داشته و دارند . که مظهر دانایی و علم و ادب بوده اند. دربین عشایر غرب کشور، کولیوندها پیامبران سخن و شعر و رُک گویی هستند . این ادیبان خوش کلام چنان شیرین سخن هستند ، که انسان دلش می خواهد با آنها دارای حشر ونشر باشد . درهرصورت الان کولیوندها در هر شهر و روستایی که سکونت دارند مظهر کار آفرینی و وفور نعمت هستند.
ملاهای کولیوند:�
کولیوندها؛ ملا های بسیاری داشته اند . یکی از مهمترین آنها ملا منوچهر کولیوند است که در باره آن مطالبی نو شته میشود.
استاد دانا و ملای نامدار کولیوند جناب ملا منوچهر خان کولیوند بنابر سایت ویکیپدیا تاریخ تولد وی را سال۱۲۲۹ ه ق نوشته اند ایشان زمانی متولد شده است که ایلات سلسله خصوصا" ایل کولیوند و وابستگان آنها در بین الشتر و سیمره ، در حال ییلاق و قشلاق بوده است این ایل تلاشگر، سیمره و قسمتی از " وریون مله " ( varyoun malah ) و قسمتی از پشتکوه را حتی تا جنوب چنگوله و بیشه دراز و داخل خاک عراق کنونی در اختیار داشته، و به دامداری و رمه گردانی مشغول بوده اند. به علت نزدیکی ان مناطق به عتبات عالیات در عراق، خیلی از افراد برجسته ی کولیوند از جمله نور محمد خان کولیوند جد ملا منوچهر و کدخدا زیتی ( زیدعلی ) و آواختی و کدخدا خدایار و ملامنوچهر کولیوند، و. . . به زیارت ائمه ی اطهار در کربلای معلی و نجف و کاظمین و سامراء مبادرت ورزیده اند.
این ایل مردان فعالی داشته ، که در ییلاق ( الشتر ) و گرمسیر ( دره شهر و پشتکوه ) کشاورزی و دامداری می کردند، و همواره سفره ی مهمان نوازیشان به پا بود در جنگهای احتمالی نیز همبستگی ایلی خوب و مناسبی داشتند . ملامنوچهر در منطقه سیمره بدنیا آمده است و بعد از۱۰۲ سال قمری در سال ۱۳۳۱ ه ق در سپید کوه خرم آباد زمان برگشت از زیارت عتبات عالیات فرمان حق را لبیک می گوید و اقوام جنازه ی این پیر طریقت و درویش مرتضی علی ( ع ) را به الشتر آورده و در قبرستان پیرجد روستای بتکی در ضلع شرقی آن قبرستان بدن نازنینش به خاک سپرده می شود . این عارف و شاعر پر آوازه ، در زندگی ساده زیست بود و در محفل بزرگان ان زمان که می نشست کلامی گیرا و سخنانی مجلس آرا داشت، که در هرمنزل یا خانه ای که دعوت میشد ، ضمن وعظ و نصیحت و گفتن سرگذشت ها و پندهای آموزنده ، زن ومرد وجوان آن روزگار در پای صحبت وی می نشستند. یک نمونه ی آن ، زمانیکه کدخدا و بزرگ طایفه رماوند ایشان را به منزلش دعوت می کند، و مردم آن قریه یا آبادی ، در محفل و محضر پیر دانا یعنی ملامنوچهر کولیوند می نشینند، و استاد لک تا پاسی از شب صحبتها و نصایح و شعر گویی و خاطره تعریف کردنش، ادامه پیدا می کند، و اشتیاق مردم صحبتها در آن محفل تداوم پیدا می کند . میزبان که گویا خسته شده، و یا دوست ندارد اهالی ملا را خسته کنند، هر لحظه می گوید مردم ملا را اذیت نکنید، وقت خواب است. از قضا آن کدخدا یا بزرگ رماوند دو زن به نامهای شاپاره ( شاه پرور ) و ما پاره ( ماه پرور ) داشته است که ملا منوچهر بیتی یا دوبیتی بر او می بندد و به شکلی به او می فهماند که خودش به خاطر جمعشدن با همسرانش می گوید ملا خوابش می آید استاد لک به او می گوید :�
فلان ( نام کدخدا ) شاپه دمی که ماپه دمی که. . . . ( که باقی دوبیتی را در خاطر ندارم ) �
یعنی ای کدخدا [بگذار سوالات مردم را پاسخ دهم] وگرنه صحبت و دیدار شما باشاپرور و ماه پرور دم و لحظه ای بیش نیست ، این وقتهایی که دور هم هستیم و آبادی جمعند را غنیمت بدانیم که اکثرا به شب نشینی به منزلت آمده اند . لازم به ذکر است آن زمان هرگاه مهمانِ خدا عزیز کرده، و ارزشمند به منزل کسی که می آمد، گویی مهمان همه بود و بعد از شام همه اززن تا مرد آبادی به دیدارش می رفتند . �
ملا منوچهر شاعر خوش قریحه با دلی پاک و بصیرتی کم نظیر بو د ، وقتی در خرابه های دره شهر گشت و گذار نمود بسان خاقانی که خود از اعقاب ساسانیان بود وی نیز که از طایفه اصلانشاه و تیره نورمحمدی بود
، و وابسته به
ساسانیان هستند ، دریای دلش به خروش آمد، و از آتشفشان وی اشعاری نغز و زیبا در وصف این خرابه ها با عمق جان و احساس لطیف سرودند، که یکی از شاهکارهای کلامی وی به حساب می آید. وصدالبته قصیده مدح حضرت علی ( ع ) ایشان شاهکار دیگر ایشان است.
ملا منوچهر کو لیوند شاعری شیعه دوازده امامی است اگر در عرفان خاکسار و با دراویش عجم یارسان همنوایی دا شته است، به دلیل همجواری واستفاده از نکات عرفانی آنهاست وگرنه استاد لک ، عقیده اش با اهل بیت عصمت ( ع ) همنواست . وی واقعا" با دنیاطلبی میانه ای نداشت . و همواره دنیا را پست و دنی می دانست در یک بیت منسوب به ایشان فرموده است :�
شفیع دنیه دون شفیع دنیه دون�
دلگیر نو ژداخ دون دنیه دون�
والشتری ها اینطور تلفظ می کنند ؛�
شفیم دنیه دون شفیم دنیه دون�
دلگیر نو ژه داخ دون دنیه دون�
یعنی ؛ای شفیع ( نام شخص ) ! دنیا پست و رذل است�
ازاین دنیای پست و دنی دلگیر نشو و غم به دلت راه مده�
ملا منوچهر دیوانش در یک غارت از دست می رود و حاصل تلاش ادبی استاد لک به تاراج می رود و فقط گوشه ی کمی از اشعار ایشان که در سینه مردمان بوده است آن هم به طور ناقص گرد آوری شده است زمانی طفل و نوجوان بودم اهل خرد بدره و دره شهر وافراد مسن اشعار زیادی از وی را در بر و سینه داشتند و صد افسوس که من خیال می کردم اینها حتما در جایی نوشته شده اند و عقلم نمی رسید که آنها را بنویسیم . ای کاش جوانان اهل خرد سلسله وخصوصا" کولیوندها با افراد پیر تماس بگیرند شاید از اشعار استاد لک قطعاتی بدست آید. وای کاش شعر شناسان دیوان ملاحقعلی سیاه پوش را با دقت بررسی کنند و شاید انگشت شماری از اشعار ملا منوچهر در آنها یافت شود بنظر نگارنده خوانین کولیوند و اعقاب آنها تمام میراث فرهنگی خود را وا کاوی کنند شاید اشعاری از استاد لک در خورجین و هزار پیشه آنها با شد. از جمله اشعار نورمحمدخان کولیوند، و ملا محمد حسن کولیوند� و ملا خدا دوست کولیوند.
در هرصورت ملا منوچهر کولیوند، وصف حال اواخر عمرش، برای مخاطبان و یا مناسبتهایی که پیش می امده است، ابیات و اشعاری را می سروده است. نگارنده دو بیت شعر از ایشان را که قبلا" از بچه های الشتر شنیده است، در این وجیزه نوشته می شود.
روزگاری جمع کردم مال بی پایان بسی�
هایمم محتاج قرصی نان جو در خور دکا�
گر بیارم رخش رستم زیر پا�
چونکه بختم برگشته هی خردکا�
یعنی:�
روزگاری در اثر تلاش مال بسیاری بدست آوردم�
الان محتاج یک قرص نان بخور و نمیر هستم�
وی در بیت دوم جبری فکر می کند؛�
اگر در سواری رخش رستم را زیرانم قرار دهم�
وقتی من سوارش شوم مانند خر لنگ می شود . [دکا:لنگ و کم]�
دربیت اخر اینطور هم آمده است: گربیارم پی سواری رخش رستم زیر ران
چونکه بختم بر گشته ای خر دکا
استاد لک در سال ۱۳۳۱ ه ق بعد از یک قرن زندگی چشم از جهان فرو می بندد. �
کولیوندها در حال حاضر فراتر از یک ایل هستند. مطالعه در باره آنها فعالیتی تیمی در ابعاد تاریخی ، اجتماعی ، ادبی ، فرهنگی و . . . را طلب می نماید. امیداست آیندگان آنرا انجام دهند . وکولیوندها را باید بعنوان ایلی فرهنگی در یادها زنده نگاهداشت تا اهمیت فعالیت آنها کم رنگ نشود . �
Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
آرامگاه #ملامنوچهر_کولیوند
#الشتر روستای #بُتکی
قطعه شعر بسیار زیبایی به نام شمس زرین دارد، که به شکل عجیبی در آن اسم بیشتر از ۵۰ گل وگیاه ذکر کرده است.
شمس_زرین
شمس زرین بال زرین، با فروغ و فتح فرین
فوق و فرق و شرق گرین صبحدم هات ئو دیار
بی وَ تسخیر سلیمان کوه و کش دشت و�بیابان
اژ زمین�تا قاف خندان بی دماغ�روزگار
پرتو�نوری�نمانا در بسیط دهر شانا
چوی�صف اسلام�مانا بشکنی�خیل کفار
لشگر چین و�فرنگی منه زم دا�جیش�جنگی
دا قرار�بی درنگی اژ�حبش تا�زنگبار
رومیان اژ فتح روسی دا بنای تول و کوسی
جشن و عیشی چوی�عروسی اژ صغار�و اژ کبار
تازه بزمی په ی وَ په ی هت مجلس ارباب کی هت
بانگ عود و�نای و نی هت ارغنون غمگسار
سطوت�گشتاسبی�سن اژ حَمَل تا تخت بهمن
بعد اژ گز تهمتن�در گِز اسفندیار
مجلسی آماده دیرم عیش و نوشی ساده دیرم
فصل گل من باده میرم گلشن و گل در کنار
رحمت حق�بر مزیدا، باد نوروزی وزیدا
دی لب حسرت گزیدا ریخت یخ بَن اژ مخار

بوی گل هت بر مشامم اژ گل و مل مست کامم
باده ی احمر�له جامم�بی خود و دل�بی قرار
اژ صبا سنبل مکی هم، خوی له برگ گل چکی هم
اژ گل و�مل می مه کی هم باده خوار میگسار
ژاله اندر�روی لاله�کرده�روی لاله واله
همچو می اندر�پیاله�بر�لبان�باده خوار
دشت�کشتی �گل سرشتی ادیب�اردیبهشتی
گل کنشتی�گل�ورشتی گل نما و گل عذار
گل چلاله، گل کلاله، گل پیاله، �گل گلاو
گل عبیر و گل�وه عنبر، گل چنی مشک تتار

گل وه دلجو گل وه مینو گل اشدبو گل سبو
گل وه عین و گل وه ابرو�گل گلو گل وه �عیار
گل بدخشان گل درخشان�گل زرافشان گل فشان
گل وه ریحان گل وَ مرجان گل�وَ رضوان گل قطار
گل �وَ احمر گل وَ اصفر گل وَ زیور گل وَ فر
گل وَ ابیض گل �وَ اسود گلبن�وَ هم گل عذار
لاکی و�لولا و لیلوشوخ وشیدا و اشدبو
نار و نارنگی و�لیمو شو بو شش پر�مدار
قرمز و میوی و ماوی ابیضی آوی سراوی
پر طاووس�طراوی�چتر�و�چیمان�و�چنار
ارغنون و یاسمن گل سوسن و نسرین و سنبل
نرگس شوخ�و قرنفل گل�شقایق داغدار
چهره ی گل در�تولا�در هوای مدح مولا
اژ فر فردوس�والا روضه ی خرم بهار
مقصودم کی ژَ بهارن کی ژَ نوروز و نگارن
حیدر دلدل سوارن حامی�روژ شمار
شاه هفت�اقلیم خاور نوربخش هفت کشور
یاور و�یار پیمبر دست فضل کردگار
وَر ژَ موجودات هستی بازوی عفریت بستی
بار مشکل گسستی�عام اژ چندین�هزار
مرتضی�بر دوست و دشمن ناجی سلمان ژه ارژن
سر ژه عمر�عبدود کن عنترت کرد وه دو پار
جلوه ی دین�مبینن عین�ایمان�و یقینن
پشت دین�حبل المتینن عروة �الوثقی تار
اژ�ازل�مقصود آدم نقطه ی�توحید اکرم
بای بسم الله�اعظم�بر تو هت�عنوان�کار
والی والا�علیاً نور�ایمان را جلیاً
لا فتی الا علی لا سیف�الا�ذوالفقار
خاصه ی صهر پیمبر شوهر زهرای اطهر
والد شبیر و شبر ضیغم پروردگار
صانع موصوف نامی مکه مولود مقامی
تو غلامان را غلامی خسروان�را افتخار
خانه زاد مال قدرت نقش پا مُهر نبوت
ریخت�اصنام اژ�صلابت�تا صمد بی آشکار
مکه مروه منائی�زمزم�اژ خنجر سنائی
اژ تو �ثابت بی خدائی حق�ژه�تیغت پایدار
مر مرا هادی علین دولت�و�شادی علین
حُسن و�آبادی علین�احسن�اژ�ئو دوستدار
ساقی کوثر علین مظهر داور�علین
بر سران�افسر علین شیر�نیر کردگار
شاه انس و جان علین منبع ایمان علین
قدرت یزدان علین�ضیغم�اژدر شکار
تاج�پیغمبر�اغنثی�شیعیان�پرور�اغنثی
در�ژه خیبر�کن�اغنثی�شهسوار نامدار
حیدر صفدر اغنثی�فاطمه�شوهر�اغنثی
شافع�محشر اغنثی دُرٌ�خاص�شاهوار
ای شه�لولاک�ادرک ضیغم چالاک ادرک
نور�ذات پاک�ادرک خاکیان�را زینهار
حامی �احباب �انسان �وجه فتح الباب انسان
مالک و�ارباب انسان اژ صغار�و�اژ کبار
عمن که مداح لکیکم�فقراً فخری مسلکیکم
بر�درت چوی کُپَکیکم حاجتی دیرم برآر


"ترجمه و توضیح روز پنجشنبه"
تهیه کننده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ترجمه دعای روز پنجشنبه:
به نام خداوند بخشنده مهربان
ستایش مخصوص خداست،
که شب تار را به قدرت کامله از جهان ببرد،
...
[مشاهده متن کامل]

و روز روشن را از لطف و رحمت بجای آن آورد،
و روشنی روز پس از شب تار مرا فرا گرفت،
و در حالیکه متنعم به نعمت اویم.
ای خداچنانکه مرا برای این روز باقی داشتی، برای روزهای بسیار مثل این روز هم باقی بدار
ودرودبر پیامبر خدا محمد ( ص ) و آل او
فرست،
و مرادراین روز و شبان و روزان دیگر مبتلا مگردان، به غم و درد و اندوه به سبب ارتکاب افعال حرام و کسب گناهان،
و هر خیری که براین روز و در این روز و بعد از این روز مقدر کرده ای مرا نصیب گردان،
و هر شری در این روز و بعد از آن است، از من دفع فرما.
خدایا من به عهد و رشته اسلام به درگاه تو متوسلم ،
وبه حرمت و عظمت قرآن بردرگاه تو متکی هستم
و به مقام حضرت محمد مصطفی ( ص ) نزد توشفاعت می طلبم
پس بار خدایا کاری را که به بر آمدن حاجتم امیدوار کند، مرابیاموز ای مهربانترین مهربانان
بار خدایا در این روز پنجشنبه پنج چیز به من مقدر فرما، که جز کرم تو گنجایش آن را ندارد. ، و جز نعمتهای بی پایان تو طاقت آن نیاورد.
نخست آنکه سلامتی بخش که بر طاعتت توانا باشم
دیگر به عبادتی موفقم گردان که به آن مستحق ثواب عظیم تو شوم
دیگر فی الحال رزق وسیع از طریق حلال نصیبم فرما
دیگر مرا در مواضع بیمناک به امان خود ایمن گردان
دیگر مرا در مواضع بیمناک حوادث پر غم و اندوه عالم در پناه خود آر
و درود فرست بر محمد ( ص ) و آل محمد و توسل مرا به آن بزرگوار شفیع من قرار ده، و سودمند برای سفر آخرتم گردان تویی مهربانترین مهربانان.
********************
توضیح دعای روز پنجشنبه:
بعد از حمد و سپاس و نام و یاد خداوند بخشنده ی مهربان،
سالک و نیایشگر؛ خدا را شکر می کند که خورشید و ماه در مدار خویش شناورند ، وشب و روز به تدبیر و اراده ی الهی ، در امتداد هم بوجود می آیند ، و شب که زایل می شود، روز متولد می شود واین سیاهی شب و سفیدی روز که بر آدمی می گذرد، شکری واجب است که انسان در این شبانه روزها که عمر انسان را در خود دارند، انسان سالک آرزوی طولانی شدن عمر دارد ، که بیشتر خدمت نماید.
روزهایی که انسان زندگی را با سلامتی طی می کند آرزوی فزونی چنین ایامی را دارد.
با درود برپیامبر و آلش، سالک آرزومند است ، که در شبانه روز به غم و درد و اندوه دچار نشود، زیرا غم و اندوه به دلیل مرتکب شدن به افعال حرام و کسب گناهان می باشد ، به عبارت دیگر ، سالک از خدا می خواهد ، توان و کنترلی داشته باشد ، که گناه و کارهای حرام و خلاف ادب انجام ندهد، تا مبتلا به غم و اندوه نشود.
سالک ازخداوند میخواهد، هرخیری را که در این روزها مقدر کرده ای، نصیبش کند ،
و او را ازهر شرّی ، در امان نگهدارد، وبرایش هر حادثه ی بد را دفع نماید.
سالک راه خدا به ریسمان الهی ودرگاه او متوسل می شود، و و از خالقش به حرمت قرآن و پیامبر اسلام، شفاعت پیامبر و آلش را در روز جزا خواهان است
سالک راه خدا از حق تعالی، آموزش امیدواری ، برای بر آوردن حاجتش را در خواست می کند. زیرا خداوند برای بشر مهربانترین مهربانان است.
نیایشگر در این روز پنجشنبه، پنج چیز را از خداوند طلب می کند؛
۱ - نعمت سلامتی، تابرای طاعت و بندگی خدا توانایی داشته باشد.
۲ - به عبادتی موفق کند، که اجر و ثواب بسیاری نصیبش گردد.
۳ - درحال و الساعه، رزق و روزی فراوانی نصیبش کند.
۴ - در مواضع بیمناک و پر خطر ، در جایگاه امن خود ، امانش دهد.
۵ - در مواضع بیمناک وحوادث، پر غم و اندوه، سالک را در پناه خویش جا دهد.
ودر پایان با ذکر صلوات بر پیامبر و آلش، شفاعت آن بزرگواران را در در سفر آخرت نصیبش نماید
" ترجمه و توضیح دعای روز جمعه"
تهیه کننده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
روز جمعه سید روزهاست و انجام اعمال نیک از فضیلت بیشتری برخوردار است.
شیعیان معتقدند پیامبر بزرگ اسلام ( ص ) در روز جمعه متولد شده است . این روز به نوعی عید مسلمین است چون نظافت و عبادت در این روز انجام می شود، استراحت و گاه دیدار با اقوام و دوستان، در آن بیشتر اتفاق می افتد. درهرصورت برای مسلمین روز مقدسی است. و در آخر روز جمعه را روز امام زمان ( عج ) می دانند.
ترجمه دعای روز جمعه:
به نام خداوند بخشنده مهربان
ستایش مخصوص خداست، که اول است پیش از ایجاد جهان، و احیاء زندگان،
و آخر است پس از فنا و زوال موجودات عالم ،
دانایی است که هرگز چیزی فراموش نکند،
و از نعمتش بر شکر گزاردن کم نگدارد،
و کسیکه دعا کند به درگاهش محروم ننماید،
و کسیکه به او چشم امید دارد، ناامید نگرداند.
خدایا تو را گواه می گیرم، و گواه تو کافی است،
و باز گواه می گیرم تمام فرشتگان تو، و ساکنان آسمانها و حاملان عرش ترا و پیامبران و رسولانی که مبعوث برخلق فرمودی،
وهر چه از انواع گوناگون خلق که آفریدی،
و همه را گواه می گیرم، و گواهی می دهم که تویی خدای عالم،
و جز تو هیچ خدایی نیست، و تو یکتا و بی شریک و بی مثل و مانندی
قول ترا خلاف و و تغییری نخواهد بود،
و گواهی می دهم که حضرت محمد ( ص ) بنده ی خاص تو و پیغمبر بزرگ توست.
هرچه از بار وحی و رسالت به دوش او نهادی، همه را به بندگان تو رسانید،
و در راه طاعت خدای عزّوَجل، حق کوشش را به جای آورد،
و او به آنچه ثواب نعمتهای هستی حق و حقیقت بود به خلق بشارت داد،
و به آنچه صدق بود ، از عقاب و عذابهای دوزخ بترسانید.
بار خدایا مرا در دین خود تا زنده ام، خواهم که ثابت بداری،
وبه ظلمت گمراهی، دلم را تاریک مگردان ، پس از آنکه به نور هدایت روشن ساختی،
واز جانب خود رحمت خاصم عطا فرما
که همانا تویی بخشندهِ بی عوض
درود فرست بر محمد ( ص ) و آل محمد،
و مرا از پیروان و شیعیان آن حضرت قرار ده، ودرزُمره ی آن بزرگوار در قیامت محشور گردان،
و مرا توفیق ده بر اداء فریضه روزهای جمعه و بر طاعتهایی که در این روز بر من واجب نموده ای،
و برعطا هاییکه در آن بر اهلش در روز جزا نصیب گردانی، موفق بدار، ای[خدای] عزیز حکیم.
****
توضیح دعای روز جمعه:
بعد از نام خدای دانا و توانا و بخشنده و مهربان، مثل همیشه حمد و سپاس بیکران، مخصوص خدای بزرگ است؛ که اول و آخر و ظاهر و باطن و ازلی و ابدی است.
خداوند پیش از خلقت جهان و زنده کردن و حیات بخشی به موجودات، وجود داشته است، یعنی اولی و ازلی است.
همچنین، خداوند پس از فنا و زوال و نابودی اشیاء و موجودات عالم ، وجود دارد، یعنی آخری و ابدی است.
خداوند حکیم، دانایی است ، که هرگز چیزی را فراموش نمی کند ، عقل محض و عالم و دانای مطلق است.
خداوند بزرگ، غنی بالذات است ، و هرچه بندگان شکر گزاری نمایند، واز او طلب نعمت نمایند خزانه اش خالی نمی شود به عبارت دیگر نعمتش لایزال وتمام نشدنی است، و هر سالک شکر گزاری، هرچه از خالق حکیم در خواست نعمت نمایند ، خزانه ی انعام حق پایان نمی پذیرد.
خداوند به هر نیازمندی که از او کمک بخواهد بنابر مصلحت سالک نیازمند ، او را ناامید نمی کند ، اصلا" درگاه خدا جایگاهی است که ناامیدی در آن راه ندارد. و هر کسی که خالصانه به درگاهش اعلام نیاز نماید، خداوند دعا و درخواستاورا اجابت می کند، و او را از برآوردن نیازش محروم نمی کند.
در حقیقت، هرکه به درگاه خدا چشم امید داشته باشد ، خداوند او را نا امید نگرداند.
سالک راه خدا برای بر آوردن نیازهایش، خدا را گواه می گیرد و گواهی وی را کافی می داند که هیچکس با دعا کردن از درگاهش نا امید و محروم نخواهد شد
سالک خدارا گواه می گیرد، وتمام فرشتگانش از فرش تا عرش و پیامبران و رسولانش که بر مردم مبعوث نموده است تا آنها خلق را بشارت و مژده به پاداش ها نیکی ها و ثوابها، و نذارت و بیم بر عِقاب و تنبیه جرم ها و گناهان دهند، همچنین بر سایر موجوداتی که خداوند خلق کرده است، گواهی می گیرد، که خداوند یکتاست و جز او خدایی نیست . تنها موءثر حقیقی هستی اوست، شریک و مثل و مانندی ندارد، ودر قول و قرار و وعده و عهد و پیمانش خلاف و تغییری نیست.
سالک و نیایشگر به خالقش عرض می کند؛
گواهی می دهم حضرت محمد ( ص ) بنده ی خاص تو و پیغمبر بزرگ توست، هرچه که خداوندبر او وحی کرده است ، خالصانه آنها را به سمع و نظر خلق رسانده است.
آن حضرت وظایفش را به نحو احسن بجا آورده است.
سالک در آخر ثابت قدمی در دینش را تا در دنیا زنده است، از خدا می خواهد، وی از خدا می خواهد که به ظُلمت گمراهی دلش را تاریک نکند، بعد از آنکه دلش را به نور هدایت روشن کرده است.
بعد از درود بر پیامبر اسلام و اهل بیتش ، از خداوند می خواهد اورا از پیروان و شیعیان آن حضرت
قرار ده
د. وی دوست
دارد که در قیامت، با ختم رسولان و امتش محشور گردد.
همچنین از خدای عزیز و حکیم، توفیق اداء انجام فرائض و واجباتی که در روز جمعه باید بجا آورد، و عطاهائی که خدا به اهلش در این روز می دهد، راخواهان است.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
معرفی خاندان خنجر ( خنجر بگ ) هابیلی فرخشه کولیوند
نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
خنجر فرزند کرم فرزند ططره ( ططربگ ) فرزندنطر بگ فرزند شکر بگ فرزند ولد بگ فرزند هابیل. . . . فرزند فرخشه . . فرزند کولیوند، یکی ازخاندانهاست که در زیر مجموعه ی دودمان ططره و تیره ی هابیل می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

این تیره ، و خاندان در روستاهای تنگه ی خیات ، و پشته خیات و سیل هابیل و تملیه و حاتم آباد، در جنوب شرقی و غرب و شمالِ بخش فیروز آباد شهرستان الشتر واقع شده اند، و سکونت دارند ، البته افرادی از تیره ی هابیل فرخشه در سیمره و برخی از شهرهای استان لرستا ن نیز زندگی می کنند.
تیره ی هابیل فرخشه کولیوند ، در روستاهای خیات و پشته ی خیات و تملیه و حاتم آباد و سیل هابیل ، دارای دودمانهای زیر است:
۱ - دودمان ططره
۲ - دودمان میسی
۳ - دودمان دولتشاه ( دولشه )
۴ - دودمان مهتاب ( مهتاو )
۵ - دودمان زواره
۶ - دودمان حسن گایاری از خویشان سببی هم در بین هابیلها زندگی می کنند.
ططره یا ططربگ دارا چهار پسر بوده است؛
۱ - کرم
۲ - کیخا ( کُوخا )
۳ - هاشم
۴ - نظر
کرم فرزندانی چند داشته است، از معروفترین آنها مهراب و خنجر
را می توان نام برد.
در این نوشته به احوالات فرهنگی و اجتماعی خاندان خنجر ( خنجر بگ ) فرزند کرم فرزند ططره بطور خلاصه پرداخته می شود.
آنطور که نگارنده از معمرین شنیده است کرم فرزند ططره، دوتا از فرزندانش از جمله مهراو ( مهراب ) و خنجر در بروجرد درس می خواندند. و بعدها از رجال شناخته شده ی الشتر و سیمره و نور اباد و کُلا" لرستان بوده اند.
مادر خنجر بگ، بیگم سلطان نام داشته است. وی زنی برجسته و با شخصیت بوده اند. این بانو خیلی از زمینهای حواشی" تنگه ی خیات "را برای فرزندانش خریداری می کند و گویا اعقاب این بانو بیشتر در پشت تنگه ی خیات زندگی می کنند.
برخی از فرزندان کرم که در بروجرد درس می خوانند ، قباله ی ملک سیمره رابه کمک دامادشان ، در بروجرد با مبلغی که از طرف نماینده حکومت قاجار تعیین شده است، خریداری می کنند.
این قباله که سالها از عمر آن می گذرد. احتمالا در بین اعقاب خنجر یا مهراب باشد. واین حرکت از دانش آموزانی حداقل سیزده ساله بیانگر درایت و زمان شناسی این بچه های تیز هوش کرم هابیلی می باشند.
فرزندان خنجر :
آنطور که نگارنده، از معمرین تیره ی هابیل شنیده است؛ خنجر بگ دارای دوپسر بوده است ؛
۱ - حسینقلی
۲ - ایمانقلی
مادر حسینقلی دختر نظر فرزند ططره بوده است. بنابراین رحمه ( رحمت ) فرزند نظر، دایی حسینقلی فرزند خنجر بوده است.
فرزندان حسینقلی عبارتند از :
۱ - میر اصلان
۲ - مصطفی
۳ - عبد الکریم
فرزندان مصطفی:
۱ - عزت الله
۲ - حاج ولی الله
ایشان دو دختر نیز داشته است.
فرزندان عزت الله:
۱ - رضا
۲ - شگر
۳ - عظیم
۴ - عزیز
ایشانسه دختر نیز دارد.
از مرحوم میر اصلان نیز سه پسر و یک دختر برجای مانده است.
از مرحوم حاج ولی الله دختری شایسته به نام عذراء برجای مانده است.
فرزندان حاج حاتم بگ فرزند ایمانقلی فرزند خنجربگ به شرح زیر هستند:
۱ - محمد خنجری
۲ - نور محمد
۳ - شریف
۴ - محمد حسن
نام خانوادگی اعقاب خنجر فرزند کرم هابیلی در حال حاضر به شرح زیر
می با شند :
۱ - خنجری
۲ - اکرمی
۳ - اصلانی
۴ - قلی پور
از خنجری های حال حاضر، به محمد فرزند حاتم بگ می توان اشاره کرد که بازنشسته ی وزارت کشور می با شند.
وی از رجال نامی الشتر و نور آباد و خرم آباد لرستان می باشند. شجره نامه اش به صورت زیر است؛
محمد فرزند حاج حاتم بگ فرزند ایمانقلی فرزند خنجر فرزند کرم فرزند ططره
از اکرمی ها می توان به بانو عُذراء اکرمی فرزند حاج ولی الله ، اشاره کرد. ایشان زنی شایسته و مدیریت خانواده را به عهده دارد و سه پسرش ، هرسه تحصیلات عالی و دارای شغل دولتی می باشند. شجره ی وی از پسر بزرگش به شرح زیراست؛
سجاد فرزند عُذراء فرزند حاج ولی الله فرزند مصطفی فرزند حسینقلی فرزند خنجر فرزند کرم فرزند ططره
از اصلانی ها می توان به عبدالمحمود فرزند میر اصلان فرزند حسینقلی فرزند خنجر فرزند کرم فرزند ططره را می توان معرفی کرد.
از قلی پورها می توان، به هادی قلی پور فرزند حاج عسگر فرزند عبدالکریم فرزند حسینقلی فرزند خنجر فرزند کرم فرزند ططره را می توان اشاره کرد.
اعقاب خنجر فرزند کرم هابیلی ، در روستای پشته ی تنگ خیات، و در شهرستان خرم آباد زندگی می کنند. این خاندان ضمن گرایش به شهر نشینی ، ولی در روستا هم کشاورزی می نمایند، و افراد بازنشسته ی این خاندان در گندمکاری و نخود کاری و عدس، و باغات میوه باتمام وجود در اقتصاد کشور تاءثیر گذارند.
همچنین این خاندان باتوجه به فرزندان باسوادش، مانند سایرین در مراکز صنعتی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و. . . ، مشغول به خدمت در جامعه هستنند.
نتیجه:
نگارش این خلاصه، برای معرفی خاندان اهل علمِ خنجربگ فرزند کرم هابیلی می باشند، تیره هابیل که
وابسته به طای
فه فرخشه و ایل بزرگ کولیوند هستند، ازتیرهای شناخته شده و ریشه دار در ایل کولیوند می باشند.
در خاتمه از آگاهان به مسایل ایلات و طوایف تقاضامندم، برای روشنگری اینجانب، اطلاعاتی ارائه فرمایند ، تا دودمانهای ایل کولیوند بیشتر و مناسبتر به تاریخ معرفی شوند.
۲۳ تیرماه سال ۱۳۹۷

جناب سرداری مطلب احساسی و مشفقانه ی جنابعالی را مطالعه کردم هرچه از فضائل و کمالات و دلاوریها و تلاشگریهای کولیوندها بنویسیم کم است اگر درباره گجر فرخشاهی اطلاعات یا عکس قبرش داری به پی وی ام در ایل کولیوند بفرست ممنون می شوم
من کولیوندم
طایفه فرخشاهی، تیره و تبار و خاندان بزرگ فرخشاهی
افتخارم ایل و تبار و تیره و خاندانم
ما از نسل فرخشاه هستیم از نسل شاه فرخ، شاه خجسته، شاه نیک و مبارک
ما سرخم نکردیم در برابر قلدران
...
[مشاهده متن کامل]

تارخ ایل و تیره و تبار ما پراست از شجاعت و ایستادگی و بزرگی
از مردم داری و مردم نوازی
اگر دست تقدیر و سرنوشت با ما سر سازش داشت و فرصتمان میداد شجاعت و نجابت این بزرگان بیشتر و بیشتر جلوه گر میشد.
نام بزرگان ما افتخارایل ماست
بزرگان ما نمونه شجاعت، الگوی سخاوت و مصداق نجابتند.
برگ برگ تاریخ ما پراست از نام آورانی چون مهدی خان کولیوند چون مهرعلی خان فرخشاهی چون چنگیز خان کولیوند و کوچک خان فرخشاهی و ادیبانی چون ملامنوچهر و علی محمد خان
ما به تاریخ و ایل و تبار خود مفتخریم.

Ahmad Lotfi:
"ترجمه و توضیح دعای روز سه شنبه"
تهیه کننده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ترجمه دعای روز سه شنبه:
به نام خداوند بخشنده مهربان
حمد و ستایش مخصوص خداست، و لایق او و حق اوست،
...
[مشاهده متن کامل]

چنان ستایشی که سزاوار اوست، حمد بسیار
وپناه می برم به خدااز شر نفس خود،
زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت ناروا سخت، وامیدارد.
جز آنکه خدا به لطف خاص خود آدمی را نگهدارد
وپناه می برم به خدا از شر شیطان که پیوسته گناهی بر سر گناه من می افزاید وبه اوپناه می برم، از جور و ظلم هر ستمکار فاجر و سلطان ظالم و دشمن قوی و قاهر
بار خدایا مرااز سپاه خود قرار ده، که سپاه تو منحصرا" همیشه فاتح و غالب اند.
و مرا از حزب خود مقرر فرما که حزب تو منحصرا" پیوسته فیروزند
و مرا از دوستان خود قرار ده، که البته دوستان تو در در دوعالم هیچ ترس و اندوهی در دل ندارد.
خدایا دین مرا اصلاح فرما که دین مایه حفظ همه شئون من است
و عالم آخرتم را اصلاح فرما که آنجا خانه ی قرار ( استقرار ) من است.
وجایگاه فرار من از مردم پست و فرومایه دنیاست.
و عمر و حیاتم را مایه زیادتی هر کار خیر قرار ده
و مرگ مرا موجب راحتی از هر گونه شرور گردان
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد ختم پیغمبرانت
و بر تمام عده ی رسولانت،
و برآل اطهار او، که پاک و پاکیزگان عالمند
وبر اصحاب برگزیده ی او ، که از نیکان جهانند
ومرا در این روز سه شنبه، سه چیز عطا فرما
نخست آنکه هرچه گناه کرده ام همه را ببخش
و دوم هر غمی در دل دارم همه را زایل گردان
سوم هر دشمنی دارم، تو دفع آن دشمن کن
به حق نام خدا که بهترین نامهاست
من به نام خدا که آفریننده زمین و آسمان است، از خود دفع هر گونه شر و ناگواریها می کنم،
که اول آن غضب و سَخَط خداست
و هم می طلبیم به نام او هر محبتی را که اول آنها رضای خداست
پس تو ای خدای صاحب کرم و احسان
ختم و پایان کار مرا از نزد خودمغفرت و آمرزش فرما
بار خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و تسریع در فرجشان بنما
***
توضیح دعای روز سه شنبه:
در روایت داریم، کارها را با نام خدا و بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید ، تا کارشما ابتر و منقطع و بی فایده نگردد. [1]
در تمام دعاها آغازشان به نام خدای رحمان و رحیم است.
دراین دعا بعد از نام خدا ، شایستگی حمد و سپاس را مخصوص خدا می داند، و حقیقتا" هم خالق حکیم لایق هر نوع سپاس و ستایش است.
انسان موجودی عاطفی است، دارای قدرت انس و عادت به یکسری رفتارها و پدیده هاست، در عین حال دارای ویژگی فراموشی و اشتباه هم هست ، به همین خاطر ازنفس اماره و هوای نفس در امان نیست. یوسف پیامبر در مقابل شیطنتهای زلیخا به خدا عرض کرد ، خدایا نفس امّاره دارد مرا اذیت می کند ، خودت به فریادم برس. ( ان نفس لاماره بالسوء )
سالک هم به خدا عرض می کند، به خدا پناه می برم از شرّ نفس امّاره، زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و گناه وامیدارد. و خداوند با لطف خود می تواند انسان را از این وسوسه ها در امان نگه دارد.
نیایشگر در دعای رو ز سه شنبه به خدا عرض می کند ، خدایا مرا از شر شیطان وسوسه گر، که به انواع ترفندها قصد به گناه انداختن مرا دارد، به تو پناهنده می شوم، تامرا از جور هر ستمکار اعم از شیاطین جنی و انسی و سلطان ظالم و دشمن قوی محفوظ بدار.
سالک دیندار، از خدا می خواهد که وی راجزو حزب و سپاهش قرار دهد، زیراسپاه حق همیشه فاتح و غالب است.
در ادامه سالک، از خدای بزرگ می خواهد؛او را جزودوستانش قرار دهد، زیرا دوستان خدا در عالم دنیا و آخرت خوف و اندوه و ترس در دلشان نیست.
در فراز بعدی سالک از خداوند عاجزانه می خواهد ، دین وی را اصلاح کند، زیرا دین عامل قوام و دوام و حافظ تمام شئون زندگی انسانهاست .
سالک خداپرست ، از خدا اصلاح آخرتش را خواهان است. ، زیرا آخرت جایگاه استقرار و منزل اخروی اوست، از طرفی نیزعالم آخرت، جایگاه فرار انسان از دستِ مردم پست و فرومایه است.
دراین دعا انسان موحد و شیعه از خداوند عمر با برکت می خواهد ؛ تا باعمرش کارهای نیک انجام دهد،
نیایشگر، در این دعا از خداوند می خواهدمرگش را موجب آسایش و راحتی وی از هر گونه شر قرار دهد.
در این دعا بعد از درود و صلوات بر تمام پیامبران و سید انبیاء و ائمه ی اطهار و اصحاب پیامبر سالک الی الله، سه در خواست از خداوند دارد:
۱ - خداوند تمام گناهانش را ببخشد
۲ - همه ی غمهایش را زایل گرداند
۳ - دفع شر دشمنان ( شر دشمنان را دفع نماید )
در فراز پایانی دعا، سالک؛ از خداوند دفع هر گونه شر و عاقبت به خیری و مغفرت و آمرزش و رضای خالق را از خدایش درخواست می کند . امید است همه ی ما عاقبت به خیر شویم.
انشاء الله
پی نوشته:
[1] - حدیث پیامبر اسلام ( ص ) در کتاب بحارالانوار - جلد۷۳ - صفحه ۳۰۵


زندگی ها موهبت الهی هستند
زندگیها میروند ولی زندگی هست ، خوب و بد در قاموس بازار دنیا جولان می دهند . خوشا به حال آنها که برخورداری دنیایشان، از فقیرکردن دیگران بدست نیاورده باشد. معلم، کارش صبوری و سنگ زیرین آسیاب شدن بود ، وای به روزی که این سنگ از مدار خود خارج شود. آن زمان زندگی بشر تبدیل به جهنم می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

احمد لطفی

کولیوندهای سیمره، افرادی زحمتکش هستند که از کوچک تا بزرگ به فعالیتهای کشاورزی و دامداری مبادرت می ورزند در زمینه ی سواد از قدیمتر تا کنون افراد ارزشمندی را تحویل جامعه داده اند . آنهاچنان برروی زمین کار
...
[مشاهده متن کامل]
می کنند، گویی هرگز نمی میرند . تکیه کلامشان هم نعم الله و عاموزا می باشد مردمی نترس ، و شجاع هستند در سخنان آنها مهربانی و عواطف انسانی موج می زند. افراد تحصیلکرده واستاد پروازی مانند دکتر امیری دارند در دفاع مقدس هم شرکت فعال داشتند ، افرادی از آنها به مقام شامخ شهادت نایل شده اند . مانند شهید پالیز بان و شهید میرزایی و شهید لطفی و شهید مقصودی را میتوان نام برد.

