ایداء

لغت نامه دهخدا

ایداء. ( ع مص ) ( از «ادی » ) یاری دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( المصادر زوزنی ). || قوت گرفتن مرد بسلاح و قوت دادن : ادی الرجل. لازم و متعدی. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تمام سلاح شدن. ( المصادر زوزنی ). || بسیار شدن قوم در جایی بجهت حراجی و ارزانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آماده شدن برای سفر. || بسیار شدن شتران و مالهای دیگر و عاجز گردانیدن صاحب خود از محافظت و تیمار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

ایداء. ( ع مص ) ( از «ودی » ) هلاک گردیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). هلاک شدن. ( منتهی الارب ). || مرگ فرا رسیدن. ( منتهی الارب ). یقال : اودی به الموت ؛ ای ذهب به. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فرا رسیدن مرگ کسی را. ( ناظم الاطباء ). || پوشیده شدن مرد از سلاح. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( از «ی دی » ) احسان و نیکوی دیدن از کسی. بدین معنی مثال یایی است. ( ناظم الاطباء ). || انعام شدن بر کسی. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران