ایقاد. ( ع مص ) ( از «وق د» ) آتش افروختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ، ص 24 ) ( از اقرب الموارد ). || گذاشتن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): اوقد للصبی ناراً؛ وا گذار کرد آن کودک را و ترک نمود آنرا.( منتهی الارب ). واگذار کردن و ترک نمودن. ( ناظم الاطباء ). || برافروختگی آتش. ( ناظم الاطباء ). - ایقاد نایره حرب ؛ روشن کردن شعله جنگ. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
(مصدر ) بر افروختن روشن کردن آتش افروختن .
فرهنگ معین
[ ع . ] (مص م . ) برافروختن ، آتش افروختن . [ ع . ] (مص م . ) فرستادن ، روانه کردن .