Ahmad Lotfi:
اَللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن
اَللّهُمَّ اهْدِنا بِهِدایَةِ الْقُرآن
...
[مشاهده متن کامل]

اَللّهُمَّ احْفَظ وَ اَیِّدْ قائِدَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ انْصُرِالْاِسْلامَ وَالْمُسْلِمینَ بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
اَللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا بُعْدَ الْمَعْصیةَ بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوفیقَ الطّاعَةَ بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن

Ahmad Lotfi:
حضرت علی ( ع ) را مولای متقیان گویند . وی شخصیتی ربانی است که اسد الله غالبش گویند با هیچ کجرو و نابهنجار مذهبی سر سازش ندارد و مصداق اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بوده است به مستضعفان و مستمندان کمک کرده است ولی با افراد متکبر و خائن و ظالم و نابکار سر سازش و شفاعت نداشته و ندارد . خوب است همکاران فرهنگی که دارای شناخت مذهبی هستند یکسال تحقیق نمایند ببینیم آیا آن حضرت نجات فرد و شفاعت فرد ستمگری را داشته است؟ وی فقط افرادی که زمینه ی تقوا و توبه داشته اند را یاری کرده است به همین خاطر مولای اشخاص متقی است و افرادی که با مرام وی نا آشنا هستند و یا ضد شیرحق عمل می کنند و عناد می ورزند تیغ ذوالفقارش برای رضای حق بر آنها وارد شده است . در هرصورت ، هیچکس جز خدا مقام علی و پیغمبر را نمی شناسد. امید است همه ی ما شیعیان را مورد لطف و محبت خویش قرار دهد. وبا شفاعتش قلم عفو بر اعمال نا زیبای ما بکشد . انشاء الله
...
[مشاهده متن کامل]

سالروز شهادتش را به دوستان تسلیت و تبریک عرض می کنم.

در سالروز شهادت حضرت علی ( ع ) همه ی شیعیان به نوعی اظهار محبت و دلتنگی و مزثیه سرایی و سخنرانی و شعر و نثر و مجلس و فیلم و تئاتر و مقاله و. . . . در وصف شخصیت ممتاز آن حضرت داد سخن سر داده اند . بنده
...
[مشاهده متن کامل]
شاعر و نویسنده ی قابلی نیستم ولی مردان بزرگ ایل کولیوند با نامگداری بچه هایشان به نام آن حضرت و بستگان درجه اولشان شعر و واته های محلی نوشته اند. ملامنوچهر در دیوان نوه اش منوچهر ثانی اشعار زیبایی در وصف حضرت علی، و فرزندانش نوشته است . کولیوندها شیعه های خوبی هستند و در کار وتلاش و خدمت رسانی به مردم به مولای خویش اقتدا کرده اند.

با سلام جناب سعیدی الان جیمیل تقدیم می شود.
lotfi. ahmad. . ilam1338@gmail. com
جناب اقای لطفی عزیز
راه ارتباط با شما چیست؟
ممنون میشم.

جناب فرخشاهی بزرگوار اگر اهل الشتر هستید معرفی مختصری از کرمخدا ( گجر ) عنایت بفرمایید ببینم اهل کجاست و در چه زمانی می زیسته اطت؟ اهل فیروز آباد است یا اهل سیمره؟
دوستان ما در حد توان و بضاعت کم علمی خویش مطالبی در باره ی کولیوند ها نوشتیم، ولی چند نفر از بزرگان در آینده ی نزدیک کتاب آرزوی دلخواه شما را می نویسند و به زیور چاپ می سپا رند
۱ - کاظم فرج اللهی
۲ - ساعدی خسربگ
۳ - جناب میرز ایی فرخشه
با سپاس از آقای لطفی
لطفا در مورد کرم خدا ( گجر ) یا بعبارتی کوچک خان کولیوند فرخشاهی نیز تحقیقاتی انجام دهید.
ممنونم
قطعا نسبت دادن حسادت و بغض و کینه به مخالفین امری ناپسند و دور از انصاف است.
حسد به که؟و حسد به چه؟
به کدام عزت و افتخار؟
انتظار کاری که خود شما از انجام آن ناتوان هستید را از دیگران داشتن به هیچ عنوان منطقی نیست
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی شناخت علمی و نقد علمی در حضور نگارنده
کجای تحقیقات شما علمیست؟انتظار میرود جایگاه اشخاص و طوایف کولیوند را به درستی مشخص بفرمایید.
قطعا به اینصورت و با ثبت تاریخ واقعی همراه با صداقت و به دور از جانبداری و مصلحت طلبی نام شما ماندگار خواهد شد.
تشکر از شما

http://kassitkhabar. ir/lorestan/society/10880 - سیمره. html
جناب شیخی الشتر خاستگاه اصلی ایل کولیوند بوده است، منتهی ایل کولیوند در تعامل با سایر ایلات زیر مجموعه ی کنفدراسیون سلسله، بوده است در گذشته ایلات ای ان در تردد بین ییلاق و قشلاق بوده اند لدا در جغرافیای
...
[مشاهده متن کامل]
ایل کولیوند در مسی الشتر و سیمره و حتی پشتکوه تا این اواخر هم دامدارها ی منطقه انجام داده اند. کاهی خویشاوندیهای سببی و گاهی مهاجرتهای اجباری و گاه دولتها بر خی ا ز تیره های کولیوند را جابجا کرده اند از جمله کولیوندهای پشتکوه در روستای چم کبود ، و وچ کبود و ژیور از سال ۱۳۰۸ شمسی یکجا نشین کرده اند . و این مهاجرتهادلیل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی داشته است از افراد منتقد تقاضامندم اطلاعات بهتر در باره ی کولیوندهای الشتر ، منتشر نمایند و حُبُ و بُغض و حسادت و بدبینی و به دور از طایفه گرایی تحقیقی علمی و دقیق انجام د هند. اگر فردی متناسب به الفبایی که در سینه های مردم است انجام می دهد ، دوستان بجای تشکر تخریب ننمایند ، مگر آن که نقد علمی ارائه دهند و راه درست و شناخت علمی خود را در برابر دیدگاه نگارنده انجام دهند نظرات تکمیلی را از محققان الشتر جویا شوند .

بنظر بنده آقای لطفی با مهارت خاص و البته متوهم گونه در مواردی اینبار نه تنها به تحریف تاریخ کولیوند والشتر بلکه به تحریف دورانی از تاریخ ایران پرداخته اند.
امیدوارم آقای لطفی متوجه باشند که تاریخ نویسی به معنای نوشتن افسانه از زبان عده قلیلی از یک ایل بزر گ نیست.

دربین شوهان پشتکوه ، تیره ای به نام کَلیوند وجود دارد ، که فرهنگی فرهیخته ی مهرانی به نام علی باژن می گفت ما کلیوندها جزو اتحادیه ی شوهان هستیم و اصالتا" کولیوند هستیم با حاتمی کیاهای روستای زید وفامیل
...
[مشاهده متن کامل]
هستیم روستای کلیوند بدره و زید هرد جزو کولیوندهای دربین شوهانها هستند و کلیوند مخفف کولیوند می باشد پس ردپای کولیوند در زرین آباد و امامزاده ناصر الدین و مهران وجود داشته است وبا سوره مهری ها و کاوری ها و صفرلکی ها وشرف ها و سیدها و بلوچها و . . . در پشتکوه می باشند.

Ahmad Lotfi:
"هوزمونن های رومشکان"
نگارش : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
در شهرستان رو مشگان به مرکزیت چغابل، طوایفی چند در قالب امرایی و سهرابوند و سوری و پایروند و بازوند و. . . وجود دارند ، که قبلا" در زمان قاجاریه و ابتدای سلسله پهلوی جای ایلات سلسله و دلفان از جمله کولیوندها و یوسفوندها و. . . را می توان نام برد. هوزمانن ها یا عثمانوندهای رومشگان چهار تخمه می باشند ، یعنی فردی که از جلالوند یا هوزمانن آمده است دارای چهار پسر به نام های زیر بوده است؛
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - محمی بگ ( محمد بگ ) جد رحمانی های رومشکان
۲ - رشید بگ جد قنبری های رو مشگان
۳ - قمر بگ ( قنبر بگ ) جد آبادی خر سرهای بابا زید
۴ - همی بگ ( امید بگ ) که بلا عقب بوده و کسی برجای ایشان نمانده است و بر طبق ادبیات محلی اجاق کور بوده است.
خاندان رشید بگ:
رشید بگ از مردان بزرگی بوده است، که در زمان خویش از وجاهت و ثروت و بزرگواری ای قابل قبول برخوردار بوده است، تا آنجا که حاج مقصود علی سوره میری از رجال نامی سیمره و الشتر، برای پسرش لطفعلی، دختر رشید بگ هوزمونن رابه نام تُنِکَه ( شکر ) به همسری بر می گزیند.
حاج مقصودعلی سوره میری از نزدیکان ناصرالدینشاه و حسینقلی خان والی بوده است، و در آن زمان در سیمره و الشتر جزو بزرگان پیشکوه و پشتکوه به حساب می آمده است. وی دوست نزدیک نورمحمد خان کولیوند بوده است.
رشید بگ با توجه به تحقیقات نگارنده چهار دختر و یک پسر به نام قمرالی ( قنبر علی ) داشته چهار دخترش را به خانواده های اصیل شوهر داده است که محقق فقط نام محلی دو تا از آنها را می داند یکی چرمله و دیگری تنکه ( شکر ) البته از اعقاب یکی از دخترانش در روستاهای مهتابی یا بان باباجان در حاشیه جنوب شرقی پل گاو میشان افراد متشخصی بوده است، که نگارنده؛ دقیق نام و شهرت آنها را نمی داند، ولی در کودکی نسبت فامیلی آنها را شنیده بود. ( الله اعلم بالصواب )
فرزندان قمرالی ( قنبرعالی ) :
ا - حاجی گیالی ( علیرضا )
۲ - حاجیه زرکه
۳ - مادر کرم عموزاده، که مادر پدر جعفر عمو زاده است.
فرزندان گیالی ( علیرضا ) قنبری:
۱ - حاج صید محمد
۲ - دولت بانو
۳ - طلا ( طلا بانو )
۴ - ننه خانم
۵ - گل خانم
۶ - آغابانو
فرزندان حاجیه زرکه:
۱ - علی امرایی
۲ - کامران
۳ - سهراب
۴ - زیبا ( آغا زیبا )
۵ - خانمی
پسران حاج صید محمد قنبری عبارتند از :
۱ - باقر قنبری
۲ - داود باقری
خاندان رشید بگ ، خصوصا" نوه های ارزشمندش گیالی ( علیرضا ) و حاجیه زرکه وارث زمینهای زیادی در چیابل رومشکان بودند ، و در اصلاحات ارضی جماعتی می خواستند به زور آنها را تصاحب کنند ، مشهدی گیالی زیر بار زور گویی نرفت ، گرچه یکی از دوستانش نیز در این راه کشته شد ، ولی تسلیم نشد ، بلکه خوانین طرهان و کوهدشت با کدخدامنشی مسئله را فیصله می دهند. خاندان رشید بگ از خاندانهای مشهور و خوشنام هستند. اعقاب ایشان با خویشاوندیهایی که در رومشکان و پلدختر و کوهدشت و سیمره ( دره شهر ) و. . . سایر نقاط همجوار انجام داده اند ، الان یکی از خاندانهای ریشه دار هستند . افسوس که اعقاب سایر دختران رشید بگ ، احتمالا" ریشه ی مادری خود را فراموش کرده اند یا بزرگترها ریشه ی مادریشان در ۱۵۰ سال اخیر نگفته اند ، و اقوام از حال و روز هم خبر ندارند. البته این شیوه ی زندگی طبیعی است فقط اهل تاریخ به این نسبتها اشاره و مطالبی را برای آیندگان ثبت و ضبط می نمایند . وگرنه همه ی بشریت با هم از یک ریشه هستند.
به هرصورت که به اعضای این خاندان توجه و دقت می کنیم، آنها افرادی متشخص ، زحمتکش ، و درستکار و با وقار و اهل خردورزی و دارای کمالات انسانی و اخلاقی می باشند.
امید است اقوام و بزرگانی که از خاندان رشید بگ هوزمونن که الان جزو اتحادیه امرایی هستند و با لهجه ی شیرین لری رومشگانی تکلم می نمایند، اطلاعاتی دارند، نگارنده را در شناخت بهتر و بیشتر این مردم شایسته یاری نمایند.
پژوهشگر؛ پیشاپیش از همکاری کنندگان نهایت تشکر را دارد.

ایل کولیوند قبلا" جزو اتحادیه ی سلسله بوده ، و همه ی ایلات چهار ستون بیرانوند و باجولوند و سلسله و دلفان و زیر مجموعه های آنهادر یک جغرافیای در هم تنیده، در استانهای خوزستان و ایلام و لرستان و همدان و
...
[مشاهده متن کامل]
حواشی کرمانشاه و استان مرکزی محل نشو ونما و زندگی آنها بوده ، و متناسب با شرایط تاریخی گاهی بطور ادغام و گاهی مستقل زندگی کرده اند در حوادث روزگار گاه برای مرز داری و گاه با تبعید شدنها پراکندگی هایی هم در سطح کشور پیدا کرده اند. ( ادامه دارد )

اَلا یاران که دنیا را وفا نیست
بقا وصفادر کهنه سرا نیست
بهر جا نِگِرم مهر و صفا نیست
من وامانده را دیگر نوا نیست
۱۳۹۴/۱۲/۴
ای خدای مهربان و دادگر
ای انیس خلوت ذکر بشر
از تو دارم التماس و دعا
عفو کن تقصیر این غرق گنا
کرده ام توبه ببخشا تو مرا
تا شوم آزاد چون عبد خدا
درگه تو بندگی سلطانی است
عاشقی در ره تو سربازی است
مرگ مافیض جهان آرای توست
شعرما یک پرتو از آوای توست
احمد - ل ۲۱/۵/۱۳۷۷

Ahmad Lotfi:
"شیعه ی علی ( ع ) و رستگاری"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
شیعه در لغت به معنی پیرو و طرفدار است ، و شیعه به کسی می گویند، که پا بر جای پای کسی می نهد، و رفتار و کردار آن شخص یا گروه راتآیید و عمل می نمایند ، به عبارت امروزی فردی که هوادار و معتقد به شخص یا گروهی است. بسان آنها عمل کرده، و دوستدار حقیقی آنهاست.
...
[مشاهده متن کامل]

شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت علی ( ع ) و فرزندان طاهرینش ( ع ) گفته می شود، که معروف به شیعه ی دوازده امامی هستند.
جماعتی هم مانند زیدیه ، شیعه ی پنج امامی، و گروهی نیز مانند اسماعیلیه، شیعه هفت امامی هستند ، آنها را شیعه ی اسماعیلی ( اسماعیلیه ) می گویند. البته شیعیان دارای فِرق مختلف هستند، اما منظور نگارنده ، در این نوشته ، شیعه ی دوازده امامی است.
در برخی از منابع شیعه و سنی آمده که ؛ پیامبر اسلام ( ص ) فرموده است: " تنها شیعیان علی ابن ابیطالب رستگارند"
[دریابیگی: ۱۳۹۰: ۲۷ و ۲۸]
به راستی شیعه ی واقعی کیست؟ که رستگارو بدون حسابرسی وارد بهشت می شوند. مطالعات ادبیات چنان پژوهشی، نشان داده است، که فرد اگر شهید هم باشند حق الناس سرجای خودش است. یعنی شیعه به تمام شئون زندگی توجه دارد. و حق الله و حق الناس را مدِّ نظر قرار می دهد.
انسانها طبق آیات قرآن در سوره ی واقعه به سه دسته تقسیم می شوند ؛
۱ - اصحاب المیمنه ( اصحاب مبارک )
۲ - اصحاب المشئَمه ( اصحاب شوم )
۳ - والسابقون السابقون ( اصحاب مُقَرَّب )
بهترین دسته باید سومین دسته باشد ، که بتوان آنها را جزو کسانی قرار داد که بدون حساب ، وارد بهشت می شوند و رستگار می گردند. [ینابیع الموده ص۱۸۰ و ۱۸۱] و به تعبیر قرآن سوره ی واقعه آیات۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و۱۳ و ۱۴ خداوند حکیم فرموده است؛
سومین گروه پیشگامان پیشی گرفتگان، آنها مقربانند، دربهشت پر نعمت، گروهی از امت های نخستین می باشند، و اندکی از آخرین[ امت].
گروه سوم اصحاب صراط المستقیم هستند. و شیعیان واقعی جزو این دسته خواهند بود. قران در سوره ی بینه، آیات ۷ و ۸ به نیکویی پیرو راستین خدا و پیامبر و ائمه ی معصوم را ذکر می نماید ، عمل به این دو آیه راه سعادت و رستگاری انسان موحد و شیعه ی مرتضی علی ( ع ) را نشان می دهد. قرآن در آن دو آیه۷و۸ سوره بینه فرموده است؛
"وکسانی که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات اند؛پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است، که نهرها از زیر درختانش جاری است، همیشه در آن می مانند؛ خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند؛ و این برای کسی است که از پروردگارش بترسد".
در سوره ی نساء آیه ی ۶۹ قرآن فرموده است؛
"و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند ، همنشین کسانی خواهد بود، که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند. "
نتیجه:
نهایت سخنانی که از قرآن و روایت در این نوشته آمد ه است؛ شیعه ی واقعی را کسی می داند که وظیفه شناس و خداترس و متقی است. شیعه ی واقعی شخصی است که دارای روحی لطیف می باشد، که با خوبان خدا از جمله انبیاءعظام خصوصا" پیامبز اسلام ( ص ) و ائمه ی اطهار ( ع ) روحش در ارتباط و پیوستگی است. این قرابت روحی موجب شده ، که برمبنای روایت و سخن پیامبر اسلآم که فرموده است؛ سلمان منّا اهل البیت، می توان گفت؛ شیعیان واقعی جزو اهل بیت عصمت ( ع ) هستند.
منابع:
۱ - قران مجید
۲ - نهج الفصاحه
۳ - دریابیگی، محسن - تلخیص موضوعی امام شناسی - چاپ ششم - سال۱۳۹۰ - انتشارات سوره مهر
۴ - سلیمان ابن ابراهیم قندوزی ( متوفی۱۲۹۴قمری ) - ینابیع الموده

Ahmad Lotfi:
ای خدای مهربان و دادگر
ای انیس خلوت ذکر بشر
از تو دارم التماس و دعا
عفو کن تقصیر این غرق گنا
کرده ام توبه ببخشا تو مرا
تا شوم آزاد چون عبد خدا
درگه تو بندگی سلطانی است
...
[مشاهده متن کامل]

عاشقی در ره تو سربازی است
مرگ مافیض جهان آرای توست
شعرما یک پرتو از آوای توست
احمد - ل ۲۱/۵/۱۳۷۷

Ahmad Lotfi:
"دوران گذار اجتماعی ایل کولیوند"
گرد آورنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ایلات سلسله به ویژه ایل کولیوند، از قدیم با تمام مایملکشان، در دل کوههای گرین و کبیرکوه و سایر کوه های زاگرس گله داری و باهمدیگر و با سایرطوایف تشریک مساعی داشته اند. آنها در مراسم شادی و شیون ، در جشنها، و در سوگواریها چه تلاشها و تجاربی را در حافظه و عملکرد تاریخی خویش به ودیعه و یادگار گذاشته اند. ایلات و عشایر ما چه دشمنی ها و کینه هایی را به صلح و ثبات و دوستی و همکاری مُبَدل کرده اند . و گاهی نیز درگیری های برادری، بین ایلات و طوایف سر می گرفت ، و برخی رسوم غلط طایفه ای از جمله انتقام و تداوم جنگ وستیزه دربین آنها شکل می گرفت ، وجوامع روستایی و عشایری ما را با مشکلات زندگی و سختی ها و دلمشغولیهایی مواجه می کرد. در این راستا ایل کولیوند، در مقایسه، باسایر ایلات کشور از درگیری و خشونت و آدم کشی و سرگردنه گرفتن و احیانا" دزدی و سایر آسیبها ی اجتماعی و روحی روند بالایی نداشته است، و به عبارت امروزی کجروی و نابهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مذهبی ایل کولیوند ، با توجه به جمعیتش نسبت به چنین ویژگی هایی در سطح جامعه، کمتر است.
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه ی فرخشاه ( فرخشه ) هم گرچه از داشتن چنین مشکلاتی بی نصیب نبوده، و بدیهی است، که عاقبتِ هر تخاصم و درگیری ای قطعا" به صلح و سازش و برادری تبدیل می شده است، بنابراین در بین ایلات و طوایف ایران و غرب کشور اکثرا" به صورت ریشه ای دارای قرابت و خویشاوندی هستند. و برخی از این درگیری ها ریشه در تعصب و افراطی گری داشته است.
در بین ایلات و طوایف و دودمانها و تیره های مختلف ، چنین مشکلات وشادمانی هایی بوده، و افراد و اعضای ایلات و عشایر در طول تاریخ آنها را به چشم خود دیده اند.
عشایر و طوایف ایران ، جنگ با بیگانگان ، و جنگ سر کرده های مناطق مختلف ایران با همدیگر برای رسیدن به قدرت، و دیگران را به اطاعت خود در آوردن را دیده و یا شنیده اند ، و ایلات ما همه را در تجربه ی تاریخی خود دارند، و بیشتر آن جنگها در بین ایلات و طوایف رقم خورده است.
طایفه ی فرخشه هم مانند طوایف فلک الدین ( فلکین ) و کرمعلی و ایرانشه عبدالشه و بماشه و قلایی و. . . . و اصلانشه و کرمشه و ایمانشه و. . . . که در زیر مهر و عطوفت نیای مشترکشان یعنی قلی ( کُلی وند ) زند گی شاد و ناشادی را سپری کرده اند . زنها و دختران ایلیاتی چه رونقی به جشنها و اعیاد و در مراسم عزا و سوگواری، و یا در جنگهای قبیلگی و فعالیتهای کشاورزی و دامداری دوشادوش مردانشان حضور فعال و جانانه داشته اند. بُعد هنری زنان در صنایع و ساختن لوازمات زندگی ایلی و کشاورزی و ایجاد تعاونیهای سنتی شبیه "شیر وهره" و . . . همه موجب رونق و شور و شوق زندگی درجامعه شده اند . برآیند این همه فداکاری و فعالیتهای هزار ساله وبلکه بیشتر همین ایلات و عشایر و طوایف با سلسله مراتب قدرتی که داشته اند ، کشور را اداره کرده اند، و به عبارت دیگر این آب و خاک را بدست جامعه ی امروز ایران رسانده اند. یاد دوران گذشته و زندگی ایلیاتی از چشم اهل هنر و شاعران ایل پنهان نمانده است ، که در ذیل مقاله به اشعار یکی از شاعران محلی فرخشه اشاره خواهد شد.
تصویر حجت دولتشاهی هابیلی فرخشه
حجت دولت شاهی، شاعری خوش قریحه است، که اصالتا" اهل روستای تملیه و ساکن بومهن ِ تهران می باشند، وی شاعری طبیعت گرا و شیفته ی زندگی ایلیاتی است.
ایشان مانند اکثر عشایر و روستائیان ایران دوران گُذار از جوامع سنتی به سمت جوامع غیر سنتی را طی می کنند.
گرچه دوران ایل و کوچ ، و ییلاق و قشلاق، و زندگی به شیوه ی طایفه ای و ایلی قدیم عمرش به سر رسیده است، ولی این یادها وخاطره ها از حیات اجتماعی ایلی، زیباییهای خاص خود را دارد ، که از نظرگاه شاعر تیزبین فرخشه پنهان نمانده است. وگویی در غم دوری از جامعه سنتی و فراموش شدن یکسری از رسمها و ارزشهای سالم ایلیاتی شاعر داد سخن می دهد و آشفتگی های فرهنگی دوران گذار را به خواننده ابلاغ می کند.
نگارنده، ابیاتی از اشعار این شاعر نغز گو را از کانال ایل بزرگ کولیوند انتخاب کرده است ، که آرزوی پنهان زنان و مردان میانسال را بیان کرده است. و در سوز و گداز وفراق از جامعه ی ایلیاتی را به ما گوشزد می کند.
"خوزگال و اَسگه شو نشینی بی
چای هواردن وَ پیاله چینی بی
مَنیشتِن ویَک و چیکه چیکه
فال چل سُرُو بی آخر بیتکه
☆☆☆☆☆
درینم سوزیا ارا گرینم
اراجامالگه وهار نشینم
ارا لاوه لاوطفل شیرخوارم
ارا نون ودو نوم سیاه مالم
ارا شریقه ی برناو دُورِم
ارا ی کینی مُدام شُرشُرم
☆☆☆☆☆
نه سیاه مال هس نه بوی نون داغ
نه چورک روین هس نه بو پیازداغ
نه او کینی هس دسی بشوریم
نه کدخدا هس اگر بِتُورِیم
☆☆☆☆☆
وَیای تُونَه مای نون داغ وَ روی ساج
جور ایسگه نَوی وَ پیل نون محتاج
هر شوصو ناشتا نون داغته مَهوارد
جور ایسگه نوی بچیمه خرید آرد
اَر روی ساج تاوه نون داغ توم داشتی
وه زغال بلی زنگ کاواو توم داشتی
کس مریض نَووِی کُل سالم بیمو
جور ایسگه نَوویاِه هوش بِچیمو
☆☆☆☆☆
دِلِم لَک داسی اَرا دیارم
اَرا اَه دیار گُل گُلَه زارم
اَرا سیاه مال اَر پا گَرینم
اَرا بُزُرگل قصه شیرینم
ای دویری یاران مِدوم پریشم
هِی مَرِی آگِرهای ای درینم
☆☆☆☆☆
بازیمو گرزون و چال پشگلی بی
نه خور اه قلیون نه قلقلی بی
گله گوشت بز منیاتیر گیونمو
گوشت مرغ نوی بشگی سخونمو
☆☆☆☆☆

Ahmad Lotfi:
"معرفی خاندان کدخدا حاج حاتم بابایی"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
حاج حاتم فرزند بابا خان فرزند کیخا ( کیخدا ) فرزندططره ( ططربگ ) فرزندنظربگ فرزند شکر بگ فر زند ولدبگ فرزندهابیل . . . . فرزند فرخشه . . . . فرزند کولیوند می باشند، ایشان اصالتا" جزو طایفه فرخشه بوده ، ودر کنار زندگی ایلیاتی وحوادث تلخ و شیرینی که در مسیر ییلاق و قشلاق خودش و اجدادش با ان مواجه بودند. حرفهای زیادی برای نوشتن هست . البته ، در پایان چند جمله ای در باره ی جوامع در حال گذار عشایری و روستایی، نوشته خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

تصویر کدخدا حاجی حاتم بابایی هابیلی فرخشه
Ahmad Lotfi:
تیره های عمده ی طایفه ی فرخشه:
۱ - تیره خیرکه ( خیرالله )
۲ - تیره هابیل
۳ - تیره شولا ( شُکرالله )
۴ - تیره طالو ( طالب )
۵ - تیره بَیرو ( بیرون )
۶ - تیره کرکر
دودمانهای تیره ی هابیل:
۱ - ططره
۲ - میتاو ( مهتاب )
۳ - حسن ( حسن گایاری )
۴ - میسی ( موسی ) یا ( محمدحسن میسی )
۵ - زواره
۶ - دولشه ( دولتشاه )
ططره دارای چهار پسر به نامهای زیر بوده است؛
۱ - کرم
۲ - کیخا
۳ - نظر
۴ - هاشم
فرزندان کیخا ( کدخدا ) :
ایشان دارای هفت پسر و چهار دختر به نام های زیر می باشند؛
۱ - بابا خان
۲ - عادل
۳ - اسد
۴ - نصور ( نصکه )
۵ - قیصور
۶ - منصور
۷ - گرگی
۸ - شیرِکه
۹ - دادکه
۱۰ - ماهی
۱۱ - خانم طلا
فرزندان باباخان به شرح زیر می باشند:
۱ - حاجی حاتم بابایی
۲ - عزیزخان بابایی
۳ - تیمور بابایی
۴ - قاسم بابایی
۵ - علی خان بابایی
۶ - عَمَر بابایی
۷ - خاصی بابایی
۳ - خواهر یا عمه حاجی حاتم و مشهدی عزیزخان بابایی، و. . بنابر قول یکی از معمرین سیمره به نعمت فرزند حسنه ( حسن ) هواسعلی بماشه شوهر می کند، و علی میزا پسر این زن هابیلی می باشد. نوه ی پسری این زن هابیلی ، به نام شیخ رضا نعمتی ساکن جعفر آباد چمکلان می گفت حاجی حاتم و عزیزخان داییهای پدرم می باشند. ( الله اعلم بالصواب )
روستای حاتم اباد ، که نام خود را از این کدخدای بزرگ یعنی حاجی حاتم گرفته است، در ۱۳ کیلومتی شمال غربی شهرستان الشتر قرار دارد. این روستا دربالای تپه ای در جنوب امامزاده پیرمحمدشاه قرار دارد، که دوطرف روستا ( شرق و عرب روستا ) به دره هایی کم شیب منتهی می شوند.
وجه تسمیه روستا:
نام قدیم آباد ی حاتم آباد، پیر محمدشاه بوده است، به دلیل اینکه روستای امر آباد ، بغل روستا ِبوده، ومردم به اشتباه آن روستا را "عُمَر آباد" می گفتند . به همین خاطر پیرمحمد شاه جایگزین "امر آباد " گردید و نام جدید روستا به علت برجسته بودن شخصیت حاجی حاتم، از جهت تدین و سواد و میهمان نوازی و اصالت خانوادگی به حاتم آباد تغییر نام داد و سالهاست که به این آبادی ، حاتم آباد می گویند. حاجی حاتم فردی کم نظیر در لرستان و الشتر و سیمره ( دره شهر ) بوده است . که معمرین و افراد میانسال که نام وی راشنیده اند یا آن حاجی را دیده اند به بزرگی یاد می کنند.
شغل مردم روستای حاتم آباد بیشتر کشاورزی و دامداری است ، هرچند برخی نیز ازجمله نوه های حاجی حاتم در ادارات و نهاد و مراکز علمی مشعول به خدمت هستند.
حاج حاتم بابا یی کولیوند:
مرحوم حاج حاتم بابایی از کدخدایان دودمان هابیل می باشد ، ایشان فردی شناخته شده است، که در زمینه مردم داری ومهمان نوازی وتقوا در عصر خود زبانزد عام وخاص بوده، ودست دهش داشته است.
حاجی حاتم بابایی؛ سنت قرض الحسنه را که هیجده برابر پاداش دارد، را رعایت می کرده است، [1] تا جایی که هر سال باقرض دادن گندم و یکسری اقلام کشاورزی و دامی، ازجمله دادن گندم وپس گرفتن آن در سال بعد، حتی به مقدار کمتر با وجود قحطی ها وگرسنگی های مردم در برخی سالها، موجب گردید که اولا" در بین مردم مشهور گردد، ثانیا" با میهمان نوازی ، خصوصا" خدمت به کسانی که در مسیر راه الشتر به نهاوند ونورآباد وسایر شهرهای این مسیر، که از کوه معروف به گچکه می گذشتند، هر روز با آغوش باز مآمن مسافران ومیهمانان زیادی بودند، تا جایی که در بین مردم به حاتم طایی معروف شده بود. در باب تقوای ایشان آمده که در حدود سال 1330 که قصد تشرف به مکه مکرمه را داشته چهارصد تومان خمس داده واز بین افرادی که در آن سال قصد تشرف داشته اند فقط وجوهات ایشان توسط آیت الله بروجردی رحمه الله ( که علم باطنی داشته ) پذیرفته شده بود، و خمس بقیه ی افراد را پس داده بود.
[ نقل از حامد بابایی - نوه ی پسری حاجی حاتم]
گویا آیت الله بروجردی به سایرین گفته بود ، اول باید مال خود را حلال کنند، ودرسالهای بعدی مشرف شوند.
( واسطه بین مردم وآیت الله بروجردی، و سرپرست کاروان برای دیدار آنها با آیت الله بروجردی ، مرحوم حجه الاسلام حاج آقا روشن بوده است، و خبر مال حلال حاجی حاتم را از زبان آیت الله بروجردی، نقل کرده است ) ،
حاج حاتم بابایی مُقلد آیت الله بوجردی بوده است، و نماز و روزه و خمس و زکات را انجام داده، و آداب آن ها را کاملا" رعایت می کرده است.
وی با روحانیون محلی و اعزامی در ارتباط بود، و با کمک آنها وطایفه اش برای سیدالشهدا مجلس عزاداری برپا می کرده است.
روستای حاتم آباد؛ که مزین به نام این مرد بزرگ می باشد، در حال حاضر دارای 70 خانوار ، و 300 نفر جمعیت می باشد.
حاج حاتم بابایی ؛ دارای دو زن بوده است ، زن اولش مرحومه قدمخیر از نوادگان کرم فرزند ططره هابیل بوده، و دارای یک پسر و دو دختر به نامهای زیر می باشند؛
۱ - حاج حیدر بابا یی
۲ - شوکت ( معروف به دولت ) همسر نورالدین عادلی می باشد.
۳ - فاطمه همسر رضاقلی زارع است.
وی در سال 1361به دیدار معبود شتافت.
زن دوم حاجی حاتم بابایی از سادات عظیم الشآن حیات الغیب بوده، و از این زندگی مشترک ، یک پسر به نام ابراهیم ( معروف به سید ) به دنیا می آید برادر بزرگش حاج حیدر بابایی همواره برادر کوچکترش ابراهیم را به حرمت مادرش "سید" و یا؛ " سید ابراهیم" خطاب می کردند.
[سید] ابرآهیم بابایی؛ دارای پسر دایی های ارجمندی است، که می توان به امیر حیات الغیب استاد حوزه ی علمیه خرم آباد ، و مصطفی حیات الغیب، نماینده ی ولی فقیه درمنابع طبیعی و عضو شورای نگهبان خر م آباداشاره نمود.
حاج حاتم بابایی بعد از عمری زندگی کردن ، با سربلندی و خوشنامی و آبرومندانه، در سال ۱۳۶۱ شمسی چهره در نقاب خاک کشید .
قبر حاج حاتم بابایی، که در قبرستان بهشت رضوان قم ، در کنار سایر بزرگان وخوانین الشتر دفن شده است. روحش شاد و قبرش پر نور باد.
عمر[بانو] خواهر حاج حاتم بابایی؛ مادر مصطفی معروف به مسه و مرید و مظفر معروف به دینه بوده است، که همگی فرزندانش ساکن روستای تملیه می باشند. پسر مرید علیپور ونوه ی عمر بانو بابایی به نام علی قلی علیپور، در جبهه های حق علیه باطل به درجه ی رفیع شهادت نایل می گردد.
نوه ی دیگر عنبر بانو، علی حیدر فرزند علی قلی علیپور می باشند ، که رییس ثبت احوال شهرستان نورآباد هستند.
خاصی مادر موسی معروف به موسی چراغ خانبوده، که در خرم آباد هستند ونگارنده نتوانست از آنها اطلاعات بیشتری بدست آورد.
اقداماتی که کدخدا حاج حاتم بابایی و فرزندش کدخدا حاج حیدر بابایی در روستا و محیط اجتماعی الشتر و حومه انجام داده اند به قرار زیر است:
۱ - همکاری با روحانیون درجهت اسکان دادن آنها و مهیا کردن شرایط برای انجام امر به معروف و نهی از منکر آنها
۲ - تلاش برای ساختن مسجد در روستا
۳ - این دو کدخدا دارای تقوا و دیانت بودند که سیمای ایمانداری در آنها مشخص بود، همواره خمس و زکات مالشان را پرداخت می کردند.
۴ - مشکلات و اختلافات بین مردم را رفع می کردند.
۵ - هردو کدخدا ؛ انسانهایی فعال در امر کشاورزی و دامداری بودند. و درجلسات بزرگان با مسئولین بخش فیروز آباد وشهرستان سلسله همکاری لازم را داشتند.
۶ - صله ی ارحام بجا می آوردند ، وبا اقوامشان در سیمره و کوهدشت مراوده ، و گاهی به عنوان خانه انصاف، نزاع بین مردم را حل و فصل می کردند . کدخدا حیدر بابایی سواد خوبی داشت و خطش واقعا" ستودنی بود ، که نمونه ی دستخطش دربین اقوام هست، و یک نمونه از دستخطش تقدیم می گردد.
۷ - این دو کدخدا هردو به حج مشرف شده اند .
۸ - کدخدا حیدر بابایی تا زنده بود به عنوان یک مشاور امین و کاتب خبره به کار مردم روستا و خویشاوندانشان در سایر روستاها و شهرهارسیدگی و دیدار می کردند. آنقدر به پدر خود احترام می گذاشت ، که برادرش ابراهیم نیز همی احترام را برای برادر بزرگش قائل بودند.
۸ - برای آبادانی روستا و بهره مندی از طرحهای کشاورزی با شکوائیه و حضور فیزکی در اماکن تصمیم گیرنده ، پی گیر قضایا و رفع نیازها بودند.
"تصویر کدخدا و رئیس روستای حاتم آباد؛حاج حیدر بابایی هابیلی فرخشه کولیوند"[متولد ۱۳۲۱ شمسی و متوفای سال ۱۳۹۲ شمسی ]
حاج حیدر بابایی فرزند مرحوم حاج حاتم بابایی، از رهبران روستای حاتم آباد، واز بزرگان تیره ی هابیل و طایفه فرخشه وایل کولیوند، می باشند. ایشان انسانی با تقوا ومهمان نواز که در زمینه فصل و پایان دادن به خصومت و دشمنی بین افرادجامعه ، واصلاح ذات البین وحل منازعات بین مردم، کم نظیر بوده است.
ایشان محل رجوع قاطبه مردم منطقه بودند، سخنوری سخندان، وبزرگی دانا وسنجیده گو بودند. وی دربیان مشکلات و جا انداختن موضوع تبحری ویژه دا شت. همچنین، به تاریخ منطقه و حق وحقوق مردم، و آمار دقیق زمین های کشاورزی روستای حاتم آباد و تملیه و خیاط ، اشراف وآگاهی کامل داشت.
وی انسانی بزرگ ومورد احترام و دوست داشتنی بودند، به طوری که ، برای حل هرمشکل و مسئله ای که وارد می شدند، آن را به نحو کامل انجام می دادند. از این مرد بزرگ دست خط های زیادی در زمینه حل اختلافات بین مردم به جا مانده که در زیر نمونه هایی از آن آورده میشود. در نهایت وی در سال 1392 به دیدار حق شتافت، واز دنیای پر شر و شورهجرت کرد و به ابدیت پیوست. روحش با شهدا محشور باد.
نمونه هایی از دستخط کدخدا حاج حیدر بابایی
تصویر حامد بابایی فرزند کدخدا حاج حیدر بابایی، از فرهنگیان شایسته ی بخش فیروز آباد الشتر می باشند، که نگارنده را در معرفی خاندان کدخدا حاج حاتم بابایی یاری داده است.
Ahmad Lotfi:
فرزندان کدخدا حاج حیدر بابایی:
۱ - مهندس محمدحسین بابایی ؛ رئیس آبخیز داری و معاون مدیر کل منابع طبیعی استان لرستان
۲ - محمدرحیم بابایی که در سال ۱۳۸۴فوت کرده، و از ایشان یک پسر بر جای مانده است.
۳ - مجید بابایی؛ معاون واستادحوزه علمیه رضوی الشتر
۴ - سعید بابایی ؛ فرمانده پاسگاه خرم آباد
۵ - حامد بابایی؛ فرهنگی شایسته و مسئول آموزش و پرورش بخش فیروز آباد
۶ - هادی بابایی ؛ کار آزاد
۷ - زهرا بابایی
۸ - اقدس بابایی
۹ - فاطمه بابایی؛ "معروف به دولت"
تصویر مهندس محمد حسین بابایی پسر ارشد مرحوم حاج حیدر بابایی
شجره ی پسر بزرگ حاج حیدر بابایی:
مهندس محمدحسین فرزند حاج حیدر
فرزندحاج حاتم فرزندباباخان فرزند کدخدا ( کیخا ) فرزندططره فرزند نظربیگ فرزندشکربیگ فرزند ولدبیگ فرزند هابیل . . . . . فرزند فرخشه . . . . فرزند کولیوند
تصویر حاج ابراهیم بابایی فرزند کدخدا حاج حاتم بابایی و سیده بسه حیات الغیب.
حاج ابرهیم بابایی مادرش سیده بسه حیات الغیب است. وی از نیکان روزگار می باشند ، و همواره همیار و همراه برادر بزرگش حاج حیدر بابایی بوده است. ایشان انسانی متدین و با تقوا و مردمدار هستند.
نمونه ای ازفعالیتهای اجتماعی کدخدا حاج حاتم بابایی:
یکی ازفعالیتهای شناخته شده ی کدخدایان و بزرگان ایلات و عشایر، اصلاح ذات البین و برقراری صلح و امنیت در جامعه ی ایلی و روستایی تحت نطارت رهبریشان بوده است. حاجی حاتم و پسرش حاجی حیدر بابایی، گذشته از فعالیت برقراری صلح، در مراسم خواستگاری و مشکل جوانان و درگیری های مردم را حل و فصل می کردند، کدخدایان و رهبران طوایف ، تلاش در جهت گسترش ازدواج و تشکیل خانواده، و کاهش طلاق و. . . . در حدتوان به افراد ، یاری و مدد می رسانند.
کارهای زیادی توسط حاج حاتم بابایی انجام شده است، اما مهمترینش قتل شخصی از تیره ی دولتشاهی ساکن روستای تملیه بوده، که اتهام قتل وی را به فردی از ایل کولیوند می زنند ، پس از تلاشهای مستمر و میانجگیری زیاد، توسط حاجی حاتم، و جلساتی که در منزلش برپا می نمود ، در نهایت مسئله را حل کرده، ومراسم خون بس انجام می گردد ، و مسئله مختومه می گردد.
نمونه ای از میانجیگری حاج حید ر بابایی:
حاج حیدر بابایی، بیشتر حل اختلافات ملکی وخانوادگی وضرب وجرح وقتل هایی که اتفاق می افتاده، برای جلوگیری از خونریزی و جنگ ، فیصله می داده است. یکی از مهمترین میانجیگریهای حاج حیدر بابایی برای رفع خصومت بین قتل شخصی از روستاهای معروف به خیاط بود، که با توجه به اینکه شب کشته میشه جنازه اش رو شبانه می اندازند بر درب منزل یکی از اهالی آبادی، صاحبان دم ، به صاحب آن منز ل اتهام قتل میزنند. اما صاحب آن خانه، اتهام قتل را نمی پذیرند، واحتمال زیاد درگیری بین دو طرف وبا توجه به اینکه هردو گروه متخاصم از یک دودمان بودند، پس از جلسات زیاد در منزل حاج حیدر بابایی، بالاخره دو طرف راضی می شوند با قسم خوردن در شاه محمد کوهدشت ودادن دیه مسئله را حل کنند حاج حیدر دو طرف را به امامزاده شاه محمد ( ع ) میبرند، ومتهمین قسم میخورند، ولی حاضر به دادن دیه نیستند. اما متهمین به خاطر انکار قتل حاضر به پرداخت دیه نمی شوند. حاجی حیدر برای جلوگیری از درگیری بین دو خاندان، کل دیه را حاج حیدر بابایی و برادرش حاج ابراهیم وشخصی به نام اله قلی اسدی که پسر خاله حاجی حیدر بود، پرداخت میشود، و قضیه رافیصله میدهند. این نوع ایثار و جوانمردی که از چنین بزرگوارانی برای اصلاح ذات البین انجام شده است، الگویی برای آزادگان و نیکان روزگار می باشد. چنین رفتار صلح گستری، در جامعه بسیار با اهمیت است، و این اعمال از فرزندان کدخدا حاجی حاتم بابایی ( طایی ثانی ) ارزش کار نیک را با اصالت خانوادگی توجیه می کند.
شجره نامه صوفیه احمدی، همسر حاج حیدر بابایی:
ایشان از تیره خیرکه ( خیرالله ) وطایفه فرخشه و ایل کولیوند می باشند، نیای حاجیه صوفیه با نیای مرحوم حاج ابراهیم فرخشاهی فرزند مهرعلی خان فرخشاهی یکی است
حاجیه صوفیه احمدی ، فرزند هاشم خان ، فرزند صیداحمد، فرزندمحمد، فرزند حسن بگ فرخشه می با شند
تصویر بانو صوفیه احمدی همسر حاج حیدربابایی هابیلی فرخشه کولیوند
شجره نامه مادری بانوصوفیه احمدی:
ایشان فرزند مایع طلا ( مایطلا ) فرزند حاجی فتح الله همت پور فرزند همت علی می باشند.
بانو صوفیه احمدی؛ از زنان برجسته و کدبانوی بزرگ و زحمتکشی از طایفه فرخشه است، که در تمام جلسات شادی و شیون ( سور و سوگ ) جامعه ی الشتر و سیمره و کوهدشت و رومشگان و خرم اباد و. . . دوشادوش همسر بزرگوارش شرکت فعال داشته است آنطور که برخی از زنان تیره های مختلف فرخشه اعلام کرده اند بانوصوفیه جزو رهبران و زنان تآثیر گذار تیره ی هابیل و طایفه فرخشه می باشند .
ایشان درکار کشاورزی و دامداری و بجا آوردن فعالیت های اجتماعی از قبیل پُرسه و شرکت در امور مذهبی ، و. . . . رفتار و کردار بانو صوفیه زبانزد خاص و عام است. بانو صوفیه احمدی در میهمانداری و پخت و پز برای جلساتی که درمنزلشان برگزار میشد ، و شوهرش مشغول رایزنی و اصلاح ذات البین بودند، ازجمله جلسات حل و فصل نقش مهمی در پذیرایی از میهمانهای شوهرش به کمک دختران و بعدها عروسانش داشته است . این بانوضمن شرکت
در تمام جلساتی که برگزار شده ، به تربیت فرزندان وصله ی ارحام مبادرت می ورزیده است . بی ربط نیست که بزرگی مردان از مادران و زنان است. بنابراین همانطور که قبلا" نوشته شد، شغل و سواد فرزندانش بیانگر این است که بانو صوفیه یک مادر نمونه، ویک همسر شایسته وبا وفاست و فعالیتهای اجتماعی این بانو حکایت از این دارد ، ایشان رهبر و لیدر زنان آبادی بوده است. آنطور که نگارنده با یکی از فرزندانش مصاحبه کر ده بود ، بانو صوفیه در تمام فعالیتهایش در کنار همسر و فرزندانش دارای سعه ی صدر و کمک رسانی به آنها بوده است.
تصویر بانو آذر هاشمپور فرزند درویش فرزندوَلِکَه فرزند اللهیار فرزندهاشم فرزند ططره ( ططربیگ ) فرزند نظربیگ فرزند شکر بیگ فرزندولد بیگ فرزندهابیل . . . فرزند فرخشه. . . . فرزند کولیوند
ایشان از اعقاب هاشم برادر کیخا ( کدخدا ) فرزند ططره می باشند بانویی زحمتکش می باشند که هفت فرزند را تربیت نموده و همه ی فرزندانش تحصیلات عالیه دارند و برخی از آنها در کسوت دبیری و مهندسی پتروشیمی ، مشغول خدمت به جامعه هستند. وی در مهیا کردن شرایط برای ادامه تحصیل شوهر و فرزندانش متحمل زحمات فراوانی شده است.
شجره ی دوتن از اعقاب "نظر" برادر
کیخا ( کدخدا ) فرزند ططره عبارتند از :
۱ - سرتیپ فرزند باپیره فرزند رحمت ( رحمه ) فرزند فتح الله فرزند نظر فرزند ططره ( ططربیگ ) فرزند نظر بیگ فرزندشکربیگ فرزندولدبیگ فرزندهابیل . . . . فرزندفرخشه . . . . فرزند کولیوند
"سرتیپ" فتحی فردی کار آفرین و زحمتکش است و یکی از افراد شاخص از خاندان "نظر" می باشند.
ایشان در روستای حاتم آباد ساکن هستند.
۲ - مرید علی فتحی برادر جمشید فتحی، و پسر مرحوم علی حسین فرزندرحمه ( رحمت ) فرزند فتح الله فرزند نظر فرزند ططره
تصویر مهندس مرید علی فتحی، رئیس جهاد کشاورزی بخش قلایی فیروز آباد
شجره ی سه تن از اعقاب "کرم" برادر کیخا ( کدخدا ) فرزند ططره به شرح زیر است:
۱ - فرهنگ فرزند عبدالکریم فرزند رستم خان فرزند غلامحسین فرزند مهراب فرزند کرم فرزند ططره ( ططربیگ ) فرزند نظربیگ فرزند شکر بیگ فرزندولدبیگ فرزند هابیل . . . . فرزند فرخشه . . . . فرزند کولیوند
تصویر حاج کرم خداعبدی دایی حاج حیدر بابایی
۲ - حاج کرم خدا فرزند محمدشاه فرزند عبدشاه فرزند کرم فرزند ططره
۳ - شریف فرزند حاتم بگ فرزند ایمان قلی فرزند خنجر فرزند کرم فرزندططره

