ایستگاه
/~istgAh/
مترادف ایستگاه: توقفگاه، موقف، یام، رله
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جای ایستادن . ۲ - محل توقف وسایط نقلیه (اتومبیل اتوبوس راه آهن ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. محل توقف وسایل نقلیه.
فرهنگستان زبان و ادب
{station} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] مکانی دور از خیابان برای سوار و پیاده شدن یا تغییر وسیله
دانشنامه عمومی
ایستگاه (فیلم ۱۹۸۱). ایستگاه ( انگلیسی: Station ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۸۱ اکران شد.
• کن تاکاکورا
• چیکو بایشو
• آیومی ایشیدا
• هیدئو موروتا
• جینپاچی نزو
• ریودو اوزاکی
• ریو ایکه به
• کن تاکاکورا
• چیکو بایشو
• آیومی ایشیدا
• هیدئو موروتا
• جینپاچی نزو
• ریودو اوزاکی
• ریو ایکه به
wiki: ایستگاه (فیلم ۱۹۸۱)
ایستگاه (فیلم ۱۹۹۰). ایستگاه ( ایتالیایی: La stazione ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی سرجو روبینی است. از بازیگران آن می توان به مارگریتا بوی اشاره کرد.
wiki: ایستگاه (فیلم ۱۹۹۰)
ایستگاه (فیلم ۲۰۱۴). «ایستگاه» ( انگلیسی: Station ( 2014 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ایستگاه (فیلم ۲۰۱۴)
مترادف ها
ترک، تعلیق، نقطه، ایست، توقف، تکیه، ایستگاه
وضع، سه پایه، شهرت، ایست، پایه، مقام، توقف، بساط، دکه، موضع، ایستگاه، توقفگاه، میز کوچک، دکه دکان، جایگاه گواه در دادگاه، سکوب تماشاچیان مسابقات
وقفه، جا، وضع، موقعیت، مرکز، مقام، رتبه، مرحله، پاتوغ، جایگاه، ایستگاه، موقعیت اجتماعی، در حال سکون، ایستگاه اتوبوس و غیره، توقفگاه نظامیان و امثال ان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
درنگجا =ایستگاه
ایسگاه ( ایستگاه ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری )
گرچه این واژه را دکتر محمّد مُعین برای برابر پارسی آن: station ساخته و بکار برده است!
توجه: هر گاه واج " ت " در پایان یک هجای چهار واجی بیاید و به ویژه اگر پیش از آن واج " س " قرار گیرد >>> واج " ت " خوانده نمی شود!
... [مشاهده متن کامل]
مانند: دست بند >>> دس بند - دستگیر >>> دس گیر - دسترنج >>> دس رنج - دستیار >>> دس یار - هفت تیر >>> هف تیر
به شرطی که واج " ت " در نخستین هجا نباشد!
مانند: پشتِ بام، دستاورد، گفتاورد، گشتاور
ایست: ماندن، توقف کردن، ایستادن، واستادن -
انتظار کشیدن، صبر کردن، چشمداشته شدن، شکیبایی کردن
گاه: پسوند زمان و مکان - مانند: شامگاه، سحرگاه، صبحگاه، چاشتگاه و دانشگاه، خوابگاه، آسایشگاه، درمانگاه
امروزه این واژه در معنای مجازی هم بکار می رود:
مسخره و سوژه ( فرانسوی ) کردن، گرفتن، دست انداختن -
دست به سر کردن، کاشتن، مَچَل کردن، سَرِ کار گذاشتن ( سَرِ کاری ) ، اُسگُل و شاسگول کردن! -
دماغ سوخته شدن، چِزاندن، خیت و کِنِف شدن، ماسیدن! ( در لهجه اصفهانی )
الابختکی، شانسی، تصادفی - الکی، کَشکی، یِلخی ( ترکی ) ، چاخان پاخان!
مثال: ایسگاه میسگاهه >>> سَرِ کاری و الکی هست!
داداچ ایسگاه کردی ما رو >>> داداش اُسگُل کردی یا ما رو گرفتی!
گرچه این واژه را دکتر محمّد مُعین برای برابر پارسی آن: station ساخته و بکار برده است!
توجه: هر گاه واج " ت " در پایان یک هجای چهار واجی بیاید و به ویژه اگر پیش از آن واج " س " قرار گیرد >>> واج " ت " خوانده نمی شود!
... [مشاهده متن کامل]
مانند: دست بند >>> دس بند - دستگیر >>> دس گیر - دسترنج >>> دس رنج - دستیار >>> دس یار - هفت تیر >>> هف تیر
به شرطی که واج " ت " در نخستین هجا نباشد!
مانند: پشتِ بام، دستاورد، گفتاورد، گشتاور
ایست: ماندن، توقف کردن، ایستادن، واستادن -
انتظار کشیدن، صبر کردن، چشمداشته شدن، شکیبایی کردن
گاه: پسوند زمان و مکان - مانند: شامگاه، سحرگاه، صبحگاه، چاشتگاه و دانشگاه، خوابگاه، آسایشگاه، درمانگاه
امروزه این واژه در معنای مجازی هم بکار می رود:
مسخره و سوژه ( فرانسوی ) کردن، گرفتن، دست انداختن -
دست به سر کردن، کاشتن، مَچَل کردن، سَرِ کار گذاشتن ( سَرِ کاری ) ، اُسگُل و شاسگول کردن! -
دماغ سوخته شدن، چِزاندن، خیت و کِنِف شدن، ماسیدن! ( در لهجه اصفهانی )
الابختکی، شانسی، تصادفی - الکی، کَشکی، یِلخی ( ترکی ) ، چاخان پاخان!
مثال: ایسگاه میسگاهه >>> سَرِ کاری و الکی هست!
داداچ ایسگاه کردی ما رو >>> داداش اُسگُل کردی یا ما رو گرفتی!