ایصاء

لغت نامه دهخدا

ایصاء. ( ع مص ) ( از «وص ی » ) اندرز کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23 ). || فرض نمودن. ( منتهی الارب ). فرض کردن.( ناظم الاطباء ). || وصی گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

[ ع . ] (مص م . ) ۱ - وحی کردن ، وحی قرار دادن . ۲ - اندرز دادن ، سفارش کردن .

پیشنهاد کاربران

این عبارت :ایصاء در وصایت به مانند توکیل در وکالت است اشتباه است.
ایصا در وصایت یعنی وصی برای بعد فوتش وصی تعیین کند وصی چنین حقی ندارد مگر اینکه این اختیار به او داده شده باشد وهمچنین است تویض وصایت و بر عکس وصی حق توکیل دارد وکیل در این است وصی همچین حقی دارد که در زمان حیات خود وکیل انتخاب کند مگر اینکه این حق را به او نداده باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایصاء در وصایت به مانند توکیل در وکالت است . یعنی اجازه تعیین وصی بعد از خود وصی قبلی
وصی تعیین کردن

بپرس