لک ها و ادبیات عامیانه
پدیدآورده ( ها ) : لطفی، احمد
میان رشته ای :: کیهان فرهنگی :: دی 1387 - شماره 267
از 68 تا 71
https://www. noormags. ir/view/fa/articlepage/285439 : ثابت آدرس
{{DownloaderKey}} : {{DownloaderValue}}
...
[مشاهده متن کامل]

18/01/1397 : دانلود تاریخ
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی ( نور ) جهت ارائۀ مجلات عرضه شده در پایگاه، مجوز لازم را از صاحبان مجلات، دریافت نمود

کولیوندها باتوجه به قلمروزندگی سیّارشان ، که معمولا" به دنبال دامهایشان در مسیر استانهای همدان و کرمانشاه و لرستان و ایلام و شمال خوزستان، جایگاه، و رد پای ایلات و عشایر این مناطق ، خصوصا" کولیوندهای مشتاق فرهنگ و ادب و کار و زندگی و عشق و امید در خاوه و الشتر
...
[مشاهده متن کامل]

و دلفان و سیمره هستند. دراویشی که از قرن سوم ، در مناطق زاگرس میانی شکل گرفت . برخی از همین مردم فرزندان خود را به مکتب و حلقه ی درس و به ویژه با اساتید، و بزرگان عرفان ، و مکاتب عرفانی ، و اهل علم و ادب می فرستادند. برخی بلیل ( بهلول ) را اولین کسی می دانند ، که در غرب ایران و دربین لکها شعر و سخن عالمانه و پند و اندرز و انتقاد به دستگاه هارون الرشید می کردند. درویش حسن گاویا ر و سوره مهری و سایر بزرگواران را می توان نام برد.

کولیوندها درکنار فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی ، هیچگاه از فرهنک و دانایی غافل نبودند. کتابت بعد از ظهور اسلام گویا توسط فردی از لکهای ساکن بلوران بوده است. و اشعاری که از یک شاعر در سلیمانیه بعد از شکست ایران از مهاجمان عرب بدست آمده ، شبیه لکی می باشد. آن شعر را جناب مردوخ در کتاب تاریخش آورده است
کولیوندهاپیامبران سخن :
آنها دارا ی ذهنی قوی هوشی سر آمد هستند.
) ادامه دارد )
Ahmad Lotfi:
"معرفی ملا حاجعلی کله مهی کولیوند"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ملا حاجعلی یاری کله مهی کولیوند؛ در منطقه ای بین شهرهای کرمانشاه و اسلام آباد غرب در روستای کله جوب واقع در غرب ماهیدشت ( مایشت، یا ماددشت ) از خانواده ای با اصالت و تاریخی و مذهبی و شیعه ی دوازده امامی در دهه ی سی قرن سیزدهم هجری شمسی، به سال۱۲۲۷شمسی، دیده به جهان گشود. نام پدرش کربلایی یاره ( یار محمد ) از طایفه کله مهی ( کربلایی مهدی ) و نام مادرش خیر بانو از طایفه ی جلوداربوده، و اعقاب دایی های ملاحاجعلی دارای نام خانوادگی عزیزی می باشند. آنچه که مرحوم حاجعلی برای فرزندانش نقل کرده است ، مادرش با زبان لکی سخن می گفته است. با اینکه جلودارهای ساکن روستای فاضل آباد شهرستان دره شهر لری صحبت می کنند، از اعقاب دایی های ملاحاجعلی یاری می توان به مرحوم مشهدی صید حسین عزیزی که در شهرستان دره شهر ، دارای مغازه بود، اشاره کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

ملا حاجعلی یاری، بعد از مدتی به همراه خانواده به سیمره می آیند و در هومان سکنی می گزینند و همراه اقوام کولیوندشان ییلاق قشلاق می نمایند. کله مردها ( کله مهی ها ) کشاورزان مهمی بوده اند. ایشان و پدرش کربلایی یاره و کدخدا آواختی و پدرش از مردان به نام و مشهور سیمره و الشتر می گردند.
ملا حاجعلی در دوران نوجوانی به همراه مردان منطقه ی سیمره و کولیوندهای آن دیار به عراق می روند . ایشان ضمن کارگری از محضر افراد باسواد و شیوخ و روحانیون ایرانی و عراقی قرآن می آموزد و با حروف ابجد و مطالعه ی کتابهای دینی آشنایی پیدا می کند . وی دارای حافظه ای قوی بود ، گذشته از قرائت صحیح قرآن ، گویا در کلاسهای اخلاق برخی از بزرگان در عراق شرکت کرده بود و آنطور که اعقابش می گویند ؛ نماز شب می خواند . نان و غذای افراد بی نماز را نمی خورد . وی معتقد بود اگر خوراکی حرام و مشکوک به دزدی، وخوراکی افراد بی نماز را بخورد زبانش بسته می شود ، توان حق گویی را از دست می دهد و در مقابل ناحق توان سخن گفتن و اعتراص ندارد. به عبارتی خوردن لقمه ی شبهناک ، چشم دل و بصیرت انسان را کور می کند. آنچه که نگارنده خود دیده است و همه ی مردم آبادی و اعقابش نقل کرده، و بیان می کنند؛ ایشان فردی متقی بوده، و با قرآن خیلی ماءنوس بودند. همیشه قرآن تلاوت می کرد، و تا زنده بود ماه رمضان را روزه می گرفت و در این ماه مبارک یکبار قرآن را تا آخر ختم می کرد. وی به نان حلال خیلی اهمیت می داد ، و حقیقتا" در زمان خودش بهترین کشاورز در منطقه بوده است. وی گذشته از رفتار و کردار مذهبی که حروف ابجد را از حفظ داشتند ، و به افراد مشتاق قرآن آموزش می دادند ، شاهنامه خوانی ماهر و مجلس آرائی شعر خواندنش سحر انگیز بود جنگ رستم و سهراب را از حفظ داشت . همچنین با ادبیات لکی و شاعران نامدارش آشنایی کامل داشت. اشعار ملا منوچهر و ملامحمد حسن کولیوند را از حفظ می خواند و همه از استعداد ذاتی و حافظه ی قوی این مرد ملا تعجب می کردند. [ نقل از علیداد یاری نوه ی بزرگ ایشان]
تصویر ملا حاجعلی یاری کله مهی کولیوند ( متولد سال ۱۲۲۷ شمسی و متوفی سال ۱۳۵۷ شمسی )
ملا حاجعلی یاری - از طایفه کله مهی سیمره ، که در الشتر و نور آبار معلم قرآن بوده، و گویا در روستای سالیان خاوه شمالی که الان جزو خاک دلفان است ، و دربین طایفه کرمعلی کولیوند، مکتب داشته است، و درآنجا به بچه ها و مشتاقان معرفت قرآن می آموخته است. وی برای بزرگترها شاهنامه خوانی و پند و اندرزهای مذهبی می داده است . اهالی آنجا نیز ملا حاجعلی را از لحاظ اقتصادی تقویت می کردند، و در هم آنجا ( روستای سالیانه ) بود، که با عنبر بانو دخترشاعلی چراغی و مروارید ازدواج میکند، و در سالیانه دختر بزرگش سلطان بانو بدنیا می آید . ( سال ۱۳۱۸ شمسی ) اگر شناسنامه ی ملا حاجعلی را ملاک قرار دهیم صد و بیست سال عمر کرده است. علیداد نوه ی بزرگش نیز سن وی را ۱۱۵ تا ۱۲۰ سال اعلام کردند.
ملا حاجعلی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۷ جان به جان آفرین تسلیم می کند. قبرش در ضلع شرقی قبرستان فلکین سابق و گلزار شهید هادی کرمشاهی اسلام آباد ( کرمشه ) می باشند.
خاطره ای از رفتار و کردار ملا حاجعلی:
ایشان کشاورزی نمونه، و معلمی آگاه وبه آنچه از قرآن و متون دینی آموخته بود، واقعا" عامل بودند. یک روز در مجلس فاتحه ای وارد می شود که پسری رشید از خانواده ای شناخته شده از دنیا رفته است ، پدر آن جوان ، برای پسرش در فصل گرما به رسم روزگار کُتَل درست کرده بود ، شخصی قدرتمند و متمول هم به فاتحه می آید ، هنگام تشکر ، پدر ی که فرزندش مرده بود، رو به فرد قدرتمند می کند و می گوید: قبله منطقه؛ زحمت کشیدی، که به مراسم فاتحه خوانی آمده اید ، ملا حاجعلی کله مهی به شدت ناراحت می شود و به صاحب عزا می گوید؛ " مافقط یک قبله داریم که خانه ی خدا می باشد ، این چه طرز سخن گفتن است، و در این فصل گرما چرا بر این حیوانات بسته زبان کتل بسته اید ؟ به خدا در این گرما کتل کردن حیوانات گناه دارد. فوری بلند می شود، و کتلها را از روی حیوانات بر می دارد. این یک نمونه از شجاعت و درایتش بود ، که نوشته شد.
فرزندان ملا حاجعلی یاری:
۱ - سلطان بانو
۲ - معصومه
۳ - ماه بانو
۴ - زربانو
ملاحاجعلی پسر نداشته و فقط چهار دختر داشته است و الان فقط یکی از آنها زنده است، و همسر مرحوم محمد ( مَمَه ) الماسی می باشند.
شجره ی ملا حاجعلی یاری ، که از فرزندان دختر بزرگش، شروع می شود، به شرح زیر می باشند :
علیداد و علیرضا و مهرداد هرسه فرزند سلطان بانو فرزند ملا حاجعلی یاری فرزند یاره فرزنداحمد فرزند مختار فرزند حقداد فرزندعینل فرزند زینل کله مهی هستند. [ اقتباس از مقاله معرفی نور محمد خان کولیوند؛ به قلم نگارنده]
تصویر سلطان بانو دختر بزرگ ملا حاجعلی یاری ، که همسر پسرعمویش صیدعلی فرزند موءمنعلی یاری بوده است.
ملاحاجعلی بعد از آنکه دختر بزرگش چهار ساله می شود ، مجددا" از روستا ی "سالیان" ، و سرزمین خاوه ی شمالی و کرمعلی های کولیوند ، به سمت سیمره می آید ، وفعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را در منطقه از سر می گیرد سواد بالای ایشان قبلا" مالکانه ی زمینهای سیمره را برای مباشران والی انجام می داد . در بیست و اند سالی هم که به اصلاحات ارضی مانده بود همان کار را برای خرده مالکان جدید در سطح دهستان شاکرمی سابق انجام می داد. این ملای بزرگوار گذشته از نصایح مذهبی ، برای افرادی که آوازه ی سواد و اخلاص ملا راشنیده بودند ، سنگ قبر می تراشید و درآداب کفن کردن و تلقین و دفن مردگان مردم سیمره و ۱۴ پاچه آبادی زرین دشت را از پشته فرهاد آباد تا جلگه ی چمکلان را انجام می دادند. وی با حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا شیخ صید هادی رحیمی صیمره ای تشریک مساعی می کردند.
شیخ هادی رحیمی هم برای افرادی که در مجلس وعظش بودند و یا در جلسات خصوصی، اعلام کردند، تنها فردی که در سیمره ی آن روزگار یعنی ؛ دهه ی سی و چهل شمسی، و حتا تا اواسط پنجاه، قران را صحیح می خواند، با عربی آشنایی دارد، فقط ملا حاجعلی است. ملاحاجعلی واقعا" فردی خوش سخن بودند و از بس که خودش خالص بود ، و سخنش از دل برمی آمد ، واقعا" بر دلها می نشست.
ایشان نوه های دختری خوبی دارد که به معرفی بزرگترینشان یعنی علیداد فرزند مرحومه سلطان بانو یاری، دختر ملاحاجعلی اکتفا می شود. دلیل این کار آن است که سلطان بانو در فعالیتهای کشاورزی و دامداری دوشادوش پدر پیر خوش اخلاق خویش کار می کرد. و بعد از مرگ ملا بسیار جزع و فزع و ناراحت بودند . در روز دفن ملاحاجعلی یاری کله مهی کولیوند ، تمام بزرگان وافراد ارزشمند و خردمندان تمام طوایف شرکت کرده بودند.
کله مهی ها که افراد شاخصی در گذشته داشته اند ازجمله پدرش کربلایی یاره و پدربزرگش احمد، و کدخدا آواختی و پدر و پدر بزرگ ایشان ، بعلاوه ی کُردی کله مهی، همه مرد بزرگ زمان خویش بوده اند. وقتی که نورمحمد خان کولیوند در سیمره با یکسری از بزرگان برای دیدار املاک به سیمره آمده بود جهانبخت را خواستگاری می کند ، کله مردها به خاطر اینکه امکانات مادی خان کولیوند، درآن برهه از زمان در الشتر بوده ، وقتی که ازدواج می کند میخواهد برود الشتر مثلا" گوسفند و یکسری لوازم آسایش برای جهانبخت بیاورد ، اما کله مردها قبول نمی کنند بلکه سیاه چادر و گاو وگوسفند و ظروف و مشک آب و انچه لازمه ی یک زندگی زناشویی است همه را برای نورمحمد خان کولیوند و همسرش جهانبخت آماده ومهیا می کنند و دو یا چند ماه بعد تمام ایل و خاندان وبستگان خان از الشتر می رسند. این سخنان تاریخی را مرحوم ملاحاجعلی برای دخترانش و نوه اش علیدا د یاری بارها نقل کرده بودند.
تصویر علیداد یاری نوه ی بزرگتر ملا حاجعلی کله مهی کولیوند.
ایشان متولد سال ۱۳۳۵ شمسی در روستای چغاپوکه شهرستان دره شهر می باشند. و ی با کبری کولیوند، عضو خانواده ی معظم شهدا و دختر حاج پاپی احمدکولیوند و خواهر شهید جواد کولیوند، ازدواج کرده، و حاصل این ازدواج چهار پسر به نامهای وحید، رشید، امیرحسین، وامیر رضا و سه دختر، به نامهای سمیرا و پریا می باشند .
علیدادیاری؛ سواد کلاسیک دارد، و دارای مدرک دیپلم قدیم هستند.
ایشان فردی با سواد ، با درایت و باتجربه می باشند، که در سنگرهای مختلف از جمله جهاد سازندگی و حل و فصل مشکلات مردم ، و در زمان دفاع مقدس نیز فعالیت های چشمگیری داشته است .
وی سالها ست که به جامعه روستایی خدمت می کند . مختصر فعالیتهای ایشان به شرح زیر است؛
۱ - ۱۳ سال رئیس شورا ی اسلامی روستا ی چغا پوکه بوده است.
۲ - مدت ۶ سال نماینده دادگستری در شورای حل اختلاف روستاهای چغاپوکه و وزیر آباد بوده است.
۳ - ۱۵ سال دهیار روستای چغاپوکه ، ودر خدمت مردم ، و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده است.
۴ - ایشان با تبعیت و پیروی از دستورات ولایت فقبه ، و امام راحل ( ره ) ، مدت ۷سال درجهاد سازندگی و ۲۸ماه در خدمت جنگ تحمیلی بخصوص فعالیت در گروههای مقاومت را می
توان ازجمله خدمات ایشان برشمرد.
معرفی خانواده شهید جواد کولیوند : شهید جواد کولیوند فرزند حاج پاپی احمد کولیوند از تیره ی کله مهی و مریم اسدی از طایفه کرمشه ( کرمشاه ) می باشند. آن شهید بزرگوار در سال ۱۳۴۸ شمسی در روستای چغاپوکه به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۷بعداز دوسال جهاد مقدس، به درجه ی رفیعه ی شهادت نایل آمد. کبری کولیوند خواهر تنی ( خواهرپدری و مادری ) ایشان است که همسر علیداد یاری است.
بانو کبری کولیونداز فرهنگیان و معلمان شایسته ی آموزش و پرورش شهرستان دره شهر می باشند . و در منزل نیز کار آفرین بوده و در اوقات فراعت به امورکشاورزی وگاوداری به شوهرش کمک می کنند. در منزل کدبانویی شایسته و پر تلاش هستند و فرزندانی سالم را تحویل جامعه داده است.
شهید جواد کولیوند فرزند حاج پاپی احمد کولیوندو مریم اسدی کرمشه
شجره نامه شهید جواد کولیوند:
شهید جواد کولیوند فرزند حاج پاپی احمد فرزند شفیع فرزند علی فرزند میرزاحسین کله مهی کولیوند می باشند.
تصویر مرحوم حاج پاپی کولیوند پدر شهید جواد کولیوند.
ایشان فردی متدین و بزرگوار بود، که فرزندش را در راه انقلاب اسلامی و امام خمینی ( ره ) تقدیم نمود. وی همواره مدافع اسلام و کارهای خیر بودند.
معرفی خانواده ی همسر ملا حاجعلی یاری:
عنبر بانو چراغی همسر ملا حاجعلی بوده است . وی اهل روستای سالیانه خاوه بوده ، و از طایفه کرمعلی بودند. نام پدرش شاعلی و نام مادرش مروارید بوده است عنبر بانو دو برادر به نامهای کربلایی محمد و کربلایی مستعلی ، و یک خواهر نیز به نام گوهر ( گَوَر ) بانو داشته است.
روح ملا حاجعلی و وابستگانش همگی شاد باد.
تاریخ نگارش: ۱۴ فروردین سال ۱۳۹۷

Ahmad Lotfi:
"معرفی خاندان نور محمد خان کولیوند"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ایل کولیوند ، یکی از ایلات لک می باشد ، که در استانهای لرستان، ایلام ، کرمانشاه، مرکزی ، تهران، فارس و بختیاری و جنوب همدان ساکن و پراکنده هستند، تا آنجا که پراکندگی آنها در حواشی سمنان و برخی شهرها و روستاهای عراق قابل شناسایی می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

