ایفاض

لغت نامه دهخدا

ایفاض. ( ع مص ) ( از «وف ض » ) دویدن. شتافتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان القرآن ). || شتابانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 2 ). || پراکنده کردن شتران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || گستردن بستری که از خاک نگاه دارد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

دویدن شتافتن

پیشنهاد کاربران

بپرس