ایدیوکراسی ( به انگلیسی: Idiocracy ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی مایک جاج است. در این فیلم بازیگرانی همچون لوک ویلسون، مایا رودولف، دکس شپارد، تری کروس، دیوید هرمان، جاستین لانگ، اندرو ویلسون، توماس هیدن چرچ، سارا رو ایفای نقش کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
• لوک ویلسون در نقش سرجوخه جو بائرز، «متوسط ترین فرد» در ارتش ایالات متحده
• مایا رودولف در نقش ریتا، روسپی خیابانی.
• دکس شپارد به عنوان فریتو پندیخو، یک شهروند متوسط ایالات متحده
• تری کروس در نقش دواین الیزوندو کوه شبنم هربرت کاماچو، رئیس جمهور کم هوش ایالات متحده
• اندرو ویلسون به عنوان بیف سوپریم، افسر توانبخشی
• اسکارفیس ( رپر ) در نقش دلال محبت ریتا
سایر بازیگران عبارتند از: دیوید هرمان در نقش وزیر امور خارجه، جاستین لانگ در نقش دکتر لکسوس، استیون روت در نقش قاضی هکتور، توماس هیدن چرچ در نقش مدیرعامل براوندو و سارا رو به عنوان دادستان کل.
فیلم ایدیوکراسی این ایده را مطرح می کند که فرایند انتخاب طبیعی، باعث ایجاد موجوداتی بهتر، زیباتر و تکامل یافته تر نمی شود، فقط سخت جان ها و آنهایی که بیشتر به فکر موالید و تن هستند را زنده نگاه می دارد و دی ان ای آنها را در عرصه گیتی پراکنده می کند. کسانی که بیشتر می فهمند، اندیشناک تر هستند و با تردیدها و یأس های خاص فلسفی خود روبرو هستند و از تن و ادامه نسل، غافل هستند.
در سال ۲۰۰۵، «جو بائرز»، کتابدار ارتش ایالات متحده، برای آزمایش دولتی زیست تعویقی به عنوان «متوسط ترین فرد» در کل ارتش انتخاب شد. به دلیل نداشتن یک نامزد زن مناسب، ارتش، یک روسپی به نام ریتا را با پرداخت پول به او استخدام می کند. هنگامی که افسر مسئول به این دلیل دستگیر می شود، به اجرا درآوردن آزمایش منحل می شود، اما تا آن زمان هر دو بائرز و ریتا قبلاً مسدود شده بودند. در طول چند صد سال آینده، انتظارات جامعه و پیشرفت های تکنولوژیکی، باهوش ترین انسان ها را به بی فرزندی سوق می دهد، در حالی که کم هوش ترین انسان ها را تبه ژن شناسی به وجود می آورد و نسل های کم هوش تری را خلق می کند.
پانصد سال بعد، اتاق های خواب زمستانی بائرز و ریتا، که اکنون بخشی از انبوه زباله های عظیم است، در یک بهمن کشف می شوند. بائرز به آپارتمان پندیخو برخورد می کند. او در اطراف چیزی که زمانی واشینگتن، دی. سی. بود پرسه می زند و جمعیتی را می یابد که عمیقاً ضد روشنفکر شده اند، فقط کمی به زبان انگلیسی صحبت می کنند و در مصرف بی رویه غوطه ور هستند و فرهنگ پاپ کم رنگ است. علیرغم پیشرفت های فناوری، نوآوری ها توسط تجارت گرایی یا سادگی افراطی هدایت می شوند. بائرز با این باور که پس از یک سال خواب زمستانی دچار توهم شده است، وارد بیمارستانی می شود و متوجه حقیقت می شود. او که به دلیل نداشتن خالکوبی بارکد برای پرداخت هزینه قرار ملاقات دکترش دستگیر شده است، پس از اینکه پندیخو به شدت ناتوان به عنوان وکیل او عمل می کند، به زندان فرستاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
• لوک ویلسون در نقش سرجوخه جو بائرز، «متوسط ترین فرد» در ارتش ایالات متحده
• مایا رودولف در نقش ریتا، روسپی خیابانی.
• دکس شپارد به عنوان فریتو پندیخو، یک شهروند متوسط ایالات متحده
• تری کروس در نقش دواین الیزوندو کوه شبنم هربرت کاماچو، رئیس جمهور کم هوش ایالات متحده
• اندرو ویلسون به عنوان بیف سوپریم، افسر توانبخشی
• اسکارفیس ( رپر ) در نقش دلال محبت ریتا
سایر بازیگران عبارتند از: دیوید هرمان در نقش وزیر امور خارجه، جاستین لانگ در نقش دکتر لکسوس، استیون روت در نقش قاضی هکتور، توماس هیدن چرچ در نقش مدیرعامل براوندو و سارا رو به عنوان دادستان کل.
فیلم ایدیوکراسی این ایده را مطرح می کند که فرایند انتخاب طبیعی، باعث ایجاد موجوداتی بهتر، زیباتر و تکامل یافته تر نمی شود، فقط سخت جان ها و آنهایی که بیشتر به فکر موالید و تن هستند را زنده نگاه می دارد و دی ان ای آنها را در عرصه گیتی پراکنده می کند. کسانی که بیشتر می فهمند، اندیشناک تر هستند و با تردیدها و یأس های خاص فلسفی خود روبرو هستند و از تن و ادامه نسل، غافل هستند.
در سال ۲۰۰۵، «جو بائرز»، کتابدار ارتش ایالات متحده، برای آزمایش دولتی زیست تعویقی به عنوان «متوسط ترین فرد» در کل ارتش انتخاب شد. به دلیل نداشتن یک نامزد زن مناسب، ارتش، یک روسپی به نام ریتا را با پرداخت پول به او استخدام می کند. هنگامی که افسر مسئول به این دلیل دستگیر می شود، به اجرا درآوردن آزمایش منحل می شود، اما تا آن زمان هر دو بائرز و ریتا قبلاً مسدود شده بودند. در طول چند صد سال آینده، انتظارات جامعه و پیشرفت های تکنولوژیکی، باهوش ترین انسان ها را به بی فرزندی سوق می دهد، در حالی که کم هوش ترین انسان ها را تبه ژن شناسی به وجود می آورد و نسل های کم هوش تری را خلق می کند.
پانصد سال بعد، اتاق های خواب زمستانی بائرز و ریتا، که اکنون بخشی از انبوه زباله های عظیم است، در یک بهمن کشف می شوند. بائرز به آپارتمان پندیخو برخورد می کند. او در اطراف چیزی که زمانی واشینگتن، دی. سی. بود پرسه می زند و جمعیتی را می یابد که عمیقاً ضد روشنفکر شده اند، فقط کمی به زبان انگلیسی صحبت می کنند و در مصرف بی رویه غوطه ور هستند و فرهنگ پاپ کم رنگ است. علیرغم پیشرفت های فناوری، نوآوری ها توسط تجارت گرایی یا سادگی افراطی هدایت می شوند. بائرز با این باور که پس از یک سال خواب زمستانی دچار توهم شده است، وارد بیمارستانی می شود و متوجه حقیقت می شود. او که به دلیل نداشتن خالکوبی بارکد برای پرداخت هزینه قرار ملاقات دکترش دستگیر شده است، پس از اینکه پندیخو به شدت ناتوان به عنوان وکیل او عمل می کند، به زندان فرستاده می شود.