کولیوندهای لرستان در شهرستان الشتر و منطقه خاوه و کوهدشت وخرم آباد، و روستاهای ازنا و الیگودرز وبروجرد و پلدختر و رومشگان سکونت یافته اند.
کولیوندهای آبدانان از مناطق شمال غربی لرستان و جنوب شیروان و چرداول به آنجا آمده اند. انها در زمان والیگری غلامرضا خان وارد پشتکوه می شوند ، و در منطقه ی زرین آباد هم جوار با طوایف پیرانی و شهلاروند ( شهریار وند ) و جایروند ساکن می شوند. و هم جریش طایفه جایروند می شوند. [مرادی مقدم:۲۲۶:۱۳۸۵]
کولیوند در سال ۱۳۰۸ به روستاهای "چم کبود" و شهر آبدانان و "وچ کبود" و "ژیور " مهاجرت می کنند، و بعد از چند سال ییلاق و قشلاق در همان آبادیهاسکونت پیدا می کنند . البته این گروه و کوچ سیاسی به این خاطر بوده است که به جای ایلات و طوایف قبلی که برخی از آنها به ساوه وقم و خراسان تبعید شده اند، جایگزین می شوند . بطور مثال چم کبود آبدانان قبلا" جایگاه طایفه شاهیوند و زینیوند بوده ، وکدخدای آنها احمد بگ نیاز ی زینیوند بوده، که دولت مرکزی وی و طایفه اش را تبعید می کند، دلیل تبعید هم چون مادرش بیرانوند بوده، و دولت پهلوی عزم بر تبعید و قلع و قم بیرانوندها و طوایف همراه آنها می نماید . در هرصورت از سال۱۳۰۸ شمسی آن روستاها جایگاه کولیوندها می شود.
کولیوندهای آبدانان از طوایف کرمشاهی، فرخ شاهی و بماشاهی ( بمانشاهی ) هستند.
کولیوندهای سیمره که روزی روزگاری از شرق دهستان ارمو تا چشمه شیرین بدره متعلق به بزرگان کولیوند، و زیر مجموعه های آنها در شیخ مکان و چمکلان و چم ژاب و چم نمشت و تنگه ی دره شهر و تنگه ی سیکان بوده است. شاخص ترین خوانین کولیوند در سیمره مرشد خان و گل محمد خان و نورمحمد خان و صید محمد خان کولیوند و اعقاب آنها بوده است. البته در سیمره کلهرها ، کلانترها ، سوره میری ها و اولادها و فرخشه ها و کرمشه ها و عبدالشه ها و بماشه هاو جافرها و مسگرها و سور سورها و موسیوندها و. . . . همه تحت فرماندهی نورمحمد خان کولیوند زندگی مسالمت آمیزی داشته اند. از شرق قبرستان قنبر بگ تا امامزاده شاه احمد ( ع ) تحت فرماندهی خدایخان حسنوند بوده است.
معرفی مختصر ایل کولیوند:
ایل کولیوند که قبلا جمعیتش کمتر بود طایفه محسوب می شد، و جزو ایل سلسله محسوب می شدند در حدود صد سال پیش ایل سلسله شامل پنج طایفه عمده بوده اند :
۱_ طایفه حسنوند
۲_ طایفه کولیوند
۳_ طایفه یوسفوند
۴_طایفه قیاسوند
۵_طایفه ترکاشوند
این طوایف که شغل عمده ی آنها دامداری و کشاورزی بوده معمولا در نقاطی که از لحاظ دولتی جزو املاک خالصه بوده و در جاهایی که از قدیم الایام دارای حق نسق بوده اند و از طرف پادشاهان گذشته، افرادی را به نام خان و بگ و تشمال و کلانتر به عنوان پیشکار دولت انتخاب می کردند بر روی این زمین ها کار می کردند و حق حسابی را هم به نمایندگان دولت و والیان تقدیم می کردند در بین ایل کولیوند افرادی مثل کیقبادخان عبدالشه ، در منطقه بسطام از طرف نادرشاه افشار دارای زمین ها و امکاناتی در بسطام الشتر شد و مرشد خان کولیوند هم که از بزرگان اصلانشه بودند، به همراه اعقاب برادرش یوسف جان بر قسمت عمده ای از الشتر و خاوه و حواشی نورآباد به انضمام منطقه دره شهر در اختیار بزرگان کولیوند خصوصا مرشدخان و جانشینانش بوده است .
پراکندگی ایل کولیوند در خاوه و الشتر:
الف ) - طوایف ساکن خاوه، عبارتند از؛
1 - طایفه کرمعلی و تیره هایش از جمله اولادها و. . . . .
2 - طایفه فلک الدین ( فلکین ) و تیره هایش از جمله موسیوند و خسرو بیگی و. . . .
3 - طایفه ایرانشاه و تیره هایش
ب ) - طوایف ساکن بخش فیروز آباد، عبارتند از؛
۱ - طایفه فرخ شاه ( فرخ شه ) وتیره هایش [ خیرالله - شکر الله - بیرو - هابیل - طالب - کرکر]
ج ) - طایفه اصلانشاه وتیره هایش:
این طایفه که به طایفه ی خوانین مشهور است دارای تیره های زیر می باشد
۱ - تیره نورمحمد خانی
۲ - تیره اسداللهی
۳ - تیره فرج اللهی
۴ - تیره چنگیزی
لازم به ذکر است ، که به تیره فرج اللهی و صولت پور و چنگیزی روی هم ، تیره فرج می گویند.
ن ) - طایفه بماشه و تیره هایش
ل ) - طایفه عبدالشه و تیره هایش
ق ) - طایفه کرمشه، که بیشتر در سیمره و نقاط دیگری سکونت دارند ، چند خانوار از آنها به صورت پراکنده در روستای محمد علی آباد و سایر روستاهای الشتر به صورت پراکنده زندگی می کنند .
در الشتر جافرها و سوره میری ها در ده آقا زندگی می کنند . سوره میری ها ی ده آقا جزو طایفه لشگری سوره میری هستند .
رزم آرا گویا در کتاب جغرافیای نظامی اش ، منطقه سلسله رامکان حکمران
ی یکی ارسران ساسانی در دوره ساسانیان دانسته اند.
ودر متون تاریخی داریم که نماینده وحاکم ساسانی درلرستان ازخاندان فیروزان ساسانی بود ه است . وجه تسمیه ی بخش فیروزآباد کولیوند الشتر ، احتمالا"از تبارخاندان فیروزان ساسانی گرفته شده باشد. ( الله اعلم بالصواب )
کولیوندها؛ طایفه ای بزرگ و ایرانی اصیل می باشند . . [آنها] در بین طوایف لرستان دارای استعداد در تسلط برادبیات و دانش ذاتی، معروف و زبان زد بوده، و هستند. [انجوی شیرازی:۳۱۵:۱۳۶۹]
[در دوران گذشته] تا دوران حکومت محمد رضا پهلوی، مردم ایلات غرب کشور [از جمله کولیوندها و وابستگانشان] به صورت سیّار ، ییلاق و قشلاق زندگی می کردند و مسیر پشتکوه تا نهاوند را متناسب با وضعیت جوّی به صورت ایل و کوچ در حال ایاب و ذهاب بودند آنها بهار و تابستان را در مسیر چگنی و الشتر و خاوه و نهاوند، و پائیز و زمستان رادر مناطق دره شهر ( سیمره ) و پشتکوه و رومشگان و پلدختر و دشت عباس تا دهلران به دامداری و کشاورزی می پرداختند، ولی کشاور زی کردن کولیوندهابیشتر در سیمره و الشتر و خاوه و گاهی نیز در نهاوند به کشاورزی مبادرت می ورزیدند.
شجره نامه ی خوانین مرشد خانی کولیوند:
با توجه به این که مرشد خان فرزندنفس فرزند هوس فرزند قبس ( قفس ) فرزند ویسقلی ( ویسکُلی ) . . . فرزند اصلانشاه . . . . فرزندکُلیوند ( کولیوندیاقُلی وند ) . . . . از خوانین برجسته ، و باسواد و اهل ادب و وطن دوست ، و شاهنامه خوان، و عالیجاه و مشهور در پیشکوه و پشتکوه ( لرستان و ایلام ) بوده است . قدر مُسَّلَم ، مرشد خان دردوران نادرشاه افشار و کریم خان زند زندگی می کرده است.
💠کریمخان زند، و مرشد خان کولیوند:
کریمخان فرزند ایناق که خاندانش از اعضای ایل سلسله می باشند و همانطور که قدمت اسامی برخی از افراد و ایلات به قهرمانان و اشخاص و ایلات باستانی بر می گردند ، از جمله کولیوند و دریکوند و زند و سله سله و سلسال و سورن و مهران و سرخاب و . . . . . . . به دوران هخامنشی و ساسانی واشکانی برمی گردند، زندیه هم ازالقاب قدیمی است . مرشد خان سنش نسبت به کریمخان چنان بیشتر بوده است که در ملاقات این دو مرد بزرگ باهم، کریمخان زند پادشاه عادل لک زبان ایران ، مرشد خان را پدر خطاب می کند . وبه استقبالش می اید ، از طرفی نیز از این استاد خردمند می خواهد که به رسم قدیم و زمانی که کریم خان طفل بوده و از شاهنامه خوانی مرشد خان کولیوند لذت می برده است و روح وطن دوستی و مبارزه با بیگانگان خصوصا" مبارزه با فتنه ی افاعنه و ازبکها را در نوجوانان و جوانان آن زمان تقویت می کرده است. در اینجا نکته ای از مقدمه ی ترجمه ی کتاب کریم خان زند به قلم جان"ر" پری توسط شادروان علی محمد ساکی با ویرایش نگارنده، آورده می شود.
کریم خان زنددر سال ۱۰۸۳ خورشیدی در�روستای پری، ملایر به دنیا آمد، ، ودر سال ۱۱۵۷ خورشیدی ( شمسی ) در�شیرازچشم از جهان فرو بست ، ایشان ۷۴ سال عمر کرد ، که در این ۷۴ سال سربلند و تلاشگر و با کیفیت و متعادل و خداترس زندگی کرد.
کریم خان زند سی سال فرمانروای�ایران بود ، آن پادشاه عادل�از سال۱۱۶۳هجری قمری تا سال ۱۱۹۳ ه‍. ق برکشور بزرگ ایران حکومت کرده است. وی بنیان گذارحکومت �زندیه�بوده است.
کریم خان زند، از ناحیه ی پدری به ایل حسنوند می رسد ، واز ناحیه ی مادری جزو ایل کولیوند بوده است.
در دوران کودکی، وقتی پدر خودرا ازدست می دهد، باتوجه به نسبت مادری که با کولیوند داشته است، در خانه ی مرشدخان کولیوند ( از نیاکان ملا منوچهرکولیوند شاعرلک ) بزرگ می شود، و روحش با تعالیم معنوی مرشد خان بالنده می گردد.
مرشدخان که فردی اهل علم ودانش
وتقوا بود، ضمن آموزش دینی به کریم خان و فرزندانش ، همواره شاهنامه فردوسی را با آهنگی حماسی درخانه می خواند، و کریم خان زند هم با شوق وذوق فراوان به اشعارحماسی فردوسی که توسط مرشد خان کولیوند خوانده می شد، گوش فرا می داد، و همین تعالیم مُرشد خان سبب ایجاد روحیه ی حماسی
در کریم خان شده بود.
در یکی از روزها مرشد خان به دلیل درگیری معمولی درون خانوادگی بین کریم خان ویکی ازپسرانش، برمبنای رسم بزرگتری، هردوی آنها را با چوب دستی تنبیه کرده بود ، تا دیگر باهم ستیزه و درگیری نکنند. البته زمان در حال گذر بود ، وکریم خان بزرگ وبزرگتر می شد تا اینکه وارد دستجات نظامی نادرشاه افشار شد.
نادرشاه پیش ازپادشاهی نادرقلی
ملقب به طهماسب قلی بود، وی
ازسال 1112 تا 1126 پادشاه ایران شد
حکومت نادرشاه 14 سال بود وبسیارکوتاه ، اما تاثیری که درتاریخ ایران برجای گذاشت بی همتا وبی نظیزبود. نادرشاه یک نابغه ی نظامی بسیار باهوش بود، به گونه ای که شاهکاری در تاریخ ایران زمین پدید آورد، که هرگز تکرار نخواهد شد.
آنچه سبب پیروزی های درخشان او در سرکوب افغانها واتحاد ایران و فتح هندوستان شد، اتکا به نیروی مردم ایران
وهوش و ذکاوت خود، و ف
رماندهان نظامی قدرتمند او همانند کریم خان زند بود . این ارتش منظم و مردمی با مرگ نادر شاه افشار، روحیه ی قدرت و رهبری را در فرماندهان چنان تقویت کرده بود ، تا آنجا که فرماندهان نظامی نادرشاه در جاهای محتلف ایران قصد شورش وایجاد حکومت داشتند.
کریم خان زند که فردی شجاع وبا هوش بود با جمع کردن نیروی بزرگی
لک زبانها وکردها ولرها و نیروهایی که بیشتر واز قبل فرمانده آنان بود، اسب و استر و آذوقه و تجهیزات نظامی فراهم کرد، و برای نجات ایران و در دست گرفتن قدرت، با سرکوب دیگرفرماندهان شورشی، وسرکوب افغانها و. . . شیراز را فتح کرد، و نهایت به پادشاهی ایران رسید پس ازمدتی کریم خان زند دسته ی سواره نظام نزد مرشد خان کولیوند فرستاد، و او را ا حضار نمود، مرشدخان کولیوند ابتدا فکر کرد، دلیل احضارش
به خاطر تنبیه دوران کودکی وی از کریم خان بوده است و حالا کریم خان زند قصد مجازات او را دارد ، اما وقتی به نزد کریم خان زند رفت، دریافت که هدف کریم خان زند سپاسگزاری ازاو وخواندن شاهنامه برایش، به شیوه ی قدیم بوده است. جریان از این قرار بود، وقتی مرشد خان کولیوند به شیراز رسید کریم خان زند به پیشواز او امد
مرشد خان را پدر خطاب کرد، و از اوخواست بجای او برتخت پادشاهی بنشیند. سپس ضمن روبوسی با مرشد از وی خواست، به رسم قدیم، دوباره ازاشعارحماسی فردوسی برایش بخواند.
مرشد خان هم شروع به خواندن شاهنامه کرد:
. . . همه یکدلانند یـزدان شناس�
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شــود�
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد�
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم�
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم�
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
سپس کریم خان زند گفت: بله پدر؛
چو ایران نباشد تن من مباد
دراین بوم وبر زنده یک تن مباد
پدر ای کاش در هنگام پیروزی ، درشیراز
در کنارم بودی، وبرایم شاهنامه می خواندی، و می گفتی؛
دریغ است ایران ویران شود
کنام پلنگان وشیران شود
[اقتباس از کتاب تاریخ ایران و زندیه،
خاطره مرشد خان کولیوند
مولف : حسن پیر نیا. عباس اقبال اشتیانی]
شجره نامه ای در ختی، خاندان مرشد خان که خیرالله نور محمدی و همسرش بانو زهراء ساکی گرد آوری و تنظیم کرده اند به شرح زیر است:
تصویر و شرح مختصر ی در باره ی تهیه کنندگان شجره نامه:
تصویر خیرالله نورمحمدی
خیرالله نور محمدی فرزندجعفرخان فرزند سرتیپ خان فرزندمصطفی قلی خان فرزندصید محمد خان فرزند نور محمد خان فرزند گلمحمد خان فرزند مرشد خان
تصویراستاد منوچهرنورمحمدی ( منوچهر دوم ) فرزند علی خان فرزند ملا منوچهر خان کولیوند ( منوچهر اول ) فرزند خسرو فرزند نورمحمد خان کولیوند می باشند.
ایشان دبیر پیشکسوت و بازنشسته ی دبیرستانهای خرم آباد لرستان هستند دارای طبع لطیف و شاعری گرانمایه می باشند. و باید ایشان راخلف واقعی پدر بزرگش، ملامنوچهر کولیوند نامید . از این شاعر توانمند یک قطعه شعر در این نوشته مرقوم می گردد.
《غزلی از منوچهر نورمحمدی》
برخیز و بیا مقدم نوروز رسید
با عشوه و با ناز، با وعد ونوید
از خانه برون شو بنشین بر لب جوی
با خنده و با شادی و با نقل و نبید
خواب سحرت حیف بود فصل بهار
خبر آورده چنین بر من و تو حضرت عید
گل سرخ آمده و خیمه زده بر در و دشت
نرگس سرمه زده آمده با شکل جدید
همه گویند سحر خواب حرام است ببین
بلبل از لانه برون آمده بر شاخه پرید
آهو از کوه به دشت آمده با عشوه و ناز
تیهو از کوه شنیده است خبر عید سعید
[خرم آباد ساعت 2 شب هفتم فروردین سال 1397]
دیدگاه حاج منوچهر نورمحمدی در باره ی زینتی :
نام پسران نورمحمدخان از دختر کردی کله مهی عبارتند از صید محمدخان ، کریم، رشید، میرزا، باقر، جعفر، و بهرام که اولی به سمت ریاست ایل
ودود مان رسیده است.
زینتی دخترخدایی خان ( ایلخان ) و رئیس ایل حسنوند
بوده است . ایشان همسر اول کربلایی نور محمدخان کولیوند بوده، و دو پسر به نامهای نقی و خسرو بدنیا آورده است. نقی فرز ند ارشد نور محمدخان کولیوند، بوده است، که ایشان ومادرش بعنوان کُرگروی ( گروگان ) به دربار قاجاریه می برند ودر غیاب مادر و پسر که به دربار رفته اند ، جهانبخت دختر کُردی کُله مهی چهار پسر از هفت پسر خود را بدنیامی آورد. البته جهانبخت همسر دوم نور محمد خان کولیوند در مجموع هفت پسر به دنیا می آو رد. که همه شایسته و ارزشمند بودند ، وجزو عموهای ملا منوچهرخان کولیوند شاعر پر آوازه ی غرب کشور بوده اند. صید محمد خان نورمحمدی پسر جهانبخت بعد از مرگ پدرش نور محمد خان کولیوند، رئیس ایل کولیوند می شوند.
[تلخیص مصاحبه ی تلگرامی که با استاد منوچهر کولیوند در فروردین ماه۱۳۹۷ انجام شده است]
۲ - جهانبخت کُله مهی ( سوره مهری ) :
ایشان همسر دوم نور محمدخان کولیوند بوده است، زنی شایسته و با درایت بودند ، ودر غیاب زینتی حسنوند خدایی ، مادری نمونه و همسری با کمال و مدیر بودند . ایشان دختر کُردی کُلَه مهی بوده است کله مردها از کولیوند و سوره میری جدا نیستند. آنها ابتدا در ماهیدشت بوده بعد به سیمره و الشتر رفت و آمد داشته اند مردان بزرگ آنها کُردی کله مهی و کدخدا آواختی و یاره و حاجعلی کله مهی را میتوان نام برد. و الان نیز علی اکبر ملکی فرماندار سابق خرمشهر و ساکن تهران، و علیداد یاری ساکن روستای چغاپوکه دره شهر و مرادعلی غلامی ساکن دره شهر و خاندان رضایی و الماسی در اسد آباد از بزرگان کله مرد می باشند.
ملا حاجعلی یاری - از طایفه کله مهی سیمره ، که در الشتر و نور آبار معلم قران بوده، و گویا مکتب داشته است . ایشان حدود صد سال عمر کرد ، و از اقوام جهانبخت کله مهی می باشد . قبرش در ضلع شرقی قبرستان فلکین سابق و گلزار شهید هادی کرمشاهی اسلام آباد ( کرمشه ) می باشند.
شجره ی ملاحاجعلی یاری :
ایشان معلمی آگاه وبه آنچه از قرآن و متون دینی آموخته بود، واقعا" عامل بودند یک روز در مجلس فاتحه ای وارد می شود که پسری رشید از خانواده ای شناخته شده از دنیا رفته است ، برای پسرش در فصل گرما به رسم روزگار کُتَل درست کرده بود ، شخصی قدرتمند هم به فاتحه می آید ، هنگام تشکر ، پدر ی که فرزندش مرده بود رو به فرد قدرتمند می کند و می گوید: قبله منطقه زحمت کشیدی، که به مراسم فاتحه خوانی آمده اید ، ملا حاجعلی کله مهی به شدت ناراحت می شود و به صاحب عزا می گوید؛ " مافقط یک قبله داریم که خانه ی خدا می باشد ، این چه طرز سخن گفتن است، و در این فصل گرما چرا بر این حیوانات بسته زبان کتل بسته اید ؟ به خدا در این گرما کتل کردن حیوانات گناه دارد. فوری بلند می شود، و کتلها را از روی حیوانات بر می دارد. این یک نمونه از شجاعت و درایتش بود ، که نوشته شد.
ملاحاجعلی پسر نداشته و فقط چهار دختر داشته است و الان یکی از آنها زنده است. شجره اش به قرار زیر است:
علیداد و مهرداد هردو فرزند سلطان بانو فرزند ملا حاجعلی یاری فرزند یاره فرزنداحمد فرزند مختار فرزند حقداد فرزندعینل فرزند زینل کله مهی هستند.
مصاحبه با نظام الدین ( بهمن ) نور محمدی در باره ی زنان نورمحمد خان کولیوند ، به شرح زیر است ؛
نورمحمد خان آنچنان که از اقوال گذشتگان برمی آید در طول عمر شصت وچند ساله ی خویش، چهار همسر اختیار نموده است. همسر اول که زینتی خانم دختر مرحوم خدایی خان دوم ( ایلخانی ) بزرگ ایل حسنوند بوده است. که از ایشان دو فرزند پسر به نامهای نقی و خسرو داشته است.
همسر دوم نور محمدخان کولیوند ؛مرحومه جهانبخت خانم بوده ، که بنده بارها از مرحوم پدرم ونیز سایر بزرگان تیره نورمحمدخانی شنیده ام که جهانبخت از طایفه سوره میری پشتکوه بوده است ، در هرصورت چه از طایفه کله مهی و چه از ایل سوره میری ، وی شش فرزند ذکور داشته است، و دخترش ستاره خانم همسر ایلدرم میرزا قاجار عموی ناصرالدین شاه قاجار بوده است و گویا این شخص حاکم لرستان نیز بوده است، و بعد عزل می شوند. کریم خان کولیوند ، برادر ستاره به دربار می رود ، واعتصاب و تحصُن می کند ، وبا هر زحمتی طلاق خواهرش را از آلدرم میرزا قاجار می گیرد ، و خواهرزاده ی کوچکش ملک زاده خانم را هم با خواهرش به الشتر ویا سیمره می آورد. بعد از مدتی ستاره خانم را به صادق خان حسنوند، فرزند عبدالعلی خان حسنوند شوهر می دهند، و مادر جد تمام صادقی های حسنوند، از بطن آن علیا مخدره بوده است.
همسر سوم خان والا ، نور محمد خان شاه پرر خانم بوده که آنچنان که از قول بزرگان سبنه بر سینه به ما رسیده ، از سنجابی های هرسین وکرمانشاه بوده که از زیبایی زائد الوصفی برخوردار بوده است. این موضوع نزد خاندان نورمحمدخانی زبانزد بوده است . این خانم به همراه جوانی عاشق پیشه که والدین شاه پرر با ازدواج وی با دخترشان مخالف بوده اند ، ترک دیار نموده و پناهنده دستگاه خان کولیوند در الشتر میگردند.
دوسال از زندگی مشترک وی همراه ایل کولیوند بیشتر نمیگذرد که جوان بر اثر یک بیماری با دار دنیا وداع نموده ، و شاه پرر سنجابی ، بی کس وتنها در ایل کولیوند سرگردان میگردد. آن زن جوان نه روی بازگشت به میان ایل وتبار خود را دارد و نه پای ماندن در ایل کولیوند، به همین خاطر نورمحمدخان کولیوند ، برای حفظ آبرو و تآمین آرامش ان زن تنها با وی ازدواج می کند . البته شاید هم زیبایی وجمال شاه پرر، اورا مجذوب خود نموده بود. ( الله اعلم بالصواب ) ، درنهایت شاپرر، پس از مدتی که از مرگ شوهرش می گذرد ، بر مبنای عرف روزگار ، نور محمد خان او را به عنوان همسر سوم خود انتخاب و به عقد رسمی خود در می آورد.
از شاه پرر دو فرزند ذکور بنام های زکی خان وحیات خان نصیب خان کولیوند گردید، که حیات خان در عنفوان جوانی وفات یافته است ، اما زکی خان رشد ونمو نموده، وبا علاقه وافری که به رمه داری داشته به ثروت ومکنت بسیاری دست پیدا نموده است. به همین خاطر است که اعقاب وی از داشتن اراضی زیاد ومرغوب محروم هستند. وی دارای گله های فراوانی از بز و گوسفند بوده است. اراضی وی در اطراف روستا های شاهپور آباد و محمد علی آباد الشتر بواسطه وجود چراگاه های پر آب و علف این ادعا را اعتبار می بخشد.
اما همسر چهارم نورمحمدخان، که بنا برشواهد و قرائن ازدواجی ناخواسته بوده با گل طلا نامی از خانواده های کولی یا مطرب بوده، واین امر به واسطه بیماری خان بوده است. ظاهرا در زمان پا گذاشتن نورمحمدخان به سن پیری ایشان از ناحیه زانو وکمر دچار بیماری ودرد
شدید میگردد و در زمانی که ایل در گرمسیر بوده، به شهر دزفول عزیمت نموده ویکی از اطباء ضمن پیچاندن نسخه های متعدد، برای خان کولیوند ، از جمله بستن پوست خرگوش به مدت شش ماه بر پاهای وی ، و همچنین پیشنهاد مینماید با شخصی کاکا سیاه ( کولی ) ازدواج نماید . خان نیز به ناچار به این امر تن در داده، وبا گل طلا ازدواج مینماید . حاصل این تزویج فرزند ذکوری بنام غزال ( غزئل ) بوده که در سنین نوجوانی و با بی مهری هایی که از ناحیه برادران بواسطه تبار دون مادرش، متوجه وی میگردد، پس از ارتحال خان در سال۱۲۸۴ قمری و تدفین وی در قبرستان وادی السلام نجف ، به ناگاه آن پسر از ایل کولیوند جدا شده، و برای همیشه در بین طایفه مادرش کوچ مینماید. با توجه به نظام طبقاتی و کبر و نخوتهای برادران غزال، طبعاًِاز این اقدام وی آنها خوشحال شده اند، که برادری از طبقات پایین جامعه نداشته باشند . به همین خاطر ، آنها هرگز سراغی از وی نمیگیرند.
به همین علت کسی از سرنوشت وی اطلاعی ندارد. [ مصاحبه تلگرامی با نظام الدین ( بهمن ) نورمحمدی - فروردین۱۳۹۷]
تصویر نظام الدین ( بهمن ) نورمحمدی
شجره ی نظام الدین نور محمدی:
ایشان فرزند اسماعیل خان ( متولد۱۳۰۴در رماوند ) فرزندحاج کاظم خان فرزند بهرام خان فرزند نور محمد خان کولیوند و جهانبخت کله مهی ( سوره مهری ) می باشند.
نظام الدین نورمحمدی سر دفتر ثبت و اسناد بوده، و درامور کشاورزی مشغول فعالیت هستند. وی فردی خوشنام وبا کمال، و از خانواده ای فرهنگی می باشند، و پدر گرانقدرش جناب اسماعیل خان نور محمدی شاعر و نویسنده و دبیری برجسته از خاندان نور محمدی می باشند
دختران نور محمد خان کولیوند :
۱ - ستار ه نور محمدی ، که مختصری در مورد آن مرقوم گرددید.
۲ - قدم خیر ؛ وی همسر جهانگیر خان نورعالی دلفان بوده، که رئیس ایل میربگ بوده است. جهانگیری های دلفان ازنسل آن دختر با کفایت می باشند. [نورمحمدی:۱۳۱:۱۳۸۱]
۳ - جهان سلطان؛ زن داغر خان توشمال کُرد بودند، وداغر خان اصالتا" از اعراب حنانه ( چنانه ) بوده است ، و الان تمام توشمالهای مرادخانی ها و طهماسبی از نسل این زن والامقام می باشند.
از فرزندان قدمخیر؛ می توان طهماس خان و ایمان خان را نام برد.
ملک زاده خاتون ( شاهزاده ) نوه ی نورمحمد خان و دختر ایلدرم میرزا را به عالیخان سگوند شوهر می دهند.
۴ - نورمحمد خان کولیوند یک دختر هم به اسماعیل خان والی پشتکوه می دهد و
نوه اش را هم به یکی از پسران اسماعیل خان والی میدهد ، نگارنده احتمال قوی می دهد که نوه ی نورمحمدخان زن حسینقلی خان صارم السلطنه بوده است، زیرا لطفعلی خان بالاوند و نورمحمدخان کولیوند و حاج مقصود علی سوره میری در به قدرت رسیدن وی نقش داشته اند. همچنین با وی حشر و نشر صمیمی داشته اند. البته گذشته از نور محمدخان کولیوند و پسرانش ، حاج مقصودعلی سوره میری نیز با حسینقلی خان والی حشر و نشر داشته، و والی برای خان کولیوند وحاج مقصودعلی احترام زیادی قائل بوده است . شاید هم این صمیمیت به دلیل خویشاوندی نور محمد خان کولیوند با وی در این رابطه بی تآثیر نبوده است . از طرفی نیز به قول مرحوم ملا گلمحمد خان نور محمدی، حاج مقصودعلی با نور محمد خان دوست و مثل برادر بوده اند.
تصویر اسماعیل خان نورمحمدی پدر آقایان نظام الدین و حسام الدین و هوشنگ نور محمدی
تصویر حاج کاظم خان نور محمدی پدر اسماعیل خان نور محمدی و پدر بزرگ نظام الدین ( بهمن ) نور محمدی
ایشان از بزرگان خاندان نور محمدی هستند ، فردلایق و شجاع و با کمال می باشند.
" ایل کولیوند و فراز و نشیبها "
ایل کولیوند ، مردمی زحمتکش و قهرمانانی گمنام، بدون آوازه ، وگزاف و به عبارت لکی بدون" هوفلی" و شانتاژ و دروغ هستند . اگر مبالغه نکرده باشم اکثریت آنها فرد عمل و کار هستند . زن و مرد در دوران ایلیاتی و زمان یکجانشینی، در اقتصاد کشور بر روی زمینهایی که داشته ، و دارند ، نهایت تلاش و بهره وری را انجام داده اند، و اکنون نیز از دست رنج خویش بهره مند هستند.
کولیوندها و وابستگانشان از قدیم دامدارانی شایسته و کشاورزانی ماهر بوده اند ، بطوری که انبار و آذوقه ی آنها همیشه پر از انعام و برکات الهی بوده است. باتوجه به تلاشگری و داشتن ثروت و روحیه ی جمع گرایی و اعتماد به نفسی که دارند ، مردمی میهمان نواز و عاطفی و خوش زبان هستند . آنها به شوق کار و کسبِ روزی حلال سحر خیزند و کوچک و بزرگشان دارای همبستگی همه جانبه هستند . در مراسم شادی و شیون شبیه طوایف و قبایل شایسته، با تمام وجود به همدیگر کمک می کنند، ودر انجام آن مراسمات حضوری فعال دارند. البته نقش رهبران و خوانین ایل کولیوند به ویژه پی ریزی آن د دوران مرشد خان و نورمحمد خان کولیوند بی تآثیر نبوده است.
ایل نیمه پراکنده ی کولیوند؛ دارای اشخاصی بدون حاشیه و بی برداشت و متین و موقر و افتاده و خاکسار می باشند. راستگویی و رعایت اخلاق و ادب، و سادگی و پاک دلی و نیک سرشتی از ویژگی های مهم این ایل می باشند. آنها افرادی هستند که در سوار کاری و شکار و تیر انداز ی گرچه در ظاهر برای طوایف و قبایل همجوار خیلی شناخته شده نیستند، ولی در وقت ضرورت آنها با هنر نمایی و عمل گرائیشان درایت خود را به جامعه ی غرب کشور و ایلات ساکن در آن ، خصوصا" زاگرس نشینان اثبات کرده، و گاها" آنها را خوشحال و به تعجب وا می دارند . از سخنوری و قلم و شعر و ادبیات تا پزشکان بزرگی که در جای جای زاگرس و مراکز استانهای بزرگ تحویل جامعه داده اند، همه ی آن افراد تآثیر گذارچه در رده بالای کشوری ، و مجلس شورای اسلامی مانند نماینده ی فعلی کرج ، همگی از دید اهل خرد کتمان نیستند.
کولیوندها مصداق این ضرب المثل هستند که ؛ " زنان گویند و مردان کنند. " یعنی زنان در تبلیغات یا تشر زدن و نهیب زدن به مخاطبشان تهدیدهایی می کنند، ولی ان سخنها کمتر به عمل در می آید ، به طور مثال زنان به فرزندانشان می گویند؛ این خطا را کردی بگذار پدرت بیاید و یا چنان ترا تنبیه کنم ، که مرغان هوا به حالت گریه کنند ، مفهوم آن است که فقط تبلیغ می کند و کمتر به عمل منجر می شود. ولی مردان واقعی کمتر می گویند و بیشتر عمل گرا هستند. در زمان نظرعلی خان طرهانی مسابقه نشانه گداری برای تیر اندازان سیمره و طرهان و یکسری از مناطق پیشکوه و پشتکوه ر ا ترتیب می دهند، در این بین کدخدا بگشیر آمکه یا کدخدا بگشیر یاری از شهرستان سیمره ( دره شهر ) در مسابقه ی تیر اندازی اول می شود، خوانین لر و لکِ حاضر در جلسه و مراسم تیر اندازی، از بزرگان سیمره می پرسند ، این اهل کدام ایل و طایفه بود که همه ی تیر اندازان زبر دست ما راشکست داد؟ بزرگان سیمره می گویند این کدخدا بگشیر فرزند آمکه فرزند یارکه است، که مادرش رنگینه هابیلی از طایفه فرخشه و ایل کولیوند است ، و پدرش از دلفانهای سر ناوه است . با شنیدن این سخن همه خوشحال می شوند و می گویند این فرد از سلسله و دلفان خودمان است.
نمونه ی دیگر مسابقه ی اسب دوانی درحضور ناصرالدین شاه قاجار ، و خوانین پیشکوه و پشتکوه ازجمله والی حسینقلی خان صارم السلطنه و نور محمد خان کولیوند و حاج مقصودعلی سوره میری و ده هانفر از بزرگان و کدخدایان ایلات و طوایف برگزار می شود ، ودر این میان ازبین ده ها سوار کار غزال یا خزئل پسر کوچک نور محمد خان کولیوند است، که در چم جای اردو ، روبری جلگه ی چمکلان و قلعه ی زینل کلانتر از همه ی سوار کاران جلو می زند ، وبرنده می شود ، و قتی برنده مشخص می شود، و به نزد پادشاه شرفیاب می شود، خود نور محمد خان کولیوند باورش نمی شود که نو جوانش شبیه اولین جنگ رستم با افراسیاب چنان درخشیده است، شگفت زده می شود. در اولین نبرد رستم ، وقتی افراسیاب مخفیانه او را می بیند به لشگرش می گوید؛
ندیدی که با گرز سام آمده ست
جوان است و جویای نام آمده ست
تا خزئل ( غزال ) برنده می شود پادشاه ایران می گوید ؛
نژاد از دوکس دارد این نیک پی
ز افراسیاب و زِ کاووس کی
نورمحمدخان کولیوند که دوست داشت پسران بزرگش و یا یکی از فرزندان والی وسایر خوانین پیشکوه و پشتکوه برنده می شد در پاسخ ناصرالدین شاه اهانتی به پسرش غزال می کند ، و شاید برای جلوگیری از خشم بزرگانی که سوار کاران قابلشان برنده نشده است، فوری در پاسخ پادشاه یک بیت شعر هم سراید ، و می گوید قربانت شوم؛
نژاد از دوکس دارد این بدگُهر
زکاسه تراش و زِکولی خر
در اینجا به مادر غزال که سیاه پوست بوده ، اورا به مطرب و
کاووِلی ( کابلی ) های قدیم تشبیه کرده ، و اورا را بد نژاد دانسته است . البته ادبیات محاوره ای آن زمان در دوره قاجار خیلی هجو و تحقیر، وجو د داشته است. نگارنده از طایفه ی شریف و هنرمند لوطی پوزش می طلبد . اما در سخن و گفتگوی آن زمان سخنانشان هم طبقاتی بوده است. وجامعه برمبنای تعلیم و تربیت خان خانی و پادشاهی بوده، لذا گفتگو و بر زبان راندن چنین ادبیاتی رایج و مرسوم بوده است.
در ییلاق و قشلاق ایلات زاگرس نشین به ویژه ایل کولیوند حوادث تلخ و شیرین فراوانی اتفّاق افتاده است چه غارتها توسط سر گردنه گیرها به وقوع پیوسته چه عروسیها و چه مرگها که در مسیر ایل و کوچ اتفاق افتاده است ، و چه میهمان نوازی ها و دوستی ها و برادری ها که در بین مسیر با مردمان مختلف ملاحظه شده است . کولیوند با تحمل سختی های زندگی ییلاق و قشلاق خود را در زمان متحول ساخته و الان فرزندانشان در صحنه های دیگر خدمت رسانی و به حیات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و مذهبی و . . . . . ادامه می دهند. امیداست فراز و نشیبها موجب افزایش تجربه و بالندگی افراد جامعه شود.
نور محمد خان کولیوند در زندگی شخصی فقط به فکر خود نبوده است . ایشان خانی به معنای عدالتخواه و میهمان نواز بوده است مآمن مردم فقیر هم بوده است . سفره داریش طوری بود که به جز زمینهایش نقدینگی خاصی نداشت چند بار به عتبات عالیات رفته بود ، تا امروز وی را کربلایی خطاب می کنند . زیردستان و رعایا را دوست می داشت یکبار و شاید اولین جنگ برادری درسلسله بخاطر قدرت نمایی حسنوندهای خدایی در برابر قیاسوندها به زمینهای آنها که در زیر مجموعه ی نورمحمد خان کولیوند بود ، این شکایت رعایا به خان کولیوند ، تمام کولیوندها و سوره میری ها و اولادها را جمع می کند و آن شب جوانان باچهل جفت گاو و قاطر زمینهای شرق شیخ مکان را شخم می زنند و میمنه و میسره ی این جنگ بدست پیرولی سوره میری و پیرولی اولاد بوده است در آن جنگ سخت گویا دونفر کشته و چند نفر زخمی می شوند . اما خان کولیوند با اقتدار حدود حسنوند با قیاسوندها را چاله هایی پر از زغال می کنند و سر انها را می پوشند. پیرولی سوره میری با اقوام درجه اولش بعدا"به طرهان و الشتر می روند. واسطه ها مراسم خون بس راه می اندازند و مساله حل می شود البته در آن جنگ از گرز و شمشیر و اسپر و تفنگهای آماتور استفاده کردهاند. باشاخ گاو و شاخ بز شیپور جنگ درست کرده بودند و انطور که معمرین می گفتند از دهل هم در جنگ استفاده شده است . نور محمد خان کولیوند فرماندهی نابغه بودند اهل شعر و سخنوری و محبوب دلها بود . یکی از خوانین جز که با خبر می شود خان کولیوند از الشتر به سیمره امده وبازدیدی هم از اقوام شرق دره شهر به عمل می اورد وقتیبه خدمت خان شرفیاب می شود به صمیمی بودن افراد دور و برخان و چگونه گوسفند سربریده اند و بساط چای ومیهمان نوازی بر قرار است رو به خان می کند و می گوید من مثل خروس لاری هستم" پر وپوت" ندارم یعنی شخص دلسوز ندارم من به پای شما نمی رسم شما هم فامیل زیاد داری و هم ترا ازته دل دوست دارند الان با آمدنت منطقه برای دیدارت شلوع شده است.
خان کولیوند اگر اقوام و همنوعانش بعضی وقتها فرمانش را دیر انجام دهند باز ناراحتی و انتقام فیزیکی نم گرفت با درایت همدلی و همخونی را حفط می کرد شاید اواخر عمرش به کدخدا مهره اولاد در چمژاب پیام می فرستد برادر زاده از الشتر امده ام ، بگو بچه ها و جوانان آنجا از چشمه شیرین آنطرف رودخانه ی سیمره برایم چند بار نی بیاورند . جوانها تنبلی می کنند و فرمان خوب اجرا نمی شود مهره با حداقلی از نی به خدمت خان میرسد و می گویدوالله عمو کسی به من گوش. استاد سخن جناب نورمحمد خان شعر هجوی برای اولادها می فرستد و از مهره هم با شعر تشکر و تقدیر می کند . شاید از ان شعرها ولو هجو هم بوده احساس خوشحالی کردند که بزرگشان عیب انها را اشکار کرده است. در هر صورت این الفبایی در مورد این خاندان با فضیلت است که امیدوارم دیگران ان را تکمیل نمایند.
از این خاندان بزرگوار حسینقلی خان و آقایان پرویزی و دیگر بزرگوارانی که بنده اطلاع ندارم انشاء الله در فرصت دیگری معرفی خواهند شد .
شجره ی علی اصعر پرویزی:
ایشان فرزند حاج علی اکبر ( حاج باوه ) فرزند علی اکبر فرزند کریم فرزند نور محمد خان کولیوند.
مرحوم علی پسر ملامنوچهر کولیوند، شاعر پرآوازه لک وپدرمنوچهردوم ( ثانی لرستانی )
پیرجد، آرامستان ملامنوچهرخان کولیوندشاعرپرآوازه لک و تیره های نورمحمدخانی - اسدالهی - فرج الهی
مهندس سامان ( روح الله ) نورمحمدی فرزند یارالله نور محمدی
رضانورمحمدی فرزند عبدالله فرزندنظرعلیخان فرزند تراب فرزند مصطفی قلیخان فرزندصیدمحمدخان ابن نورمحمدخان، قاضی ( مستشار ) دادگاه تجدید نظر استان لرستان
زنده یادحاج رستم نورمحمدی فرزند نقی ( خانه ) فرزند جهانگیرخان فرزند نقی خان فرزندنورمحمد خان رییس سابق آموزش وپرورش الشترودبیردبیرستانها آن شهرستان ساکن شهر الشتر آدم بذله گو حاضر جواب بسیار بامعلومات وپدر آقایان دکتراحمد، ومهندس ناصرو، مسعوددبیربازنشسته می با شند که در آینده بیشتر معرفی خواهد شد.
نفراول از راست حاج رستم نورمحمدی،
افشار نورمحمدی ؛رییس سابق دانشسرای الشتر
Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
کلام آخر:
نور محمد خان کولیوند؛ که متولد سال ۱۲۲۱ ه. ق بود، در سال ۱۲۸۴ هجری قمری از دنیا رفت ، و چشم از جهان فرو بست. گرچه عمرش کم بود ، اما عمرش دارای کیفیت بود، تا آنجا که باغ وقفی برای رعایا و رهگذران داشت. در مشکل ها و در گیری های فامیلی و قبیلگی جانب حق و عدالت را داشت. به قول خودش هرچه داشت، عوامل منزل در دیگ بزرگ می ریخیتند و خلایق و میهمانان و رعایا و اهل خانهاز ان استفاده می کردند . به جمع مال گرایش نداشت ثروتش را در راه سر بلندی ایل و تبار بکار گرفت سالهاست از دنیا رفته است ولی یاد و ردپا و زحمات و رهبری او زبانزد خاص و عام است جسم این مدیر با کفایت و دارای عزت و صلابت توسط فرزندان لایقش به نجف اشرف برده شد، ودر جوار مولایش حضرت علی ( ع ) برای همیشه مسکن گزید. . روحش شاد و یادش گرامی باد.
منابع :
۱ - حیدری ، حجت الله - ایل حسنوند - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۱
۲ - حیدری، حجت الله - تبار شناسی لرستان جلد اول - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۴
۳ - نورمحمدی، منوچهر - دیوان ملا منوچهر خان کولیوند - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۱
۴ - رضایی، علی - ادیبان و سخن سرایان لرستان جلد اول - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۷
۵ - پری، جان ر - کریم خان زند - ترجمه علی محمد ساکی - انتشارات فراز - سال ۱۳۶۵
۶ - غضنفری امرایی ، اسفندیار - گلزار ادب لرستان - انتشارات کاوش - چاپخانه دانش خرم آباد - سال ۱۳۶۴
۷ - مصاحبه با منوچهرنورمحمدی
۸ - مصاحبه با نظام الدین نور محمدی
۹ - مصاحبه با خیرالله نور محمدی

جناب فرخشاهی در مورد حاج موسی عربشاهی اطلاع ندارم اهل کدام منطقه و چه تیره و طایفه ای است تا بروم و اطلاعات درباره اش پیدا کنم
Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
انا لله و انا الیه راجعون
عروج ملکوتی دبیر تلاشگر مرحوم مغفور شادروان حاج قدرت الله بساطی را به تمام بازماندگان ، اقوام و آشنایان و بیت محترم آن زنده یاد تسلیت عرض می کنم ، از خداوند منّان غُفران و رحمت الهی را برای آن معلم اخلاق، و صبر و آرامش را برای بازماندگان آرزومندم.
...
[مشاهده متن کامل]

حاج قدرت الله بساطی فرزند کدخدا بهرام بساطی ، از مردان بزرگ کلان ایل کولیوند و وابسته به مردم ارزشمند شهرها و ایلات مختلف سلسله ، و دلفان می باشند ، که عمر محدود خود را با عزت و سر بلندی و تلاش و برخورد انسانی و نیکو با مردم جامعه، با کیفیت عالی گذرانید، و تاریخ آموزش و پرورش سیمره ( دره شهر ) هیچگاه از یاد نمی برد که در یکی از برهه ها که حقوق فرهنگیان چند روز به تآخیر افتاده بود و خانواده ی فرهنگیان نیازمند حقوق سر وقت ، لذا این اُسوه ی کوشش و تلاش یکجا چک کشید و بعد از یک هفته طلب خود را از آموزش و پرورش گرفتند چنان ایثار و خدمات در وجود کمتر کسی دیده شده است. با دلی شکسته و دردمند ، فقدان این مرد علم و ادب و تلاش را به فرهنگیان استان ایلام و شهرستان دره شهر تسلیت ویژه عرض می کنم.
از شمار دوچشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
روحش شاد و خرّم باد
احمد لطفی - ۱۳۹۶/۱۲/۱۷

سلام حیف است نامی از مرحوم حاج موسی عربشاهی ذکر نشده است
ایل کولیوند و ایل حسنوند و ایل قیاسوند و ایل یوسفوند در صد و پنجاه سال پیشبه صورت طایفه بودند ، هر چهار طایفه وبا تر کاشوند هر ۵ طایفه تشکیل ایل سلسله را می دادند.
نظریه:
چرا می گویند سلسله و دلفان برادرند؟
...
[مشاهده متن کامل]

آنطور که معمرین فرموده اند در سالهای قبل وشاید حداقل ۱۲۰۰ سال پیش سله و سوره برادر بوده اند تمام دلفانها سوره یا سوره میری هستند . در روستاهایی در دلفان هست ودقیقا" در نزد فردی خسربگ ( خسروبیگی ) بررسی بیشتری را طلب می نماید.

Ahmad Lotfi:
"معرفی کربلاییه زینب شعبانی کولیوند"
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
کربلائیه بانو گل زینب مهدی تبار ( شعبانی ) فرزند مشهدی شعبانعلی فرزند جانعلی از دودمان مهتاب ، تیره ی هابیل ، طایفه فرخشه ، و ایل کولیوند ، متولد حدود سال۱۳۲۰ شمسی ، زنی زحمتکش که با پسر عمه اش مشهدی درویش هاشم پور اواسط دهه ی سی ( ۱۳۳۵ شمسی ) ازدواج نمود . ایشان در قسمت غربی روستا ی شیخ مکان که معروف به بخش کولیوند نشین است بدنیا می آید . ایشان زنی بوده که صله ی ارحام بجا می آورده، ودر عزاداری برای شهیدان کربلا عَلَم درست می کرده ، در حد توان نذری پخش می کرده است . فردی بوده که با هماهنگی شوهرش به اقوام فقیر و آشنا در حد توان رسیدگی می کرده است. وی در امور دامداری بسیار سررشته دار بوده است و در کشاورزی نیز با تمام وجود در مزرعه به شوهرش کمک می کرده است. ایشان و همسرش میهمان نوازی و خدمت به همنوعان را در سرلوحه ی زندگی خویش قرار داده بودند. بعداز شمه ای از سرگذشت وی تمام خانوارهای قسمت کولیوند نشین بررسی اجمالی می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

