ایفای نقش


معنی انگلیسی:
portrayal

فارسی به عربی

أداءُ ، أداءُ الدّور

پیشنهاد کاربران

خدایا تمرین روی کاغذ ، اتکاء بر آیکیو و ایکیو ، گفتگو و تعامل اجتماعی یا هر طور دیگر که بازدهی قابل قبول و مورد تأئیدی داشت همانطور برای علم و دانایی و ایفای نقش اجتماعی برنامه ریزی کنم . . . .
ایفای نقش
Britain should play its full part in the negotiations.
پرداختن به کاری، انجام وظیفه کردن
عمل کردن

بپرس