لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
ماندن، ایستادن، واداشتن، بودن، تحمل کردن، ایست کردن، قرار گرفتن، توقف کردن، راست شدن، واقع بودن
ایستادگی کردن، ایستادن، خمیدن، مکی کردن، لنگیدن، ایست کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید