ایرج فاضلی

پیشنهاد کاربران

ایرج فاضلی خلبان ایرانی، در ۱۲ تیر ۱۳۶۲ و به روایتی دیگر در ۱۹ تیر ۱۳۶۲ ( ۱۰ ژوئیه ۱۹۸۳ ) ، با یک جت نورثروپ اف - ۵ ساخت ایالات متحده در فرودگاهی در وان، از شرقی ترین استان های ترکیه در مرز ایران فرود آمد. این هواپیما متعلق به پایگاه دوم شکاری در تبریز بود و هواپیما یک هفته بعد به ایران بازگردانده شد. ستوان ایرج فاضلی برادر خلبان احسان فاضلی است. او به علت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی پناهنده شد. ستوان ایرج فاضلی در سال ۱۳۶۸در آمریکا ناپدید شد.
...
[مشاهده متن کامل]

ستوان یکم ایرج فاضلی در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۴۴ ( ۳۱ ژانویه ۱۹۶۶ ) ، گواهی رتبه بندی هوانوردی خود را از پایگاه نیروی هوایی آریزونا در آمریکا و به امضای ویلیام اس. هندرسون جونیور رئیس وقت پایگاه دریافت کرد. همچنین در ۱۴ شهریور ۱۳۵۴ ( ۵ سپتامبر ۱۹۷۵ ) هواپیمای نورثروپ تی - ۳۸ تالون را به تنهایی به پرواز درآورده و فرود آورد، و گواهینامه پرواز این هواپیما را نیز به دست آورد. در تاریخ اول دی ماه ۱۳۵۴ ( ۲۲ دسامبر ۱۹۷۵ ) فرماندار وقت ایالت آریزونا رائول هکتور کاسترو او را شهروند افتخاری این ایالت اعلام کرد.
• اول مهر ۱۳۵۹، در عملیات ۱۴۰ فروندی ( موسوم به «کمان ۹۹» ) حاضر شد، او لیدر یک دسته دو فروندی بود، و موفق شد پایگاه هوایی موصل را بمباران کند.
• سوم مهر ۱۳۵۹، عملیات انهدام تأسیسات شهر کرکوک.
• در کتاب خاطرات سرهنگ خلبان «صمد علی بالازاده» به نام «آسمان مال من بود» به قلم «ساسان ناطق»، آمده است.
دوشنبه ۳۱ شهریور به اتفاق جمشید اوشال، «ایرج فاضلی» و دو نفر دیگر آلرت بودم. حدود ساعت یک ظهر رفتم تا پست آلرت را از شیفت صبح تحویل بگیرم. جمشید اوشال لیدرم بود و هنوز نیامده بود. قرار بود به صورت دو دسته دو فروندی حفاظت از آسمان شمال غرب را انجام دهیم … کلاه و لوازم پروازی را داخل هواپیما گذاشته و به اتاق برگشتم. ساعت حدود یک و چهل و پنج دقیقه بود. اوشال در اتاق را باز کرد. جلو در ایستاد دست هایش را به هم زد و گفت: «الان است که زنگ را بزنند. ببینند چند دقیقه ای از سر ناهار پرواز می کنیم. » گاهی برای آمادگی و آزمایش خلبان ها هم که شده در نوبت های مختلف زنگ را به صدا درمی آوردند زود سوار شده و به ابتدای باند می رفتیم و آن وقت اعلام می کردند برگردیم. هنوز حرف اوشال تمام نشده بود که زنگ خطر آلرت به صدادرآمد. پشت سرش صدای غرش چند هواپیما را شنیدیم. طبق برنامه من و اوشال باید در پنج دقیقه اول پرواز می کردیم. به طرف آشیانه ها دویدیم صدای چند انفجار بلند شد و زمین زیرپایم لرزید وارد کابین شدم و مکانیسین برای بستن کمربندها بالا آمد. یک طرف قفل جعبه کمک های اولیه را به خودم بستم. دست های مکانیسین می لرزید نمی توانست قلاب را داخل قفل کند و قلاب از دستش می افتاد. صدای انفجارها هنوز ادامه داشت یک دفعه مکانیسین پایین پرید و فرار کرد. فاضلی، یقه او را گرفت و گفت: کجا می روی؟ برو بالا و کارت را بکن!. مکانیسین گفت: نمی توانم. بیا برو خودت ببند! یکی از درجه دارهای میانسال زود بالا آمد و طرف دیگر بند جعبه کمک های اولیه را بست. خودم هم کمربند صندلی را بستم و به درجه دار گفتم: زودباش بپر پایین.

ایرج فاضلی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ایرج_فاضلی

بپرس