ایشاء

لغت نامه دهخدا

ایشاء. ( ع مص ) ( از «وش ی » ) گیاه نخستین برآوردن زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نمایان شدن رطب نخست خرمادرخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || معنی کلام و شعر برآوردن. || اندک زر یافته شدن در کان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به نرمی بیرون آوردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || به مهمیز برانگیختن اسب را و نهایت دوانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || گرفتن چیزی از درم و دینار،یقال : اوشی فی الدراهم ؛ ای اخذ منها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به ْ گردانیدن دارو بیمار را. ( منتهی الارب ). || به ْ گردانیدن دارو استخوان شکسته را. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران