ایقاظ

لغت نامه دهخدا

ایقاظ. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ یقظ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
همچو آن اصحاب کهف از راه جود
می چرم ز ایقاظ نی بل هم رقود.
مولوی.

ایقاظ. ( ع مص ) ( از «ی ق ظ» ) بیدار کردن از خواب. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بیدار کردن. ( غیاث اللغات ).
|| گرد برانگیختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱- (مصدر ) بیدار کردن. ۲ - هشیار ساختن آگاه کردن .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ یَقِظ ، بیداران ، هوشیاران .
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - بیدار کردن . ۲ - آگاه کردن .

فرهنگ عمید

۱. بیدار کردن.
۲. هشیار کردن، آگاه ساختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس