ایراک

لغت نامه دهخدا

ایراک. ( حرف ربط مرکب ) زیرا که.( آنندراج ). بدان سبب که. از این رو که :
دسترست نیست جز بخواب وخور ایراک
شهر جوانی پر از زر است و وشانه.
ناصرخسرو.
سخن باید که پیش آری خوش ایراک
سخن بهتر بسی از پیشیاره.
ناصرخسرو.
پرهیز کن از جهل به آموختن ایراک
جهلت مثل عورت و پرهیز ازار است.
ناصرخسرو.
حلاج دکان گذاشت ایراک
جز آتش در دکان ندیدست.
خاقانی.
ترا بمهره و حقه فریفتند ایراک
چو حقه بیدل و مغزی چو مهره بی سروپا.
خاقانی.
نبازد بر جهان خاقانی ایراک
جهان امروز چون اویی ندارد.
خاقانی.

فرهنگ معین

حرف ربط به معنای زیراک .

فرهنگ عمید

زیراکه.

پیشنهاد کاربران

ایراک*اراک*
نام قدیم عراق به معنی
ایران کوچک
irak

بپرس