ایعاب. ( ع مص ) ( از «وع ب » ) جمله شدن قوم ، و یقال : اوعب بنوفلان جلاء؛ ای لم یبق ببلدهم احد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || همگی چیزی گرفتن. ( از منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || از بیخ برکندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ازبن برکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || جمله چیزی را در چیزی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).