تصویر کربلاییه گل زینب مهدی تبار ( شعبانی )
کربلایی گل زینب از زنان زحمتکش روستای شیخ مکان می باشند، که در فعالیتهای کشاورزی و دامداری دوشادوش شوهرش درویش هاشمپور تلاش می کرد.
وی فردی کدبانو ، و با عزت نفس، که در پرستاری از بیماران فامیل نهایت دلسوزی و پرستاری را به عمل می آوردند . ایشان در زمانی که دائیش قیصور منصوری در بستر بیماری بودند تا لحظه ی مرگ از وی پرستاری می کرد و از ابتدای جوانی تا کنون به تمام فامیل و زن داییهایش خصوصا" خاورشادیوند، احترام گذاشته و می گذارد. کربلائیه گل زینب نسبت به یکی از زنان فامیل که دچار حادثه ی سوختگی می شود بیشتر اوقات ، حتی زمانی که در بیمارستان بستری می شود، از وی پرستاری می کرد. ایشان بانویی نوعدوست و میهمان نواز ومهربان بودند، و اقوام با اهل خانواده همواره به منزل وی می رفتند . و ایشان با کمال دلسوزی از آنها پذیرایی می کردند. درمصاحبه ای که نگارنده با برخی از خواهران و خواهر زاده هایش به عمل آورده، همه از میهمان نوازی و محبت و دلسوزی کربلائیه گل زینب اظهار رضایت می کردند و می گفتند؛ "خواهر و خاله ی ما بسیار خوش رفتار و دست و دل باز بوده ، و هستند ، وی همواره در دوران کودکی و نوجوانیمان در اعیاد و مناسبتها به ما هدیه می دادند. "
هرکدام از اقوام فرآورده های دامی نداشتند ، کربلائیه گل زینب به آنها شیر و ماست و روغن و کشک و پشم هدیه می دادند. ایشان هرگاه در مراسم پرسه و مصیبت وارد می شدند، نهایت همدردی و دلسوزی و عاطفه را اظهار می کردند. این بانوی زحمتکش، داغ مرگ فرزند را نیز چشید، و بسیار از این لحاظ دل شکسته و مغموم شدند. پسر نوجوانش آنطور که مردم شیخ مکان و همکلاسهایش می گویند مرحوم حیدر هاشمپور هابیلی، فردی نابغه و فعال بودند که از هم سن و سالهایش در ادب و اخلاق وفهم درس، بسیاربالاتر بودند.
کربلائیه گل زینب با وجود آنکه ۷۵ سال از عمرش گذشتهاست، ولی همچنان در نگهداری پیرزنهای مریض و سالخورده ی فامیل و بجا آوردن صله ی ارحام و شرکت در مجالس عزا ی اقوام و آشنایان نهایت همدردی را دارند. ایشان هنوز به سرپرستی خانواده مبادرت می ورزند. وتمام هم و غمش آن است که فرزندانش دارای آرامش خاطر و زندگی سالمی باشند.
کربلاییه گل زینب شعبانی حدود چهار سال است که شوهرش درویش هاشمپور از دنیا رفته است، وی نهایت راهنمایی را در امر کشاورزی به پسرش روح اله هاشمپور ارائه می نمایند.
خانوارهایی که در دهه ی بیست و سی شمسی، در شیخ مکان زندگی می کردند ، و در قسمت غربی روستای شیخ مکان به صورت یک آبادی کوچک کولیوند نشین بودند، عبارتند از :
۱ - خانواده ی کر بلایی پنجشنبه محمد نژاد و ۷پسرش، به نامهای مشهدی یوسف، حاج مهدی، کربلایی رحیم ، مشهدی نورمحمد ، مشهدی نورالله، کربلایی فتح الله ، و مشهدی یدالله می باشند .
آنها از تیره ی مسگر و طایفه کرمشه و ایل کولیوند به حساب می آیند هرچند برخی از بزرگان مسگر ها خودشان طایفه ای شناخته شده از کولیوند هستند .
۲ - خانواده ی شیخ علی بهزادی فرزند ولی فرزند کسعلی فرزند عوضعلی سوره میری ، که دارای دو پسر به نام های مشهدی صید مراد و مشهدی نورمراد بودند.
۳ - خانواده عبدعلی بهرامی از طایفه جافر بوده و دارای سه پسر به نامهای فرامرز ، برزو، و جهان بوده است.
۴ - خانواده مستعلی فرزند پنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری بوده ، ودارای دو دختر به نام های کشور وخاور و یک پسر به نام ابراهیم بوده، که ابراهیم در جوانی ، جوانمرگ می شود.
۵ - خانواده مهرعلی فرزند پنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری، که دارای یک پسر به نام اسماعیل شادیوند و یک دختر به نام شکر می باشند.
۶ - خانواده درویش دادبین فرزند گنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری و دارای دو پسر به نامهای شیخ حسین و میرحسین می باشند. و دو دختر به نامهای گلشاه و عزیزبانو بوده است.
۷ - خانواده شعبانعلی شعبانی؛ که ایشان از دودمان مهتاب ( میتاو ) ، تیره هابیل، و طایفه فرخشه ، وایل کولیوند می باشند. وی و برادرش داود و پدرشان جانعلی، در اثر ظلم حاکم وقت الشتر که کولیوندها را از الشتر متلاشی و پراکنده می کنند ، مدتی پدرش جانعلی و دا مادش ولکه در بین اقوام رومشکانی زندگی می نمایند تاقبل از ۱۳۱۲ شمسی "ولکه "و "جانعلی" در رومشکان از دنیا می روند. گویا دوباره بعد ازقیام چنگیز خان کولیوند و مدیریت فر زندش حسن چنگیزی ، این دو خانواده به الشتر بر می گردند، ولی در یکی از سالها که مشکلات زندگی سختی خود را نشان می دهد، و سرما و برف شدیدی هم در الشتر می آید ، به سمت سیمره وروستای شیخ مکان می آیند ، زیرا خاله اش دابه مادر بساط فتح اله زاده کولیوند و دخترش گُلَه همسر مهر علی سوره میری است و در آن زمان مهرعلی و برادرش مستعلی جزو افراد متمول و با نفوذ سیمره بوده اند . به همین دلیل شعبانعلی و برادرش داودعلی در نزد اقوام رحل اقامت بر می گزینند . البته خاله دیگرشان رنگینه هابیلی مادر کدخدا بگشیر یاری در دلفان آباد چمکلان بوده و همه ی این عُلقه های فامیلی آنها را به ماندن در سیمره تشویق می نماید. تجمع کولیوندها در ضلع غربی روستای شیخ مکان موجب تقویت و شکل گیری یک آبادی کوچک کولیوند در غرب روستا گردید.
مشهدی شعبانعلی بعد از ازدواج با شاه زینب منصوری صاحب سه پسر به نامهای شامحمد و شاهمراد و کامران، و چهار دختر به نامهای گل زینب و صدیقه و خدیجه و مهناز شدند. ازبین چهار دختر مشهدی شعبانعلی ، شاخصترین آنها بانو گل زینب شعبانی است، که این نوشته در باره ی معرفی مختصر وی نوشته شده است.
شعبانعلی و داود وقتی از الشتر به سیمره می آیند ، هردو جوان و مجرد می باشند ، پس از مدتی شعبانعلی معروف به "شاعینه" با شاه زینب دختر لاوه و خواهر آقایان منصور و قیصور و لطیف ازدواج می کند . مادر زنش هم سیده طلا رسائی از سلسله ی جلیله ی سادات سید صلاح الدینی می باشند . سیده طلا بانویی وارسته و با تقوی و مستجاب الدعوه بودند .
۸ - خانواده داودعلی شعبانی؛ داودعلی معروف به "داوه" فرزند جانعلی و برادر شعبانعلی شعبانی بودند ، که به همراه برادرش شعبانعلی به جمع اقوام شیخ مکانی پیوستند، و با آمدن آنها و خواهر زاده شان درویش، طایفه ی کوچکی از کولیوندها در غرب روستای شیخ مکان رونق بیشتری پیدا کرد. وی با شکر دختر مهرعلی سوره میری ازدواج می کند و دارای سه پسر و سه دختر می شوند. پسران داود به ترتیب کرمخدا و کرمخان و رحیم باشهرت بازنمود هستند، ودخترهایش نیز قشنگ و سلطنه و سینا می باشند. داود علی شعبانی؛ نوه های شاخصی دارد که به دکتر قباد و دکتر مجتبی آبانگاه و دکتر امیدوار قاسمی می توان اشاره نمود.
۹ - کربلایی سلطان هنجاری ، که از کولیوندهای مسگرِ ساکن شیروان و چرداول سابق بودند . وی مدتی در عراق و نهایت به همراه خانواده اش به روستای شیخ مکان می آ ید . ایشان دارای چهار پسر و پنج دختر می باشند ، که نام پسر هایش به ترتیب عبارتند از؛
احمد و ابراهیم و سامی و حشمت که همگی دارای شهرت هنجاری می باشند. همسر کربلایی سلطان هنجاری ؛ کربلائیه خانپری نام داشت . وی از زنان شایسته و متقی و خوش زبان و اخلاق و نیکو سیرت بودند. ایشان نیز فرزندان و نوه های ارزشمندی دارند. که قدرت اله محمد نژاد و دکتر هوشیار هنجاری از جمله ی آنها می باشند.
۱۰ - عباس ططری از مردان بزرگوار و نیک قیاسوند بودند ،
که در قسمت کولیوند نشین روستای شیخ مکان سکونت داشتند . وی دارای فرزندان شایسته ای است که عبارتند از: صفر، و سبزمراد و فیروز می باشد . ونوه های ارزشمندی هم دارد ، که می توان به استاد منوچهر ططری اشاره نمود.
۱۱ - خانواده درویش هاشم پور، ایشان خواهر زاده ی شعبانعلی و داود علی شعبانی است ، که از ترس سربازی که آن زمان به اجباری معروف بود ، از الشتر به سیمره و روستای شیخ مکان می آید ، و در خاک دامنگیر سیمره ایشان هم ساکن می شود و با دختر دایی اش، کربلاییه گل زینب شعبانی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دوپسر و ۷ دختر می باشد . پسر بزرگش به نام حیدر که از لحاظ فعالیتهای عشایری و درسی، بسیار زرنگ و با ادب و شایسته بودند، در نوجوانی از دنیا می رود . و پسر کوچکش به نام روح الله هاشمپور کارمند بانک صندوق تعاون و توسعه روستایی می باشد. از فرزندان شاخص درویش هاشمپور می توان به فرحناز هاشمپور اشاره کرد، که ده سال رئیس موسسه سهام عدالت در شهرستان دره شهر بودند . و از نوه هایش نیز می توان به مهندس میثم لطفی اشاره نمود . درویش هاشم پور کشاورزی زحمتکش و نمونه بودند. وی با کهولت سن، تا پنج سال قبل از آنکه از دنیا برود به کار کشاورزی و دامداری مبادرت می ورزید ایشان حداقل نود و سه سال عمر کرد.
خلاصه ی زندگی چنان زنان و مردانی ، نمونه ای از هزاران خانوار روستایی و دامدار است که در این چرخه ی اقتصادی نقش آفرینی می نمایند. این بزرگواران هم حق دارند که فعالیت و نقش آفرینی شان در جامعه و کشورشان دیده شود. و آیندگان بدانند که زنان و مردان نسلهای گذشته برای بقا و رونق زندگی خود و کشورشان چه سختی ها و رنجهایی را متحمل شده اند. بر تلاش وصبر همه ی آنها باید درود فرستاد.

Ahmad Lotfi:
احمد لطفی
۱۳۹۶ - ۱۱ - ۱۷ در ۲۱:۲۲
در گذشته تاریخ صاحبان قدرت را مطرح می کردند و از اکثریت جامعه که گردانندگان حیات اجتماعی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی و تمدنی بودند غفلت می کردند . الان مردم هر روستا و تیره و طایفه هرخدمتی که در راستای کشاورزی و دامداری و یا در دفاع از کشور بزرگمان شهید داده اند مطرح می شوند و تنگ نطری را باید رها کرد و هر فردی قهرمانان و زحمتکشان موءثران اقتصادی و فرهنگی و …. را ولو کوچکترین اثر را هم داشته باشند معرفی گردند قلم به دستان توانا و آگاه کتاب می نویسند و تبارها را کاملتر دسته بندی می نمایند ماهم برای پیشینه ی تحقیق آنها گفتاری ناقص عرضه می کنیم تا دوستان و اساتید آن را کامل نمایند. کولیوند کلان ایل بزرگی است مفاخر زیاد دارند و هنوز ناشناخته اند. نباید ازارائه نظرات و الفباها در این وب سایت ابا شود . الان چند نکته از طوایف که در این نطرات می آید نباید خودمان را سانسور کنیم البته حسادت و تنگ نظری و برچسب زدن برای توجیه فعالیت نکردن خود صورت مسآله را میخواهند پاک کنند بدون اینکه پاسخ و تصحیح نظرات را ارائه نمایند .
...
[مشاهده متن کامل]

احمد لطفی
۱۳۹۶ - ۱۱ - ۲۲ در ۲۱:۲۱
کولیوندهای خاوه
خاوه الان جزو خاک پاک دلفان است، قبلا” درسیمره میگفتند ، خاوی الیشتر هردو را با هم می خواندند شاید بدین منوال بوده که فلکین و ایروشه و کرمعلی سه طایفه از کلان ایل کولیوند و در اتحادیه سلسله قبلا” بوده اند و الان خاوه جزو دلفان است. درسیمره قبرستان فلکین وجود دارد که ردپای این طایفه بوده است و گویا قبر و طاقی به همین نام بوده است که در زمان جاده سازی به طرف ایلام نابود شده است . اولادهای کرمعلی سیمره در ارتباط با کرمعلی هاهستن کلک موسیوند در دهستان دشت آباد یاد آور خوانین طایفه ی فلکین است برخوردارها هم جزو خوانین کولیوند هستند. برخی معتقدند بابا طاهر جزو کولیوندهای خاوه الشتر بوده است و گویا قبریهم در گرین منسوب به وی هست ( الله اعلم بالصواب ) . از بزرگان خاوه زیاد شنیده ایم امید است تحقیقی مستقل برای کولیوندهای خاوه صورت گیرد . ساکنان خاوه بسیارمهمان نواز و در نزاع سرسخت و لجوج و بد دل هستند . شاید بخاطر جبلی بودن منطقه و چون بر سر راه رفت و آمد به نهاوند و گاها” در گردنه اش اشرار به قافله های قدیم مزاحمت ایجاد می کردند و کولیوندهای خاوه با اشرارمبارزه می کردند. امیداست اهل خاوه خودشان را بیشتر معرفی کنند


‍ 💠هویت تاریخی فرهنگی خاورزمین ( خاوه )
مقاله ای از کانال لَکِیــــل
✳قوم لک همواره تا قبل از اتحادیه ماد در سال ۷۳۶ ( ق . م ) تو سط خشتریه یا هوخشتر یا همان فرآورت بصورت ملوک الطوایف که قبیله ، رئیس یا حاکمی جداگانه داشته اند وساختار اجتماعی آن از نژاد کاسی ها که از حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد گروهی در قسمت ها ی شمالی سرزمین عیلام یعنی از الوند کوه تا سلسله کوههای زاگرس میانی تا حد فاصل گرین کوه به پایتختی هگمتانه سکونت می گزینند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹اما فلسفه وجودی پیدایش #تمدن_کهن_خاور_زمین از دیر بازحاکی از وجود آثار تاریخی و کتیبه ها ، غارها، رود ها و چشمه ها که نشان از هویت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی قومی دارد که همواره همگام با تاریخ این مرز بوم شاهد اصالت و فصاحت و شجاعت و سخاوت مردمان نجیب دشت خاوه بود ه ایم.
🔹حال عزیزان مورخ و اهل قلم و نویسندگان آگاه به مسائل تاریخ اگه شمه ای از #دشت_خاوه به حقیقت وبه دور از غرض ورزی و تناقض گویی نگاهی عمیق داشته باشیم در میابیم که خاو ه همواره زیستگاهی از اقوام #فلک_الدین و #کرمعلی و #ایرانشه بوده که هر کدام از این طوایف در عصر خود صاحب حاکمانی مقتدر و شجاع بود ه اند و در طول تاریخ مالیات را به هیچ حاکمی پرداخت ننمود ه اند .
🔹لذا افراد فهیم و آگاه به تاریخ بدون شک از شجاعت های #چراغخان_فلک_الدین ( موسیوند ) و برادرش حاجی خان و #سردار_خان_فلک_الدین که از سرداران نامی #سالار_الدوله محسوب می شدند برگ زرینی از افتخارات کار نا مه ی درخشان هویت تاریخی قوم لک بخصوص دشت خاوه است.
🔹حال افراد آگاه و فهیم میدانند که مرحوم #اسدالله_خان_سالاری در زمان مهرعلی خان حسنوند اعلام استقلال طلبی منطقه خاو ه را مستقل اعلام می نماید. یعنی در واقع ایشان نه مالیات می پردازد و نه باج میدهد . یا اینکه مرحوم چنگیز خان کولیوند سردار آزادی خواهی بود که برای مبارزه با حاکمان جور و ستم تا آخرین لحظه عمر از هیچ کوششی دریغ نورزید.
تاریخ ما گواه برسخاوتمندی بزرگمردانی چون مرحوم
کدخدا #حاج_احمدعلی_فتحی_ایرانشاهی و مرحوم #حاج_صید_جعفر_قربانی خواهد داد،

🔹حال اگر سیری بر تاریخ #ایل_کولیوند از نظر موقعیت جغرافیایی داشته باشیم کولیوند های سلسله و خاوه دارای موقیعت جغرافیایی مشخص در دامنه #کوه_گرین سکونت یافته اند.
تاریخ همواره گوا ه ناملایمات جانسوز عد ه ای از مورخین قرار گرفته است. یا از روی آگاهی و یاعدم اگاهی مبادرت به نشر برخی از مسائل تاریخی با هدفِ زیر سایه قرار دادن هویت فرهنگی خاوه که به کرار مشاهده میگردد قصد وارونه جلوه دادن حقایق را دارند.
🔹تاریخ گوا ه مفاخر و اندیشمندانی از تبار کولیوند بوده که پیوسته در توسعه فرهنگ و ادبیات فارسی زاگرس نشینان همچنان نقش آفرین بود ه اند.
حال وجود این مردمان با استعداد با داشته های ذاتی بالقوه با قریحه و ذوق ادبی در اشعار و نویسندگی و با آراییدن و نظم ونثر در ادبیات فارسی چه در گذشته و چه حال جلو ه ای زیبا بر ادبیات بومی منطقه افزود ه اند.
از شعرای معاصر کنون آقای #حجت_الله_مهدوی با بیش از شصت و چهار هزار بیت فارسی و لکی توانسته در بین سایر شعرای لک زبان اصالت فرهنگی و اجتماعی و ایلی خود را همچنان حفظ نماید.
با تشکر/
📝کانال فرهنگی لکِیـــل
#خاور_زمین
#خاوه
#ایل_کولیوند ( #فلک_الدین #موسیوند #کرمعلی #ایروشه )

Ahmad Lotfi:
" یادمان حاج امیدعلی حسن بیگی"
انا لله و انا الیه راجعون
با خبر شدم که انسان تلاشگر و اولین فرد تکنوکرات سیمره ، جان به جان آفرین تسلیم کرده است این رحلت ابدی را به بازماندگان و بستگان و جمیع طایفه کرمشه و ایل کولیوند تسلیت عرض می کنم. خصلت و ویژگی مردان خوب گفتنشان برای آیندگان تقویت الگوهای متعالی و نشاط و سرزندگی و پویایی نسل آینده است. شخصیت بزرگواری مانند حاج امیدعلی حسن بیگی فرزند مشهدی ملامصطفی از افراد خوشنام و ارزشمند جامعه ی ما بودند، که عمرش را با درایت و رفتار خوب انسانی و بندگی خالق حکیم گذراند. ایشان از اوقات عمرش بهینه استفاده کرد و برای حل و عقد و رفع و رجوع مشکلات مردم وقت می گذاشت . و مردم در تشییع جنازه اش کمال قدر دانی و رضایت از عملکرد چندین ساله اش را به جا آوردند و آن کثرت جمعیت دلیلی روشن بر انسانیت و اخلاص عمل وی بود.
...
[مشاهده متن کامل]

حاج امیدعلی با وجود آنکه در نوجوانی یک دستش را در اثر حادثه ای از دست داده بود ، ولی خداوندسبحان قدرت جسمی و روحی خارق العاده ای به او عطا کرده بود، که در کار وتلاش و سواد و طبع شعر و هنر ومکانیکی و ادب و اخلاق انسانی برجسته بودند.
وی خدمت رسانی به مردم منطقه و روستای اسلام آباد، از جمله خواندن نماز میت و تلقین را خالصانه بدون هیچگونه چشم داشتی برای خیلی از امواتِ به جا می آوردند.
ایشان اعتماد به نفس و خوشخویی و خوشرویی عجیبی داشت. همواره متبسم و گشاده روی بودند . جز بزرگواری واهل تقوی و مطالعه بودن، و بجا آورنده ی صله ی ارحام و مطلع و آگاه در امور مذهبی و تاریخی، و حسن کمال وجمال وی چیزی نمی توان گفت . ایشان در مراسم ابا عبدالله الحسین و نظم بخشی به صفوف عزاداران و شرکت در مجالس بزرگان و در جایگاه وعظ و ارشاد هم انسان نمونه ای بودند. وی مردمدار و مهمان نواز و سخنور دانایی بودند. قرار بود کتابی تاریخی هم بنویسند، که اجل مهلت نداد و لقاء حضرت دوست را بر ماندن در بین ما خاکیان برگزید. روحش شاد و یاد و خاطره اش گرامی باد
ایشان ساکن روستای اسلام آباد ( طایفه کرمشه ) بودند.
با احترام: احمد لطفی

Ahmad Lotfi:
◼️ یاد و خاطره ای از:
👤 "مرحوم مهندس حسینعلی دانیاری ( 1329 - 1384 ) "
✍ گرد آورنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
🍃 مهندس حسینعلی دانیاری فرزند کربلایی پیرزاد دانیاری از طایفه ی کارخانه و ایل کولیوند در سال ۱۳۲۹ شمسی در روستای غارت مالگه ( هواسعلی ) چشم به جهان گشود. از آنجایی که در آن زمان شهرستان دره شهر فاقد دبیرستان بود، نوجوانان مستعدی همچون حسینعلی جهت ادامه تحصیل مجبور به هجرت از سرزمین مادری و تحصیل در شهرهای بزرگ تر همچون خرم آباد، آبادان، خرمشهر و . . . می شدند. ایشان پس از اخذ دیپلم ریاضی در شهرستان اصفهان و گذراندن دوره ی سربازی، به استخدام اداره تعاون روستایی درآمدند. در اوایل انقلاب در رشته ی مهندسی اقتصاد کشاورزی از دانشگاه علامه طباطبایی ره تهران فارغ التحصیل شد تا از نخستین تحصیلکرده های دانشگاهی شهرستان باشد. وی که انضباط کاری، گستره مطالعات و علاقه اش به تاریخ و فرهنگ زبانزد عام و خاص بود با حدود سی سال خدمت خالصانه به عنوان چهره ای مردمدار شناخته شده بود. همچنین مهندس حسینعلی دانیاری یک دوره عضو و رئیس شورای شهرستان دره شهر بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایشان همواره مشوق جوانان و نوجوانان به تحصیل و ورزش بود. تربیت پنج فرزند ارزشمند در عرصه علم و ورزش خود موید این نکته است. وی همچنین "کمک سرپرستِ" تیم فوتبال ثارالله هواسعلی در دهه ی شصت شمسی بود، و در ده سال آخر عمر رئیس هیئت شطرنج شهرستان بودند.
خاطره ای که در این یادنامه کوتاه مدنظر نگارنده است مربوط می شود به یکی از سفرهای ایشان که شطرنج بازان منتخب دره شهر را برای مسابقات استانی به ایلام برده بودند که در آن پسرش علی دانیاری را، که در سن نوجوانی بودند، نیز بعنوان شطرنج باز با خود به ایلام می برد. در آن زمان یک شطرنج باز ماهر ایلامی اکثر اعضای تیم دره شهر را شکست می دهد. در آخرین بازی که آن ورزشکار با پسرش علی دانیاری بازی می کند، علیِ نوجوان، شطرنج باز بزرگ ایلامی را شکست می دهد. بنابراین مرحوم مهندس حسینعلی دانیاری به اعضای گروه اعزامی، دلداری و امید می دهد، و می گوید؛ شطرنج باز نوجوان ما قهرمان را شکست داده، و این پیروزی افتخاری بزرگ و باارزش برای تیم ماست. کار علی شبیه نخستین نبرد رستم نوجوان است که در آن زمانی که افراسیاب فرمانده لشکر توران وقتی سپاه ایران و فرمانده و پهلوان جوانش رستم را می بیند، به لشکریانش می گوید؛
ندیدی که با گرز سام آمده ست
جوان است و جویای نام آمدست
البته مرحوم حسینعلی دانیاری علاقه ای فراوان به شاهنامه خوانی و اشعار حماسی فردوسی داشت و از این جهت در بین همه ی اقوام و دوستان و همکاران شهره بود و گاه گاه با خواندن اشعار حماسی فردوسی حکیم مخاطبان خویش را به وجد می آورد.
سرانجام مهندس حسینعلی دانیاری یک روز قبل از اعزام تیم ورزشی شطرنج شهرستان به مسابقات کشوری، پس از پنجاه و چهار سال عمر با برکت و کیفیت، در اثر سکته ی قلبی جان به جان آفرین تسلیم نمود و برای همیشه چهره در نقاب خاک کشید.
بر سنگ قبرش شعری از فردوسی را که همواره زمزمه می کرد نوشتند:
"بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار"
این خاطره ای از این مهندس فرهیخته، مردمدار، دلسوز و زحمتکش بود، که تقدیم عزیزان گردید روحش شاد و یادش جاودان باد

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
" یادواره ی شهید تقی کولیوند "
گرد آورنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
کانون بسیج ورزشکاران سپاه ناحیه دره شهر ، یادواره شهدای بزرگوار و ارزشمند محله ی "چال زغال" را در مورخ ۹۶. ۱۱. ۱۸ ساعت سه تا چهار و نیم بعد از ظهر بر درب منزل پدری شهید تقی کولیوند برگزار گردید در این مراسم، که به حضور مسئولین شهرستان، و برخی از مردم محله ی " چال زغال " و اقشار مختلف شهرستان دره شهر ، وتعدادی از خانواده های معظم شهدا و نماینده ی امام جمعه و ریاست محترم سپاه، جناب سرهنگ محمدی و جمعی از نیروهای نظامی و انتظامی، و جناب حاج عبدل کرمخدایی ریاست محترم شورای اسلامی شهرستان دره شهر ، و ورزشکاران در رشته ها و سنین مختلف، با سازماندهی مربی زحمتکش جناب بهروز هاشمی، وسایر دست اندرکارانِ گرامیداشت شهدای محله، انسجام و تحرک و شوری فرهنگی و انقلابی و معنوی را در محله ی چال زغال ایجاد کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

مجری برنامه سردار سپاهی رمضان کاظمی، برنامه ها را به شرح زیر اعلام نمود ؛
۱ - قرائت قر آن توسط آقای نیازی قاری قرآن شهرستان دره شهر
۲ - خیرمقدم توسط سرهنگ محمدی فرمانده سپاه شهرستان دره شهر
۳ - ارائه سخنرانی مُبَلِغ توانمند و خطیب شهیر و امام جمعه موقت شهرستان دره شهر جناب حجه الاسلام حاج آقا شمس
۴ - تبیین مقام شهید و ذکر چند خاطره از شهید تقی کولیوند توسط نگارنده ی این یاد داشت.
۵ - خواندن قصیده ای در وصف شهیدان و شهید تقی کولیوند توسط جناب سلاحورزی معلم پیشکسوت
جناب قربانی نیز مسئولیت صدا و ثبت و ضبط برنامه ها را به عهده داشتند، ایشان کارمند بازنشسته و از سخنوران سخندان در مراسمات اجتماعی شهرستان دره شهر هستند.
شهدای محله چال زغال عبارتند از :
۱ - شهید پرویز نوروزی
۲ - شهید تقی کولیوند
۳ - شهید سید بهروز کریمی
۴ - شهید مهدی شیر کول
۵ - شهید حسنعلی داستان
آنچه در این یاد داشت به خدمت خوانندگان ارائه می شود الفبایی است که نویسنده ی این سطور قصد داشت این مطالب را برای حضار محترم بیان نماید ، اما به علت ضیق وقت، فقط گوشه ای از این مطالب عرضه گردید.
شهید تقی کولیوند در سال ۱۳۳۸یا ۱۳۳۹ پا به عرصه ی وجود گذاشت بعد از اخذ مدرک دیپلم ، و بعد از آمدن برادرش از سربازی، در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ، و زمان جنگ دو سال سربازی در ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام داد ، وی بعد از اتمام سربازی مجددا" چند بار به جبهه های حق علیه باطل رفت ، ونهایت در ۱۱ اسفند سال ۱۳۶۴ به درجه ی رفیعه ی شهادت نایل آمد.
اکنون ۳۲ سال است ، که این سردار رشید بسیجی شهید شده است.
معنی شهید :
شهید درلغت به معنای حاضر و گواه و شاهد است ، ولی در اصطلاح به فردی گفته می شود که در میدان نبرد حق علیه باطل و بعبارتی در دفاع از جان و مال و کشور و ناموس و علم و ادب و ارزشهای متعالی و اسلامی ، کشته می شود را شهید می گویند.
شاعر گوید :
آنان که ره عشق گزیدند همه
در کوی حقیقت آرمیدند همه
در معرکه ی دو کَون فتح ار عشق است
هرچند سپاه او شهیدند همه
منزلت شهید از دیدگاه قرآن:
قران مجید کتاب انسان ساز و مقدس مسلمین است که فلسفه و برنامه ی زندگی سعادتمند را تا ابدیت ترسیم کرده است . درباره مقام شهید و در پاسخ افرادی که معنی رفتار شهدا را نمی دانستند ، بارها آیه نازل گردید که شهدا زنده اند و در جوارحق دارای رزق و روزی و زندگی هستند ، وهر فردی درک معرفت شهدا را ندارد. نگارنده برای تبرک قسمتی از ترجمه ی آیه ی ۱۶۹ سوره ی آل عمران را می نویسد. " هرگز گمان نکنید ، کسانی که در راه خدا کشته می شوند ( کشته شدند ) ، مُردگانند ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند .
شهید از دیدگاه بزرگان :
بنا به فرمایش امام خمینی ( ره ) شهید نظر می کند به وجه الله ، و ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد .
شهیدان ما بدون چشمداشت مادی در راه اسلام و وطن و رهبری به میدان حق علیه باطل شتافتند ، و گل وجودشان پرپر شد. اما به معامله و جانبازی در راه خدا فکر می کردند که مشتری و خریدار جانهای تزکیه شده و خالص آنها خداوند حکیم است.
شهید مطهری ، در باره ی مقام شهید گفته است؛ شهید شمع تاریخ است ، یعنی همانطور که شمع روشنگر محیط در تاریکی است شهدا هم روشنگر جامعه هستند که به جامعه عشق معنوی و نشاط و طراوت می دهند. شهدا معلمان عشقتد که خودشان می سوزند ومی میرند ولی جامعه و اطرافیان را حیات و نشاط و دانایی می بخشند. شاعرهم در این باره می گوید :
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم میان جمعی و خود تنها بسوزم
ازطرفی هم قلب مرکز بدن است و نقش مهمی در حیات انسان دارد. دکتر شریعتی، شهید را قلب تاریخ می داند ، یعنی قلب نقش خون رسانی و حیاتی دارد که به جوارح انرژی می رساند . وشهیدان نیز زندگی سالم و با عزت را به جامعه تزریق می نمایند. به عبارت دیگر، قلب هم در مرکز بدن ، نقش زندگی به جوارح ر
ا بازی می کند
. پس شهدا عام
ل حیات جامعه در ابعاد مختلف هستند .
شاعر شیرین سخنی هم در این باره گفته است :
وطن قلبش درون خون می جوشد
اگر خون همچنان جوشد،
وطن هرگز نمی میرد
کبوترها بدانید امیدم آرزوهایم
درون بالهای تیزتان پنهان پنهان است
مقام معظم رهبری امام خامنه ای فرموده است؛ " آنچه هیچ وقت کهنه نمی شود یاد ونام شهیدان راه خداست. "
مقام معظم رهبری فرمایش ارزشمندی در باره ی خون شهید دارد، که بسیار قابل تآمل است. معظم له فرموده است؛ "زمان همه چیز را کهنه می کند ، مگر خون شهید"
شاید منظور سخن رهبر انقلاب اسلامی، این باشد، که خون شهید حقی مسلم است ، که بر گردن قاتل و تبار و کشور قاتل است، که آنها نسبت به حق شهیدبدهکاری و مدیونی به شهید و کشوران شهید دارند. به عبارتی این حق پا برجاست ، و تا قیامت باید دشمنان شهدا و کشور قاتل پاسخگوی کشور شهید پرور باشند.
چند حدیث در باره ی جهاد ومقام شهید و شهادت:
پیامبر اسلام در نهج الفصاحه کلام ۱۲۰۷ فرموده است؛ "بهترین جهاد آنست که انسان با نفس و هوسِ خود پیکار نمایند. "
در حقیقت شهدا که برترین مرگها و فوز عُظمای الهی نصیبشان شده است، طبق فرمایش پیامبر در کلام۱۱۹۳ " درهای بهشت زیر سایه ی شمشیرهاست "
در کلام ۱۱۹۴ نهج الفصاحه فرموده است؛
سه دسته هستند که خدا آنها را دوست می دارد
۱ - کسی که شب بر خیزد و کتاب خدا را بخواند.
۲ - کسی که خالصانه و مخقیانه صدقه بدهد، بطوری که دست چپ از کار دست راست بی خبر باشد .
۳ - کسی که بسوی دشمن رود ، و جهاد نماید.
در کلام ۱۱۹۸ ختم رسل فرموده است ؛" یک شب نگهبانی در راه خدا از هزار شب که نماز خوانند و روز آن را روزه دارند بهتر است. "
حضرت علی ( ع ) همسایگی با شهدا را از خداوند طلب کرده است، واین سخن از شخصیتی بزرگ مانند حضرت علی ( ع ) عظمت مقام و منزلت شهید را به ما تفهیم می کند.
پیامبر ( ص ) در کلام ۱۲۰۳ نهج الفصاحه فرموده است ؛ " بهترین کارها در نزد خدا، نماز به وقت است ، و آنگاه نیکی به پدر و مادر ، وآنگاه جنگ ( جهاد ) در راه خدا
کلام حضرت پیامبر اسلام ( ص ) سخنی است که برای هر رزمنده و ورزشکار و انسانی که می خواهد مسیر کمال را تا شهادت و یا اجر شهید پیدا کردن، طی کند، شایسته است، به این حدیث عمل نماید.
امام چهارم ، حضرت سجاد ( علی ابن الحسین )
علیه السلام فرموده است؛ " کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست.
( بحار الانوارج۴۵حدیث۱۱۸ )
چند خاطره از شهید تقی کولیوند :
زندگی نامه ی وی را سالها پیش نگارنده به سفارش پدرش مرحوم محمد کولیوند تنظیم شد و احتمالا" در بنیاد شهید و یا در منزل بازماندگان شهید باشد ، به طور مختصر ایشان در روستای بهشت آباد سیکان بدنیا آمد. و ی در همان روستا مقطع ابتدایی را باموفقیت گذراند ، و مقاطع راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان دره شهر با موفقیت پشت سر گذاشت البته به خاطر شرایط روستا و فعالیتهای کشاورزی و دامداری وقفه هایی هم ایجاد شد ولی با پشتکار سواد خود را تکمیل کرد ، بعدهم سربازی و جنگی که بر کشور تحمیل شد ، این جوان برومند و ورزشکار با اخلاق به همه ی کارهای خیر از دفاع مقدس گرفته، تا ورزش و فعالیتهای سالم گروهی ، وتا بجا آوردن صله ی ارحام و حشر و نشر با افراد باسواد و فرهیخته ی جامعه ، حضوری شایسته و کمال بخش داشتند . یادم نمی رود به دیدار یکی از اقوام رفته بود ، بنده هم حضور داشتم، پسر میزبان که طفل دوساله ای بود، از دل درد به خود می پیچید فوری اعلام آمادگی کرد و بچه را به بیمارستان یا درمانگاه بردیم و بچه اعزام شد ، وی بطور واقعی و دلسوزانه میخواست که با آمبولانس اعزام شود . آن فامیل ضمن تشکر از شهید تقی کولیوند، نگذاشت ایشان بیشتر از این به زحمت بیفتد. شهید تقی کولیوند فرد با اخلاق و عاطفه ای بود .
بهترین ویژگی ایشان از نظر بنده و برادرم حاج محمد لطفی که مربی و سرپرستی تیم فوتبال ثارالله غارت مالگه ( هواسعلی ) را بر عهده داشتیم، این بود که وی مظهر اخلاق اسلامی بودند کمتر حرف می زد بیشتر گوش می داد. ورزشکاری خستگی نا پذیر بودند ، اگر در زمین بازی تعویص می شد با این که یک بازیکن تمام عیار و برجسته بود، ولی هیچگاه ناراحت نمی شد و همواره به نظر بزرگترها و مربیان احترا م می گذاشت.
آن شهید با اخلاق مصداق سخن علامه طباطبایی بودند که در خت دین اسلام را ریشه اش اعتقادات و ساقه اش را احکامیات و گل و میوه اش را اخلاقیات می دانستند، و هرگاه انسان اعتقاداتش محکم و ضوابط دین را اجرا نماید قطعا" سلامتی روح و داشتن اخلاق حسنه در ذاتِ وی بوجود می آید . این شهید با عمر کمش، یک شبه ره صد ساله راطی کردند . شهید تقی کولیوند مظهر اخلاق و کردار نیک بو ند ، به عبارت امروزی نمود عینی و عملی اخلاق اسلامی بودند . ایشان هیچگاه در هنگام فعالیت ورزشی و حتی در منزل و جامعه عصبانی نمی شدند . در امور مربوط به تیم ثارالله واقعا" جدی و جوانمردانه بازی
می کردند ، در
تمرینها و مسابق
ات با تیم های شهر و روستاهای دره شهر حضوری فعال و منظم داشتند. با اعضای تیم رفتاری دوستانه و صمیمی داشتند. ایشان واقعا" در تیم فوتبال ثارالله و در هنگام بازی همکاری لازم را با کادرفنی و مربیان و بازیکنان رفتاری نیکو داشتند. این شهید گرانقدر بر روی افراد تیم حریف و مقابل، فوول و خطا نمی کردند ، بازیکنان تیم مقابل بر رویش خطا می کردند ولی ایشان فقط بازی خود را انجام می دادند. فردی با گذشت و با ادب بودند .
شهید تقی کولیوند مصداق حقیقی این سخن بودند که ؛ "شیر را بچه همی ماند بدو "
وی از نوادگان سردار کیقباد خان عبدالشه کولیوند بودند ، که در جنگ با فتنه افاعنه و حمله به هندوستان ، به نادرشاه افشار کمک کردند و در بیرون راندن مهاجمان به کشور عزیزمان نقش عمده ای داشته است و نواده اش شهید تقی کولیوند سالها پس از مرگ جدش کیقباد خان کولیوند ، به همراه ارتش و سپاه و بسیج و سایر نیروهای دلسوز وطن، به میدان جنگ حزب بعث عراق و حامیانش رفتند، ودر دفاعی جانانه شربت شهادت نوشیدند . آن شهید با اخلاق، در تاریخ ۶۴. ۱۲. ۱۱شمسی برای همیشه چشم از جهان فانی فرو بست. و در برخوداری از انعام الهی ، و جوارحق جا گرفتند.
برای اهمیت مقام شامخ شهیدان همین بس که شها دت هنر مردان خداست و به قول شاعر؛
همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.

هاواس . . فرزند احمد ( احمدوند ) . . . فرزند بمارشه ( بمانشه ) . . فرزند کولیوند
دهستان عباس به علت کثرت و زیاد بودن فرزندان عباسعلی ابن هاواس ، یک کدخدای عمده داشته، و هر دودمانی نیز یک کد خدا داشته است ، به طور مثال ، دودمان مُرالی کدخدا مشهدی احمدعلی بابلی و دودمان عَلَه، کدخدا حاج محمد حسین پناهی به امور آنها رسیدگی می کرده اند .
...
[مشاهده متن کامل]

شجره کدخدا حسن یاری:
مرحوم سردار ستار یاری و برادرانش حشمت و تیمور یاری هرسه تن فرزند یدالله فرزند کدخداحسین یاری فرزند کدخدا یاره فرزند کدخدا درویش فرزند حسین فرزند مرادفرزند عباسعلی فرزند هاواس. . . فرزند احمد ( احمد وند ) . . . فرزند بمانشه . . . . فرزند کولیوند
هاواس ۷ پسر داشته است، که نام سه تن از آنها
مراد - عله و مرادعلی می باشنت
مراد دارای چهار فرزند به نامهای؛
۱ - بساط بگ
۲ - حسین
۳ - فرهاد
۴ - کرم
فزندان کدخدا یاره :
ا - کدخداحسین یاری
۲ - حسن بگ گوهری
۳ - اسدبگ یاری
زن هاواس از طایفه چاره میر بوده است
فرخشه های کولیوند ساکن عباس آباد دا رای فامیلیهای زیر می باشند :
میرزائی - زارعی - پروین - مطهری - حسین زاده و میرزا پور میباشند.
این الفبا و خوشه چینی کوچکی از مزرعه ی مردمان بزرگی است که با کار و تلاششان بدون تبلیغات و گمنامی به کشور بزرگ ایران خدمت کرده اند و در جبهه های حق علیه باطل شرکت داشته اند و الان هم باسوادان این دهستان در مشاعل گوناگون نقش آفرینی و خدمت می کنند ، نگارنده فهرست وار جملاتی در معرفی ناقص آنها عرضه کرده است . امید است مفید واقع شود .

