ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود
بسزاوار کن آیفت که ارجت دارد.
دقیقی.
ز یزدان خواستن آنجمله آیفت که تا نرسد مر او را هیچ آکفت.
زراتشت بهرام.
ز حق آیفت میخواهد بزاری کند شکر ره پرهیزکاری.
زراتشت بهرام.
- آیفت کردن ، آیفت بردن ، آیفت خواستن ؛ تمنی کردن. خواهش و درخواست کردن چیزی را. حاجت خواستن. عرض حاجت. درخواستن. سؤال چیزی.