ایل بیگی

/~ilbeygi/

لغت نامه دهخدا

ایل بیگی. [ ب َ / ب ِ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) رهبر ایل. رئیس ایل و در رتبه دون ایلخانی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

پیشنهاد کاربران

ایلیخان بابا بیگی
این واژه از دو کلمه ایل و بیگ ترکیب یافته مانند ایلخان
هر دو واژه مغولی هستند و از زمان تیموریان و ایلخانیان در ایران رواج یافتند.
ایلخان، رییس ایل با شرح وظایف نماینده یکپارچگی ایلی و تنظیم کننده روابط با دیگر ایلات همسایه، حکومت ولایت و دولت مرکزی بود.
...
[مشاهده متن کامل]

ایلبیگ، نفر دوم ایل با شرح وظایف رسیدگی به امور داخلی ایل و امور اجرایی در حوزه نفوذ ایل بود.

اصل این کلمه عربی بود که وارد زبان فارسی شد
اهل بیت:::آل بیت. ال بیت
ایل بیگ:::اهل بیت.

بپرس