خاندان هاواس کولیوند:
هاواس یا هواس نام مردی از تیره ی احمد وند و طایفه بمارشه ( بمانشه ) و ایل کولیوند بوده است. زمانی که تعدادی از کولیوندهااز ماهیدشت به الشتر و سیمره باز گشتند، هاواس و سایر اقوامش هم جزو آنها بودند . آنچه از روابط سینه به سینه برجای مانده است هاواس سه پسر داشته است؛
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - عباسعلی، که ابادی هاواس قدیم به نام پسرش مشهور شده است و الان منطقه ی اولیه ی سکونتگاهشان به عباس آباد معروف شده، و ازلحاظ سیاسی دهستان عباس آباد ثبت شده است و در ۱۵ کیلومتری غرب دره شهر واقع است.
۲ - هواسعلی، که جد طایفه هواسعلی ها در غارت مالگه سابق می باشد و الان این روستا به نام نیای آبادی هواسعلی معروف است .
۳ - سومین پسر هاواس را نگارنده نمی داند.
شجره ی خدادادی های عباس آباد در جای خود ارائه می گردد. الان شجره خانواده ای که به خدارحم چگنی دختر داده اند ، به شرح زیر است:
مرحوم فیروز خدادادی فرزند نظرعلی فرزندسلیمان فرزند یاره فرزند خداداد . . . . . . فرزند عباسعلی فرزند هاواس. . . . فرزند احمد ( احمدوند ) . . . . . فرزنر بمانشه . . . . فرزندکولیوند

Ahmad Lotfi:
"خاندان خدارحم چگنی"
گرد آورنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
آنچه از تاریخ ایلات و سایتها ی دانشنامه آزاد، ولغتنامه ها بر می آید، چگنی یکی ایلات و طوایف شناخته شده است، که سکونت، و خاستگاه اولیه ی آنها استان لرستان بوده اند و بعد ها بنابر علل نظامی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و کوچ اجبار ی و . . . . آنها هم در سطح استانهای قزوین وکردستان و خراسان وفارس و ایلام و کرمانشاه و همدان و . . . . کشور ایران ودرکردستان عراق در کرکوک و سلیمانیه و . . . پراکنده شده اند دهخدا و دانشنامه ایرانیکا و بدلیسی در کتاب شرفنامه اش، و ایرج افشار نویسنده ی مشهور، چگنی ها را اصالتا" کُرد می دانند ، ولی دائره المعارف بزرگ اسلا می چگنی رآ یکی از ایلات لر ساکن لرستان معرفی می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

وجه تسمیه چگنی ؛
چگنی ازنام چشمه و سراب چگه ( چکه ) در دامنه سفیدکوه گرفته شده است . هنری راولینسون در سفرنامه لرستان ، جمعیت آنها را ۲۰۰۰ خانوار نوشته است.
گویش اصلی آنها گویش لری است ، ولی افراد و خانوارهایی که از این ایل به نقاط دیگر مهاجرت کرده اند ، و به غیر از مناطق گویشوران لری رفته اند ، و سکونت گزیده اند ، به زبان و گویش آن مناطق، و آن ایلات تکلم می نمایند .
خدارحم چگنی، فرزند رحم خدا چگنی، فردی هیکلمند و خوش سیما و جوانی اهل کار و کسب و معامله گری بوده، و شغلش به زبان محلی
چو دار ( چوبدار ) بوده است.
وی همواره به سیمره و سیاه چادرها و آلونکهای طوایف منطقه رفت و آمد می کرده است ، و دامهای این طوایف را خریداری می کرد و در مراکز عمده ی شهری و حتی پایتخت به فروش می رسانید. آنچه که معمرین ، خصوصا" کدخدا علی ابدا ل خدایاری، نوه ی کدخدا خدایار نقل کرده است؛ " خدا رحم چگنی ، اهلِ حواشی روستاهای سراب دوره ، و منطقه سفید کوه بوده است که در حد فاصل بین سفید کوه و بخش چگنی و کوههای جنوب الشتر زندگی می کرده اند. ده یا سیاه چادرهای خانواده ی خدارحم چگنی و طایفه شان طوری قرار داشته است ، که دامداران سیمره و الشتر از آن جایگاه و محل و منطقه رفت و آمد داشته ، ومی گذشته اند . این جوان فعال و زحمتکش به علت ایجاب کردن شغلش با خیلی از افراد سرشناس تیره ها و طوایف سیمره و الشتر کاملا" آشنا بوده اند.
دریکی از سالها که احتمالا" در دوران حکمرانی ناصرالدینشاه قاجار بوده ، خدارحم چگنی به دیار زر خیز و با فرهنگ سیمره ( دره شهر ) می آید ، وقتی به منطقه سیمره می آید ، که فردی گردن کلفت و زور گو با دار ودسته اش گاه و بی گاه ، به غارت دستجات کوچک ایلات و عشایر سیمره مشغول بودند. بزرگ منطقه سیمره و شاید نورمحمدخان کولیوند ، و یا یکی دیگر از خوانین کو لیوند، وقتی غارت هم تباران را می شنود ، به همه اعلام کرده، و می گوید؛ "این فرد مزاحم را هرکسی بتواند تنبیه کند تا دیگر بر اسب سوار نشود و به مردم ظلم و جفاکاری نماید من بهترین دخترم را به او می دهم. " خدارحم چگنی، که جوانی خوش هیکل و رشید و برومند است ، وقتی این را می شنود ، در بین سیاه چادرهای کولیوند در عباس آباد کنونی می ماند ، از قضا بعد از چند روز فرد پرخاشگر و شرور به درب سیاه چادرها می آید و قصد باج خواهی و غارتگری دارد ، وی عربده می کشد و شاید هم دشنام می گوید، با اولین جفنگی که از دهانش خارج می شود ، خدارحم چگنی جوان مهمان و معامله گر اورا از اسبش پایین می کشد، و چنان تنبیه و خون آلود و کتکش می زندکه همه ی آبادی کوچک کولیوند و نوچه های او که بُهت زده شده اند این صحنه را می بینند و به خاطر می سپارند . بعد از کتک مفصلی که اورا می زند آن ستمگر طوری می افتد که نای بلند شدن ندارد، او را براسبش می بندد و تحویل دار و دسته اش می دهد ، وقتی خبر به بزرگِ سیمره می دهند ، جوان را احضار می کند ، و می گوید؛ " من دخترم را به تو می دهم" وی ( خدارحم چگنی ) می گوید؛ " من دختر یاره یا فردی که پدر ِ پدر بزرگ مرحوم فیروز خدادادی بوده است، را می خواهم و ان دختر را به خان یا بزرگ سیمره پیشنهاد می کند. البته گویا رحم خدا چگنی در این رفت و آمدها علاقه داشته که با دختر این فردِ کولیوند ازدواج نماید. الان خداوند طوری مقرر کرده است که رئیس سیمره و شاید بزرگ کولیوند برای خدا رحم چگنی مانند یک پدربرایش خواستگاری می کند. البته بزرگ سیمره، از او ( خدارحم ) می خواهند، که در همین جا ( سیمره ) زندگی کند و در ییلاق و قشلاق همیشه با آنها باشد و در سر راه سیمره به الشتر خانواده اش را ببیند و هنگام دام خریدن هم می تواند اقوامش را ببیند .
خاک دامنگیر سیمره ، خدارحم چگنی را برای همیشه در سیمره و آمد و رفت با الشتر و سیمره ، در کنار همسرش ماندگار کرد . حاصل این ازدواج آنطور که نگارنده تحقیق کرده است دو دختر و یک پسر بوده است . یکی از دخترها را به نورالدین کارخانه ای، در سیمره می دهد، و اکنون با نام فامیلی پور مرادی و علائی و الله مرادی، و یکی دیگر از دخترهایش را هم به پدر علیمراد کاکاوندی ( جدیدی ) شوهر می دهد، که اکنون اعقابش نام خانوادگی "جدیدی" دارند و برخی از آنها در شهرستان بروجرد، و برخی نیز
در شهرستان دره شهر ( سیمره )
هستند. جناب کربلایی ایشآءالله جدیدی داماد محمد نژادهای مسگرِ کولیوند است، واکنون با خانواده اش در شهرستان دره شهر زندگی می نمایند. برادران ایشاءالله عبارتند از ، مرحوم مشهدی باقرجدیدی وحاج جواد جدیدی می باشند.
پسر خدارحم چگنی، نیز کدخدا گَزوGazoo ( کدخدا خدایار ) بوده است. گَزو ( Gazoo ) بعد از مرگ پدرش، وقتی دربین دایی های کولیوندش بزرگ شد ، با دختری به نام پریزاد از طایفه کله مرد، که عمه ی کدخدا آواختی کله مرد بوده است، ازدواج می کند .
خدارحم چگنی بعد از داشتن سه فرزند و کمتر از بیست سال زندگی مشترک با همسرش، دیده از جهان می بندد، مدتی که از مرگ خدارحم چگنی می گذرد، برادران وعموهایش به سراغش در سیمره می آیند ، دایی های کولیوند و مردم آنروز سیمره ، گزو ( Gazoo ) و خواهرانش را پنهان می کنند ، برای آن که به درد غربت و دوری از مادرشان گرفتار نشوند، دروغ مصلحت آمیزی می گویند، و اعلام می کنند بچه هایش هم مُردند. البته کدخدا خدایار ( کدخداGazoo ) بعد از آنکه به سن بلوغ می رسد با آنها ارتباط بر قرار می کند ، ولی بعد از مرگ وی و در دوران پسرش کدخدا علی احمد خدایاری چون ایلات تخت قاپو می شوند و ایشان نیز مسئولیت کدخدایی و حل و عِقد مردم یا به عبارتی فعالیتهایی برای اداره ی جامعه ، و رفع و رُجوی مشکلات مردم ، کمتر موفق به دیدار خاندان پدریش می شود. و با خدمات کدخدا علی احمد خدایاری این خانواده در سیمره ریشه می دوانند، وجزو خانواده های سرشناس سیمره می شوند .
کدخدا گزو یا کدخدا خدایار را به این دلیل گَزو ( Gazoo ) می گفتند چون مانند پدرش بسیار هیکلمند بود ، و هرگاه گام بر میداشت ، هر گام یا قدمش به اَوزان آن روزگار، یک گَز یا یک متر بود . برخی می گویند ؛ کدخدا خدایار نام دیگری شاید به اسم پدر بزرگش رحم خدا داشته است ولی از بس که در امور اقتصادی و سلامتی روح و جسم موفق بوده است اورا خدایار گفته اند یعنی فردی که خداوند اورا در همه ی زمینه ها یاری می کرده است . کدخدا
خدایار دارای طبع شعر بوده است، در آخر یک بیت شعر از ایشان نقل خواهد شد .
آنطور که نگارنده از معمرین شنیده است ؛ ایشان به قدری ثروتمند و گله و رمه و حشم داشته است، که چندها خانواده برای وی کار می کرده اندو درقبال کارشان مزد و اجرت می گرفته اند. برخی از بزرگواران که در گذشته مسگری و حلاجی می کرده اند وقتی نوبت به خانواده گزو یا خدایار می رسیده است ، حداقل بین ۱۵ روز تا یکماه کارهای منزلِ خانواده ی وی را انجام میدهند . ایشان بسیار مهمان نواز و مهماندوست بوده اند . به شاعران محلی احترام می گذاشت وتا حد توان به آنها صله و امکانات مادی هدیه می کرد .
کدخدا خدایار طبع شعر داشت و در کلماتش حرف زشت به کار نمی بُرد . ازاشعار وی نگارنده جزیک بیت شعر منسوب به ایشان شعر دیگری نیافته است . اما معمرین به طبع شعر و سلامتی جسم و عمر طولانی وی اشاره کرده اند. یکی از شعرهایی که کدخدا گزوGazoo به خاطراین که سلیمان کارخانه ای سوره میری راکه شاعری توانمند بوده را به سخن وادارد چنین است . البته کدخدا به شاعر که خسته از طرهان به منطقه چمکلان آمده است ، به شوخی می گوید:
سلیمو یه نون و یه جومی دُو هُلنگ
کُلاووِت بِکَن و بنیشتَی اَر بِلِنگ
ابیات مرحوم سلیمان و کدخدا خدایار در مجله ی کیهان فرهنگی در مقاله ی لکها و ادبیات عامیانه آمده است.
نگارنده از پیرمردی در روستایش، شنیده است که کدخدا گَزو ( کدخدا خدایار ) آنقدر عمر کرده است ، تا دندانهای نو در آورده است . وی چای و غذای داغ نمی خوردند . ایشان یکی از مردان و کدخدایان به نام در بین مردم سیمره و الشتر بوده است، و طایفه هواسعلی و عباس آباد همه جزو دائئ هایش بوده اند و آنقدر دوستش داشته اند که کدخدایی آبادی را به او و پسرش کدخدا علی احمد و نوه اش کدخدا علی ابدال داده
اند. البته بزرگان سیمره، و دولتمردان زمان هم لیاقتِ رهبری ودرایت کافی را در آنها دیده اند، و حکم کدخدایی آنها را صادر کرده اند.
هواسعلی ها هم از بدنه ی دهستان عباس آباد بوده اند و با آنها ازیک نسل هستند . از شخصیتهای مهم آنها که کدخدای روستای چغا پوکه می شوند می توان به کدخدا اسماعیل و برادرش کدخدا ابراهیم شاکرمی اشاره نمود.
کدخدا گزو ( کدخداخدایار ) که در دوران ییلاق قشلاق عشایر از سیمره یا گرمسیر به طرف ییلاق ( الشتر ) که چوپانها و عواملش گله ها را از حواشی چگنی عبور می دهند ، عده ای از راهزن ها خیلی از گوسفندهای کدخدا رامی برند به عبارتی می دزدند یا غارت می کنند. چوپانها سراسیمه به کاروان خانواده ها که بر تلمیت و اسب و استر سوارند خبر غارت گله های کدخدا را به وی اعلام می کنند. ایشان با چند نفر از همراهان را هی سیاه چادرها یا کپرهای طایفه ای از چگنی ها می شوند . دربین راه می گوید اگر لرهای چگنی مرا غارت کردند، گوسفندها را به راحتی از آنها پس می گیرم، والبته کسی نمی تواند مال مرا ببرد ، ایشان وقتی نزدیک آبادی می شوند، زنی بلند بالا که گویا عمه ی کدخدا گزو می باشند، و ان زن با درایت از روی قیافه ی شیرین و بلند بالای گزو، برادر زاده اش را تشخیص می دهد. فوری با برادرزاده اش بدون اینکه هنوز نامش را بپرسد روبوسی می کند وبه رسم روزگار دست در گردنش می کند و گریه سر می دهد ، فوری پسرهایش که گویا آنها گوسفندهای پسر دائیشان را غارت کرده اند ، صدا می زند و با دشنام می گوید فلان فلان شده ها گوسفندهای برادر زاده مرا می دزدید . شرح واقعه مخفی کردن خودرا بعد از مرگ پدرش و آمدن اقوامشان را برای عمه اش تعریف می کند، گله ها را می آورند و بعدا" تا از دنیا می رود ، با عموها و پسر عموهایش رابطه را برقرار می کند. بومیان سیمره وقتی موفقیتهای کدخدا گزو را می دیدند ، با خود زمزمه می کردند این شخص خدا یارش است که اینقدر برنامه ریزی دارد و درامور مختلف موفق است.
فرزندان کدخدا خدا یار :
۱ - کدخدا علی احمد خدایاری
۲ - شیخ احمد خدایاری
۳ - محمد خدایاری که ازجوانان رشید و زیبا رو و خوش هیکل بودند دامادمرحوم صحرا یارکه ی دلفان بودند، که به علت وبا یا سکته از دنیا می روند، با آنکه تازه نامزد کرده بود ولی معمرین نقل می کردند؛ کدخدا خدایار وقتی به عتبات عالیات می روند، ازبس محمد را دوست داشتند ، دعا می کند خدایا خودت مواظب محمد باش تامن از زیارت برگردم لذا چون در دعایش مهلت تعیین کرده بود ، برمبنای قبولی دعایش، یک روز یا چند ساعت بعد از آمدنش از کربلا ، پسر بزرگ وجوانِ رشیدش می میرد.
۴ - قدم خیر ( قدم ) مادر مرحوم مرتضی و مرحومه دختر بس و شامنصور و نصور لطفی
۵ - خانم طلا مادر نظر علی درویشی نیا و مرحومان پاپی و حسین کرمی و ساعده بانو وشیرین طلا کرمی
۶ - سنگین طلا مادر مرحومین گلاب و صید احمد و تاج طلا و گوهر تاج رضائیان
۷ - جانمطلا مادر جواهر چراغی و مرحومه ترکی چراغی
۸ - مادر مرحومه مهربانو خدایاری که نگارنده نام اورا نمی داند. مهربانو
خواهری داشته که زن مرحوم ملا محمد اسماعیلی بوده است.
تنهافرزند شیخ احمد خدایاری، مرحوم ابراهیم، جوان رشید و ناکام است که در زحمتکشی و فعال بودن و در راست قامتی و ادب و خوش هیکلی هنوز آنها که اورا دیده اند برایش افسوس می خورند. این جوان شایسته برادر ناتنی داراب مقصودی بودند. که در دهه ی چهل شمسی از دنیا رفتند هیچ جوانی نمی توانست مچ اورا بخواباند ودر کارهای دامداری و کشاورزی مانند او فعال باشد.
کدخدا علی احمد خدایاری بعد از مرگ پدرش کربلایی کدخدا گَزو ( Gazoo ) به ریاست و کدخدایی طایفه هواسعلی تعیین می شود وی مانند پدرش بسیار بخشنده بودند و خداوند از مکنت دنیا به وی ارزانی کرده بود . ایشان در محافل بزرگان سیمره حشر و نشر داشت . وی یکی از کدخدایان ارزشمند بود که به رفع مشکلات جامعه مبادرت می ورزید . فردی از سیمره که جوانی کرده بود و در صفحه ی پشتکوه با دوستانش غارتگری می کردند با درایت پدرانه وی را به راه درست هدایت کرد و ی با هماهنگی سران پشتکوه و نظامیان مرز دار و در کرمانشاه با تمام نفوذش نگذاشت آن جوان و دوستانش در زندان دیزل آباد بپوسند، و خدای نکرده به تخلف ادامه دهند ، از طرفی مجازات قانونی آنها را کاهش دادند و به عبارت امروزی ریش خود را گرو گذاشت ومشکل را مسالمت آمیز حل کرد. درامر ازدواج و صلح ذات البین و مردمداری بسیار تلاش می کرد.
کدخدا علی احمد اکثر دامادهای پدرش در میانسالی مُردند ، وی همت به بزرگ کردن بچه های آنها که خواهر زاده اش بودند، مبادرت می ورزید . وی به حکم ادب و اخلاق، احترام فراوان به خواهرانش می گذاشت.
ادامه ی کارهای خیر خواهانه و مردمداریش را پسرانش از جمله کدخدا علی ابدال خدایاری انجام می دادند . خدمات کدخدا علی ابدال خدایاری ومهربانی هایش مقاله ی مستقلی را طلب می نماید، که انشاءالله در آینده نوشته خواهد شد .
فرزندان کدخدا علی احمد از همسر اولش مشهدیه نصرت مقصودیان:
۱ - مرحوم مشهدی علی اکبر خدایاری
۲ - مرحوم مشهدی کدخدا علی ابدال خدایاری
۳ - حاج علی اصغر خدایاری
۴ - کربلاییه کلثوم ( نام محلی قُرصم ) خدایاری
فرزندان کدخدا علی احمد خدایای از زن دومش:
۱ - کربلایی اسکندر خدایاری
۲ - مرحومه مشهدیه ماه بانو خدایاری
کدخدا علی احمد خدایاری در سال ۱۳۴۱ شمسی در هنگام تشهد نماز جان به جان آفرین تسلیم نموده است. روحش شاد و خرم باد . امیداست کسانی که اطلاعات بهتری دارند نگارنده را در اصلاح و تکمیل این مقاله نگارنده را یاری نمایند.

کولیوندهای دهستان عباس آباد :
دهستان عباس آباد در ۱۵ کیلومتری غرب شهرستان دره شهر ، که جاده ی اصلی دره شهر به ایلام از آن می گذرد . اکثریت مردم این دهستان
از دودمان هاواس ، تیره ی احمد وند و طایفه بمانشاه ( بمارشه یا بمانشه ) و ایل کولیوند می باشند . طوایف دیگری که در این آبادی و دهستان زنگی می کنند عبارتند از:
...
[مشاهده متن کامل]

•فرخشه ها؛ که جزو ایل کولیوند بوده ، و دارای نام خانوادگی های ، میرزایی و حسین زاده و زارعی و میرزاپور می باشند .
•خدرها ی زیدی؛ این گروه در صد سال اخیر بر اثراختلافی که با اقوامشان پیدا می کنند به این دهستان می آیند، ودارای فامیلی های ؛ رحیمی ، و استرش و شکری و. . .
•مسگرها
•جو گره ها ( احتمالا" حسنوند یا شیراوند هستند. )
• کارخانه ها
•سایر طوایفی که نگارنده اطلاع ندارند.
احمدوندهای عباس آباد دارای فامیلی های ؛ بساطی، و پناهی و یاری و پیری و بابلی و جوکار و زینی و کولیوند و اکبری و خدادادی و اسماعیلی و جواهری و. . . . . .
شجره ی حاج جهان برفی کولیوند:
اسماعیل فرزند حاج جهان فرزند حاج حیدرخان فرزند برفی فرزند اسماعیل فرزند قاسمعلی فرزندملک محمد فرزند یار احمد فرزند شامحمد

Ahmad Lotfi:
" شنیده های تآمل بر انگیز "
پیر روشن ضمیری از حضرت علی ( ع ) نقل می کرد؛ که مولای متقیان فرموده است :
" بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، یعنی بین گوش تا چشم چهار انگشت فاصله وجود دارد "
...
[مشاهده متن کامل]

اینجا برتری مشاهدات علمی برشنیده ها و نقل و قولهاست ، اما برخی مباحث در کتب و متون و منابع نوشته نشده اند و یا در دسترس همگان نیستند تا محققان تاریخ وفرهنگ جوامع سنتی، و عشایری و ایلیاتی را دقیق ومستند ارائه نمایند. البته نگارنده ی این سطور معتقد است؛ اگر گفته هاو نوشته ها برشیوه و روش علمی، و دارای مستندات باشند ، بسیار ارزشمند است، اما عدم دسترسی به منابع و مدارک متقن ، موجب شده به ضعیف ترین منابع، یعنی علم مسموع که همانا کسب نوعی معرفت و شناخت از طریق گوش است و البته سخنانی که از راه شنیدنیها به دیگران منتقل می شوند، بعد از مدت زمانی، آن گفته ها و نقل و قولهای شفاهی ، مصداق یک کلاغ چهل کلاغ پیدا می کنند و هر گوینده ای کم و زیادی بر آن وارد می کنند. در رابطه با احوالات ایلات و عشایر و سابقه و قدمت آنها ناچاریم شنیده ها را هم لحاظ کنیم ، هر چند برمبنای سخن حکیمانه خداوند که در یکی از آیات فرموده است : "مژده بده بندگان خدا را که در میان نقل قولها و گفته ها ، و نوشته ها [ تدبر می کنند] و از میان آنها بهترین را برمی گزینند. [1]
شنیده ها در باره ی" وندها" در طوایف ایران:
برخی گویند وند به معنای پسر و نسب و پشت هر فردی است، که به نام نیای بزرگ و مشترک یک تیره یا طایفه و یا ایل اطلاق می شود ، در مصاحبه ای که با فردی از حواشی تویسرکان و یا همدان، که به زیارت امام زاده ابراهیم نهاوند آمده بود ، ایشان گفت ما همه فامیلی مان برمبنای "باوه کلنه مان" ترکاش ( tarkash ) یعنی ترکاشوند گرفته ایم ، بنابراین کلان ایل سله سله دقیقا" برمبنای چهار برادر یاچهار شخصیت معروفش، خود را به سایر افراد معرفی کرده اند . معمرین می گفتند ؛ حسن و قلی ( کُلی ) و قیاس و یوسف برادر بوده اند و ایل سله سله را تشکیل داده اند وفرزندان آنها را حسنوند و کُلیوند و قیاسوند و یوسفوند می گفتند .
بیرون و باجول برادرند و اعقاب آنها را بیرانوند و باجولوند و در عراق باجلان می گویند . البته برخی از این ایلات یا طوایف به نام افراد شاخصشان در آینده هم ایلاتی در شکمشان منشعب شده اند، مانند ترکاشوند از یوسفوند منشعب شده است کاکولوند از حسنوند و دالوند از با جولوند و سگوند از باجولوند و یا برعکس دالوند و قائد رحمت و باجول از سکوند یا سکاوند منشعب شده اند.
هرگاه یکی از ایلات و یا از اقوام ایلات قدرت بدست گرفته است، سایر ایلات مانند ستارگان که در مقابل خورشید رنگ می بازند دیگر هویت سایرین ناپیداست و آن ایلات همرا تمام هنر نمائیشان به نام پادشاه یا ایل حاکم برجامعه می باشد . مثل اکثر طوایف لک مانند حسنوند و دالوند و کلیوند و قیاسوند و هداوند ومومه وند و رسولوند و شاهیوند و ترکاشوند و ایتوند و سعدوند و ریزه وند و یوسفوند و مرشد وند وحمیدوند و سوره مهری و کلهر و. . . . . . با زندیه همکاری داشته اند تاریخ نویسان اولیه همه را به نام ایل زند ثبت کرده اند . و شعب مختلف دریکوند و یا دیرکوند وقتی بزرگشان قدرت بدست گرفته اند، همه به نام بزرگان و رهبرانشان مطرح شده اند و حال آنکه ایلات در کنار اتحادیه های ایلیاتی یا ماننایی، هرایلی نیز دربین خود سلسله مراتبی داشته اند و تاریخ از آنها کمتر یاد کرده است.
آنچه شنیده شده است ، کردها همه ی اقوام لک و لر را از خود می دانند ، گرچه هر سه گروه قرابت فامیلی دارند ودشمنان و مهاجمان غرب و جنوب غربی وشرق و شمال بر نژاد و ایلات و طوایف ما کم وبیش جعرافیای نژادی و تاحدودی نسلی را برهم زده اند و وجود تبعیدها ویا لشگر کشیها خیلی از طوایف به نامهای جدید و گاه گویشها و زبانهای مختلف شکل و سازماندهی شده اند. ولی تلاش محققان نسب شناس و افرادی که در باره ی ایلات و طوایف قلم می زنند ، قابل تقدیرند ، زیرا از این نقل و قولها رگه هایی از حقیقت هم آشکار می شود. بطور مثال افرادی که با شاپور شاه ساسانی و سایر لشگر کشیها به هند و پاکستان امروزی رفته اند الان گویا ده میلیون لک فقط در پاکستان وجود دارد و فقط نام نژاد خود را حفظ کرده اند، از طرفی لرها هم لک را زیر مجموعه ی خود می دانند و لکها نیز گذشته ازلر و کرد ، آنها پارت و پارس را انشعاباتی از خود می دانند. البته اثبات این سخنان بسیار مشکل است و در قالب ایران وطنی و اگر شیعه دوازده امامی و جهان وطنی را حساب کنیم همه ازنسل آدم و حوا هستیم و همه فامیلیم بنابر این برمبنای آیه ی قرآن ، که طایفه طایفه و قوم قوم شدن بنی آدم، فقط برای شناسایی است. [2] باید آتش تعصبات و برتری جوئیها را خاموش نماید ، تا زندگی صلح آمیز و وحدت بخشی را از" انما الموءمنون اخوه"و آیه ی فوق بدست آورد.
برخی خدایی های حسنوند راعرب می دانند، استا
د حشمت اله رحمتی برای نگارنده تعریف نمود ما دویست سال یا۱۵۰ سال که در در جنگ نهاوند اجدادمان به اسارت رفتند وقتی با مدارکی که بزرگانمان داشته اند ، مجددا" ریاست ایل را به عهده گرفتند، در این ۹۰ سال اخیر برای تیره ی خدایی چنین سخنانی را گفته اند، که بین صفوف کلان ایل سلسله فاصله بیاندازند تا جایی که برخی قلم بدستان ایل کُلیوند را از سلسله جدا می کند ، احتمالا هدقشان شکستن اتحادیه های ایلی و طایفه ای باشد.
برخی هم جد هر چهار ایل سله سله را با این ترفند به چالش می کشانند، و می گویند این ایل بزرگ جدشان عرب است . البته، این برچسب هم به خاطر این بوده است، که بنی امیه وبنی عباس حاکم بوده اند وبرای چسباندن خود به قدرت یا دین که خاستگاهش در حجاز بوده است ، ازچنین خود سانسوری ای برای پنهان کردن هویت خود گاها" استفاده کرده اند. و الان مخالفان همان را دستاویز قرار داده اند. این چند سطر طرح مسآله بود ، تا شنیده ها را هم نوشت و قضاوت را به عقل رشید و چشم بصیر خوانندگان محترم واگذار نمود .
پی نوشته ها:
[1] - قرآن کریم سوره الزمر آیات ۱۷ و ۱۸ " مژده بده بندگان خدارا[همانها که از طاغوت دوری می کنند ]، وآنها که گفته ها و نقل قولها را می شنوند، و از میان آنها بهترین راانتخاب می کنند. "
[2] - قران کریم سوره الحجرات ، آیه ۱۳
" ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله کردیم برای این که همدیگر را بشناسید[ اینها امتیازی برای هیچکس نیست] بلکه ارزشمندتری و بهترین شما کسانی هستند که تقوا داشته باشند. "

حمد لطفی ۱۳۹۶ - ۱۰ - ۰۱ در ۲۲:۲۸
کولیوند ایلی ریشه دار در غرب ایران وشرق عراق می باشد که فراز و فرود فراوان داشته است در دفاع از کشور و گاه مهاجرت و تبعید را در حافظه ی تاریخی خود دارد آنها در استان همدان و شهرهای تابع آن استان کرمانشاه و شهرهای صحنه و بیستون و حرصین و چمچمال و ماهیدشت و دورود فرامان و … کولیوندها سکونت دارند در ورامین و گرمسار و حواشی سمنان و بومهن و تهران و ساوه و قم و کرج رد پای ایل کولیوند هست رجال مهمی در حال حاضر از کولیوندها قابل ذکر است مانند نماینده کرج و رئیس کل اورژانس کشور همه کولیوند هستند . در کفراج و خاوه و الشتر و کوهدشت و پلدختر و معمولان و رومشگان و دره شهر و خوزستان و… کولیوندها زندگی می کنند در شیراز و حواشی آن و ازنا و الیگودرز و دورود و… رد پای ایل کولیوند وجود دارد . مفاخر کولیوند تحقیقی مستقل را طلب می نماید.
...
[مشاهده متن کامل]

Ahmad Lotfi:
“ مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند”
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مهرعلی خان فرزند نامخدا فرزندحسن بگ فرزندسردار فرزند خیرکه ( خیرالله ) فرزند جیان ……. فرزند فرخشاه ……. فرزند کولیوند اهل و ساکن بخش فیروز آباد ( پیروز آباد ) می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایشان فردی فعال در امور اجتماعی و سیاسی و انتظامی بودند . انسانی نوگرا و همیار و همکار با مسئولین سیاسی و نظامی بود تا در جامعه ی
آنروزگار بخش پیروز آباد بسیاری از متمردان و یاغیان را شناسایی و افرادی که صلح و امنیت را به خطر می انداختند با عوامل دولتی همکاری می کرد ، و آنها را به دست قانون و سیستم نظامی و انتظامی آن زمان سپرده می شدند . البته گاهی نیز رقابتهای طایفه ای و قبیلگی در فعالیتها و قَضاوتها و عملکردهای آن شخصیت دوستدار مدرنیته ، تآثیر داشته ، ولی در مجموع ایشان را فردی می شناسند ، که مردمداری و مهمان نوازی و تلاش برای رفع مشکلات مردم، وبرقراری امنیت، و گوشمالی دادن دزدان و منحرفان جامعه ، از ویژگی های بارز وی
بود . حاج مهرعلی خان فرخشاهی به تمام ادارات و ارگانهایی که لازمه
تشکیل جامعه ی مدنی بود ، برای تآسیس آنهازمین داد ، تا اداره و نهاد
آنها شکل بگیرد.
حاج مهرعلی خان فرخشاهی، واقوامش در بخش پیروز آباد آنطور که شنیده ام به غیر از طایفه کولیوند، به کسی زمین نمی فروشند ، و بخش را یکپارچه کولیوند نشین سامان داده اند و شاید دلیل عدم گسترش و توسعه ی بخش پیروز آباد نیز همین مسآله باشد . در این بخش همه همدیگر را می شناسندوبخش پیروز آباد در غرب سه راهی مهمی قرار گرفته است که رفت و آمد به طرف نور آباد و نهاوند و خرم آباد والشتر تا پیروز آباد و بالعکس در آن قابل مشاهده است. نمایندگی شرکت نفت و تآسیس جایگاه پمپ بنزین به خانواده ی مهرعلی خان فرخشاهی تعلق دارد . از حق نگذریم فرزند ارزشمند مهرعلی خان ، جناب حاج ابراهیم فرخشاهی ، مردمداری و کمک در اداره ی شهر و رفع و رجوع مشکلات مردم را به نحو نیکو انجام می داد، در مراسم فاتحه خوانی و دلجویی از مصیبت دیدگان را درکارنامه عمر با برکت خویش داشت. این مرد بزرگ در سال ۱۳۹۵ شمسی چهره در نقاب خاک کشید .
نامخدا فرخشاهی ( نومه حسن بگ ) ، هم از افراد بزرگی بوده است که دوتا از پسرانش به نامهای مهرعلی خان فرخشاهی و موسی خان فرخشاهی هردو از محترمین طایفه فرخشه بوده اند. استاد حجت اله حیدری در وصف مهرعلی خان فرخشاهی متوفی به سال ۱۳۶۳ شمسی چنین آورده است؛ “حاج مهرعلی خان فرخشاهی فرزند نامخدا از مردان مشهور طایفه کولیوند است که مدتها از طرف حکومت مآمور دستگیری اشرار منطقه خاوه و الشتر بوده است. “[۱]
حاج موسی خان فرخشاهی هم در سال ۱۳۷۰ از دنیا رفته است . یکی از دختران نامخدا فرخشاهی به نام ” بسی ( بَسَه ) ” همسر مستعلی فرزند پنجعلی فرزند کدخدا عوضعلی سوره مهری ( سرخه میری ) سیمره ای بوده است، که حاصل این ازدواج دو دختر به نامهای کشور و خاور و یک پسر به نام ابراهیم بوده است . ابراهیم درسن ۱۷ سالگی از دنیا می رود . کشور مادر استاد علی فتح الله زاده در دهه ی شصت شمسی از دنیا رفته است. و خاور در سن پیری است فرزند ندارد، و نزد خواهر زاده اش صادق فتح اله زاده زندگی می کند.
حسن بگ فرخشاهی که پدر بزرگ مهرعلی خان فرخشاهی بوده، از مردان بزرگ و مطرح طایفه فرخشاهی کولیوند بوده است. این خاندان الان از خاندانهای ارزشمند پیروز آباد به حساب می آیند و گذشته از مشاغل دولتی ، در امور اداره ی بخش پیروز آباد، و خدمت رسانی به جامعه نقش چشمگیری دارند.
( ۸/۱۱/۱۳۹۶ شمسی )
پی نوشته :
[1] - حیدری، حجت اله - تبار شناسی لرستان - ج ۱ول - صفحه ۲۲۶ - سال۱۳۸۴ - انتشارات افلاک - چاپ اول

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
" معرفی رنگینه کولیوند "
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
رنگینه زنی از دودمانِ" نظر" و خاندان "ططره" و تیره "هابیل" و طایفه فرخشه ( فرخشاه ) وایل کولیوند می باشند . ایشان همسر آمِکَه و مادر کدخدا بگشیر یاری است.
...
[مشاهده متن کامل]

رنگینه هابیلیِ فرخشه با آمِکَه فرزند یارکه ازطایفه ی دلفان سرناوه ، ازدواج می کند، و گویا پدر یا پدر بزرگ یارکه در اثر ندادن مالیات و زور گویی برخی خوانین دلفان ، در گیری ای پیش می آید، و طایفه سرناوه یکی از خوانین دلفان را می کشند . با کشتن خان دلفان، از منطقه نور آباد دلفان مها جرت می کنند ، برخی به طرف بیرانوندها، و گروهی به سمت سگوندها، و جد طایفه یارکهو برادرانش به سمت سیمره ( دره شهر ) ، روستای چمکلان می آیند . آنچه که معمرین این طایفه نقل می کنند ، جد آنها عباس نام داشته است ، که خان را کشته است ،
بنابراین احتمال آمدن آنها به سیمره ۱۲۳۴ شمسی و یا حدود ۱۵۰ تا ۱۷۰ سال باید تخمین زد . یارکه باداشتن دوازده پسر ، در آن زمان قدرت کوچکی به حساب می آمده است، تا جایی که اگرپدر یا پدر بزرگش به منطقه سیمره آمده باشد ، لااقل در زمان حیات یارکه، زندگی عادی در جریان بوده است و کربلایی یارکه، فرد مهمی به حساب می آمده، که قبرش در کربلای معلی می باشد، درهرصورت نتیجه های پسری رنگینه عبارتند از :
کدخدا حاج سبزخدا و رحم خدا و شیر خدا هرسه فرزند کدخدا حسین خان فرزند حسن خان فرزند رنگینه وآمکه می باشند. نبیره ی رنگینه نیز به نام سهراب یاری فرزند کدخدا سبز خدا در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شهید می شود.
شجره ی رنگینه هابیلی فرخشه کولیوند:
رنگینه دختر فتح الله فرزند نظر فرزند ططره فرزندنظربگ فرزند شکربگ فرزند ولد بگ فرزند هابیل . . . . . . . . فرزند فرخشه . . . . فرزند کولیوند
دودمان پدری رنگینه در حاتم آباد الشتر هستند ، کوچکترین پسر آمکه ، کدخدا بگشیر یاری پسر آمکه بوده است، که در جنگ قوای دولتی با بیرانوندها در سال ۱۳۰۸یا ۱۳۰۹ شمسی کشته می شود . یارکه ها مردمی هیکلمند و شوخ طبعند ، دنبال درد سر نمی گردند ولی اگر با مشکل مواجه شوند، مدافعان خوبی هستند. افراد شاخص آنها در قرن سیزده شمسی و اند سال از قرن چهارده شمسی کدخدا بگشیر یاری و برادرانش بوده اند ،
یارکه ها قبل از اصلاحات ارضی ، خصوصا" در دوران قاجار برای کشاورزی و دامداری بین آبدانان و دره شهر ایل و کوچ داشتند . فرزندان رنگینه هابیلی که چند جوان کوشا وبرخی از آنها دارای همسر هم بودند ، در حدود سال۱۲۸۰ شمسی یا بیشتر، زودتر از بقیه ی طایفه در زمینی که صیدمحمد خان میر و مباشر غلامرضا خان والی ، قول داده بود، در آن زمین و منطقه بخصوص بروند تا گوسفندانشان را بچرانند ، وبعد در اواسط فصل بهار آنجا را برنج بکارند. اما عمدی یاسهوی آن قطعه زمین بخصوص را نیز به قیاسوندها اجاره و معرفی می کند. باورود فرزندان رنگینه به زمین مورد نطر در آبدانان، قیاسوندها متوجه می شوند . آنها بعد از اعتراض می خواهند فرزندان رنگینه را با زور از محلی که چادر برپا کرده اند ، دور نمایند. ، فرزندان رنگینه قبول نمی کنند . به همین دلیل قیاسوندها با فرزندان رنگینه در گیر می شوند، تا زمانی که با سنگ پرانی نزاع ودرگیری شروع می شود، فرزندان رشید رنگینه شکستی به قیاسوندها می دهند ، زیرا قیافه رشید و دستانی بلند و ورزیده داشته اند و سنگ را تا مسافت زیادتری پرتاب می کنند. شکستی به قیاسوندها میدهند. و عقب نشینی می کنند ، اما چون قیاسوندها با برنامه به جنگ آمده بودند، تفنگ را زیر لباس زنهایشان پنهان کرده بود ند با تفنگ سه یا چهار پسر از رنگینه را با چوپانشان می کشند ، ابدال قیاسوندآخرین تیر را هر چه میخواهد که بگشیر آمکه را بکشد ، فشنگ عمل نمی کند و ابدال به شگرالی ( شگرعلی ) قیاسوند می گویند؛ خواستم تمام نسل آمکه را بر باد بدهم اما فشنگ آخری عمل نکرد . فکر کنم بدست او کشته شویم. آن روز و شب سخت که جنازه ها در سیاه چادر افتاده اند، رنگینه به تنها پسرش بگشیر شانزده ساله و عروسها می گوید ، کسی حق ندارد گریه کند. همه تفنگها را که ما برای نزاع استفاده نکردیم، بافشنگ و قطار با خود داشته باشید و پسرم بگشیر سوار اسب شو و چند تیر هوایی پرتاب کن ، تا قیاسوندها فکر نکنند ما اسلحه نداریم و دو باره بیایند و این بار غارتمان نمایند . ازطرفی طوری رفتار نکنید ، که دشمنان فکر کنند فرزندان رشیدم مُرده اند . همین کار را می کنند، تا این که سایر اقوام و طایفه ، فردا به آبدانان می آیند، و مراسم عزاداری و دفن وکفن بجا می آورند.
درتداوم این نزاع کدخدا بگشیر آمکه که در تیر اندازی در پیشکوه و پشتکوه مانند و نظیر نداشت ، همه ی قاتلها را می کشد، و بعد "خون صلح" یا مراسم "خون بس" را با طایفه قیاسوند انجام می دهند. این نزاع که احتمالا خانِ منطقه خواسته است هردو طایفه ی مقتدر آن روزگار را به جان
هم بیاندازد.
( الله اعلم بالصواب ) بلاخره فیصله پیدا می کند.
این الفبا از زندگینامه ی فرزندان رنگینه که جزو پیوندهای سببی کولیوند بودند و در آن سالهای دشوار مبارزه ی رنگینه وپسرش کدخدا بگشیر یاری ، دلفانهاچند سال به الشتر می آیند ودر نقشه هایی که داشته باحوصله و حق به جانب قاتلان برادرش را می کشد و بوسیله ی بزرگان منطقه دو طرف تن به صلح وبا دادن دختر به همدیگر این نزاع جاهلی ، را پایان می دهند.
الان این دو طایفه زندگی را در صلح و فامیلی و برادری به سرمیبرند وهمه ی اعقاب دو طایفه بر این باورند ، که این درگیری ، یک درگیری کوچک و جاهلانه و مادی و بدخواهانه از طرف کسان دیگر می دانند، تا این دوطایفه رادر آن زمان تضعیف کرده باشند.
از نوه های پسری رنگینه هابیلی، کدخدا حسین خان یاری و از نوه های دختریش کدخدا شهربانو سوره میری را می توان نام برد . و پسر شهربانو نیز کدخدا علی مقصودی می باشند که از کدخدایان مهم سیمره به حساب می آمدند. این کدخدای بزرگ در سال ۱۳۴۷ شمسی چهره در نقاب خاک کشید.

