ایراق

لغت نامه دهخدا

ایراق. ( ع مص ) ( از «ورق » ) برگ آوردن درخت. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). برگ بیاوردن درخت. ( تاج المصادر بیهقی ): ثم یجری الی ماخلق له بالایراق و الازهار و الاثمار. ( الجماهر ص 3 ). || بسیارمال و بسیاردرم شدن ، یقال : اورق الرجل فهو مورق اذا کثر ماله. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بسیارمال شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازگشتن غازی بی غنیمت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). غنیمت نایافتن غازی. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازگشتن شکاری بی صید. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). صید ناکردن صیاد. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازگشتن جوینده بی نیل مقصود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خایب ماندن طالب. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

برگ آوردن درخت . برگ بیاوردن درخت

پیشنهاد کاربران

بپرس