احمد لطفی ۱۳۹۶ - ۱۱ - ۰۲ در ۱۵:۳۷
Ahmad Lotfi:
“کولیوند ایلی در تلاش و حرکت”
احمد لطفی – مدرس دانشگاه
کولیوند ایلی قدیمی است، که ریشه ی آن با توجه به عدم منابع عمومی و دست اول، برای رمز گشایی این ایل هنوز در دست نیست. ولی این ایل در حوزه ی استانهای لرستان ، مرکزی، تهران ، کردستان ، مازندران، سمنان ، قزوین، بختیاری، کرمانشاه ، همدان ، فارس، ایلام ، کرمان، وخوزستان پراکنده است . این ایل در هرکجا که زندگی می نمایند، سخت کوش و متحد و منسجمند و در دستجات تیره ای و دودمانی قبلا” قصبه ها و ده هایی را تشکیل ، و با توجه به زیست بومشان که در خیلی از مناطق کوهپایه ای است از سختکوشی و اخلاق تند و صدای رسا و شجاعت کم نظیر برخوردارند. آنها در امور کشاورزی و دامداری در قرون گذشته ، تا کنون سرآمد زمانه بودند، ودر جنگها و دفاع از کشور در قرون میانه در قالب ایل عبدالملکی و در دوران ساسانی هم فعالیتشان چشمگیر بوده است . انها به کریمخان زند کمک کردند و هم پیمان و وفا دار به کریمخان اورا به پیروزی رساندند و برخی از آنها در ملایر با ایل زند به خراسان وشرق ایران کوچانده شدند و بعد از مرگ نادرشاه با کریمخان و صادق خان زند برگشتند . و دراین هزار سال اخیر افراد با سواد و شاعر و دانا و توانا و ارزشمند داشته اند . کولیوندها در دامنه کوه های الوند همدان وکوه های کبیر کوه و گرین و شهرها و نقاط آباد دامنه ی این کوه ها مانند سیمره ( دره شهر ) و الیشتار ( الشتر )
...
[مشاهده متن کامل]

وهمدان و نهاوند و کرمانشاه و خاوه و کوهدشت، و شیروان و چرداول ، و ماهیدشت ، خرم آباد و حواشی پلدختر و رومشگان ، و نور آباد، وبسطام و…. زندگی کرده و می نمایند . این طایفه اهل لاف و گزاف و دروغگویی و دزدی نبوده، و نیستند آنها افرادی درستکارند و درصد کجرویشان بسیار پائین است . آنها اهل قلم و سواد و شعر و ادبیات غنی بوده، بزرگترین اشتباه این ایل فرهنگی آن بوده است، که مانند برخی از ایلات ، ادبیات خود را ننوشته اند ، و مفاخر کم نظیر شان را به جامعه معرفی نکرده اند. بطور مثال فردی مانند خدا دوست کولیوند که اشعاری برعلیه بی نظمی دولت و حکومت ناصر الدین شاه می نویسد ، که چرا در راه ها امنیت نیست و افرادی قافله ها را عارت می کنند؟ ایشان گرچه مدتی به زندان می افتد ، ولی با شعر ی که گویا در زندان می سراید ، انتقاد تندی ازدزدیِ دزدان و راهزنان می نویسد ، و می گوید ؛ وقتی راه ها امنیت ندارد و راهزنان همینطور مردم را غارت می کنند ، این چه وضعیتی است؟ اگر دزدها برای دختران و فرزندان خودت ( ای ناصرالدینشاه ) مشکل ایجاد می کردند آن وقت ساکت می نشستی ؟همین انتقادات خدا دوست کولیوند ، باعث شد که عوامل دولت غارتگران را بازداشت وتمام اجناسی را که از وی و سایرین برده بودند را بر گردانند. [۱]
____
[۱] - نقل قول از میرزا مراد رضا پور، کارمند جهاد سازندگی سابق الشتر – از دودمان علی نقی – تیره کیقبادخان ( کیخاله ) - طایفه عبدالشه – ایل کولیوند
پاسخ دادن

احمد لطفی ۱۳۹۶ - ۱۱ - ۰۸ در ۰۹:۵۲
احمد لطفی ۱۳۹۶ - ۱۱ - ۰۶ در ۲۳:۳۶
“مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند”
مهرعلی خان فرزند نامخدا فرزندحسن بگ فرزندسردار فرزند خیرکه ( خیرالله ) فرزند جیان ……. فرزند فرخشاه ……. فرزند کولیوند اهل و ساکن بخش فیروز آباد ( پیروز آباد ) می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایشان فردی فعال در امور اجتماعی و سیاسی و انتظامی بودند . انسانی نوگرا و همیار و همکار با مسئولین سیاسی و نظامی بود تا در جامعه ی
آنروزگار بخش پیروز آباد بسیاری از متمردان و یاغیان را شناسایی و افرادی که صلح و امنیت را به خطر می انداختند با عوامل دولتی همکاری می کرد ، و آنها به دام قانون و سیستم نظامی و انتظامی آن زمان گرفتار می شدند . البته گاهی نیز رقابتهای طایفه ای و قبیلگی در فعالیتها و قَضاوتها و عملکردهای آن شخصیت دوستدار مدرنیته ، تآثیر داشته ، ولی در مجموع ایشان را فردی می شناسند ، که مردمداری و مهمان نوازی و تلاش برای رفع مشکلات مردم، وبرقراری امنیت، و گوشمالی دادن دزدان و منحرفان جامعه ، از ویژگی های بارز وی
بود . حاج مهرعلی خان فرخشاهی به تمام ادارات و ارگانهایی که لازمه
تشکیل جامعه ی مدنی بود ، برای تآسیس آنهازمین داد ، تا اداره و نهاد
آنها شکل بگیرد.
حاج مهرعلی خان فرخشاهی، واقوامش در بخش پیروز آباد آنطور که شنیده ام به عیر از طایفه کولیوند زمین نمی فروشند ، و بخش را یکپارچه کولیوند نشین سامان داده اند و شاید دلیل عدم گسترش و توسعه ی بخش پیروز آباد همین مسآله باشد . در این بخش همه همدیگر را می شناسندوبخش پیروز آباد در غرب سه راهی مهمی قرار گرفته است کرفت و امد به طرف نور آباد و نهاوند و خرم آباد والشتر تا پیروز آباد و بالعکس در ان قابل مشاهده است. نمایندگی شرکت نفت و تآسیس جایگاه پمپ بنزین به خانواده ی مهرعلی خان فرخشاهی تعلق دارد . از حق نگذریم فرزند ارزشمند مهرعلی خان ، جناب حاج ابراهیم فرخشاهی ، مردمداری و کمک در اداره ی شهر و رفع و رجوع مشکلات مردم را به نحو نیکو انجام می داد در مراسم فاتحه خوانی و دلجویی از مصیبت دیدگان را درکارنامه عمر با برکت خویش داشت. ایم مرد بزرگ در سال ۱۳۹۵ شمسی چهره در نقاب خاک کشید .
نامخدا فرخشاهی ( نومه حسن بگ ) ، هم از افراد بزرگی بوده است که دوتا از پسرانش به نامهای مهرعلی خان فرخشاهی و موسی خان فرخشاهی هردو از محترمین طایفه فرخشه بوده اند. استاد حجتاله حیدری در وصف مهرعلی خان فرخشاهی متوفی به سال ۱۳۶۳ شمسی چنین آورده است؛ “حاج مهرعلی خان فرخشاهی فرزند نامخدا از مردانمشهور طایفه کولیوند است که مدتها از طرف حکومت مآمور دستگیریاشرار منطقه خاوه و الشتر بوده است. “[۱]
حاج موسی خان فرخشاهی هم در سال ۱۳۷۰ از دنیا رفته است . یکی از دختران نامخدا فرخشاهی به نام ” بسی ( بَسَه ) ” همسر مستعلی فرزند پنجعلی فرزند کدخدا عوضعلی سوره مهری ( سرخه میری ) سیمره ای بوداست که حاصل این ازدواج دو دختر به نام کشور و خاور و یک پسر به نام ابراهیم بوده است . که ابراهیم درسن ۱۷ سالگی از دنیا می رود .
حسن بگ فرخشاهی که پدر بزرگ مهرعلی خان فرخشاهی بوده، از مردان بزرگ و مطرح طایفه فرخشاهی کولیوند بوده است. این خاندان الان از خاندانهای ارزشمند پیروز آباد به حساب می آیند و گذشته از مشاغل دولتی ، در امور اداره ی بخش پیروز آباد، و خدمت رسانی به جامعه نقش چشمگیری دارند.
احمد لطفی مدرس دانشگاه ۸/۱۱/۱۳۹۶ شمسی
پاسخ دادن

" معرفی استاد علی نقی خان فرج اللهیِ خوشنویس، و پدرش مهدیخان کولیوند"
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
علی نقی خان فرج اللهی فرزند مهدیخان کولیوند ، از رجال نامی الشتر در اواخر زمان قاجاریه و اوایل پهلوی است . وی استادی شایسته در رشته ی خطاطی بودند و آنچه از تاریخ برمی آید ، گذشته از مقام عالیجاهی ، در کسوت معلمی ، مشغول آموزش هنر خطاطی به مشتاقان روزگار بوده است . وی ابتدا در محضر پدرش عالیجاه مهدیخان کولیوند فرزند رضاقلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند فرج الله معروف بوده است . مهدیخان کولیوند گذشته از رهبری کولیوندهای منطقه الشتر و قلایی ، خوشنویسی شناخته شده ومعروف بوده است ، تا آنجا که در کتاب مشاهیر لر صفحه ی ۶۴۶در احوالات خوش نویس کوهدشتی یعنی عبدالله خان ابراهیمی سر رشته دار خوشنویس ( متولد۱۲۵۶ شمسی و متوفای سال ۱۳۵۴ شمسی ) آمده است ؛ 《مرحوم عبدالله خان ابراهیمی برای تکمیل خوشنویسی مدتی در الشتر می رود و از محضر مرحوم میرزا مهدیخان کولیوند و فرزندش علی نقی فرج اللهی که از خوشنویسان معروف بودند استفاده کرد. 》[1]
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه از پیشوند کلمه میرزا قبل از نام مهدیخان کولیوند آمده است ، به دوشیوه قابل توجیه است:
۱ - کلمه میرزا قبل از اسم خاص در گذشته ، خصوصا" در زمان قاجاریه ، به شخصی اطلاق می شد که مادرش سید باشد . با توجه به این که مادر مهدیخان سید نبوده است، این فرضیه رد می شود.
۲ - میرزا لقبی دیوانی بود ، برای کسانی که بنویس و خوشنویس حکومت و جامعه باشند به عبارت عامیانه به افراد نگارشگر و نویسنده ، میرزا بنویس می گویند. بنابراین لقب میرزا برای مهدیخان به دلیل خوش نویسی و اهل قلم و نگارشگری وی بوده است.
تصویر میرزا مهدیخان کولیوند که در وسط با چهره ای روشن و کلاه مشخص است.
ایشان بین سالهای۱۳۲۰ تا۱۳۲۸ هجری قمری یعنی سی و پنج یا چهل سال بعد از نورمحمد خان کولیوند از دنیا رفته است. زیرا نورمحمد خان قبل از مهدیخان رهبری کولیوندهای الشتر و سیمره را به عهده داشته است.
فرزندان مهدیخان کولیوند
۱ - چنگیز خان کولیوند
۲ - محمد تقی خان
۳ - علی نقی خان
۴ - رضا قلی خان
۵ - محمد رضا خان
۶ - غلامرضا خان
۷ - عصمت پناه خانزاده خانم
۸ - فرخ
از میان فرزندان تاریخ ساز مهدیخان کولیوند باید به چنگیزخان کولیوند اشاره کرد ، که با دادخواهی و قیامی که علیه ظلم قبیلگی نمود، توانست ایل کولیوند را بعد ازچند سال آوارگی نجات دهد . آوارگی کولیوند حدود ۶سال بعد از مرگ مهدیخان کولیوند در الشتر واقع شد ، و حاکم الشتر و همفکرانش، با ستمگریشان موجب آوارگی و مهاجرت و پراکندگی کولیوندها را به مناطق همجوار فراهم کردند .
چنگیز خان کولیوند با درایت وقیام و دادخواهیش ، حاکم و غارتگران ایلش را نابود کرد، و مجددا" اکثر ایل را به الشتر آوردند . و علی نقی فرج اللهی و محمد تقی خان فرج اللهی و سایر برادرانش، و همچنین خوانین نورمحمدی واسداللهی ، که همه از اشخاص سرشناس منطقه الشتر بودند و گذشته از علم و ادب و سخنوری ، و خطاطی و خوشنویسی، در امر مردمداری و دفاع از حقوق همنوعان و هم تباران خویش فعالیت چشمگیر داشتند ، خطاطان و باسوادان و شاعران و خردمندان اصلانشه عموما" و فرج اللهی ها خصوصا" ، موجب فخر طایفه کولیوند بودند . از جمله بزرگان علم وادب، خاندان یا تیره ی فرج ، می توان علی قلی خان فرج اللهی، محمدتقی خان فرج اللهی فرزند مهدیخان کولیوند وعلی محمد فرزند رضا قلی خان فرج اللهی ، چنگیز خان کولیوند و حسن خان چنگیزی و صولت پورها ، اشعاری بجا مانده است و احتمالا" هنوز به زیور چاپ آراسته نشده اند . امید است اهل قلم آنها را تنظیم و منتشر نمایند.
مهدیخان کولیوند نیز شعر می سروده است ، وگویا فردی به نام ملا الله رشنو، برای تمام شعرای پیشکوه و پشتکوه به صورت معما مسآله ای طرح می کند و میگوید آن چه درختی است که در گرمسیر باسختی سالی سه بار میوه میدهد؟ شعر معمای ملا الله رشنو از ندیمان والی به شرح زیر است:
درختی است در وادی گرمسیر
زبار ثمر سر فکنده است به زیر
که هر سال سه بار ثمر می دهد
ثمر را به خون ِجگر می دهد
استاد سخن مهدیخان کولیوند ، از میان ده ها شاعر پاسخی قابل قبولی می دهد و می گوید ؛
درختی که گفتی نباشد درخت
بُوَّد مالیات کُردان شوریده بخت
به سالی سه بار مالیات می دهند
و آن را به خون جگر می دهند
برخی نیزمانندحاجی میر حسینعلی فرزند طاری به نقل از مقاله ورود اولین کردهای ایلامی / باز گیرها ، مینه ای ها ، امرائی ها، دیناروندها به لرستان، چنین گفته است[2] :
درختی که گفتی نباشد درخت
طوایف کُردند و شوریده بخت
طوایف کُردند و همه لات و پات
که سالی سه دفعه مالیات می دهند.
سنگ قبر مرحوم عالیجاه مهدیخان کولیوند متوفی حدودسال های ۱۳۲۰ ه. ق تاسال ۱۳۲۸ه. ق ازدنیا رفته است . نگارنده از روی تصویر سنگ قبر نتوانست آن را تشخیص دهد. ولی بنا به یکی از تصاویر ایشان به همراه خوانین لرستان و پسرش علی نقی خان بطور مسلم تا سال ۱۳۱۸ ه. ق زنده بوده است.
معرفی مختصر مهدیخان کولیوند
مهدیخان کولیوند اصالتا” از دودمان فرج اللهی و تیره ی ویسقلی و طایفه ی اصلانشاه و ایل کولیوند ( کُلیوند ) می باشند ایشان در اواخر زمان پادشاهی ناصر الدینشاه قاجار فردی میانسال بوده و احتمالا” چهل سال داشته است . البته این را از روی تصویری که خوانین لرستان در سوم مردادماه سال ۱۲۷۱ شمسی یعنی چهار سال قبل از مرگ ناصرالدینشاه قاجار با وی ملاقات داشته اند ، تخمین زده شده است . وی گذشته از ریاست ایل کولیوند ، فردی ادیب و خطاط و با درایت بوده و طبق کتاب مشاهیر لر از وی و پسرش علی نقی خان فرج اللهی، بعنوان استاد خطاطی یاد شده است. ودر صفحه ۹۲ سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار، نامی از ایشان برده شده است . این مرد وارسته و ادیب توانمند ، علاقه ی زیادی به گسترش فرهنگ و ادب خانواده و جامعه ی زمانش داشت تا آنجا که گذشته از تعلیم سواد و خطاطی به فرزندانش ، به افراد مشتاق دانش، و ادب از مناطق طرهان و دلفان و کوهدشت و الشتر ، مبادرت ورزیده است .
مهدیخان کولیوند، برای تعلیم بهتر هنر خطاطی برای فرزندانش دو نفر معلم را از تفرش اراک به منزل آورده، وبرای سایر مشتاقان آنها را استخدام می کند . و همه ی مشتاقان هنر خطاطی و سواد خواندن و نوشتن ودرس اخلاق و دین، سالها از وجود آنها بهره می برند . .
شجره ی استاد مهدیخان به عبارت کتاب دیوان ملا منوچهر کولیوند به همت نوه اش منوچهر نور محمدی چنین است؛
مهدیخان فرزند رضا قلی فرزند فرج الله خان فرزند یوسف خان فرزندنفس فرزند قفس فرزند ویسقلی … فرزند اصلانشاه …. فرزند کولیوند…. [نورمحمدی، منوچهر ؛ ۱۳۸۱؛ ۲۳۸] [3]
شجره نامه مهدیخان فرج اللهی به نقل از استاد حجت الله حیدری، در کتاب تبارشناسی ایلات لرستان صفحه ۲۲۴ چنین آمده است [4]:
مهدیخان فرزند فرج الله فرزند شاه قلی فرزند یوسف جان فرزندویسقلی …. . فرزند اصلانشاه …. فرزند کُلیوند ( کولیوند )
شجره نامه مهدیخان به نقل از علی آقا فرج اللهی فرزند آقامیرزا فرزند علی نقی فرزند مهدیخان به شرح زیر است ؛
مهدیخان فرزندفرج الله فرزند شاهقلی فرزند یوسف جان فرزند قفس فرزند نفس فرزند نفس فرزندهواس ( هوس ) فرزندویسقلی … فرزند اصلانشاه. . . فرزند کو لیوند.
به نطر نگارنده ؛ باتوجه به اقوال شفاهی و سیری که در شجره های متفاوت ملاحظه شده، از همه ی این شجره ها ، شجره ای که به عقل و حقیقت نزدیکتر است. به شرح زیر است:
محمد مهدی فرزند علی آقا فرزند آقا میرزا خان فرج اللهی فرزند علی نقی خان فرزند مهدیخان کولیوند فرزند رضاقلی خان فرزند شاه قلی خان فرزند فرج الله فرزند یوسف جان فرزند قفس فرزند نفس فرزند هوس ( هواس ) فرزند ویسقلی . . . . فرزند اصلانشاه . . . . فرزند کولیوند
فرزندان مهدیخان:
•چنگیز خان کولیوند جانشین پدرش مهدیخان و رئیس ایل کولیوند و قلایی
•رصاقلی خان
•علی نقی خان
• محمد تقی خان
▪غلامرضا خان
▪رضاقلی خان
▪محمد رضا خان
▪فرخ
■ - خانزاده خانم
اعقاب مهدیخان بطور خلاصه دارای فامیلی های زیر هستند و در الشتر و لرستان ، و برخی از نقاط ایران پراکنده اند؛
▪ فرج اللهی ها
▪چنگیزی ها
▪صولت پورها
شجره ی خانواده علی آقا فرج اللهی که از اعقاب مهدیخان می باشد و پدر و پدر بزرگش همه از صاحبان شعر و ادب و هنر خطاطی و مردمداری بوده اند .
مهدیخان با توجه به تصویرش در جمع بزرگان لرستان وپسرش علی نقی خان هم در تصویر ملاحظه کردم تا سال ۱۳۱۸ قمری زنده بوده است و احتمالا" مرگش بین سالهای ۱۳۲۵ قمری تا سال۱۳۲۸ قمری واقع شده باشد.
این مرد ادیب و توانمند بعد از نور محمد خان کولیوند تا زنده بود کولیوند های منطقه الشتر، در اوج عزت بود ، اما حدود شش سال بعد از مرگش حاکم الشتر و یارانش کولیوندها را از سرزمینشان متواری کردند . و چنگیز خان کولیوند با قیام و داد خواهیش موجب برگشت آوارگان گردید.
وشاعر چه زیبا سروده است؛
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
درعکس دوم مهدی خان وعلینقی خان حضوردارند. درخط دوم نوشته شده است
درتصویر بالا مهدیخان کولیوند و پسرش علی نقی خان کولیوند حضور دارند ، این تصویر در سال ۱۳۱۸ هجری قمری گرفته شده است. و بطور قطع مرگ مهدیخان بعد ازسال ۱۳۱۸ قمری اتفاق افتاده است.
مهدی خان کولیوند باجمعی از خوانین لرستان دردیدارباناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۷۱ شمسی
تصاویر خوانین لرستان و عکس مهدیخان کولیوند ، بعد از ملاقات با ناصرالدینشاه قاجار، در چهارم مردادماه سال ۱۲۷۱ شمسی یعنی چهار سال قبل از مرگ ناصرالدینشاه قاجار بیانگر لیاقت وشایستگی مهدیخان کولیوند در آن زمان است. ناصرالدینشاه قاجار درسال ۱۲۱۰ شمسی و سال ۱۲۴۷ قمری متولد شده، و در سال ۱۲۷۵ شمسی و سال ۱۳۱۳قمری از دنیا رفته است. اما ایشان در سال ۱۲۲۷شمسی و سال ۱۲۶۴ قمری بر تخت سلطنت جلوس کرد و در سال۱۲۷۵ شمسی و سال ۱۳۱۳ قمری کشته شد.
آنچه از تصاویربر می آید بعد از مرگ نور محمدخان کولیوند، شخص بلامنازع و قدرت سیاسی و اجتماعی و رهبری ایل کولیوند به میرزا مهدیخان کولیوندمی رسد . دلیل این سخن آنستکه مرحوم نورمحمد خان بعد از ۶۳ سال زندگی با صلابت در سال ۱۲۸۴ هجری قمری از دنیا می رود . وی دوست صمیمی حاج مقصودعلی سوره میری ( شوهان ) بودند و هردو مقرب در گاه ناصرالدین شاه قاجار بودند البته وی ( نورمحمد خان کولیوند ) در بیستمین سال حکومت ناصرالدینشاه قاجار از دنیا رفت ، وبعد از مرگ وی مهدیخان خان کولیوند رهبر ایل کولیوند شد . نورمحمد خان کولیوند درسال ۱۲۲۱قمری متولد و در سال ۱۲۸۴ قمری از دنیا رفته است.
مهدیخان کولیوند به همراه سایر خوانین لرستانِ آن روزگار ، در مردادماه سال ۱۲۷۱ شمسی برابر با سال ۱۳۰۹ یا ۱۳۱۰ هجری قمری به دربار ناصرالدین شاه قاجار می رسند. این مرد ادیب و لایق تا زنده بود کولیوندهای منطقه الشتر در اوج عزت و قدرت بودند و افراد سرمایه دار کولیوند از جمله خودش معلم سرخانه می گرفتند ، تا بچه هایشان با سواد و با هنر شوند که برای نمونه می توان به ملا علی اکبر و ملا قوچعلی و ملا آواخت عبدالشه دربسطام الشتر اشاره کرد. که پدرشان برایشان معلم خصوصی گرفته بودند.
مهدیخان کولیوند همانندنسل قبل از خود یعنی نورمحمد خان کولیوند همواره درمسیر بین ییلاق و قشلاق و سردسیر و گرمسیر یعنی بین الشتر و سیمره ( دره شهر ) در حرکت و تلاش و تکاپو بودند. چند سال بعد از مرگ مهدیخان کولیوند ، حاکم الشتر، کولیوند ها را متلاشی و پراکنده می کنند. ایل کولیوند در اثر این فشارها ، بالاجبار از الشتر رانده می شوند ، و گویا ده سال آواره و مهاجرت اجباری کردند . تا آنجا که یکی ازپسران مهدیخان به نام استاد علی نقی خان فرج اللهی، که داماد روستای گنجینه کوهدشت بودند به آن منطقه می روند، و استاد علی نقی در همان روستا از دنیا می روند . البته ایشان هم شاغل در منطقه ی کوهدشت هم بوده است.
چنگیزخان کولیوند بعنوان جانشین رسمی مهدیخان کولیوند، بعد از مدتی دادخواهی و رفتن به دربار آشفته ی آنروزگار که انتقال قدرت و دولت کودتا در حال شکل گیری بود و همه چیز برای به قدرت رسیدن رضا خان میر پنج مهیا می شد . چنگیز خان کولیوند با رفتن به پایتخت کشور، بعد از چهل روز بلاخره با رضا خان میر پنج ملاقات می کند ، واز ایشان قولهایی می گیرد ، و وعده هایی نیز به وی می دهند. با آمدن سرهنگ گیگو نهایت با مرگ خوانین حسنوند و بیرانوند وسایرین ، چنگیز خان کولیوند ، زمام قدرت سیاسی و احتماعی الشتر را بدست می گیرد و ایل و تبار خود را به جایگاه اصلی خود یعنی الشتر می آورد.
شجره ی مهدیخان و نورمحمدخان کولیوند
باتوجه به این که فرج الله خان و مرشد خان برادر بودند و در زمان زندیه بودند بنابراین شجره ی یک خانواده از فرج اللهی ها و یک خانوده از مرشد خانی ها را به ترتیب ارائه می گردد.
شجره ی خانواده ی علی آقا فرج اللهی چنین می باشد :
هانیه و فائزه و محمد مهدی هرسه فرزند علی آقا فرزند آقا میرزا فرزند استاد علینقی خان فرج اللهی فرزند مهدیخان کولیوند ، فرزند رضا قلی خان فرزند شاهقلی خان فرزندفرج الله خان فرزند یوسف جان فرزند قفس فرزند نفس فرزند هوس ( هواس ) فرزند ویسقلی فرزند . . . . . . اصلانشاه فرزند . . . . . کولیوند می باشد .
شجره خانواده ی منوچهر نور محمدی از اعقاب نور محمدخان کولیوند و مرشدخان کولیوند با توجه این حقیقت که فرج الله و مرشد خان برادر بوده و هردو فرزند یوسف جان هستند، به شرح زیر خواهد بود:
کیانوش فرزند منوچهر نور محمدی فرزند علی فرزند ملا منوچهرخان کولیوند فرزند خسروخان فرزند نورمحمد خان کولیوند فرزند گل محمدخان فرزند شاه قباد بگ فرزند مرشد خان فرزند یوسف جان فرزند قفس فرزند نفس و فرزند هوس فرزند ویسقلی فرزند . . . . . اصلانشاه فرزند . . . . . . کولیوند
ازدواج استاد علی نقی خان فرج اللهی
گرچه خاندان های فرج اللهی اعم از فرج اللهی ها و چنگیزی ها و صولت پورها وخاندان مرشدخانی که معروف به نور محمد خانی و اسداللهی، همگی در الشتر وسیمره معروفند، به اولین خاندانهایی که شاهنامه خوانی و سعدی خوانی و نظامی خوانی را در منطقه پیشکوه به ویژه در دربار زند و دربین ایلات سلسله و دلفان باب کردند و با این شیوه گسترش دایره ی ادبیات را در منطقه ی لرستان و لکستان رواج دادند .
باتوجه به نفود مهدیخان کولیوند ، بعد از نور محمد خان کولیوند در بین لرستان و لکستان ، واهل هنر بودن خودش و پسرش علی نقی خان فرج اللهی و مدرسه و مکتبی که داشتند و حتی آن خانِ فرهنگ دوست ، دو معلم و هنرمند خطاط رابه نامهای ملک علی خان تفرشی و ملا احمد تفرشی استخدام می کند.
بنابراین جناب میرزا محمد حسینخان مشَّرف الدیّوان از خوشنویسان و ادبای زمانِ خود ، به علت تصدی سر رشته داری فوج امرایی، ایشان پسرش عبداله خان ابراهیمی را به محضر مهدیخان کولیوند و پسرش علی نقی خان کولّیوند به الشتر می فرستد . و همین مراودات فرهنگی باعث وصلت بین عصمت پناه فرخ سلطان ابراهیمی و عالیجاه علی نقی خان فرج اللهی کولیوند می شود و از این ازدواج مبارک فرزندانی بوجود می آیند که برای ایل کولیوند، در سخنوری و عدالت و خیر و برکت خواهی ، نمونه ی منطقه ی خود شدند شدند . به طور مثال چند تا از درخواستها ی آقا میرزا خان فرج اللهی فرزند علی نقی خان و پاسخ مسئولین به ایشان ضمیمه ی این مقاله خواهد شد .
فرخ سلطان ابراهیمی از طایفه ضرون می باشد ومادرش برادر زاده ی مهدیخان می باشد . و برخی ضرونی ها را جزو خوش چهره های کوهدشت می دانند. سکونتگاه پدری فرخ سلطان روستای گنجینه کوهدشت می باشد . و استاد فرزانه و خوشنویس زبر دست علی نقی خان فرج اللهی در همان روستای گنجینه ، با همسرش زندگی می کند . تا آنکه حدود سال ۱۳۱۶ شمسی چهره در نقاب خاک می کشد. امید است آیندگان مزار مطهر این پاکدلانِ نیک نفس را گرامی بدارند و با آباد کردن آرامگاه چنان افراد هنر دوستی، جایگاهی را برای همت خواستن عالمان و خردمندان و هنر مندان مهیا نمایند.
فرزندان علی نقی خان فرج اللهی کولیوند و فرخ سلطان ابراهیمی ضرون، عبارتند از؛
۱ - آقامیرزاخان فرج اللهی
۲ - آقا رضا خان فرج اللهی
آقا رضا خان باوجود داشتن نعمت سواد و علم و دانش، ولی در جوانی جان به جان آفرین می دهد و از وی فرزندی بجا نمانده است . ایشان در سال ۱۳۳۹ شمسی از دنیا می رود و جناب عبدالمجید بنانی نیز تسلیت نامه ای برای باز ماندگان می فرستد که ضمیمه ی مقاله خواهد بود.
این هم تصویر تسلیت نامه ای است که عبدالمجید بنانی جزو حکام وقت لرستان وشخصیتی شناخته شده درلرستان ودربار حکومت آن روزگار بودند. ایشان این تسلیت نامه رابه مناسبت مرگ مرحوم آقا رضاخان فرج اللهی برای برادرش آقا میرزا خان فرج اللهی ، در سال ۱۳۳۹ شمسی فرستاده است.
ایشان در سال 1339 شمسی فوت کرده اند.
تصویر زنده یاد شادروان آقامیرزاخان فرج اللهی پدر علی آقا فرج اللهی
آقامیرزا خان فرج اللهی ، فردی نورانی و خوش سخن و خیرخواه مردم بود با توجه به این که بزرگ شده ی دامن پاک فرخ سلطان ابراهیمی ضرونی است ، و تربیتش از چنین مادر نیکو خصال و پدری اهل کمال و ادب مانند علی نقی خان نشاءت گرفته بود. همه ی کمال فرهنگی را از استاد علی نقی فرج اللهی ، خطاط و شاعر ظریف الطبع و فرخ سلطان ابراهیمی که در آن زمان سواد داشته است، در رشد وکمالات وی بی تآثیر نبوده است. . بنابراین با این خانواده ی علمی و اخلاقی انسان شریفی مانند آقا میرزا خان زبانزد توده ی مردم می شود. ایشان سخندان و با سواد و اهل شعر و ادب بودند و به قول پسرش علی آقا فرج اللهی ؛《 پدرم آقا میرزا بیشتر برای عمران و آبادی روستاها و مناطق کولیوند نشین الشتر و روستایمان تلاش و دادخواهی می نمود. 》
اسناد فوق دونمونه از دادخواهی برای اصلاحات و عمران توسعه روستا و مباحث عام المنفعه است، واین شیوه ی حق و عدالت خواهی را ازعمویش چنگیزخان کولیوند به ارث برده است . درحقیقت مادرش بانو فرخ سلطان ابراهیمی نیز برای معافیت فرزندش جناب آقا میرزا فرج اللهی تلاشهاکرد و پیش مسئولین نظامیِ وقت، دادخواهی نمود و فرزندش را که به سربازی برده بودند معاف نمو د .
پاسخ ِ نامه ی فرخ سلطان کولیوند ( ابراهیمی ) که از وزارت داخله - اداره انتظامات به تاریخ ۱۷ دیماه سال ۱۳۱۵ شمسی رسید با در خواست وی موافقت کرده بودند و پسرش آقا میرزا را معاف می نماید .
عکس پاسخ به نامه مادر آقا میرزا فرج اللهی، یعنی مرحومه فرخ السلطان ابراهیمی دختر مرحوم محمدحسین خان سررشته دار ابراهیمی مشرف الدیوان به وزارت داخله
شاگردان استاد علی نقی خان فرج اللهی
برخی ازشاگردان وی به شرح زیر می باشند :
۱ - آیت الله محمدرضا آدینه وند نحوی ( وابسته به طایفه آدینه وند و ایل باستانی سوره میری )
این استاد بزرگوار که خود مدرس شهیر حوزه علمیه می شود ، پسرخاله ی آقا میرزا می باشند یعنی خواهرزاده ی فرخ سلطان ابراهیمی است.
۲ - شکرالله خان زرین قلم فرزند عبدالله خان ابراهیمی و پسر دایی جناب آقامیرزا فرج اللهی است.
۳ - عبدالله خان ابراهیمی پسر محمد حسین خان ابراهیمی
۴ - سایر بزرگوارانی که بنده نمی شناسم.
تصویر بالایی تمثال آیت الله حاج شیخ محمدرضا آدینه وند نحوی می باشد ، زادگاه ایشان منطقه ی طرهان بوده، و استاد حسن روحانی رئیس جمهور کشور اسلامی ایران در ادبیات عرب شاگرد ش بوده است.
تصویر دوم میرزا شکر الله خان زرین قلم می باشد، و آنها هردو از شاگردان استاد علی نقی خان فرج اللهی بوده اند.
آیت الله آدینه وند پسر خاله ی آقامیرزاخان فرج اللهی است مادر بزرگ آنها همسر محمد حسین خان ابراهیمی سررشته دار خوشنویس بوده ، و این بانو برادر زاده ی مهدیخان کولیوند می باشند . آیت الله آدینه وند فرموده بود؛ " ما هر چه داریم از دایی های کولیوندمان است . "
منطورش هوش و ذکاوت و دانایی کولیوندهاست. وی همواره با کولیوندهای فرج اللهی در ارتباط بوده است و البته این ارتباط دوجانبه و متقابل بوده است.
تصاویر فوق سنگ مزار آقا میرزا خان فرج اللهی و پاسخ یکی دیگر از درخواستها و شکواییه هاکه به مجلس سنا درسال ۱۳۵۲ رسید پیگیری و ارجاع را برایش فرستاده اند.
سنگ مزار مرحوم آقا رضا خان فرج اللهی برادر آقا میرزاخان فرزند علی نقی خان فرج اللهی است که در سال ۱۳۳۹ شمسی و احتمالاً ۱۳۷۸ یا ۱۳۷۹ قمری از دنیا رفته است وجناب آقای عبدالمجید بنانی برای بازماندگان مرگ ایشان را طی نامه ای تسلیت گفته بود .
فرزندان آقا میرزاخان فرج اللهی
۱ - مرحوم علی اشرف فرج اللهی
۲ - علی آقا فرج اللهی
۳ - محمدجوادفرج اللهی
۴ - مرحومه شکر بانو فرج اللهی
۵ - سکینه فرج اللهی
۶ - حسنیه فرج اللهی
الان که بهمن ماه سال ۱۳۹۶ شمسی چهار نفر از فرزندان مرحوم میرزاخان فرج اللهی در قید حیاتن ودر مصاحبه هایی که نگارنده، با برخی از آنها داشته، نشانه های کمال و ادب ونجابت را ملاحظه کرده است.
آنطور که جناب علی آقا فرج اللهی در مورد برادر فقیدش مرحوم علی اشرف فرج اللهی اظهار کردند ؛ "برادرم دارای چهره ای نجیب وفردی معقول و مردمدار بودند ، ایشان در اداره دامپزشکی الشتر خدمت می کردند . زمانیکه از دنیا رفت همه ی مردم منطقه ، و هر فردی از شهرهای همجوار ایشان را می شناخت، از مرگش ناراحت و افسوس می خوردند . تا آنجا که خیلی از شخصیتهای الشتر و نور آباد و کوهدشت نسبت به خانواده ی ما اظهار همدردی می کردند. "[5]
قبر میرزاخان فرج اللهی در کنار فرزندش علی اشرف فرج اللهی
تصویر دستخط آیت اله محمد رضا آدینه وند، که به مناسبت، مرگ شکر بانو دختر آقا میرزاخان فرج اللهی اززبان پدرش علیخان آدینه وند، و معظم الله سالها پیش به خانواده ی آقامیرزاخان فرج اللهی تقدیم کرده اند .
لازم به ذکر است که آیت اله حاج شیخ محمد رضا قبادی آدینه وند از طایفه آدینه وند کوهدشت هستند که محل آنها در روستای زیر تنگ سیاب بوده است.
فرزندان علی آقا فرج اللهی:
۱ - محمدمهدی فرج اللهی
۲ - هانیه فرج اللهی
۳ - فائزه فرج اللهی
۴ - راضیه فرج اللهی
تصویر محمد جواد و علی آقافرج اللهی فرزندان مرحوم میرزاخان فرج اللهی ساکن اصلانشاه الشتر و محمد مهدی فرج اللهی فرزند علی آقا فرج اللهی
تصویر مرحوم علی اشرف فرج اللهی کارمند سابق اداره دامپزشکی الشتر
تصویر دو برگه تشویقنامه وزارتی و شهرستانی از هانیه نوه ی آقا میرزاخان فرج الهی در ذیل آ مده است.
دو
"بر کی کیانی کن"
به کی کیانی کن برعشق شیدایی کن/
برمه زیبایی کن برنیک گدایی کن/
برعلم روشنایی کن برملک فرمانروایی کن/
بردانش دانایی کن برخرد یاری کن/
برحق بندگانی کن درمستی اهورایی کن/
برفراق توانایی کن برفقرخسروانی کن
"شعر از سرکار خانم هاینه فرج الهی کولیوند"
تصویر محمد مهدی فرج اللهی
آنچه در این مقاله آمده است بررسی مختصر زندگی و فعالیتهای فرهنگی و هنری و سیاسی مهدیخان و برخی از نوادگان اوست، که به علت بضاعت کم علمی و شناختی نگارنده از این خانواده ی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به صورت مبتدی معرفی کردم . امید است آیندگان آنها را بیشتر معرفی کنند .
پی نوشته ها و منابع:
[1] - کاظمی ، ایرج - مشاهیر لر - صفحه ۶۴۶
[2] - بازگیر، محمد کریم - مقاله ورود اولین کردهای ایلامی به لرستان/ بازگیر ها، مینه ای ها ، امرایی ها، دیناروندها - وبلاگ محمد کریم باز گیر
[3] - نورمحمدی ، منوچهر - دیوان ملا منوچهر خان کولیوند - سال ۱۳۸۱ - انتشارات افلاک
[4] - حیدری، حجت الله - تبار شناسی لرستان - جلد اول - سال ۱۳۸۴ - انتشارات افلاک
[5] - مصاحبه با علی آقا فرج اللهی که شناسایی شخصیتها و تصاویر بزرگان موضوع بحث را به نگارنده عنایت کردند .
[6] - مطالعات میدانی نگارنده
*** در صورت تمایل جهت دریافت اصل مقاله و تصاویر آن ( که در اینجا متاسفانه موجود نیست ) ، لطفا درخواست خود را به ایمیل اینجانب ارسال نمایید:
Email: lotfiahmad745@yahoo. com

آدمی برای این که دچار بحران هویت نشود ، نیازمندشناخت خود و آگاهی از تاریخ خویش است فردی که تاریخ خود را نمی داند، دچار خلاء روحی و عاطفی و سرگردان میباشد . احساس خوبی ندارد و به قول بزرگان آدم بی تاریخ
...
[مشاهده متن کامل]
، آدمی بی ریشه است . به تعبیر ی مجبور است ، تاریخ خو دش را ازنو بنویسد ، این نا آشنایی با گذشت زمان به بحران تبدیل می شود . کولیوند ایل بزرگی است ، که در این شرایط از زمان نیازمند کشف و شناخت تاریخ خویش است . این ایل شیعه می طلبد ، برای کمک به نهضت جهانی مهدی موعود ( عج ) باید از حق طلبی و ایثارگری و علم وادب خویش آگاهی یابد . تا سربا ز شایسته ای برای آن امام عدل گستر باشند.

Ahmad Lotfi:
ثال چند تا از درخواستها ی آقا میرزا فرج اللهی فرزند علی نقی خان و پاسخ مسئولین ضمیمه ی این مقاله خواهد شد .
فرخ سلطان ابراهیمی از طایفه ضرون می باشد ومادرش برادر زاده ی مهدیخان می باشد . و برخی آن سادات ضرونی را جزو خوش چهره های کوهدشت می دانند. سکونتگاه پدری فرخ سلطان روستای گنجینه کوهدشت می باشد . و استاد فرزانه و خوشنویس زبر دست علی نقی خان فرج اللهی در همان روستای گنجینه چهره در نقاب خاک می کشد امید است آیندگان مزار مطهر این پاکدلانِ نیک نفس را گرامی بدارند و امثال آن آرامگاهها راجایگاهی برای همت خواستن عالمان و خردمندان و هنر مندان نمایند. ایشاون احتمادلا" ۱۳۱۶ شمسی از دنیا رفته باشند .
...
[مشاهده متن کامل]

فرزندان علی نقی خان فرج اللهی کولیوند و فرخ سلطان ابراهیمی ضرون:
حاصل این ازدواج دوپسر بوده است ؛
۱ - آقامیرزا
۲ - آقا رضا
آقا رضا باوجود داشتن نعمت سواد و علم و دانش، ولی در جوانی جان به جان آفرین می دهد و از وی فرزندی بجا نمانده است . ایشان در سال ۱۳۳۹ شمسی از دنیا می رود و جناب بنان نیز تسلیت نامه برای باز ماندگان می فرستد که ضمیمه ی مقاله خواهد بود
این هم عکس تسلیت نامه که عبدالمجید بنان جزحکام وقت لرستان وشخصیتی شناخته شده درلرستان ودربارمیباشند این رابه مناسبت مرگ مرحوم آقا رضاخان به پدرم میفرستند

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
مختصری در باره ی استاد مهدیخان کولیوند:
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مهدیخان کولیوند اصالتا” از دودمان فرج اللهی و تیره ی ویسقلی و طایفه ی اصلانشاه و ایل کولیوند ( کُلیوند ) می باشند ایشان در اواخر زمان پادشاهی ناصر الدینشاه قاجار فردی میانسال بوده و احتمالا” چهل سال داشته است . البته این را از روی تصویری که خوانین لرستان در سوم مردادماه سال ۱۲۷۱ شمسی یعنی چهار سال قبل از مرگ ناصرالدینشاه با وی ملاقات داشته اند ، تخمین زده شده است . وی گذشته از ریاست ایل کولیوند ، فردی ادیب و خطاط و با درایت بوده و طبق کتاب مشاهیر لر از وی و پسرش علی نقی خان فرج اللهی، بعنوان استاد خطاطی یاد شده است. ودر صفحه ۹۲ سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار، نامی از ایشان برده شده است . این مرد وارسته و ادیب توانمند ، علاقه ی زیادی به گسترش فرهنگ و ادب خانواده و جامعه ی زمانش داشت تا آنجا که گذشته از تعلیم سواد و خطاطی به فرزندانش ، به افراد مشتاق دانش، و ادب از مناطق طرهان و دلفان و کوهدشت و الشتر ، مبادرت ورزیده است .
...
[مشاهده متن کامل]

مهدیخان کولیوند، برای تعلیم بهتر هنر خطاطی برای فرزندانش دو نفر معلم را از تفرش اراک به منزل آورده، وبرای سایر مشتاقان آنها را استخدام می کند . و همه ی مشتاقان هنر خطاطی و سواد خواندن و نوشتن ودرس اخلاق و دین، سالها از وجود آنها بهره می برند . .
شجره ی استاد مهدیخان به عبارت کتاب دیوان ملا منوچهر کولیوند به همت نوه اش منوچهر نور محمدی چنین است؛
مهدیخان فرزند رضا قلی فرزند فرج الله خان فرزند یوسف خان فرزندنفس فرزند قفس فرزند ویسقلی … فرزند اصلانشاه …. فرزند کولیوند…. [نورمحمدی، منوچهر ؛ ۱۳۸۱؛ ۲۳۸]
شجره نامه مهدیخان فرج اللهی به نقل از استاد حجت الله حیدری ، در کتار تبارشناسی ایلات لرستان صفحه ۲۲۴ چنین آمده است :
مهدیخان فرزند فرج الله فرزند شاه قلی فرزند یوسف خان فرزندویسقلی …. . فرزند اصلانشاه …. فرزند کُلیوند ( کولیوند )
شجره نامه مهدیخان به نقل از علی آقا فرج اللهی فرزند آقامیرزا فرزند علی نقی فرزند مهدیخان به شرح زیر است ؛
مهدیخان فرزندفرج الله شاهقلی فرزند یوسف خان فرزند قفس فرزند نفس فرزند نفس فرزندهواس ( هوس ) فرزندویسقلی … فرزند اصلانشاه. . . فرزند کو لیوند .
به نطر نگارنده سخن هانیه فرج اللهی دختر علی آقا فرج اللهی و سیری در شجره های متفاوت از همه ی این شجره ها به عقل و حقیقت نزدیکتر است . بنابراین شجره ی مهدیخان کولیوند به شرح زیر است :
هانیه فرزند علی آقا فرزند آقا میرزا خان فرج اللهی فرزند علی نقی خان فرزند مهدیخان کولیوند فرزند رضاقلی خان فرزند شاه قلی خان فرزند فرج الله فرزند یوسف فرزند قفس فرزند نفس فرزند هوس ( هواس ) فرزند ویسقلی . . . . فرزند اصلانشاه . . . . فرزند کولیوند
فرزندان مهدیخان:
•چنگیز خان کولیوند جانشین پدرش مهدیخان و رئیس ایل کولیوند و قلایی
•رصاقلی خان
•علی نفی خان
• محمد تقی خان
▪غلامرضا خان
▪رضاقلی خان
▪محمد رضا خان
▪فرخ خانم
اعقاب مهدیخان بطور خلاصه دارای فامیلی های زیر هستند و در الشتر و لرستان ، و برخی از نقاط ایران پراکنده اند؛
▪ فرج اللهی ها
▪چنگیزی ها
▪صولت پورها
شجره ی خانواده علی آقا فرج اللهی که از اعقاب مهدیخان می باشد و پدر و پدر بزرگش همه از صاحبان شعر و ادب و هنر خطاطی و مردمداری بوده اند با احتساب پسرش به شرح زیر است:
محمدمهدی فرزند علی آقا فرزند آقا میرزا فرزند علی نقی فرزند مهدیخان فرزند رضاقلی فرزند شاهقلی فرزند فرج الله فرزندیوسف خان فرزند قفس فرزند نفس فرزند هوس فرزند ویسقلی ( ویس کلی ) … فرزند اصلانشاه…. . فرزند کولیوند.
مهدیخان با توجه به تصویرش در جمع بزرگان لرستان وپسرش علی نقی خان هم در تصویر ملاحظه کردم تا سال ۱۳۱۸ قمری زنده بوده است و احتمالا" مرگش بین سالهای ۱۳۲۵ قمری تا سال ۱۳۳۵ قمری واقع شده باشد.
این مرد ادیب و توانمند تا زنده بود کولیوند در اوج عزت بود ، اما شش سالبعد از مرگش حاکم الشتر و یارانش کولیوندها دا از سرزمینشان متواری کردند . و چنگیز خان کولیوند با قیام و داد خواهیش موجب برگشت آوارگان گردید.
وشاعر چه زیبا سروده است؛
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

Ahmad Lotfi:
"کولیوند ایلی در تلاش و حرکت"
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
کولیوند ایلی قدیمی است، که ریشه ی آن با توجه به عدم منابع عمومی و دست اول، برای رمز گشایی این ایل هنوز در دست نیست. ولی این ایل در حوزه ی استانهای لرستان ، مرکزی، تهران ، کردستان ، مازندران، سمنان ، قزوین، بختیاری، کرمانشاه ، همدان ، فارس، ایلام ، کرمان، وخوزستان پراکنده است . این ایل در هرکجا که زندگی می نمایند، سخت کوش و متحد و منسجمند و در دستجات تیره ای و دودمانی قبلا" قصبه ها و ده هایی را تشکیل ، و با توجه به زیست بومشان که در خیلی از مناطق کوهپایه ای است از سختکوشی و اخلاق تند و صدای رسا و شجاعت کم نظیر برخوردارند. آنها در امور کشاورزی و دامداری در قرون گذشته ، تا کنون سرآمد زمانه بودند، ودر جنگها و دفاع از کشور در قرون میانه در قالب ایل عبدالملکی و در دوران ساسانی هم فعالیتشان چشمگیر بوده است . انها به کریمخان زند کمک کردند و هم پیمان و وفا دار به کریمخان اورا به پیروزی رساندند و برخی از آنها در ملایر با ایل زند به خراسان وشرق ایران کوچانده شدند و بعد از مرگ نادرشاه با کریمخان و صادق خان زند برگشتند . و دراین هزار سال اخیر افراد با سواد و شاعر و دانا و توانا و ارزشمند داشته اند . کولیوندها در دامنه کوه های الوند همدان وکوه های کبیر کوه و گرین و شهرها و نقاط آباد دامنه ی این کوه ها مانند سیمره ( دره شهر ) و الیشتار ( الشتر )
...
[مشاهده متن کامل]

وهمدان و نهاوند و کرمانشاه و خاوه و کوهدشت، و شیروان و چرداول ، و ماهیدشت ، خرم آباد و حواشی پلدختر و رومشگان ، و نور آباد، وبسطام و. . . . زندگی کرده و می نمایند . این طایفه اهل لاف و گزاف و دروغگویی و دزدی نبوده، و نیستند آنها افرادی درستکارند و درصد کجرویشان بسیار پائین است . آنها اهل قلم و سواد و شعر و ادبیات غنی بوده، بزرگترین اشتباه این ایل فرهنگی آن بوده است، که مانند برخی از ایلات ، ادبیات خود را ننوشته اند ، و مفاخر کم نظیر شان را به جامعه معرفی نکرده اند. بطور مثال فردی مانند خدا دوست کولیوند که اشعاری برعلیه بی نظمی دولت و حکومت ناصر الدین شاه می نویسد ، که چرا در راه ها امنیت نیست و افرادی قافله ها را عارت می کنند؟ ایشان گرچه مدتی به زندان می افتد ، ولی با شعر ی که گویا در زندان می سراید ، انتقاد تندی ازدزدیِ دزدان و راهزنان می نویسد ، و می گوید ؛ وقتی راه ها امنیت ندارد و راهزنان همینطور مردم را غارت می کنند ، این چه وضعیتی است؟ اگر دزدها برای دختران و فرزندان خودت ( ای ناصرالدینشاه ) مشکل ایجاد می کردند آن وقت ساکت می نشستی ؟همین انتقادات خدا دوست کولیوند ، باعث شد که عوامل دولت غارتگران را بازداشت وتمام اجناسی را که از وی و سایرین برده بودند را بر گردانند. [1]
____
[1] - نقل قول از میرزا مراد رضا پور، کارمند جهاد سازندگی سابق الشتر - از دودمان علی نقی - تیره کیقبادخان ( کیخاله ) - طایفه عبدالشه - ایل کولیوند

از زحمات استاد لطفی تقدیر و تشکر فراوان که این همه زحمت کشیده ومطالب بسیار ارزشمند را جمع آوری نموده ماایل بزرگ کولیوند در سطح ایران بسیار گسترده داریم که اکثر آنها دارای جایگاه اجتماعی بسیار بالایی هستند وگمنام مثل کولیوند های ابودرد املایر که نیاز به تحقیق بیشتر است
از زحمات استاد ارجمند جناب آقای لطفی که سالهاست این رسالت را به جهت تحقیق و پژوهش ایل کولیوند بر عهده گرفته اند سپاسگزاریم
معرفی کدخدا حاج محمد حسین ( محسین ) پناهی:
ایشان یکی از سران هفت دودمان تیره ی هاواس عباس آباد می باشد . وی بعد از کدخدایی خاندان برفی به رهبری پناهی ها و اکبری ها و زینی ها بر گزیده می شود . مردی متدین و تکنوکرات می باشد تا سن ۸۵ سالگی توان کلید سازی داشت وی جزو طایفه بمانشه از ایل بزرگ کولیوند می باشند فردی نوگرا بودند در تحصیل بچه هایش تلاش وافر داشت . روح مدنی ایشان و بزرگان عباس را به سکونت در شهرستان دره شهر کشانید و الان بیش از ۹۰ نود سال سن دارد برای رفع مشکلات آبادیشان هنوز تلاشگری دارد . ودر این راستا پسرش حاج محمود پناهی برای امور اجتماعی تشریک مساعی می کند .
...
[مشاهده متن کامل]

ملا منوچهر کو لیوند شاعری شیعه دوازده امامی است اگر در عرفان خاکسار و با دراویش عجم یارسان همنوایی دا شته است بدلیل همجواری واستفاده از نکات عرفانی آنهاست وگرنه استاد لک ، عقیده اش با اهل بیت عصمت ( ع ) همنواست . وی واقعا" با دنیاطلبی میانه ای نداشت . و همواره دنیا را پست و دنی می دانست در یک بیت منسوب به ایشان فرموده است :
...
[مشاهده متن کامل]

شفیع دنیه دون شفیع دنیه دون
دلگیر نو ژداخ دون دنیه دون
والشتری ها اینطور تلفظ می کنند ؛
شفیم دنیه دون شفیم دنیه دون
دلگیر نو ژه داخ دون دنیه دون
یعنی ؛ای شفیع ( نام شخص ) ! دنیا پست و رذل است
ازاین دنیای پست و دنی دلگیر نشو و غم به دلت راه مده
ملا منوچهر دیوانش در یک غارت از دست می رود و حاصل تلاش ادبی استاد لک به تاراج می رود و فقط گوشهی کمی از اشعار ایشان که در سینه مردمان بوده است آن هم به طور ناقص گرد آوری شده است زمانی طفل و نوجوان بودم اهل خرد بدره و دره شهر وافراد مسن اشعار زیادی از وی را در بر و سینه داشتند و صد افسوس که من خیال می کردم اینها حتما در جایی نوشته شده اند و عقلم نمی رسید که آنها را بنویسیم . ای کاش جوانان اهل خرد سلسله وخصوصا" کولیوندها با افراد پیر تماس بگیرند شاید از اشعار استاد لک قطعاتی بدست آید. وای کاش شعر شناسان دیوان ملاحقعلی سیاه پوش را با دقت بررسی کنند و شاید انگشت شماری از اشعار ملا منوچهر در آنها یافت شود بنظر نگارنده خوانین کولیوند و اعقاب آنها تمام میراث فرهنگی خود را وا کاوی کنند شاید اشعاری از استاد لک در خورجین و هزار پیشه انها با شد از جمله اشعار نورمحمدخان کولیوند.
در هرصورت ملا منوچهر وصف حال اواخر عمرش یا اینکه برای دیگران شعر پند آمیزی سروده است که یک بیت آن را اقبلا" از بچه های الشتر شنیده ام .
روزگاری جمع کردم مال بی پایان بسی
هایمم محتاج قرصی نان جو در خور دکا
گر بیارم رخش رستم زیر پا
چونکه بختم برگشته هی خردکا
یعنی:
روزگاری در اثر تلاش مال بسیاری بدست آوردم
الان محتاج یک قرص نان بخور و نمیر هستم
وی در بیت دوم جبری فکر می کند؛
اگر در سواری رخش رستم را زیرانم قرار دهم
وقتی من سوارش شوم مانند خر لنگ می شود . [دکا:لنگ و کم]
استاد لک در سال ۱۳۳۱ ه ق بعد از یک قرن زندگی چشم از جهان فرو می بندد.
کولیوندها الان فراتر از یک ایلند مطالعه در باره آنها فعالیتی تیمی در ابعاد تاریخی ، اجتماعی ، ادبی ، فرهنگی و . . . را طلب می نماید. امیداست آیندگان آنرا انجام دهند . وکولیوندها را باید بعنوان ایلی فرهنگی در یادها زنده نگاهداشت تا اهمیت فعالیت آنها کم رنگ نشود .
احمد لطفی - مدرس دانشگاه پیام نور بدره

استاد دانا و ملای نامدار کولیوند جناب ملا منوچهر خان کولیوند بنابر سایت ویکیپدیا تاریخ تولد وی را سال۱۲۲۹ ه ق نوشته اند ایشان زمانی متولد شده است که ایلات سلسله خصوصا" ایل کولیوند و وابستگان آنها در بین الشتر و سیمره ، در حال ییلاق و قشلاق بوده است این ایل سیمره و قسمتی از " وریون مله " ( varyoun malah ) و قسمتی از پشتکوه را حتی تا جنوب چنگوله و بیشه دراز و داخل خاک عراق کنونی به دامداری و رمه گردانی مشغول بودند . این ایل مردان فعالی داشته که در ییلاق ( الشتر ) و گرمسیر ( دره شهر و پشتکوه ) کشاورزی می کردند و همواره سفره یمهمان نوازیشان به پا بود در جنگهای احتمالی نیز همبستگی ایلی خوب و مناسبی داشتند . ملامنوچهر در منطقه سیمره بدنیا آمده است و بعد از۱۰۲ سال قمری در سال ۱۳۳۱ ه ق در سپید کوه خرم آباد زمان برگشت از زیارت عتبات عالیات فرمان حق را لبیک می گوید و اقوام جنازه ی این پیر طریقت و درویش مرتضی علی ( ع ) را به الشتر آورده و در قبرستان پیرجد بتکی در ضلع شرقی آن قبرستان بدن نازنینش به خاک سپرده می شود . این عارف و شاعر پر آوازهدر زندگی ساده زیست بود و در محفل بزرگان که می نشست کلامی گیرا و سخنانی مجلس آرا داشت که در هرمنزل یا خانه ای که دعوت میشد ، ضمن وعظ و نصیحت و گفتن سرگذشت ها و پندهای آموزنده ، زن ومرد وجوان آن روزگار در پای صحبت وی می نشستند. یک نمونه آن کدخدا و بزرگ طایفه رماوند ایشان را دعوت می کند و مردم آن قریه یا آبادی که در محفل و محضر پیر دانا یعنی ملامنوچهر نشسته اند کهپاسی از شب گدشته است و صحبتها ادامه دارد میزبان هر لحطه می گوید مردم ملا را ادیت نکنید وقت خواب است از قضا آن کدخدا یا بزرگ رماوند دو زن به نامهای شاپاره ( شاه پرور ) و ما پاره ( ماه پرور ) داشته است که ملا منوچهر بیتی یا دوبیتی بر او می بندد و به شکلی به او می فهماند که خودش به خاطر جمعشدن با همسرانش می گوید ملا خوابش می آید استاد لک به او می گوید :
...
[مشاهده متن کامل]

فلان ( نام کدخدا ) شاپه دمی که ماپه دمی که. . . . ( که باقی دوبیتی را در خاطر ندارم )
یعنی ای کدخدا [بگذار سوالات مردم را پاسخ دهم] وگرنه صحبت و دیدار شما باشاپرور و ماه پرور دم و لحظه ای بیش نیست ، این وقتهایی که دور هم هستیم و آبادی جمعند را غنیمت بدانیم که اکثرا به شب نشینی به منزلت آمده اند . لازم به دکر است آن زمان مهمان خدا عزیز کرده به منزل هر کسی که می آمد گویی مهمان همه بود و بعد از شام همه اززن تا مرد آبادی به دیدارش می رفتند .
ملا منوچهر شاعر خوش قریحه با دلی پاک و بصیرتی کم نظیر بو د ، وقتی در خرابه های دره شهر گشت و گذار نمود بسان خاقانی که خود از اعقاب ساسانیان بود وی نیز که از طایفه اصلانشاه و تیره نورمحمدی بود و وابسته به ساسانیان هستند ، دریا دلش به خروش امد و از آتشفشان وی اشعاری نغز و زیبا در وصف این خرابه ها با عمق جان و احساس لطیف سرودند که یکی از شاهکارهای کلامی وی به حساب می آید. وصدالبته قصیده مدح حضرت علی ( ع ) ایشان شاهکار دیگر ایشان است.

ملاهای کولیوند:
کولیوند ملا های بسیاری داشته اند . یکی از مهمترین آنها ملا منوچهر کولیوند است که در باره ان مطالبی نو شته میشود.
مرحوم کدخداحاج رضا مهدوی ، در باره تلاشگری ایل کولیوند به نگارنده گفت؛ " خواهر زاده: ما کولیوندها مثل برخی ها اهل گزافه گوئی و تعریف کردن از خود ومبالغه گویی ، ودروغ سرهم کردن نیستیم ، بلکه ما افرادی زحمنکش بوده و هستیم ودر سایه ی همین کار وتلاش و بدست آور ن مال حلال همیشه از لحاظ مالی وضعیت بدی نداریم و امکانات زندگی در دست وبال ماهست "
...
[مشاهده متن کامل]

در تآیید کلام ایشان باید اضافه کنم ، کولیوندها مردمی مذهبی و خیلی از آنها به کسب علوم دینی می پرداخته اند از طرفی افراد با سواد و ملایان ارزشمند و شناخته شده ای داشته و دارند . که مظهر دانایی و علم و ادب بوده اند دربین عشایر کولیوندها پیامبران سخن و شعر و رک گویی هستند . این ادیبان خوش کلام چنان شیرین سخن هستند ، که انسان دلش می خواهد با آنها دارای حشر ونشر باشد . درهرصورت الان کولیوندها در هر شهر و روستایی که سکونت دارند مظهر کار آفرینی و وفور نعمت هستند.

کولیوندها مظهر تلاشگری:
اگر با نگاه علمی به زندگی مردم ایل کولیوند۹
توجه کنیم، این ایل یکی از پر تلاش ترین ایلات غرب کشور میباشد.
طایفه ایرانشه:
این طایفه خاستگاهش سرزمین خاوه در شمال شرقی شهرستان نور آباد ( دلفان ) می باشد . این طایفه نیز به دلائل اجتماعی و سیاسی پراکندگی داردو عده ای از آنها در ازنا و الیگودرز و دورود و نهاوند زندگی می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

کولیوندهای ساکن سیمره شامل تیره های زیر می باشند :
کولیوندها در روستاهای عباس آباد و وحدت آباد ( کن شاپری ) ، قلعه تسمه ، اسلام آباد سفلی ( سرپل سیکان ) ، چغاپوکه ، اسلام آباد علیا ( شاه نشین ) ، گل زرد برخی از روستاهای جلگه چمکلان ( غلام آباد ، دلفان آباد ، و جعفر آباد ) ، هواسعلی و مهدی آباد ، فرهاد آباد ، و هومان، کولیوندها پراکنده اند
تیره های معروف کو لیوندهای سیمره:
۱ - تیره هابیل و حسن گایار و جافر در شیخ مکان
۲ - تیره های بمانشه و عبدالشه در غلام آباد و گل زرد و هواسعلی و عباس آباد
۳ - تیره نورمحمدی در دلفان اباد
۴ - تیره های طایفه کرمشه د ر روستاهای اسلام آباد سفلی ( سرپل سیکان ) و فرهاد آباد و هاشم آباد و اسد آباد
۵ - تیره های تاریبخش و مهدی و همکه ووابستگانشان از جمله کارخانه ها و امیرها در روستاهای قلعه تسمه و وحدت آباد و جعفر آباد و وزیر آبادپراکنده اند.
برخی از شاعران کولیوند :
۱ - ملا نورمحمد خان کولیوند
۲ - ملا بهرام کولیوند
۳ - ملا منوچهر کولی
۴ - خدا دوست کولیوند
۵ - ملا محمد حسن کولیوند
۶ - کیانوش نور محمدی
۷ - مریم کولیوند ( از طایفه کرمشه )
۸ - عباس و برادرش سلیمان کارخانه ای ساکن غلام آباد چم کلان
۹ - ملا حاجعلی کله مرد ساکن چغاپوکه
۱۰ - ده ها شاعر ارزشمند کولیوند در الشتر و دره شهر و سایر نقاط استانهای کرمانشاه ، لرستان ، همدان و ایلام.
۱۱ - آقا رضا کولیوند تیره عبدالشهساکن الشتر و سیمره
۱۲ - کربلایی آواخت عبدالشه ساکن سیمره و الشتر
برخی از کدخدایان نامدار کولیوند:
۱ - کدخدا بهرام بساطی
۲ - کدخدا عرب بگ هاواس پدر کدخدا بهرام بساطی
۳ - کد خدا شریف بساطی ؛ ایشان و پدر و پدر بزرگش از کدخدایان انقلابس و عدالتخواه و شجاع سیمره بودند که جزو ایل کولیوند ، طایفه بمانشه ، و تیره احمد وند می باشند
۴ - کدخدا نامدار و پسرش کدخدا مرادعلی احمدی ؛ هردو از رجال ارزشمند و شجاع کولیوندهای سیمره میباشند و جزو تیره مهدی می باشند
۵ - کدخدا عبدالعلی اولاد از طایفه کرمعلی تیره اولاد مردی متدین و پاک سخن و شجاع که تمام اولادها را بانام این کدخدای بزرگ شناخته شده و معتبر بودند . ایشان و کد خدا علی مقصودی و کدخدا نقدعلی پایروند و کدخدا بانوی سیاه سیاه و کدخدا علی احمد خدایاری در رفع مشکلات جامعه همیاری داشتند.
۶ - کدخدا علی بگ طاریبخش که از کد خدایان نترس و قاطع بودند . همواره صله ی ارحام به جا می اورد نوه اش عزیزاله لطفی درراه اسلام و انقلاب اسلامی و امام خمینی بزرگ ، شهید شد و پسرش حاج حجت هم از نیکان روز گار است.
۷ - کدخدا جمعه و پسرش کدخدا اله نور اله نوری است که انها هم از اشخاص تآثیر گذار در سیمره بوده اند
۸ - کدخدا هادی مهدوی ؛ وی داماد کدخدا بهرام ( بهره ) بساطی بود فردی انقلابی و نترس بود در مقابل مهاجمانی که میخواستند ملک خالصه را جزو املاک خود بدانند ایستادگی کرد با اینکه با مرگی شهید گونه از دنیا رفت ولی ثابت قدم در طریق در ست را فراموش نکرد . حاج رضا مهدوی برادرزاده اش نیز از افراد تآثیر گدار در سیمره و رومشگان بود و به رفع مشکلات مردم مبادرت می ورزید . ایشان شخصی مردمدار ، خوش اخلاق و قابل احترام بود. پسرش سردارمحمد رضا مهدوی در راه انقلاب اسلامی و امام خمینی ( ره ) و دفاع از سرزمین ایران به شهادت رسید .
۸ - کدخا شیخ حسن کو لیوند ؛ ایشان هم فردی ظلم ستیز و شجاع بودند .
۹ - کدخدا های کولیوند در منطقه خاوه و الشتر که تحقیقی جداگانه را طلب مینماید .
ایل کولیوند ، ایلی وطن دوست بوده است که همواره در راه استقلال و سربلندی کشور افرادش در امور نظامی و فعالیتهای کشاورزی و دامداری و علم و ادب نهایت کوشش را از خود به منصه ی ظهور گذاشته اند. این سخنان مقدمه ای مختصر در معرفی ایل کو لیوند بود که انشاالله در آینده به طور گسترده این ایل معرفی خواهد شد .

طایفه کرمعلی :
این طایفه در شجاعت و درایت و هنرهای دستی و مهمان نوازی مشهورند افرادی متعصب و شایسته تا آنجا که برخی گویند قلی یا کلی پدرجدش به فرزندش گقته اگر من اولاد دارم همین است به خاطر رشادت و بهادری ای که در این پسر بوده است الان نسل آن در سیمره کرمعلی های اولاد و در خاوه به کر معلی معروفند . این طایفه از قدیم جزو کولیوند واز مهمترین تیره هاهستند و برخی آنها را بالاوند میدانند ( الله اعلم ) اگرکرمعلی را برادر کولیوند حساب کنیم احتمال اینکه جزو طوایف بالوی باشند هست که پسرعموی کولیوندهای ساسانی خواهند بود . در مورد کرمعلی ها نیاز به تحقیق بیشتر هست و در خاوه کرمعلی ها خود را کولیوند می دانند قول سوم به عقل نزدیکتر است احتمالا یک تیره از بالاوندها به صورت تیره وابسته در بین کرمعلی ها امکان دارد چون طایفه کرمعلی خیلی بزرگتر از ان است که با ده نسل کلا " بالاوند باشند . همانطور که کولیوندهای سیمره والشتر یکسری اقلیتها از طوایف دیگر در بینشان زندگی کرده اند و به زبان و سبک زندگی انها مبادرت ورزیده اند. برخی لر هستند و دربین کولیوندها که امده اند کاملا" لکی می گویند مثل امیرها و شوهانها و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

کرمعلی ها دو شاخه عمده هستند که در خاوه و طرهان و سیمره پراکنده اند.

طایفه فلکین ( فلک الدین ) :
این طایفه جایگاه اصلی اش مانندطوایف کرمعلی و ایرانشه در خاوه میباشد، اما این سه طایفه در سیمره و رومشگان و ازنا و الیگودرز و ازنا هم دارای رد پا می باشند.
طایفه فلکین مردمی باغیرت قدرتمند هستند . آنها اگر بر سر مسآله ای با فرد یا گروهی لج و ستیزه نمایند، شبیه دوبرادر دیگرش یعنی ایرانشه و کرمعلی ، سرسخت و شجاع می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

تیره های فلکین ( فلک الدین ) :
۱ - برخوردار
۲ - موسیوند
۳ - سایر تیره ها

تیره های عبدالشاه در روستاهای شاهپور آباد ، محمد علی آباد ، چم تکله ، بسطام و "میان دار " در الشتر و عده ای در بین سلگی های نهاوند و جمعی هم در روستاهای غلام آباد و گل زرد و سرپل سیکان و بهشت اباد دره شهر و تعدادی نیز در وچ کبود و چشمه کبود ابدانان زندگی می نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

تیره های عبدالشه عبارتند از :
الف : کاو ( کاوه خان )
ب: کیخاله ( کیقبادخان )
ج: . . . . . . .

عبدالشه ( عبد الشاه یا ا ولیشه ) :

۳ - طایفه اصلانشه ( اصلانشاه ) :
این طایفه که به طایفه خوانین شهرت دارد ، ومعمولا در روستاهای بتکی و کهریز و اصلانشاه الشتر سکونت دارند تعدادی از انها در الشتر ، خرم آیاد و دره شهر زندگی می کنند وتیره های آنها عبارتند از ؛
...
[مشاهده متن کامل]

الف ) - تیره مرشدوند
ب ) - تیره چنگیزی
ج ) - تیره اسدالهی
د ) - تیره فرج اللهی
م ) - تیره نورمحمدی
ز ) - . . . . . . .
۴ ) - طایفه ایروشه ( ایرانشه یا ایرانشاه ) :
این طایفه در منطقه خاوه و درود والیگودرز و بروجرد و دره شهر و گلپایگان و. . . . زندگی می نمایند . نگارنده تیره های آن رانمیداند.
۵ ) - طایفه بمارشه ( بماشه - بمانشه ) :
این طایفه در الشتر ، ماهیدشت کرمانشاه ، چمچمال ، قره تپه کرمانشاه و سیمره ( دره شهر ) و کوهدشت وهلیلان و زردلان و. . . زندگی می نمایند. تیره های آن عبارتند از :
الف ) - احمدوند ( پیراحمدوند )
ب ) - جواد وند ها
ج ) - هواس ها
د ) - هواسعلی ها
م ) - . . . . . . .

طوایف ایل کو لیوند :
ا - طایفه فرخشه ( فرخشاه ) :
این طایفه دارای تیره های؛
الف ) - خیرکه ( خیرالله )
ب ) - شولا ( شکرالله )
ج ) - هاویل ( هابیل )
د ) - طالو ( طالب )
ه ) - بیرو ( بیرون یا بیران )
...
[مشاهده متن کامل]

و ) - کر کر
این شش تیره در الشتر و سیمره و ایلام و حواشی رومشگان و کوهدشت بطور منسجم و پراکنده زندگی می کنند . برخی از فرخشه ها هم در دورود و بختیاری و نقاطی از استان فارس و خوزستان زندگی می کنند . که اطلاع دقیقی هنوز بطور مدون بدست نگارنده نرسیده است .
این تیره ها از دودمانهایی تشکیل شده اند، که برای نمونهبرخی از دودمانهای تیره هابیل عبارتند از :
■ - ططره
■ - دوله شه ( دولتشاه )
■ - میسی ( موسی )
■ - میتاو ( مهتاب )
■ - . . . . . . .
۲ ) - طایفه کرمشه ( کرمشاه ) :
این طایفه دارای تیره های زیر می باشد؛
الف ) - تیره اولا ( اولاد )
ب ) - تیره لطیف
ج ) - تیره نقره
د ) - تیره مسگر
ه ) - تیره جافر
و ) - دودمان یا تیره ماریف ( معاریف )
ز ) - تیره حمه ( حمد یا احمد )
ل ) - تیره مییی ( مهدی )
ک ) - احتمالا تیره محمد
ن ) - تیره های وابسته ) - کله مرد و. . .

تیره های طایفه یوسفوند:
۱ - دکاموند
۲ - ویسی
۳ - ترکاشوند ( البته ترکاشوند الان طایفه است. )
۴ - گاو کوش
۵ - حقندر
۶ - حسین جان
۷ - چهارتخمه ، هنی ( هندی )
۸ - عالم ها
۹ - خوانین یوسفوند ( اکبری ها ، صالحی ها ، حیدری ها ، و. . . . )
۴ - جانجان
طایفه یوسفوند که الان تبدیل به ایل شده است گذشته ازسیمره ( دره شهر ) ، در منطقه ماهیدشت و چمچمال کرمانشاه ودر رومشگان وجود دارند.
۴ - طایفه یوسفوند:
این طایفه از نسل یوسفبن سلسل ( سله ) یا سلیمان می باشند . این طایفه هم پراکندگی زیادی داشته است در سنجابی و ماهیدشت وپشته سیکان و جای کنونی سادات رود بندی و سید ابراهیمی ( سوراهمی ) و نقاطی از رومشگان و پران پرویز و. نهاوند و کرمانشاه و همدان زندگی ایلیاتی داشته اند . البته خاستگاه اصلی آنها الشتر بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - طایفه غیاثوند ( قیاسوند ) :
این طایفه در ابتدا در الشتر و نهاوند و سیمره ( دره شهر ) سکونت داشت و مثل روال سایر طوایف ییلاق و قشلاق و در کار نطامی و سپاهیگری مشعول بودند ، اما به دلیل یکسری اختلافات با سه یا چهار طایفه برادرش یعنی حسنوند و کولیوند و یوسفوند و ترکاشوند ، قیاسوند و ترکاشوند به مناطقی مانند نهاوند ، ایلام و شیروان چرداول و سیمره و موسیان و پشتکوه وحتی همدان و نقاطی از کردستان و کرمانشاه پراکنده می شوند . البته پراکندگیهای چهارصدسال اخیر بیشتر سیاسی و نطامی بوده است یکبار بعداز مرگ شاهوردی خان و یکبار که رهبر خود طیخان ( طیخون ) را که در قلعه طیغن روستای جهاد اباد دره شهر ، مجبور به مهاجرت به شیراز و قزوین و منجیل و . . . می شوند. نکته جالبی که نگارنده ، از فردی قیاسوند[2] در دهه شصت شمسی شنیدم، احتمال ساسانی بودن ایل سلسله را تقویت می نماید ، آن شخص فرمود ؛ ما قیاسوندها از نسل اردشیر پاپکان هستیم . این سخن نیاز به کنکاش و تحقیقی علمی دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

وابستگی ایل کولیوند با سایر ایلات :
ایل کولیوند وابسته به کلان ایل سلسله است . سلسله درزمانی که کثرت جمعیت پیدا کرد ، وتبدیل به ایل شد ، این ایل پنج طایفه عمده داشت ؛
۱ - طایفه حسنوند ، که برادر بزرگ به حساب می امد چه از لحاظ سنی و چه از لحاظ قدرت سیاسی ، وآل حسنویه اولین گام قدرت نمایی ایل نو ظهور سلسله است .
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - طایفه کولیوند ، که در سرزمین خاوه زمانیکه طوایف پنج گانه ازالشتر تا خاوه را در بر گرفته اند ، به احتمال قوی بابا طاهر پای گرین نشین و مناطق برخوردار وفلکین نشین خاوه ، را با ید از طایفه کولیوند آن روزگار و ایل سلسله دانست ، در سالهای اخیر که طوایف خاوی در حال تخت قاپو ویکجا نشین شدن بودند ، سنگ قبری در شمال سکونتگاه برخوردار و فلکین وموسیوند نشین خاوه بدست آمد که تاریخ قبر را سال ۷۰۴ ه ق از طایفه سلسله نامیده بود. [1]
برخلاف بعضیها که سلسله را مکان صرف میدانند ، در اینجا مفهوم شخص ونام طایفه دکر شده است ، در حقیقت آن زمان معنای ایل به شکل معاصر مطرح نبوده ، وگرنه همان زمان سلسله ایل بوده ود ر نقاط مختلفی از فلات ایران و حتی کشورهای سوریه و ترکیه و عراق امروزی افرادی از این ایل بنا به دلایل نطامی و سیاسی و اجتماعی پخش و پراکنده بوده اند ولی استوانه ایل در منطقه خاوه والشتر وجایگاه دامداری انها ازنهاوند وسیمره گرفته تاهمدان و کرمانشاه در تردد وییلاق و قشلاق بوده اند.
ا

( ایل کلیون ، کلیوند ، کریوند ، قلیوند )
وجه تسمیه کولیوند :
آنچه از نقل و قولهای شفاهی بر می آید، کولیوند تلفظهای مختلف در مناطق جغرافیایی مختلف پیدا کرده است. در این مسآله شک نیست که ایل بزرگ کولیوند مردمی وطن دوست ، زحمتکش ، دل پاک و دلسوز و بسیار عاطفی می باشند. این ایل یکی از ایلات تاریخی است که در زمان هخامنشی شخخص قلی یا کلی به مفهوم عنوانی بوده است که تمام وکلیه وندهای آن روزگار که درقالب استانهای لک و لر و کرد نشیشینفعلی در زیر فرمان نظامی شخصی به نام قلی یا کلی بوده اند. و برخی ایشان را رئیس گارد شاهنشاهی و سپاه جرار کورش کبیر و داریوش اول می دانند .
...
[مشاهده متن کامل]

روایات سینه به سینه دوم این است که شخص قلی نوه ی سلسال بوده است که در صدر اسلام در حواشی کوه الوند همدان به دنیا آمده است و چون جزو بزرگان از قبایل ساسانی بوده است قلی یاکلی با پسوندالون ( الوند ) ترکیب شده است ، وبعدها معروف شده به کلی یا قلی الوند یعنی اهل الوند بوده است . ودر اثر گذشت زمان در حوزه غرب کشور به کولیون یا قلیون مشهورشده که با تلفظ فارسی کلیوند وقلیوند مطرح شده است . طبق قول دوم سلسال که از سرکردگان سپاه ساسانی بوده و قلعه سلسال درشمال هنوز معروف است ، در جنگ نهاوند و یا در گیری با اعراب به دستور عمر خلیفه وقت ، اعدام می شود ایشان چون زردشتی و وفادار به یزدگرد سوم بوده است ، به دین جدید یعنی اسلام در نمی آید ، و اعدام میشود به عبارت دیگر کشته می شود. ولی پسرش سل سل و به زبان محلی سله ( شاید سلیمان ) به دین اسلام مشرف می شود و برمبنای سخن معمرین دارای چهار یا پنج پسر می شود ۱ - حسن ۲ - غیاث ( قیاس ) ۳ - قلی ( کلی ) ۴ - یوسف، اگر ترکاش را پسر یوسف به حساب نیاوریم ، نفر پنجم از پسرا ن سلسل ( سله ) را باید ترکاش گفت . برخی از نقاط جعرافیایی به نام اشخاص بزرگ نامگداری می شوند. به همین خاطر برخی تصور کرده اند که اگر مورخان یا جغرافیدانان بگویند محال سلسل ، دیگر چنین شخصی نبوده است. ا گر به لغت ایر لند توجه گردد ، معنیش این است که این لغت دوبخشی که از "ایر" " لند" تشکیل شده است به مفهوم سرزمین ایرها ( آریایی ها ) معنا میشود لذا منطقه سلسل یا سله سله دقیقا" جایگاه و مکان فرزندان سل سل را نشان میدهد. ( ادامه دارد )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤٣)

بپرس